بازگشت دایناسورها

سومین قسمت فیلم «پارک ژوراسیک» را جو جانتسن کارگردانی کرد و نه استیون اسپیلبرگ ، این در حالی بود که دو قسمت قبلی فیلم را که هر دو جزو موفق ترین کارهای تاریخ سینما هستند اسپیلبرگ ساخته بود.

کد خبر: ۴۸۸۳۲

رسانه های گروهی به اسپیلبرگ لقب خالق دایناسورها و پارک ژوراسیک را داده بودند. تهیه کنندگان فیلم هم تصمیم گرفتند در صورت تولید قسمت چهارم فیلم ، رضایت اسپیلبرگ را برای کارگردانی آن جلب کنند و وظیفه کارگردانی را به کسی جز او نسپارند.
قسمت سوم فیلم تابستان سال 2001 روی پرده سینماها رفت و با استقبال خوب تماشاگران روبه رو شد. فیلمنامه فیلم را پیتر بوچمن با همکاری مایکل کراتین نوشته است.
کراتین نویسنده خالق اصلی دایناسورهای عظیم الجثه است که کتاب پارک ژوراسیک او جزو پرخواننده ترین کتابهای دو دهه اخیر بوده است.
«پارک ژوراسیک» یک کار اکشن ماجراجویانه دلهره آور است که در ژانر فیلمهای علمی تخیلی جای می گیرد. بدون اغراق باید گفت بازیگران اصلی فیلم یک مشت دایناسور کوچک و بزرگ و دیگر مخلوقات عجیب و غریب دوران ماقبل تاریخ هستند که به مدد علم و فناوری در دنیای معاصر، زندگی و موجودیت پیدا کرده اند.
اما جز آنها بازیگران زنده و انسانی فیلم عبارتند از: سام نیل (در نقش دکتر آلن گرانت)، ویلیام اچ میسی (پل کربای)، تی لیونی (آماندا کربای)، آلکساندرو نیوولا (بیلی برنان)، ترور مورگان (اریک کربای)، مایکل چتر (آقای اودسکی)، جان دیل (کوپر)، بروس آبانگ (ام بی نش)، لورا درن (دکتر الی استلر)، تیلور نیکولز (مارک دگلر) و لیندا پارک (هانا).
این بار (و در قسمت سوم) هدف فقط قدم زنی در پارک نیست! یک زوج عجیب و غریب که انگیزه هایی پنهان دارند، دکتر آلن گرانت را متقاعد می کنند دوباره به جزیره ایسیو (دومین آزمایشگاه مربوط به حفظ و نگهداری دایناسورها) برگردند.
نتیجه سفر آنها یک فرود پیش بینی نشده است. این نکته پیش بینی نشده با یک سری ماجراهای پیش بینی نشده دیگر همراه می شود. ساکنان جدید جزیره چندان هم موجودات مهمان نوازی نیستند. قصه فیلم هشت سال بعد از ماجراهای قسمت قبلی و حوادث آن رخ می دهد.
آلن گرانت که در ماجراهای دو قسمت قبلی شخصیت اصلی و اول حوادث بوده است ، حالا از زندگی خود بسیار راضی است.
او در حال حاضر در محلی بسیار دور از دایناسورها و دیگر فسیلهای دوران باستان زندگی می کند؛ اما متاسفانه آلن مشکل مالی دارد و همین مساله باعث می شود تا درخواست یک تاجر ثروتمند یعنی پل کربای را بپذیرد. پل می خواهد همراه خانواده اش به جزیره ایسیو برود. البته آلن از این سفر هدف دیگری هم دارد.
او می تواند تحقیقات ناتمام گذشته خود را از سر بگیرد. پل و همسرش می خواهند پسر گمشده 14 ساله شان اریک را در جریان این سفر پیدا کنند. آنها پس از ورود به جزیره متوجه می شوند موجودات کوچک کارگاهی طی این مدت تبدیل به حیواناتی بزرگ و بی رحم شده اند. حالا آنها باید با این موجودات به مبارزه برخیزند و جان خود را نجات دهند.
قسمت سوم فیلم به طور طبیعی به جذابیت و قشنگی قسمت اول نیست ؛ اما از دومین قسمت این مجموعه فیلم بهتر است . در عین حال این فیلم اولین فیلم از این مجموعه است که براساس قصه یک کتاب پرفروش مایکل کراتین ساخته نشده است.
کراتین فقط در طرح قصه و خلق دایناسورها همکاری داشته است. تماشاچی نباید انتظار دیدن یک شاهکار یا یک فیلم خیلی بزرگ را داشته باشد. فیلم هیچ خط تازه ای را در سینمای دلهره و ترس ترسیم نمی کند و نوآوری ویژه ای ندارد. اما از عناصر فیلمهای قبلی استفاده های خیلی خوب و بجایی می کند.
از هیچ یک از تماشاگران فیلم جمله ای با این مضمون که «از این فیلم خوشم نیامد» نخواهید شنید. قدرت تصور و تخیل فیلمنامه نویسان فیلم خیلی خوب و بالا است و تماشاچی خود را راضی خواهد کرد. دیالوگ ها در فیلم اهمیت چندانی ندارند و به همین خاطر توجه خیلی زیادی به آنها نشده است. در عوض صحنه های اکشن فیلم زنده ، پویا و پرتحرک هستند.
همین صحنه ها هستند که قصه فیلم را به جلو می برند و بیننده را به دنبال خود می کشند. سازندگان فیلم سعی می کنند قسمت سوم را کوتاهتر، ساده تر و ارزانتر از دو قسمت قبلی تهیه کنند.
این نکته در صحنه پردازی ها و حتی جلوه های ویژه فیلم هم آشکار است. نمی توان این نکته را نقطه ضعف فیلم دانست. در قسمت دوم تعداد زیادی بازیگر مطرح در فضایی بزرگ رها شده بودند تا با موجودات عظیم الجثه منفی مبارزه کنند. سازندگان قسمت سوم که متوجه شده بودند عمده توجه تماشاگران هنگام تماشای آن فیلم به موجودات گنده فیلم بوده ، در این فیلم سعی کرده اند فقط یک سری بازیگر معمولی را دور هم جمع کنند.
وقتی توجه همه به دایناسورهاست ، دیگر چه فرقی می کند نقش آدمهای زنده فیلم را چند ستاره بازی کند یا چند تا بازیگر معمولی ؛!