خاطرات کاغذی
بچهها در جنگل
دو کودک هلندی در جنگلی که کوتولهها در آن مشغول کسب و کار بودند، وارد شدند. اگرچه کوتولهها رفتار دوستانهای با بچهها داشتند، اما به ناگاه جادوگری آمد و آنها را با جاروی خود به خانه شیرینی زنجبیلی اش برد، جادوگر پسر را به عنکبوت و گربه اش را به سنگ تبدیل کرد، سعی داشت دختر را به موش تبدیل کند که تیر گنوم او را متوقف کرد. در حالی که کوتولهها با جادوگر میجنگیدند، هانسل و گرتل بچههایی را که توسط جادوگر زندانی شده و تغییر شکل داده شده بودند را آزاد کرده و...