تلگرافخانه

اینشتین و علی‌الخصوص خیام هم سلام مخصوص رسوندن. خیام اون‌قدر ذوق‌زده شد که حتی گفت شعر بعدی خودش رو تقدیم به سرکار می‌کنه! اینم گفت که برای تقویت اشعارت تا می‌تونی شعر بخون و حفظ کن و بخصوص عروض و قافیه و اصولش رو یاد بگیر)- نرگس عباسی از اراک- قنبر یوسفی از آمل- پیچک- ریحانه ۱۹ ساله (آره خب... اما بعضی‌ها هم هستن که کلاً فراموش می‌کنن اسمشون رو بنویسن بعد میان می‌گن پس چرا حتی اسمی هم ازمون نیس؟!!)- فاطمه ح. از قم- لیلا دختری از مریوان (وا! جدی؟ معناشون که آسونه. از قضا این عکس‌ها انگار جای خودشون رو باز کردن و خیلی‌ها هم طرفدارشونن. تمرین کن معناشون رو به قول قدیمیا دریابی! خخخخ... به خلاق بارآوردن ذهنت کمک می‌کنن)- امیر معدن‌شکاف ۲۷ ساله از هشتگرد- روجا بخت‌آور از قائمشهر- بی‌نفس- محمد علی جوان از شیراز (همیشه شاد بمونه دلت؛ قابل شما رو هم نداشت)- نگار از شهرری (هوم؟ مطلب خصوصی دیگه چه جور سبک و سیاقیه؟! توی لغتنامه دهخدا هم نبود بدبختی! ولی عمومیش اگه خوب باشه چاپ می‌شه. اگه نشد نیای بگی آی اله‌وبله و چمی‌دونم دیگه انگار که خیلی هم جیم‌بله!)- مینای مهتاب- پوریا ب.جهانی ۲۴ ساله از تهران- محمود فخرالحاج از قم- رها- امید، بچه بیست‌وچن ساله از کرج- اسما حیدری از اصفهان- تازه‌وارد- احسان ۸۷- امیر حسین خسته از تهران (برای گرفتن جواب سوالات فقط کافیه به اسم‌هایی که توی تلگرافخونه اومده دقت کنی. گاهی اسم‌هایی رو می‌بینی که به قول تو همیشه جاشون وسط صفحه اوله اما یخده منصفانه‌تر هم که قضاوت کنی می‌بینی نه بابا... متنشون وسط نیست ولی اسمشون این‌جاست. دو ضرب در دو؟ می‌دهد؟ خودت بگو. می‌بینی که قضیه همچی ربطی هم به اسم طرف نداره)- خانم سبزعلی از تهران- کامران از کرج (مطالب قبلاً منتشرشده یا کپی یا اس‌ام‌اس یا... نفرست)- محمد جعفر محقق از قم (چی؟ کدوم متن؟ اصاً تو دیگه چرا همچی حرفایی بزنی؟ مشتری دوسه روزه‌ای مگه؟ باس تا الان فهمیده باشی هر متنی رو بخوام عوض کنم وسط قلاب می‌ذارم. پس چی شد؟ دیگه اگه غضنفر همراه روی گوشی تو داره همه چی رو کامل نشون می‌ده باس نتیجه گرفت که یا داره دودوزه‌بازی می‌کنه! یام که این وسط یه چی دیگه دخیل بوده. می‌خوای بیا یه زنگ بزنیم اینتلیجنت سرویس مأمور دو صفر هفتشون رو بفرستن؟! هوم؟ آهان راستی... الان یادم اومد: درست صوبت کن‌هاااا... دِهع! خخخخ!)- نسیم از توابع بهبهان (هه‌هه‌هه... نه آخه... حتی موارد دیگر رو هم بذاریم کنار، همین یه موردش رو هم بیاریم وسط، باز خودت بگو... دکترای ادبیات میاد می‌شینه تو یه ضمیمه خانوادگی با جوون موونا! یکی بگه یکی بشنوه؟ حالا همکلام شدنشم هیچ اصاً! نه... خودت کلات رو قاضی... نه... می‌گم کلاهت... دِ... بابام جان روسری رو که کسی قاضی نمی‌کنه آخه)- بنفشه یغموری ۱۸ ساله از تهران- صبا ۱۵ ساله از کرمانشاه- بقیه هم چی؟ بمونن تا شماره‌های بعدی.