نذری‌خوران در تحریریه

این باعث شده که جماعتی گرسنه راهی تحریریه شوند. اینها همه را گفتیم که این را بگوییم؛ دیروز جماعتی سر میز فرهنگی، گرسنه و تشنه مشغول کشتی گرفتن با سوژه‌ها و تایپ گزارش‌ها و مصاحبه‌های مربوط بودند که ناگهان حاج حامد عسگری که تازه از مکه برگشته و هنوز هم بر کله مبارک‌شان به قدر قاعده، مو‌نروییده با چند فروند غذا و قیمه نذری از راه رسیدند و خلاصه آن شد که افتد و دانید! همین الان که سطور این گزارش در حال نگارش است رد نارنجی قیمه بر گوشه لبان صابر محمدی دیده می‌شود.
و اما بعد... آهان اجازه بدهید قبل از رفتن سراغ سوژه‌ها این را هم بگوییم که مجددا دیروز مشمول لطف شدید دوستان آگهی‌ها شدیم. فکرش را بکنید یکهو از طبقه دوم تماس بگیرند و بگویند صفحات 10 و 11 و 12 نیم‌شان باید در اختیار سازمان آگهی‌ها قرار گیرد! این وسط حال ما هم دیدنی بود. فکرش را بکنید برنامه‌ریزی مفصلی کرده‌اید برای دو سه صفحه مبسوط یکهو با این خبر، سوزنی می‌زنند و بادتان را هم خالی! اجمالا اما موفق شدیم نیم‌تای صفحه 10 را بپرانیم. خلاصه که چنین گروه کاری و با‌وجدانی است فرهنگی! و اما بعد... علی آقای رستگار که یکی از همان خبرنگارانی بود که به دلیل آگهی خوردن، کل مصاحبه‌شان پرید. با این حال رستگار مجدد دست به تلفن شد و فی‌المجلس پی سوژه‌ای دیگر را گرفت و این چنین شد که در جیک ثانیه، مطلب جدیدشان در صفحه 11 به زیور طبع آراییده شد. الغرض که این شما و این گزارش پول‌های مشکوک که با دستاویز حرف‌های آقای وزیر، رستگارِ سینمایی گروه رفت سراغش.
دیگر خبرنگار پرتلاش گروه هم در صفحه 12 رفته سراغ المان‌های حجمی این روزهای شهر و دسته گل‌هایی که شهرداری تهران و مشهد به آب داده‌اند. زینب مرتضایی‌فرد که عهدی دیرینه با هنر و آثار هنری تجسمی دارد، شم خبرنگاری‌اش به کار افتاده و نقدی مبسوط و دو‌قبضه‌شده به طرح‌های فرهنگی و هنری این روزهای پایتخت داشته که مثلا با موضوع محرم و عاشورا توی کوچه و خیابان‌های شهر علم شده‌اند.
مرتضایی‌فرد البته نیشی هم روانه نوش شهرداری مشهد کرده و مصادیقی را هم از این شهر در گزارش خودش ذکر کرده، باشد که مقبول خدای افتد. در نهایت هم در صفحه 10 رفته‌ایم سراغ یکی از باشکوه‌ترین آیین‌هایی که چند سالی است حسابی جای خودش را میان زنان و مادران باز کرده؛ همایش شیرخوارگان حسینی(ع) که حالا حسابی هم مخاطب پیدا کرده برای خودش.