معتاد همیشه می‌ترسد

این متهم که حالا با قرار وثیقه سنگین از زندان آزاد شده، می‌گوید اعتیاد موجب شد تا این چنین گرفتار شود. این مرد هنگامی که همدستش خودرو حامل دختربچه هشت ماهه را دزدید شاهد ماجرا بود و در کنار او صحنه قتل را بازسازی کرد اما در تحقیقات و دادگاه مدعی بود که نقشی در قتل دختر‌بچه ندارد. متهم در حالی در دادگاه کیفری برای دومین‌بار محاکمه شد که همدستش دو روز قبل اعدام شد. مهدی - قاتل- در جلسه صلح و سازش درخواست کرده بود زودتر اعدامش کنند.

چند سال داری؟

43 سال

شغلت چه بود؟

راننده ماشین بودم.

متاهلی؟

دو فرزند دارم.

متهم ردیف اول را از چه زمانی می‌شناختی؟

او بچه محل‌مان بود. سال‌ها بود با هم دوست بودیم.

سابقه‌داری؟

سال 73 به اتهام رابطه نامشروع بازداشت ولی تبرئه شدم. چند سال بعد به اتهام سرقت به زندان و شلاق محکوم شدم و چند سال بعد هم به اتهام خرید و فروش شیشه.

از ماجرای سرقت خودرو حامل دختربچه بگو:

من و دوستم برای خرید مواد مخدر از پاکدشت به تهران آمده بودیم، اما یکباره دوستم به محض این‌که ماشین روشن را دید سوار آن شد و رفت.من از گریه و ضجه‌های زن جوان و شوهرش فهمیدم که دختر 8ماهه شان داخل خودرو خواب بوده است.

پس چرا کاری نکردی؟

من همان موقع چند بار با دوستم تماس گرفتم و از او خواستم تا بچه را به یک آژانس تحویل دهد اما این کار را نکرد.

چرا همان موقع به پلیس اطلاع ندادی؟

من آن زمان معتاد بودم. یک معتاد همیشه از پلیس ترس دارد. جرات نداشتم با پلیس تماس بگیرم.

دادگاه قبلی چه مجازاتی برایت در نظر گرفته بود؟

قضات شعبه نهم دادگاه کیفری مرا به 13سال زندان، 111 ضربه شلاق و دو سال تبعید محکوم کردند. ولی با اعتراض وکیلم این حکم در دیوان عالی کشور شکسته شد.

وقتی در دادگاه با پدر و مادر بنیتا روبه‌رو شدی چه احساسی داشتی؟

من شرمنده آنها هستم. اگر آن زمان معتاد نبودم حتما تصمیم دیگری می‌گرفتم. شاید حالا بنیتا زنده بود و خودم و خانواده‌ام این‌طور گرفتار نمی‌شدند.

حالا که با وثیقه آزاد شده‌ای چکار‌می‌کنی؟

در زندان مواد را ترک کردم و از وقتی آزاد شده‌ام در شهرداری کار می‌کنم.من هر شب زباله‌های خانه‌های زیادی را جمع‌آوری می‌کنم، روزها هم در مغازه پدرم مشغول کار هستم و می‌خواهم گذشته را جبران کنم.

مرجان طباطبایی