روزه کله‌گنجشکی

 وقت اذان مغرب و افطار زمانی است که باید شخص روزه‌دار غذا بخورد و روزه‌اش را باز کند و مادرش اضافه کرد: البته دخترم تو می‌توانی چون که سال اولی است که می‌خواهی روزه بگیری و هنوز عادت نکردی، روزه کله‌گنجشکی بگیری. صبا خندید و گفت: چی؟ کله‌گنجشکی؟ یعنی چی؟

مادر گفت: یعنی عزیزم سحری که خوردی، با اذان ظهر غذا بخوری و نمار بخوانی و با اذان مغرب هم افطار کنی و فقط بین وعده‌ها چیزی نخوری.

صبا کمی‌ فکر کرد و گفت: مامان‌جون شما چطوری می‌گیرید؟

مادر گفت: من که باید روزه کامل بگیرم.

صبا گفت: منم روزه کامل می‌گیرم مثل شما.

صبا وقت سحر بلند شد و سحری خورد و نمازش را به همراه پدر و مادرش خواند و ساعت‌ها گذشت تا که وقت ظهر شد. صبا گرسنه شده بود و یواشکی رفت سر یخچال و خوراکی برداشت و خورد و چند بار این کار را تکرار کرد و مادر شاهد اعمال او بود ولی صبا فکر کرد که مادرش نفهمیده، تا این‌که موقع افطار شد و همه سر سفره افطار نشستند و بعد مادر از صبا پرسید: خوب صباجان تو روزه‌ات را تا الآن نگه داشتی یا که خوردی؟ صبا با قاطعیت گفت: بله، نگه داشتم و چیزی نخوردم.

مادر خیلی ناراحت شد و  با عصبانیت گفت: صباجان همین کار تو 10 برابر بدتر از خوردن است.

صبا گفت: مادر چه کاری؟

مادر: همین که راستش را نمی گویی  خوب بگو که خوردم، کسی که تو را دعوا نمی‌کند، تو که نمی‌خواهی سر خدا و ما را کلاه بگذاری. خداوند تمام کارهای ما را می‌بیند و این راست نگفتن تو بیشتر از خوردن روزه تو را باطل می‌کند، ما روزه می‌گیریم برای این‌که بدن و فکر و روحمان را پاک کنیم. نه فقط چیزی نخوریم و گرسنگی بکشیم، بلکه باید دهان و زبانمان را هم پاک کنیم. نباید حرف بد بزنیم، نباید دروغ بگوییم، نباید تهمت بزنیم، حتی فکر بد هم درباره کسی نباید بکنیم تا خداوند در این ماه تمام گناهان خواسته و ناخواسته‌مان را ببخشد.

تو وقتی نمی‌توانی روزه بگیری یعنی هنوز بدنت طاقت گرسنگی را ندارد. عیبی ندارد. تو باید خودت را آماده کنی برای سال آینده. تو از فردا روزه کله‌گنجشکی بگیر تا خدا هم راضی باشد و من و پدرت هم به تو افتخار کنیم.

صبا از کارش خیلی خجالت‌زده بود و از مادرش معذرت خواست و با خودش تصمیم گرفت تا برای ماه رمضان سال آینده خودش را آماده کند.