بندی ندارم که حتما باید فیکس باشم

من مصدوم هستم و به تیم ملی دعوت نشدم. برای بازی دوستانه با تیم امید هم پزشکان صلاح ندیدند بازی کنم.
بندی در قراردادم ندارم که باید حتما فیکس باشم. به شخصه برای من تفاوتی نمی‌کند چه کسی بازی کند و مهم این است که تیم نتیجه بگیرد.
صحبت‌هایی بین من و تراکتور انجام شد و نشست کوتاهی هم داشتیم اما شرایطم در پرسپولیس بهتر بود و ترجیح دادم امسال هم در خدمت پرسپولیس باشم.
کالدرون مربی خیلی خوبی است. همه دست به دست هم می‌دهیم تا پرسپولیس موفق شود.
شرایط کار در کشورهای عربی با یک شکست متزلزل می‌شود.برانکو شرایط خوبی اینجا داشت قطعا هنوز نتوانسته‌اند آنجا این شرایط را به دست بیاورند.
ما تمام تلاشمان را می‌کنیم و هدفی جز قهرمانی نداریم.
رسیدن دوباره به فینال و حتی کسب قهرمانی دست یافتنی است. چون بچه‌ها ظرفیت‌ خیلی خوبی دارند.
در این شب‌ها از خدا می‌خواهم عاقبت همه‌مان را ختم به خیر کند. زمانه خاصی است و مردم از همه لحاظ در سختی هستند.
(در واکنش به حرف‌های کریمی، مداح اهل بیت که از او تعریف کرده و گفته بود به دیدار خانواده شهدای حرم می‌رود): راستش من خیلی خوشحال نشده و ناراحت شدم. دوست ندارم اتفاقی که می‌افتد بازگو شود. همه بچه‌ها و فوتبالیست‌ها از این کارها انجام می‌دهند اما نباید رسانه‌ای شود و نیازی نیست گفته شود.باز هم از ایشان تشکر می‌کنم که به من لطف داشتند.
برانکو، هم از دست من حرص می‌خورد هم دوستم داشت. مربی‌ها همیشه می‌گویند بعد از این‌که سوت بزنیم کسی پا به توپ نشود اما من همیشه حرصشان می‌دادم.
یک خاطره از برانکو در ماه محرم دارم. یک بار در تمرین ایشان ما را کنار کشیدند و گفتند می‌دانم که در دین‌تان برخی افراد مثل بیماران و زنان باردار و شغل‌های طاقت‌فرسا معاف از روزه هستند و به نظر من شغل شما شامل این مشاغل است. من هم برای ایشان توضیح دادم احکامی درباره حد ترخص وجود دارد. پنجشنبه بود و ایشان گفت فردا جمعه و متعلق به امام‌زمان(عج) است فردا را روزه بگیرید. من هم خیلی جا خوردم که ایشان چه شناختی از حضرت دارند و او گفت من درباره دین شما تحقیق کرده‌ام. ایشان خیلی احترام می‌گذاشت و حضور ذهن دقیق ندارم، اما یادم هست محرم با لباس مشکی کنار زمین می‌ایستاد.
برانکو به جمعی از بچه‌های ایتام افطار داد.
پدرم در خانه نقل اتفاقات تاریخی کربلا را می‌کردند و برایم خیلی جالب بود. ایشان ما را از بچگی به هیات می‌بردند و دستشان را می‌بوسم که ما را با این فضا آشنا کردند. صرف پیراهن مشکی پوشیدن و ظاهر مذهبی داشتن را ملاک نمی‌دانستند و سعی می‌کردند به ما یاد بدهند که با سبک زندگی می‌توانیم به این عزیزان نزدیک شویم و این خاطرات خوبی است که از محرم دارم.
مترو سوار شدن من هم مربوط به آن اوایل بود که خانه‌مان در سبلان و تمرین سمت درفشی‌فر و آیت‌ا... کاشانی بود و به خاطر ترافیک زیاد مجبور می‌شدم از مترو استفاده کنم و این را خیلی خاص جلوه دادند. برای من عجیب نبود، اما برای خیلی‌ها عجیب بود ولی واقعا عجیب نیست.

سعید اکبری

ورزش