لطیف است شب

کتاب درباره زندگی فیتزجرالد و همسرش زلدا است. کتاب به صورت پاورقی در سال 1934 چاپ شده است. این نشان می‌دهد که حتما داستان جالبی بوده که مردم آن را دنبال می‌کردند. این کتاب برگرفته از زندگی سطحی نویسنده است. البته با اضافه و کم شدن مطالبی که برای جذاب‌تر شدن اثر نیاز بوده است. هیچ داستانی مثل خود زندگی جذاب نیست اما همین زندگی را باید همراه با نکته‌هایی کرد تا جذاب‌تر و خواندنی‌تر باشد. این که نویسندگان درباره زندگی خود بنویسند یا سفرنامه‌های خود را که بسیار اتفاق افتاده است. از همینگوی گرفته تا جیمز جویس. اما در این میان زندگی فیتزجرالد به دلیل همسرش کمی نامتعارف تر از بقیه است. موضوع این است که می‌گویند همسر او زلدا دچار حمله‌های عصبی می‌شده حتی مدتی هم در آسایشگاه خوابیده بوده است. این اتفاقی است که سبب شده تا جمع زیادی از نویسنده‌ها نگاه متفاوتی نسبت به این نویسنده توانا داشته باشند. البته با خواندن برخی داستان‌های او می‌توان نشانه‌هایی از حضور زلدا را دریافت و حدس زد که این شخصیت در این یا آن کار شبیه زلدا عمل می‌کند. این داستان روابط این زن و مرد را به تصویر کشیده است. یک زندگی در بعضی روزها پر از عشق و دوستی و در روزهای دیگر پر از نفرت. گاه هدیه‌ای اوضاع را بهتر می‌کند و گاه بدتر. روایتی است از زنان و مردانی که دیده می‌شوند و تاثیر خود را می‌گذارند و می‌روند. کتاب مرور عشق‌ است. عشقی که ممکن است تمام شود و این که چه کار باید کرد که این اتفاق نیفتد و کتاب یک جور مرور زندگی مشترک است و بیان راه‌هایی که از پایانش جلوگیری می‌توان کرد. این کتاب فقط داستان نیست. روایت افسوس‌ها و شادی‌ها هم هست. یک جور تجربه غیرمستقیم که همراه با قواعد داستانی شده است.