محیط‌بانی‌که عاشق شهادت بود

به گزارش جام‌جم، محمد‌صادق بیشتر وقت خود را با پدرش می‌گذراند و در محیط‌بانی کمکش می‌کرد. او درباره عملیات منجر به شهادت پدرش به جام‌جم گفت: «آن روز پدرم همراه ماموران پلیس برای دستگیری تعدادی قاچاقچی مواد مخدر به بهاباد اعزام شد. اشرار خودروی‌شان را رها کرده بودند و پدرم و یکی از همکارانش به دلیل اشراف بر منطقه، برای پاکسازی وارد عمل شدند. وقتی به خودروی قاچاقچیان رسیدند، پدرم پشت فرمان نشست و همکارش با موتور، جلوی خودرو به راه افتاد. اشرار پشت بوته‌ای در مسیر کمین کرده بودند. آنها ناگهان خودرو را به رگبار بستند و پدرم به دلیل اصابت گلوله به پهلویش شهید شد.

مامور همراهش هم تیر خورد. همان‌موقع نیروها رسیدند و چهار قاچاقچی از جمله عامل شهادت پدرم را به هلاکت رساندند و چهار نفر دیگر را هم دستگیر کردند.»

محمد‌صادق، پسر بزرگ خانواده است و یک خواهر کوچک‌تر از خود هم دارد. او به آخرین تماس پدرش اشاره کرد و افزود: «پدرم شب قبل از عملیات با خوشحالی به من و مادرم زنگ زد و گفت به منطقه اعزام شده و خودش در اولین فرصت تماس می‌گیرد. ما منتظرش بودیم، اما خبر شهادتش را برایمان آوردند.»

2 دهه خدمت در محیط‌بانی

محمد‌صادق با بیان این که پدرش 22 سال سابقه محیط‌بانی داشت، درباره حادثه‌های مشابهی که برای او رخ داده بود، گفت: «پدرم عاشق محیط‌بانی بود و با هدف جلوگیری از شکار بی‌رویه به کارش ادامه می‌داد. او در طول خدمتش چند بار با شکارچیان درگیر شد و کار به تیراندازی هم کشید، اما هیج وقت پشیمان نشد. در یکی از این حادثه‌ها، خودم همراهش بودم. تعدادی شکارچی غیرمجاز مسلح با موتور به سمت‌مان حمله‌ور شدند و تیراندازی کردند، اما پدرم پا پس نکشید.»

تغییر سرنوشت شکارچی متخلف

وی به وساطت پدرش برای آزادی یکی از شکارچی‌های بزرگ منطقه و تغییر سرنوشت او اشاره کرد و افزود: «یک‌بار، یکی از شکارچی‌ها خودروی پدرم را آتش زد و به رویش اسلحه کشید. شکارچی پس از دستگیری، بازداشت شد و به زندان افتاد. جرم او 15 سال حبس داشت، اما پدرم وساطت کرد و او پس از دو ماه از زندان بیرون آمد و حالا در محیط زیست مشغول کار است؛ پدرم روح بزرگی داشت.»

عموی محمد‌صادق در جنگ تحمیلی شهید شده است. محمد‌صادق با بیان این موضوع، گفت: «پدرم مدافع حرم بود و یک‌بار در سال 95 به سوریه رفت. او همیشه آرزوی شهادت داشت و می‌گفت می‌خواهد کنار برادر شهیدش دفن شود. او به آرزوی قلبی‌اش رسید و ما پیکرش را کنار عموی شهیدم به خاک سپردیم.»

محمد‌صادق به مقاومت و مهربانی پدرش اشاره کرد و حرف‌هایش را این‌گونه به پایان رساند: «با وجود حقوق پایین و سختی بسیار بالای شغل محیط‌بانی، پدرم هیچ وقت پشیمان نشد و با عشق وظیفه‌اش را انجام داد. وقتی 12 سال پیش در منطقه بهاباد مامور شد، شکار بی‌رویه خیلی زیاد بود، اما با تلاش‌های او، این آمار کاهش پیدا کرد. افتخار می‌کنم فرزند شهید هستم و می‌خواهم محیط‌بان شوم تا راه پدرم را ادامه بدهم.»