انتقامگیری اینترنتی 3 نوجوان از معلمشان

به گزارش جام‌جم، هفته گذشته مرد معلمی با حضور در پلیس فتای استان گلستان و اعلام شکایتی عنوان کرد تصاویر خصوصی وی سرقت شده و با دستکاری در فتوشاپ در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و چند وبلاگ که مدیران آن مشخص نیستند منتشر شده و مطالب دروغ و غیراخلاقی را به وی نسبت داده و همچنین شماره تلفن همراه وی را نیز کنار مطالب منتشر کرده‌اند. همین موضوع باعث شده افرادی مزاحمش شوند. همزمان با شکایت این معلم مرد، تحقیقات پلیس فتا برای شناسایی و بازداشت عاملان این حادثه آغاز شد تا این‌که دو روز پیش ماموران به سرنخ‌هایی دست یافتند که نشان می‌داد یک پسر دبیرستانی در این کار نقش داشته است. با شناسایی و بازداشت این نوجوان او ابتدا اظهارات ضد و نقیضی را مطرح کرده و مدعی شد شاکی را نمی‌شناسد و خطایی مرتکب نشده است. در ادامه تحقیقات زمانی که شاکی در مواجهه حضوری با متهم قرار گرفت او را شناخت و عنوان کرد وی از شاگردانش بوده که از درس وی تجدید شده است. پسرنوجوان زمانی که راز خود را فاش شده دید، اعتراف کرد و گفت: از چندی پیش به‌دلیل این که در درس این معلم نمره کمی گرفته بودیم من و دو نفر از همکلاسی‌هایم به‌دنبال انتقام بودیم. بنابراین یک روز با دیدن آقا معلم در مدرسه و جا ماندن گوشی تلفن همراهش بر روی میز از این فرصت استفاه کردیم و اطلاعات موجود در آن و تصاویر خصوصی‌اش را به گوشی‌ای که همراه داشتیم انتقال دادیم. بعد همراه 2 دوستم تصاویر خصوصی آقا معلم را با دستکاری در فتوشاپ در فضای مجازی، سایت‌های اینترنتی و تعدادی وبلاگ با مدیریت نامعلوم منتشر کردیم.

سرهنگ حبیب‌الله رجبلی، رئیس پلیس فتای استان گلستان دراین باره به جام‌جم گفت: با اعتراف متهم، دو همدست نوجوان وی هم تحت تعقیب پلیس قرار گرفته و دستگیر شدند. برای این سه نوجوان قرار قانونی صادر شد.

کشف جسد زن سالخورده پس از 5 ماه

جسد زن 76 ساله که مبتلا به بیماری اختلال حواس بود پنج ماه پس از ناپدید شدن او کشف شد.

سرپرست انتظامی شهرستان بهاباد یزد در این باره به جام‌جم گفت: رسیدگی به این پرونده بهمن سال گذشته با ناپدید شدن زن 76 ساله در دستور کار پلیس آگاهی این شهر قرار گرفت . در این مرحله با تحقیق از خانواده زن مشخص شد او در روستای فضل‌آباد این شهر ساکن بوده و از بیماری اختلال حواس رنج می‌برده است. روز حادثه نیز خانه را ترک کرده و دیگر بازنگشته بود.

سرگرد مهدی رحیم‌زاده خاطرنشان کرد: با تشکیل پرونده قضایی، مشخصات و تصویر زن گمشده در اختیار گشت‌های انتظامی قرار گرفت تا این که با گذشت پنج ماه از وقوع این حادثه روزهای پایانی هفته گذشته مرد محیط‌بانی هنگام عبور از روستای خالی از سکنه‌ای به نام گاشکوییه، با جسد زن سالخورده‌ای در حوالی روستا روبه‌رو شد و با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 تماس گرفت و موضوع را اطلاع داد. دقایقی بعد از این حادثه ماموران انتظامی به محل مورد نظر اعزام شده و جسد زن ناشناس را به پزشکی قانونی منتقل کردند. با تشکیل پرونده قضایی، تحقیقات پلیس برای رازگشایی از مرگ زن و شناسایی هویت او ادامه داشت تا این که با استعلام از پلیس آگاهی متوجه شدند مشخصات جسد کشف شده با مشخصات یک زن سالخورده که اختلال حواس داشته و از پنج ماه پیش گمشده یکی است که خانواده این زن نیز جسد را شناسایی کردند.

کارگر فداکار تسلیم مرگ شد

کارگر فداکار پالایشگاه مارون که با به خطر انداختن جان خود، ده‌ها کارگر را از مرگ نجات داده بود، دیروز پس از ده روز بستری بودن در بیمارستان تسلیم مرگ شد.

به گزارش جام‌جم، شهرام محمدی، مرد 34 ساله ایذه‌ای، 13 سال پیش کار در شرکت پتروشیمی را آغاز کرد و از هشت سال قبل در واحد بهره‌برداری سایت «اچ‌دی» شرکت خصوصی پتروشیمی مارون در جاده ماهشهر ـ اهواز مشغول کار شد.

صبح 9 تیر امسال شهرام وقتی راهی محل کارش شد، نمی‌دانست آن روز ناجی همکارانش خواهد شد. تعدادی از کارگران در واحد «اچ‌دی» این شرکت در حال تعمیرات بودند که متوجه نشتی در خط لوله گاز هگزان شدند. آنها سعی کردند جلوی نشتی را پیش از وقوع حادثه‌ای تلخ بگیرند، اما تلاش آنها بی‌نتیجه بود. به همین دلیل تعدادی از آنها محل را ترک کرده و موضوع را به آتش‌نشانی اطلاع دادند. بخار متصاعد شده از گاز هگزان همه‌جا را فراگرفت. شرایط هر لحظه بدتر می‌شد و احتمال انفجاری مهیب وجود داشت. ناگهان نخستین انفجار رخ داد.

ده‌ها نفر از کارگران همچنان در محل گرفتار بودند. شهرام راهی برای نجات کارگران گرفتار گشود و آنها را از محل دور کرد. وقتی مطمئن شد کسی در محل حضور ندارد، خودش هم سعی کرد از منطقه خارج شود. همزمان گاز متراکم شده در لوله منفجر شد و موج انفجار او را به کناری پرت کرد. کارگر فداکار که برای ادامه درمان به بیمارستان شهید چمران تهران منتقل شد شده بود، دیروز جان سپرد.

برادر این کارگر به جام‌جم گفت: در این ده روز که برادرم دچار حادثه شده و در بیمارستان بستری بود، دعا می‌کردیم حالش خوب شود و چشمانش را باز کند، اما او دیروز ساعت 11 صبح برای همیشه چشمانش را روی این دنیا و زندگی بست و فوت کرد. همسرش و چهار فرزند او چشم انتظار این بودند که برادرم چشم بگشاید و به خانه بازگردد، اما این چنین نشد و برادر فداکارم فوت کرد. مرگ او همه ما را در غمی بزرگ فرو برد.