خودبینی‌ها را کنار بگذاریم

خبر مرگ دلخراش دختر 5 ساله‌ای به نام ساناز که قربانی انتقام شده است، قطعا روح هر انسانی را آزرده می‌کند، اما می‌توان با نگاه عمیق‌تر به این حادثه و شکل‌گیری آن با به صدا درآوردن زنگ هشدار، از آن عبرت گرفت.

برخی بر این تصورند حادثه‌ای که درباره آن می‌شنوند یا می‌خوانند، مربوط به افرادی است که شاید فرسنگ‌ها از آنها فاصله دارد اما باید توجه داشت در صورت زیر پا گذاشتن برخی اصول و از جمله شالوده خانوادگی، ممکن است این قبیل حوادث بیش از پیش نمود پیدا کند و شاید حادثه فوق برای ما یا یکی از نزدیکانمان تکرار شود.

در این حادثه، والدین ساناز بدون توجه به سرنوشت فرزند خردسال خود، علیه یکدیگر در دادگاه خانواده شکایت کرده‌اند و در این میان نیز ساناز 5 ساله خسته از بگومگوهای والدین مجبور به زندگی در خانه دایی خود شده است و والدین او نیز هر کدام راه خود را برگزیده‌اند. یک کودک در به دنیا آمدن خود اراده و اختیاری ندارد، اما برخی والدین به صرف کوچک‌ترین مشکلات بدون توجه به ثمره زندگی مشترک خود، او را به وادی فراموشی می‌سپارند.

در این حادثه پدر و عموی ساناز به عنوان افراد مظنون بازداشت شده‌اند و حتی در صورت اعتراف آنها به جرم نابخشودنی خود که حیات یک انسان را از وی سلب کرده‌اند، دخترک خردسال اکنون با آرزوهای خود که شاید آشتی والدین بود در زیر خروارها خاک آرام گرفته است و دیگر زنده نخواهد شد.

بررسی پرونده‌های جنایی نشان می‌دهد بیش از 70 درصد مجرمان و تبهکاران عمدتا فرزندان طلاق هستند و اگر به اعترافات آنها دقت شود، جدایی والدین و عدم تربیت صحیح را بسترساز گرایش خود به جرم قلمداد می‌کنند. پس به دور از خودبینی کمی هم به سرنوشت کودکان بیندیشیم.