چارتاخونه فقط برای یک لبخند

سروش صحت ، صادق است. قصد خودنمایی ندارد و آنقدر هم متکبر نیست که بگوید: امضای من پای «چارخونه» است و این یعنی «شق القمر» کرده ام و ناب ترین طنز شبانه را در تلویزیون ساخته ام اما آنقدر بی پیرایه است که می گوید تلاش می کنم
کد خبر: ۱۴۳۶۴۹
کار با مزه ای ارائه کنم که مردم را سرگرم کند و بخنداند.
می گوید دوست ندارم خودم را به کارم سنجاق کنم و درباره آن توضیح دهم اما صحت در اوج فشردگی کار روزانه ، این وقت را به ما داد تا درباره چارخونه از هر چه می خواهیم سوال کنیم.




آقای صحت شما چند سالتونه؛
چرا این سوال را کردید؛

اگر این سوال را جواب بدهید با سوال بعدی متوجه می شوید چرا این سوال را کردم.
می دانید به جز خانمها که هیچ وقت نباید، سن و سال آنها را پرسید، دسته دیگری هم هستند که هیچ وقت نباید راز سن خود را برملا کنند.

شما الان کارگردان هستید ، بازیگر نیستید؛
سن من تقریبا نوزده سال و نیم است!

پس برای همین قدرت ریسک بالایی دارید؛
نه ، اتفاقا من آدم محتاطی هستم ، خیلی ریسک نمی کنم. دلم می خواست ریسکم بالا بود ، اگر به نظر شما چنین است ، خوشحالم.
کسی مثل شما که هم در بازیگری و هم در نوشتن موفق است به سراغ کارگردانی سریال طنز شبانه می رود که در تلویزیون ما افت و خیزهای زیادی داشته و اکنون به جایی رسیده که گروهی ترجیح می دهند ، دیگر نباشد. انتخاب کارگردانی این نوع کار «ریسک بزرگی» است.
من انتخاب نکردم ، انتخاب شدم.

به هر حال علاقه مند این نوع کار هستید که وقتی انتخاب شدید ، آن را پذیرفتید؛
بله. من راجع به این کار خیلی فکر کردم با دوستانم مشورت کردم ، کمی ترسیدم ، دلهره داشتم ، برآیند همه اینها ، باعث شد که کار را قبول کنم.

یعنی خود شما وسوسه کارگردانی نداشتید؛
من به این که یک کار طنز 90 شبی را کارگردانی کنم فکر نکرده بودم ، تا زمانی که به من پیشنهاد شد. شاید یک دوره هایی دوست داشتم مثلا یک فیلم کوتاه بسازم. آن هم در حد یک فکر مثل دیگر فکرهایی که گاهی به سراغم می آید مثل راه رفتن روی کره ماه. این فکرها هیچ وقت برایم جدی نبوده. وقتی کارگردانی «چارخونه» بهم پیشنهاد شد ، از آن موقع به بعد رویش جدی فکر کردم.

این پیشنهاد از طرف کی بود؛
از طرف محسن چگینی تهیه کننده سریال.

وقتی این پیشنهاد شد ، چقدر با خودتان کلنجار رفتید که آن را قبول کنید ، یا نه؛
7 ، 8 ، 10 روزی فکر کردم و بعد تصمیم گرفتم کارگردانی «چارخونه» را قبول کنم.

طرح از اول نوشته شده بود که شما دعوت به کار شدید یا قرار بود نوشته شود؛
نه ، طرحی وجود نداشت. طرح را نوشتم و بعد به اتفاق محسن چگینی و رضا کاظمی نژاد، روی طرح کار کردیم.

شما سالهاست دارید فیلمنامه برای تلویزیون و سینما می نویسید ، طی این سالها ، یک طرح یا قصه را برای خودتان نگه نداشته بودید که سراغ آن بروید؛
نه ، هیچ وقت به کارگردانی فکر نکرده بودم اما از این به بعد شاید این کار را بکنم و قصه هایی را برای خودم نگه دارم.

این فرصت را از تهیه کننده نخواستید که یک «قصه خوب» خلق کنید؛
چرا این فرصت را خواستم. آنها هم به من فرصت دادند اما من جای این که در این مدت برای «چارخونه» بنویسم به اتفاق محمدرضا آریان سناریوی «ترش و شیرین» را برای عید نوروز نوشتم و بعد بلافاصله درگیر این کار شدم.

برای همین گفتم ، قدرت ریسک بالایی دارید.
البته در خلال اول کار به «چارخونه» هم فکر می کردیم ، وقتی ترش و شیرین تمام شد ، طرح ما هم آماده بود و پیش تولید را آغاز کردیم. در این زمان می دانستیم که قرار است 4 تا خانه داشته باشیم و چه آدم هایی در این خانه ها زندگی کنند و کل کار چه حال و هوایی داشته باشد. یکی از مشخصه های کارهای 90 شبی این است که جزییات در طول تصویربرداری در می آید اما کلیت مشخص بود، این که آدمها چه کسانی هستند ، بازیگرانی را هم در نظر داشتیم که می خواستیم نقشها را به آنها بسپاریم.

الان که کار را می بینید «چارخونه» آن چیزی است که در نظر داشتید؛
برای کار اول که کار هر شبی هم هست ما روزی 40 دقیقه ضبط داریم ، برای من راضی کننده است. علت این که راضی و خوشحال هستم این است که می شنوم ، رضایت مردم از چارخونه سیرصعودی دارد و این اتفاق خیلی خوب است.

یعنی «رضایت مردم» برای شما کافی است؛
یک برنامه 90 شبی در وهله اول برای «مخاطب عام» ساخته می شود بنابراین مهمترین فاکتور موفقیت آن ، رضایت مردم است.

«چارخونه» طی هفته های گذشته ، توانسته هم میزان بیینده خود را افزایش دهد و هم درصد رضایتمندی آنها را.

این آمار خود شما را راضی می کند؛
مسلما، مثل این است که وقتی درصد خوانندگان روزنامه شما و همچنین رضایت مندی آنها بالا برود ، شما طبیعتا خوشحال می شوید.

اما گاهی اتفاق می افتد ، من کاری انجام می دهم ، دیگران خیلی خوشحال می شوند و راضی اما خود من زیاد از آن کار راضی نیستم.
بنا به مقتضیات سریال های نود شبی و نوع تولید آنها، از «چارخونه» به عنوان کار اول ، راضی هستم و فکر می کنم تجربه خوبی بود. من سالهاست جزو نویسندگان سریال های نود شبی هستم. سالها پیش در مجموعه «77» بازی کردم و به نظر خودم این فضا را می شناختم اما هیچ وقت این جوری با کار مواجه نشده بودم.

بازیگران را خودتان انتخاب کردید؛
بله البته با مشورت محسن چگینی که در طول کار هم پای ما آمده است.

با همه اینها اگر من بگویم «چارخونه» در اندازه «سروش صحت» که سراغ دارم نیست...؛
من از شما تشکر می کنم و می گویم امیدوارم یک زمانی کاری بکنم که شما بگویید ، آن کار در حد اندازه من است.

وقتی مخاطب تصمیم می گیرد یک کار طنز را ببیند باید چیزی در آن پیدا کند که جذبش شود.
«چارخونه» همان طور که از اسمش پیداست 4 تا خونه است و قصه آدمهایی است که در این خانه ها زندگی می کنند. ما سریال های آپارتمانی زیادی داشته ایم. مشخصات این نوع کارها هم معلوم است. ما آدمهایی را تعریف می کنیم که بین آنها اتفاقاتی شکل می گیرد. و بیننده می نشیند تا ببیند این آدمها ، آن قصه ها را چگونه بیان می کنند و با اتفاقات چگونه طرف می شوند.

بیایید از تیتراژ شروع کنیم ، تیتراژ اول سریال چارخونه را قبلا در سریال «خانه به دوش» دیدیم و البته این نوع تیتراژ در کارهای بعدی عطاران باز هم تکرار شد...
وقتی برای چارخونه تیتراژ می ساختیم ، فکر نمی کردیم که این تیتراژ شبیه تیتراژ کارهای عطاران است ، هنوز هم این فکر را نمی کنم ولی اگر هم شبیه شد ، من احساس بدی ندارم و از رضا عطاران و سازنده تیتراژهایش متشکرم.

چرا احساس بدی ندارید؛
چون یک سری تصاویر است که در 4 تا مربع دیده می شود و یک گربه که حرکت می کند و تصاویر را به هم ربط می دهد، تصاویر بی ربط به شعر تیتراژ نیست.

آیا هیچ وقت به این فکر نکردید که چنان کار کنید که کسانی که با شما کار می کنند و در آینده می خواهند باز هم کار کنند ، بگویند ما از تجربیات سروش صحت استفاده می کنیم؛
نخیر.

می دانید بعضی از لحظات «چارخونه» مردم را به یاد طنزهایی که در گذشته دیده اند می اندازد؛
بله. من بخشهایی از سریال «زیرآسمان شهر» را خیلی دوست دارم از کارهای مهران مدیری و رضا عطاران لذت می برم و طبیعی است که آگاهانه یا ناخودآگاه تاثیر آنها را بر من ببینند. همیشه فضای خانوادگی را دوست داشته ام ، ارتباط آدمها را دوست دارم و از همه اینها در چارخونه استفاده کرده ام.

پس از این گفته ناراحت نمی شوید که بگویند ، سروش صحت مجموعه ای ساخته که بر آیند ، چند سریال دیگر است.
نه ، ناراحت نمی شوم.

مخاطبان تلویزیون دو گروه هستند ، گروهی که هر کاری از تلویزیون پخش می شود بدون هیچ ارزشگذاری آن را دنبال می کنند اما گروهی هم هستند که کارها را انتخاب می کنند ، شما به کدام گروه فکر می کنید؛
شما اگر به این نکته توجه کنید که قرار است هر شب یک سریال نودشبی را ببینید ، خیلی بهتر تکلیفتان را روشن می کنید...

این هیچ وقت دلایل قانع کننده ای از طرف سازندگان نبوده که ما مثلا مجبوریم روزی 40 دقیقه ضبط کنیم بنابراین نمی توانیم به بسیاری از جزییات دقت کنیم.
باید قانع کننده باشد ، این خیلی مهم است که من مثلا یک کتاب می خوانم با یک روزنامه می خوانم. چون با کتاب یک جور طرف می شوم و با روزنامه به گونه ای دیگر. هر کدام مشخصات خود را دارند نباید آنها را با هم مقایسه کنیم.

کمی درباره انتخاب بازیگران صحبت کنیم ، راضی هستید؛
بشدت راضی هستم. به نظرم هیچ کس بجز خانم امیرجلالی نمی تواند «شکوه» باشد و یا هیچ کس بجز آقای لولایی نمی تواند نقش «منصور» را بازی کند. ما از میان بازیگران موجود بهترین گزینه ها را انتخاب کردیم البته به این هم فکر کردیم که آنها در چند کار قبلی هم در کنار هم بازی کردند و نگران این هم بودیم که نکند تکراری شوند اما این بازیگران آنقدر برای این نقشها مناسب هستند که ما از این نکته گذشتیم و رفتیم سراغ آنها.

و من دیگر این نکته را از شما نمی پرسم که چرا رفتید سراغ بازیگرانی که در این نوع کار کلیشه شده اند چون گفتید به کلیشه اعتقاد دارید.
من نه به کلیشه اعتقاد دارم و نه بی اعتقاد هستم. هر چیزی که سرجایش باشد ، خوب است و اگر سرجایش نباشد، بد است. کلیشه اگر درست استفاده شود ، خوب است . با این حرف کلی مخالفم که بگوییم «کلیشه بد است» ، چرا کلیشه بد است در حالی که ما در زندگی روزمره هم از کلیشه ها استفاده می کنیم اگر ما همه کلیشه ها را بشکنیم از زندگی چیزی باقی نمی ماند و غیردلنشین می شود. فقط کلیشه هایی که سر جای خودشان نیستند آزاردهنده اند.

شما به زن سالاری اعتقاد دارید؛
این سوال هم مثل سوال قبلی است ، زن سالاری یک جاهایی خیلی خوب است. کما این که گاهی اوقات مردسالاری خوب است. در زندگی خانوادگی گاهی باید زن سالاری باشد؛ چون بعضی اوقات «تدبیر» خانمها بیشتر است و گاهی هم مردها بهتر عمل می کنند و جاهایی هم باید همفکری وجود داشته باشد. فقط تو را به خدا دوباره این مساله را مطرح نکنید که چرا در این کار زن قدرتمند است و یا چرا مرد ، قدرتی ندارد.

اما می تواند پشت «شکوه» این تفکر وجود داشته باشد که او را زنی قدرتمندی نشان دهید؛
بله ، شکوه زن مقتدری است اما «منصور» هم چندان بی دست و پا نیست.

انگار منصور تنها راه حل را در رفتن از خانه می داند.
بله ، چون از این روش جواب گرفته و اشکالی هم ندارد.

منصور یک «تیپ» است ، درسته؛
در «چارخونه» بجز «حامد» و «شنبه» بقیه تیپ های کاریکاتوری نیستند. هرچند ما در کارهای طنز شبانه نمی توانیم به دنبال خیلی هم دنبال «شخصیت» باشیم. چون تعدادی نویسنده ، آنها را می نویسند و یک متن شاید با متن دیگر کاملا متضاد باشد. شخصیت در این نوع کار در آن گونه که در «درام» کامل تعریف می شود ، نمی تواند وجود داشته باشد اما در چارخونه ما تیپهای کارتونی زیادی نداریم.

به بازیگران اجازه «بداهه گویی» می دهید؛
بله ، چون بازیگران ما در کارشان حرفه ای هستند، در تمرین ها پیشنهادهایی می دهند که بیشتر مواقع استفاده می کنیم اما در زمان ضبط معمولا دیالوگ هایی را که قطعی شده را می گویند.

یکی از انتخاب های خوبتان استفاده از آقای شجاع کاوه برای نقش فرزاد است ، چگونه به این انتخاب رسیدید؛
از مشخصه های یک بازیگری که قرار است هر شب دیده شود این است که باید «شیرین» باشد. اگر این مشخصه را نداشته باشد، پس از چند شب مردم از او خسته می شوند. این «شیرینی» را در آقای شجاع کاوه وجود دارد و استفاده از او ، بعد جدیدی به کار داد.

یک سوال به وجود آمده است که دلیل حضور «شنبه» که افغان است در چارخونه چه می تواند باشد؛
«شنبه» اهل افغانستان نیست. ما بارها گفته ایم که «شنبه» یک ایرانی است که خودش را به شکوه افغان معرفی کرده است. در کارهایی که قرار است هر شب دیده شود باید بعد از گذشت چند قسمت ، یک نقطه عطف قوی اتفاق بیفتد که مخاطب را ترغیب به پیگیری کار کند.

اما شنبه افغانی صحبت می کند؛
لهجه «شنبه» ترکیبی از چندین لهجه است.

اما لهجه افغانی او غالب است ، حتی لباس پوشیدن او به افغان ها نزدیک است؛
در ابتدا می خواست خودش را افغان جا بزند اما اکنون که شخصیت او بتدریج دارد هویدا می شود ، نوع لباس پوشیدنش هم تغییر می کند.

طراحی تیپ «شنبه» را خودتان انجام دادید؛
من از زمانی که کار شروع شد ، کمتر وقت دارم به متن ها بپردازم. «شنبه» بیشتر حاصل کار گروه نویسندگان است.

از این نگران نبودید که ویژگی های «شنبه» به خصوصیات اخلاقی «داوود» در «پاورچین » نزدیک است؛
نه نگران نبودم. اکنون هم «شنبه» آنقدر بین مخاطبان جا باز کرده و دلنشین شده که نگرانی ها را کاملا از بین برده ، هر چند از ابتدا هم شبیه «داوود» نبود. «شنبه» بدجنسی های خاص خودش را دارد و یک آدم بدجنس ، اصلا شبیه آدم بدجنس قبلی نیست.

انتخاب خانم «امیرجلالی» چگونه بود ، او را بارها در نقشهای شبیه «شکوه» دیده ایم ، بخصوص در کارهای رضا عطاران؛
از ابتدایی که طرح را می نوشتیم برای نقش «شکوه» خانم امیرجلالی در ذهنم بود و به هیچ کس دیگر جز او فکر نمی کردم. مهم نیست که این بازیگر را قبلا در چه کارهایی دیده ایم ، مهم این است که او در این کار چه نقشی را بازی می کند ، نقش «شکوه» با دیگر نقشهای او کاملا متفاوت است.

اصلا به این قضیه فکر نکردید که این نقش را به یک بازیگر دیگر بسپرید تا ببینید نتیجه چه می شود؛
نه ، وقتی تمام ذهن مرا برای این نقش خانم امیرجلالی پر کرده است ، چرا باید به بازیگر دیگری فکر کنم که نمی دانم او چگونه می تواند این نقش را بازی کند. چرا باید با خودم «لجبازی» کنم.

و «فروغ» از کجا آمد ، چون خیلی بامزه است؛ فروغ در ناخودآگاه منصور وجود دارد؛
کارهای 90 شبی مثل یک ارگانیسم زنده است. وقتی نویسنده ها می بینند یک چیزی مورد توجه مخاطبان قرار گرفت آن را ادامه می دهند. بدون این که به «نوآوری» فکر کنند اما شما می توانید این را به حساب «نوآوری» چارخونه بگذارید!

تکراری مثل روزهای زندگی


فکر می کنم روی واژه «نوآوری» باید تجدیدنظر شود. آیا ما مدام باید دنبال این نوآوری باشیم ، واقعا تمام هدف ، جذابیت و خوبی یک کار این است که صرفا نوآوری داشته باشد؛ به نظر من نه.
بسیاری از کارهایی که نوآوری ندارد که بماند «کهنه آوری» دارد و به اصطلاح «کلیشه » است ، فی نفسه بد نیست. مهم این است که ما کار را بشناسیم.

در یک کمدی هر شب که قصه آن در یک آپارتمان می گذرد ، قرار است مخاطب بنشیند و کار را ببیند ، در نمونه های ایرانی و حتی خارجی اش هم در 90 درصد مواقع مخاطب پیش بینی می کند که قرار است چه اتفاقی بیفتد و اتفاقا از مسیر همین پیش بینی لذت هم می برد.
بسیای از اتفاقات چارخونه تکرای است ، همان طور که بسیاری از اتفاقاتی که روزانه برای ما پیش می آید به تکراری است. ما روزی 40 دقیقه ضبط داریم و متن یک روزه نوشته می شود.
این کار باید با مخاطب عام ارتباط برقرار کند ، ارتباط هم به این شکل اتفاق می افتد که شب قبل از خواب و بعد از فشارهای روزانه با دیدن یک سریال طنز آرام تر شود ، لبخندی بزند و اگر قهقهه بزند ، چه بهتر.
سریال نود شبی تعریفشان مشخص است بنابراین نباید در آنها چندان به دنبال «نوآوری» که مدنظر شماست ، باشیم. من از روز اول می دانستم از تجربیاتی که با مهران مدیری داشتم حتما استفاده خواهم کرد ، از تجربیاتی که با رضا عطاران داشتم می خواستم استفاده کنم.
همچنین از تجربیاتی که با مهران غفوریان و مهدی مظلومی داشتم و اکنون اگر تاثیر هر کدام از این برنامه ها را دارید در «چارخونه» می بینید به نظرم اصلا بد نیست.



طاهره آشیانی
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها