سقوط جاویدان

سازمان مجاهدین خلق که در نزد افکار مردم ایران به‌عنوان منافقین شناخته می‌شوند، در تابستان سال ۱۳۶۷ و پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با پشتیبانی ارتش بعث عراق و در عملیاتی به نام فروغ‌جاویدان به مرزهای ایران حمله کرد.
کد خبر: ۱۴۶۶۱۸۸
 
هدف منافقین پیشروی به سمت تهران و سرنگونی مراکز مهم حکومتی بود؛اما نرسیده به کرمانشاه در تنگه چهارزبر متوقف شدند و در ادامه با اجرای عملیات مرصاد توسط نیروهای نظامی ایران بسیاری از اعضای سازمان کشته و بسیاری از آنان نیز به خاک عراق بازگشتند.در گفت‌و‌گو با محمدعلی صمدی (پژوهشگر تاریخ دفاع مقدس) به بررسی علل و نتایج این خودکشی دسته‌‌جمعی منافقین به دستور مسعود رجوی پرداختیم. 

شروع تحرکات نظامی سازمان مجاهدین خلق از چه زمانی در عراق آغاز شد؟ اصولا صدام از نیروهای منافقین چه بهره‌ای می‌برد؟
سال ۱۳۶۵ که ایران موفق شد فرانسه را وادار کند تا بعد از پنج سال پناه دادن به دارودسته مسعود رجوی، آنها یا فرانسه را ترک کنند یا عملیات تروریستی علیه ایران انجام ندهند، سازمان به صورت جدی بحث حضور در خاک عراق را در اولویت قرار داد. البته دعوت از مسعود رجوی برای فعالیت از خاک عراق علیه جمهوری اسلامی به سال ۱۳۶۱ ــ ۱۳۶۰ برمی‌گردد. بنی‌صدر هم در خاطرات خودش به این موضوع اشاره می‌کند که مخالف این مسأله بوده است. در سال ۱۳۶۵ صدام متوجه شد که منافقین در فرانسه در تنگنا هستند. طارق‌عزیز از سوی او مسعود رجوی را به عراق دعوت می‌کند. در فاصله کوتاهی کادر رهبری سازمان به عراق می‌روند و یک واحد نظامی با تجهیزات ارتش آن کشور در اختیارشان قرار می‌گیرد و نامش را «ارتش آزادیبخش ملی ایران» می‌گذارند که یک واحد از ارتش عراق است. مسأله‌ای که صدام را تشویق کرد تا به سمت سازمان مجاهدین برای تشکیل یک واحد فارسی‌زبان در ارتش بعث برود، تحرکات سپاه از سال ۱۳۶۴ ــ ۱۳۶۳ بود، شامل برای سازماندهی معاودین عراقی در قالب گردان‌های صدر که بعدها تبدیل به تیپ ۹ بدر و لشکر ۹ بدر شدند و در منطقه هورالهویزه عمل می‌کردند. 
 
کمی در مورد مهم‌ترین عملیات‌های سازمان و به‌خصوص در ماه‌های پایانی جنگ در کنار رژیم بعث عراق برایمان بگویید.
سازمان مجاهدین بعد از تأسیس ارتش آزادیبخش ملی برای اثبات خودش به صدام، دو عملیات به نام‌های عملیات آفتاب و عملیات چلچراغ در منطقه‌های فکه و مهران انجام داد و تعدادی را اسیر کرده، منطقه را از یگان‌های پدافندی گرفت، مقداری سرود خواندند و تصویربرداری کردند که بیشتر برای مصرف داخلی خودشان ونمایش درپایگاه‌ سیاسی‌شان در اروپا بود. البته به هدف‌شان هم رسیدند، چون همان زمان ما درگیری‌های شدید در جبهه غرب داشتیم وخیلی متمرکز در جنوب نبودیم، بعدها این مناطق را از آنها پس گرفتیم. در این دو عملیات، سازمان آزمایش خوبی به ارتش صدام پس داد و در نهایت برای عملیات یا تکِ فروغ جاویدان آماده شدند.
 
اصولا چه اتفاقی رخ می‌دهد که سازمان مجاهدین خلق بعد از پایان جنگ تحمیلی به فکر حمله مستقیم به ایران می‌افتد؟
اساسا سازمان مجاهدین خلق بعد از اعلام مبارزه مسلحانه در۳۰خرداد۱۳۶۰ هدفش براندازی مسلحانه بود. حدود یک‌سال فعالیت شدید و ترورهای زیادی در کشور انجام دادند. منتها با تدابیر نیروهای نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی بعد از یک‌سال‌و‌نیم و خصوصا بعد از طرح مالک و مستأجر شهید‌لاجوردی، عملیات گرم‌سازمان مجاهدین‌خلق در داخل کشور عملا از خاصیت افتاد و دیگر امکان حرکتی برای منافقین نبود. نیروهایشان یا داخل زندان بودند یا از کشور فرار کرده بودند. اصولا منافقین، کادر مشخص و مؤثری داخل کشور نداشتند که بتوانند کاری انجام بدهند. در فرانسه هم نمی‌شد کار نظامی علیه ایران انجام داد. چون برای کار نظامی باید در کشور همسایه ایران مستقر می‌شدند، آن زمان هیچ‌ کشور همسایه‌ای حاضر به همکاری با این دارو‌دسته نبود به‌غیر از دولت بعث عراق که اصولا چپ بود. از سوی دیگر سازمان مجاهدین‌خلق پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، نزدیکی‌های حزبی با حزب بعث و چپ‌ها داشتند. جنگ هم که علیه ایران آغاز شد با همین دلیل، حاکمیت تفکر مارکسیستی مجاهدین نیروهای خودشان را توجیه می‌کردند تا فراملی فکر کنند و عذاب‌وجدان نیروها‌یشان را به‌دلیل همکاری با متجاوز خارجی کاهش می‌دادند. صدام هم به همکاری با سازمان تمایل داشت و توانایی‌های آنها را در منطقه کردستان با راه‌اندازی رادیو علیه ایران تست زده بود. حتی در شنودهای بی‌سیم‌ها و جمع‌آوری اطلاعات نظامی از جبهه‌ها از نیروهای سازمان منافقین استفاده کرده بود. منافقین ظرفیت و انگیزه داشتند و بدون‌نگرانی از اتهام خیانت و همکاری با دشمن بیگانه، این کارها را انجام می‌دادند. اصلا مسأله ملی برایشان موضوعیت نداشت بلکه سرسپردگی به رهبری سازمان، برایشان اولویت بود. سازمان یک گروه سیاسی ـ نظامی بود و باید قبل از این‌که رکود سیاسی و نظامی آنها را به سوی اضمحلال ببرد، کاری انجام می‌داد. رجوی هم آدمی بود که خیلی معطل نمی‌کرد، پشت مرزهای ملی و اخلاقی متوقف بماند. در مطامع جاه‌طلبانه‌اش با اولین دعوت جدی از طرف صدام، زود پذیرفت که علیه ایران وارد عمل شود. 
 
مهم‌ترین بحرانی که مسئولان سازمان در زمان آغاز عملیات فروغ جاویدان علیه ایران با آن روبه‌رو بودند، چه بود؟
مهم‌ترین بحران، سرعت تحولات سال‌های پایانی جنگ بود که با محاسبات منافقین انطباق نداشت. اسناد به‌جای‌مانده، نشان می‌دهد که تحلیل‌ آنها از شرایط داخل ایران خیلی دور از واقعیت بود و هزینه گزافی هم بابت این مسأله پرداختند، چون متوجه نبودند در ایران چه می‌گذرد. سرعت تحولات به اینها اجازه نمی‌داد تا اطلاعات درستی از داخل جمع کنند و اساسا توانایی جمع‌کردن اطلاعات صحیح را نداشتند چون اینها با پیش‌فرض‌های بسیار متحجرانه وارد عرصه جمع‌آوری اطلاعات می‌شدند. به همین دلیل هم عملیات فروغ جاویدان را سه ماه زودتر انجام دادند. در محاسبات و هماهنگی‌هایی که با پشتیبان‌های خارجی خودشان داشتند، قرار بود آخر شهریور یا اوایل مهر این عملیات انجام شود اما سرعت تحولات در میدان جنگ و از سوی دیگر، ترس عقب‌افتادن از پیاده‌کردن برنامه‌هایشان و تحلیل‌های عجیب ‌و‌غریب باعث شد سه ماه زودتر اقدام کنند. خب این کار تبعات بدی داشت که مهم‌ترین آن، نیروهای آموزش‌ندیده و توجیه نشده بود. اسرای سازمان مجاهدین در عملیات مرصاد آدم‌هایی بودند که دو،سه روز قبل از کشورهای اروپایی وآمریکا به عراق آمده  ولباس نظامی پوشیده وبایک اسلحه وارد یگان‌های نظامی سازمان شده بودندواصلا نمی‌دانستند قراراست چه کاری بکنند. 
 
در جریان عملیات فروغ، آیا واقعا در‌خصوص چالش در راه رسیدن به تهران از سوی رهبران منافقین این تصور وجود نداشت که ممکن است با مقاومت روبه‌رو شوند؟
هیچ تصوری حداقل به نیروها اعلام نشده بود. به آنها گفته شده بود که مقاومت‌ها بسیار جزئی است و مردم به شما خواهند پیوست. تنها یک تعداد پاسدار و بسیجی ممکن است در بعضی پایگاه‌ها مقاومت‌ کنند که به‌سادگی شکست می‌خورند و تا تهران راه باز است. 
ببینید ستون‌کشی نظامی به سمت تهران، بیش از سه روز طول می‌کشد. وقتی شما برنامه فتح سه چهار روزه می‌ریزید یعنی پیش‌بینی کرده‌اید که هیچ ‌مقاومتی در کار نیست. وقتی وسیله نقلیه نیروهای زرهی منافقین، خودروهای نفربر زرهی کاسکاول برزیلی که لاستیکی است و فقط روی جاده آسفالته و روی زمین صاف حرکت می‌کند، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ یعنی اینها حساب کرده بودند که از کرمانشاه تا تهران، دشت است و روی جاده مستقیم به سمت تهران حرکت می‌کنیم تا وارد میدان آزادی تهران ‌شویم. برآورد مسعودرجوی عدم مقاومت مردم دربرابر نیروهای سازمان بودکه خلاف این مسأله اتفاق افتاد ومردم دربرابر منافقین ایستادند.
 
اگر سازمان بنا داشت تهران را فتح کند، قاعدتا در داخل باید شبکه‌ای از نیروها را داشت و می‌توانستند در این پروسه نیروها را حمایت کنند. آیا شبکه نیروهای داخلی سازمان بعدها شناسایی شد؟!
سازمان در داخل کشور شبکه‌ای داشت و حتی در آشوب‌های سال‌های اخیر دستخط سازمان کاملا مشخص است اما شبکه اصلی سازمان سال ۱۳۶۳ ــ ۱۳۶۲ از بین رفت. طرح مالک و مستأجر تیر خلاص را به شبکه داخلی سازمان زد. یکسری خانه‌های تیمی پراکنده با یکسری آدم‌های واقعا غیرقابل اعتماد که بیشترشان با انگیزه‌های مالی کنارسازمان بودند و بیشتر وظیفه گردآوری اطلاعات داشتند. در تخیلات‌شان این بود که درطول عملیات فروغ جاویدان به افراد درون زندان‌ها خیلی تکیه کرده بودند و برنامه داشتند که با محبوسان در زندان‌های کرمانشاه، تهران و شهرهای دیگر و فعال‌سازی خانواده‌های اینها و افراد سمپات بتوانند موفق بشوند. 
 
آیا اساسا سازمان در جریان عملیات فروغ جاویدان به‌دنبال فتح تهران بود یا نه فقط می‌خواست به کرمانشاه برسد؟
قطعا براساس اسنادی که از آن سال‌ها باقی مانده و منتشر شد و توجیهات عملیاتی که خود مسعود رجوی با نیروها انجام می‌دهد و آن فیلم معروف که مسعود رجوی آخرین جلسه توجیهی را با نیروهایش دارد، همچنین هماهنگی‌هایی که بعدا معلوم شد با عناصر داخل زندان انجام شده از زندان کرمانشاه تا زندان اوین، نشان می‌دهد که هدف ثابت شده بود. سازمان هم این موضوع را پنهان نمی‌کند. هدف رسیدن به تهران بود و به‌صورت بسیار تخیلی و فانتزی هم بود. یعنی این‌که سه چهار روزه می‌خواستند به تهران برسند، پیش‌بینی هم کرده بودند که چند روزی تسویه‌حساب باشد و کشتار نیروهای انقلابی و بعد مسعود رجوی بیاید و عفو عمومی اعلام کند و دولت وحدت ملی همه اینها را پیش‌بینی کرده بودند. اما نیرو که به اندازه کافی نداشتند و با ۵۰۰۰-‌۶۰۰۰ نفر که نمی‌شود به تهران رسید. پیش‌بینی شده بود که اینها وارد کشور می‌شوند و هر شهری را که فتح می‌کنند، از افراد پیوسته به سازمان، یگان‌های جدید تشکیل می‌شود و فرمانده این یگان‌ها را هم مشخص کرده بودند که بعد از فتح کرمانشاه از نیروهای کرمانشاهی چه تعداد جذب کنند و فرمانده‌اش را مشخص کرده بودند. حتی کادر فرماندهی را هم مشخص کرده بودند. نیروهای زندانی فرمانده‌ها هستند، یک تعدادی که از عراق وارد ایران شدند و از بقیه پیوستگان سازمان هم جذب نیرو می‌کنند، یگان کامل می‌شود و از کرمانشاه به همدان و از آنجا به سمت تهران حرکت می‌کنند. با همین تخیل کاریکاتور یک اردوکشی را اجرا کردند.
 
تحلیل منافقین قبل از انجام عملیات «فروغ جاویدان» چه بود؟
سازمان فکر می‌کرد قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، نشانه انزوای جمهوری اسلامی، باعث دلزدگی نیروهای انقلابی و بریدن نیروهای پای کار نظام است و دیگر کسی حاضر نیست خودش را پای نظام هزینه کند. تصورشان این بود که اصلا نظام قطعنامه را پذیرفت، چون نیروی رزمنده ندارد و اطاعت از امام دیگر برای مردم اولویت نیست. مسئولان کشور از امام اطاعت نمی‌کنند، اینها خبرهایی بود که همان شبکه اطلاعاتی سازمان از داخل کشور به آنها می‌داد. منتها روش جمع‌آوری اطلاعات‌شان رسیدن به این نتایج بود که اینها را به محاسبه غلطی انداخت که همه آماده‌اند که ما وارد ایران بشویم. تحلیل‌شان این بود که ۵۰۰ هزار نفری که در انتخابات سال ۱۳۶۰ به مسعود رجوی رأی دادند به همراه خانواده‌هایشان، نزدیک دو سه میلیون نفر نیروی آماده‌به‌کار برای سازمان هستند. سمپات‌ها و نیروهای داخل زندان هم به سازمان ملحق می‌شوند و کار جمهوری اسلامی را تمام می‌کنند. همین تحلیل غلط را سال ۱۳۶۰ هم داشتند.
 
علت اصلی شکست منافقین در عملیات مرصاد چه بود؟
اطلاق شکست به عملیات فروغ جاویدان خیلی درست نیست، شاید چون معادل دیگری نداریم که به کار ببریم. اصلا عملیاتی در کار نبوده که شکست بخورد و شکستی نبوده که علتش را بررسی کنیم. این نوع حرکت سازمان اصلا نظامی نبود. این‌که دیوانه‌وار حمله کنند و مردم را با لباس نظامی به خاک و خون بکشند و با مدافع کشور مقابله کنند که عملیات نظامی نمی‌شود. فانتزی ذهنی مسعود رجوی و کسانی که او ایزوله کرده بود، نقش بر آب شد. خب ما الان می‌گوییم اینها چون ضعیف عمل کردند، خشونت زیاد به خرج دادند، چون محاسبه غلط داشتند و... شکست خوردند اما واقعیت امر این است که اینها اصلا نمی‌دانستند چه کار می‌کنند. من این مسأله را باور ندارم که غربی‌ها اینها را تهییج کردند، چون برداشت آنها از داخل کشور خیلی دقیق‌تر از سازمان مجاهدین بود اما وقتی می‌بینند مسعود رجوی با چه اطمینانی صحبت می‌کند که همه‌چیز برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی مهیاست، می‌گفتند خب اگر همه‌چیز مهیاست، ما پول می‌دهیم بروید داخل ببینیم چه کار می‌کنید. عملیات فروغ جاویدان به گونه‌ای بازی با فانتزی‌ها و رؤیاهایشان بود و به همین دلیل هم موفق نبودند و دست به یک خودکشی دسته‌جمعی زدند. مثل این‌که مثلا مسعود رجوی مازاد نیرو داشته و می‌خواسته آنها را تصفیه کند.آن چیزی که از منابع خارجی به دست رسیده، نشان می‌دهد که خارجی‌ها این‌طور فکر نمی‌کردند، آنها برنامه‌های خودشان را داشتند. تصورشان این بود که اگر سازمان مجاهدین به تهران برسد و بتواند حمام خونی راه بیندازند، آن وقت نیروهای خارجی هستند که به‌عنوان نیروهای حافظ صلح و نیروهای سازمان ملل و نیروهای بازدارنده وارد کشور می‌شوند و تکلیف انقلاب اسلامی را روشن می‌کنند.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها