با کسی که حقم را نمی دهد زندگی نمی کنم

این زن وقتی مقابل قاضی قرار گرفت درباره ماجرای زندگی شان گفت: تقریبا چهار سال است با فرید ازدواج کرده‌ام. همان اوایل زندگی فرید از من پول میلیونی قرض گرفت. آن زمان من کلی پول پس‌انداز کرده بودم. پس از سال‌ها کار این پول را برای خودم در بانک پس‌انداز کرده بودم. فرید گرفتار بود و چک داشت؛برای همین از من خواست
60 میلیون تومان به او قرض بدهم تا چک خود را پاس کند. قول داد به‌زودی پولم را پس می‌دهد.
از آن روز تا الان سه سال گذشته، ولی فرید هیچ پولی به من نداده است. آن پول حاصل سال‌ها کار کردن و پس‌اندازم بود. ولی فرید با بی‌رحمی از من گرفت و دیگر پس نداد.
در صورتی که می‌دانم این پول را دارد، اما هر بار که بحث آن را پیش کشیدم گفت که هروقت پول خواستم به خودش بگویم؛لزومی ندارد این همه پول در حسابم باشد. در صورتی که آن پول برای خودم بود. فرید این مساله را درک نکرد. هر بار که پولم را از فرید خواستم ،او گفت نیازی نیست به پولم فکر کنم. هر بار دعوا
راه انداخت و گفت ما با هم در زندگی شریکیم و اگر پولی دادم برای زندگی‌مان دادم و نباید آن را پس بگیرم. در صورتی‌که من آن پول را برای بدهی فرید پرداخت کردم و باید آن را به من پس بدهد. الان سه سال است سر این موضوع با هم درگیر هستیم. شاید من بخواهم با پول خودم کاری انجام دهم، نمی‌خواهم همیشه از فرید پول بگیرم. ولی او مرا فریب داد و پس‌اندازم را از من گرفت. نمی‌توانم او را ببخشم و در نهایت هم تصمیم گرفتم از او جدا شوم. نمی‌توانم با مردی که هیچ ارزشی برای حق و حقوقم قائل نیست و مرا فریب داده است، زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی آن زمان ما مشکلات مالی زیادی داشتیم. برای شروع زندگی مان خانه‌ای خریده بودم و کلی بدهی داشتم. برای همین
هر هزینه‌ای که کردم برای زندگی مان بود. آن چک را هم برای خانه باید پاس می‌کردم. اما لاله از وقتی این پول را به من داد، مرتب سرم منت می‌گذارد و در هر شرایطی پولش را می‌خواهد. وقتی دیدم زندگی‌مان تا این اندازه برایش بی‌اهمیت است، برای همین به او گفتم این پول برای زندگی‌مان خرج شده است. من
آن همه سختی کشیدم تا زندگی‌مان را تشکیل بدهم. حتی برای تهیه جهیزیه هم به لاله گفتم لازم نیست به خودت فشار بیاوری، می‌توانیم وسیله‌ها را با هم بخریم.
برای همین به او کمک کردم. ولی لاله فقط یک بار برای زندگیم آن پول را خرج کرد و الان سه سال است مرتب درگیر آن مساله است.
در صورتی که همیشه سعی کردم در رفاه کامل باشد و هیچ‌وقت اجازه ندادم طعم بی‌پولی را بچشد. با این حال باز می‌گوید پولم را می‌خواهم. حتی به خاطر این موضوع گفت باید از هم جدا شویم. برای همین من هم تصمیم گرفتم از او جدا شوم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

پیش از جدایی باید همه راه ها را امتحان کرد
منصوره نیکوگفتار، روان‌شناس در این رابطه می‌گوید: در حال حاضر نگرش‌های منفی نسبت به طلاق کاهش یافته است. برای همین می‌توان گفت مهم‌ترین عامل افزایش میزان طلاق، همین مساله است. پذیرش اجتماعی طلاق بین مردم زیاد شده و قبح آن از بین رفته است. برای همین زوج‌ها به راحتی و بعد از بروز یک اختلاف، به جای تلاش برای حل آن مشکل، به طلاق و جدایی فکر می‌کنند. وقتی می‌بینند طلاق و جدایی در زندگی‌های مشترک تا این حد راحت رخ می‌دهد، تصور می‌کنند بهترین راه‌حل جدایی است. در صورتی که وقتی بحث طلاق بین زن و شوهر پیش می‌آید، گاهی اوقات آنها باید با مشورت و راهنمایی گرفتن و حتی صحبت کردن با یکدیگر مسائل و اختلافات را حل کنند. تازه آنجا متوجه می‌شوند که مشکلاتشان آنقدرها هم که فکر می‌کردند بزرگ و غیرقابل حل نیست. بسیاری از زوج‌ها به‌اشتباه تصور می‌کنند وقتی دیگر نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند و احساسات‌شان نسبت به هم سرد می‌شود، یعنی زندگی مشترک‌شان به سر رسیده و دیگر وقت جدایی است. اما همان‌طور که برای آغاز زندگی مشترک باید به بلوغ فکری و پختگی برسید، برای طلاق هم باید از لحاظ روحی و روانی آمادگی پیدا کرد. طلاق بدون آمادگی مواجهه با پیامدهای آن، می‌تواند زندگی طرفین را تا سالیان سال تحت‌الشعاع قرار دهد. برای همین بهتر است پیش از جدایی تمام راه‌حل‌ها را امتحان کرد.