پیرزن قربانی قاتل آشنا

کارآگاه پس از نوشتن آدرس راهی محل جنایت شد تا تحقیقات در این باره را آغاز کند. پس از گذشت حدود نیم ساعت به محل قتل رسید. ساختمانی نوساز و پنج طبقه که تعدادی از اهالی در مقابل در ورودی آن تجمع کرده و رفت و آمد ماموران را زیر نظر داشتند و بازار حدس و گمان درباره انگیزه قتل هم بینشان گرم بود. دو سرباز سعی می‌کردند آنها را از ساختمان دور کنند.

کارآگاه قصد ورود به ساختمان را داشت که سربازی مانعش شد. سروان کارت شناسایی خود را نشان داد و سرباز جوان محکم به علامت نشانه پای بر زمین کوبید و مسیر را برای او باز کرد. با راهنمایی سرباز کلانتری به طبقه سوم رفت. هر طبقه سه واحد بود و قتل در واحد شماره هشت رخ داده بود.

سروان وارد خانه شد. وسایل به‌هم ریخته بود و محتویات کشوها روی زمین ریخته شده بود. به نظر می‌رسید قاتل به دنبال وسیله‌ای بوده و قتل با انگیزه سرقت رخ داده بود. گروهبان اصغری، با دیدن سروان به سمت او آمد و بعد از احوالپرسی در گزارش خود گفت: مقتول زنی 68 ساله به نام سکینه است که بررسی‌ها نشان می‌دهد ضربه‌ای مرگبار به پشت سرش اصابت کرده است. آثار ورود به زور روی در دیده نمی‌شود و به نظر می‌رسد ضربه از پشت‌سر به او وارد شده و انگیزه قتل سرقت بوده، پسر او در راه است تا بررسی کند چه اموالی سرقت شده است. جسد توسط چه کسی پیدا شده است؟

روز‌های فرد زنی برای نظافت و انجام کارهای خانه به اینجا می‌آمد. امروز وقتی به اینجا آمده با جسد پیرزن روبه‌رو شده و موضوع را به پلیس گزارش می‌دهد. ما بعد از تماس به اینجا آمده و موضوع را به تیم جنایی اعلام کردیم.

از همسایه‌ها تحقیق شده است؟

بله. آن طور که همسایه‌ها می‌گویند، پیرزن علاقه‌ای به ارتباط با همسایه‌ها نداشته و کسی با او در تماس نبوده است. مورد مشکوکی هم ندیده‌اند. همان طور که اعلام کردم قاتل آشنا بوده و ردی از خود به جا نگذاشته است.

ساختمان دوربین مداربسته ندارد؟

نه. اما ماموران در حال بررسی دوربین مغازه‌های اطراف هستند که نیاز به زمان دارد.

کارآگاه سپس سراغ جسد رفت. معاینات دکتر تمام شده بود. دکتر در گزارش خود گفت: قتل حدود 24 تا 36 ساعت قبل رخ داده است. یک ضربه محکم به پشت سر او وارد شده، ضربه محکم است و باعث شکستگی جمجمه شده است. خون زیادی از او رفته است. سرد شدن هوا در این چند روز باعث شده جسد متعفن نشود... .

صدای بی‌تابی مرد جوانی که وارد آپارتمان شده بود، فضای خانه را پر کرد.از شیون و زاریش معلوم بود پسر مقتول است. سروان از افسر کلانتری خواست خدمتکار را برای تحقیق نزد او بیاورد تا در این مدت حال پسر مقتول برای تحقیق مساعد شود.

زن میانسال هنوز از دیدن جسد شوکه است و می‌گوید: صبح به خانه آمدم. در زدم، اما خانم در را باز نکردند. تصور کردم از خانه بیرون رفته‌اند. با کلید یدکی که همراه داشتم وارد خانه شدم. همه چیز به هم ریخته بود. شوکه شدم جسد خانم هم غرق در خون روی زمین افتاده بود. خودم را به او رساندم. بدنش سرد بود و نفس نمی‌کشید.

آخرین بار چه زمانی اینجا بودی؟

دو روز قبل طبق روال به اینجا آمدم. همه چیز خوب بود. عصر کارهایم تمام شد و به خانه بازگشتم.

چه وسایلی سرقت شده است؟

وسایل به هم ریخته، اما کم نشده است. البته خانم پول و طلا زیاد داشت که از محل نگهداری آن بی‌خبر بودم.

مگر می‌شود؟ تو این خانه را تمیز می‌کردی و خبر نداری؟

بله. خانم اجازه نمی‌داد من بفهمم.

کارآگاه سپس به تحقیق از پسر پیرزن پرداخت. مرد جوان در حالی که بی‌تابی می‌کرد، گفت: دیروز ظهر که با مادرم صحبت می‌کردم می‌خواست موضوع مهمی را بگوید.

آن موضوع چه بود؟

نفهمیدم. برایم مشتری آمد و تلفن را قطع کردم بعد موضوع را فراموش کردم. همیشه به مادرم می‌گفتم که پول و طلا در خانه نگهداری نکن، اما گوش نداد و قربانی یک مشت طلا شد.

خدمتکار را چه کسی معرفی کرد؟

از طریق آگهی روزنامه با شرکتی آشنا شده و تماس گرفتم. آنها هم این زن را معرفی کردند. در این مدت رفتارش عادی بود.

چند وقت است در اینجا کار می‌کند؟

حدود سه ماه است.

سروان بعد از تحقیق از پسر مقتول، افسر کلانتری را صدا کرد و خواست در مورد وضعیت زندگی خدمتکار تحقیق کند. بعد جسد با دستور بازپرس به پزشکی قانونی منتقل شد.

روز بعد در اداره آگاهی پرونده را بررسی کرد و متوجه دو اشتباه قاتل شد و دستور بازداشت او را صادر کرد.

پاسخ معمای پلیسی قتل در شب بارانی

سروان میری با اشاره به دو دلیل زیر سهیلا را به عنوان قاتل معرفی کرد.

1-‌ زمانی که او مدعی بود با مقتول صحبت کرده است، قتل رخ داده بود.

2-‌ اگر قتل توسط مرد کارتن‌خواب و با انگیزه سرقت انجام شده بود، او کیف پول و اسناد را سرقت می‌کرد.

در مسابقه شماره گذشته 1209 نفر شرکت کرده بودند که 462 نفر پاسخ صحیح داده و از میان پاسخ‌های صحیح لیلا سارمند از شیراز و حسین علی داد از تبریز به قید قرعه برنده شده‌اند.

وحید شکری