چه مدتی است در زندان هستی؟
نزدیک به 18 ماه است. از وقتی شناسایی شدم، بازداشتم کردند و دیگر آزاد نشدم.
چرا آن زن را کشتی، او را از قبل میشناختی؟
نه، من هیچ شناختی از او نداشتم. به خانه یکی از دوستانم دعوت شدم. ما پنج نفر بودیم که در آن خانه دور هم جمع شدیم یکی از بچهها که آرش نام دارد، پیشنهاد سرقت داد. من آن موقع شیشه کشیده بودم و در حالت عادی نبودم . پیشنهاد را قبول کردم. بچههای دیگر هم همین طور. برای سرقت به خانه آن زن رفتیم، اما قرار نبود کسی کشته شود.
خانه را چطور شناسایی کردید؟
آن خانه در همسایگی خانه آرش بود. میگفت سالهاست زنی تنها آنجا زندگی میکند و خیلی کم پیش میآید مهمان داشته باشد، بیشتر اوقات هم در خانه دخترانش است. ما هم فکر کردیم کسی در خانه نبوده و موقعیت خوبی برای سرقت است.
درباره قتل توضیح بده، چه شد زن تنها را کشتی؟
وارد خانه شدیم؛ چون هیچ سر و صدایی نبود، فکر میکردیم کسی در خانه نیست. آرش گفت احتمالا این زن باید طلا و پولهایش را در اتاق خوابش گذاشته باشد. وارد اتاق خواب شدم البته دوستم رضا هم با من بود. دو نفر دیگر ازجمله آرش که همراه ما آمده بودند، داشتند اتاقهای دیگر را میگشتند. وقتی من چراغ اتاق خواب را روشن کردم متوجه شدم زنی روی تخت خوابیده، او با نور چراغ بیدار شد و از دیدن ما خیلی ترسید و جیغ کشید .
به همین دلیل هم او را کشتی؟
دستپاچه شدم و خیلی ترسیدم. رفتار آن زن هم در دستپاچگی من خیلی موثر بود. با رضا به سمتش رفتیم و او را تهدید کردم تا سکوت کند. چسب نواری آوردم و به رضا گفتم دست و پایش را بگیرد. آن زن خیلی تقلا میکرد. گفتم این کار را نکن، اما از وحشت مرتب دست و پا میزد. تخت شکست و او روی زمین افتاد. من با چسب دهان و دست و پای او را بستم و بعد به سمت کمدها رفتم و هرچه پیدا کردم، برداشتم.
وقتی داشتی سرقت میکردی، آن زن زنده بود؟
بله زنده بود، حتی بعد از سرقت هم او زنده بود. وقتی داشتیم از خانه خارج میشدیم، دهانش را باز کردم و بعد رفتیم.
گفتی وقتی داشتی از خانه خارج میشدی، دهانش را باز کردی. فریاد نزد و از همسایگان کمک نخواست؟
وقتی دوستم دستهایش را گرفته بود و من چسب را به دهانش زدم، او بیحال شد. فکر میکنم از هوش رفت نمیدانم دقیقا چه اتفاقی افتاد، اما زنده بود وقتی هم دهانش را باز کردم زنده بود، اما به هوش نبود تا بتواند سروصدا کند.
چیزی هم سرقت کردید؟
بله، چند میلیون تومان پول بود و چند قطعه طلا.
اموال مسروقه را چه کردید؟
بین خودمان تقسیم کردیم، مبلغ کمی به من رسید.
تو و رضا برای سرقت رفته بودید، پس چرا پول بین همه تقسیم شد؟
همه بودند، قرارمان هم این بود که پولها بین همه تقسیم شود، من هم سهم خودم را برداشتم.
پولی که به تو رسید، چقدر بود؟
تقریبا 5/1 میلیون تومان.
این پول، ارزش کشتن یک انسان را داشت، آن هم مادر چند فرزند؟
نه واقعا این ارزش را نداشت، من واقعا از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم و درخواست بخشش دارم، اشتباه بزرگی کردم.
کی متوجه شدی آن زن فوت شده است؟
من اصلا فکر نمیکردم او مرده باشد، چون تا زمانی که ما در خانه بودیم و حتی وقتی میخواستیم خارج شویم، زنده بود. چند روز بعد از حادثه آرش با ما تماس گرفت و گفت ظاهرا پیرزن مرده است و دم خانهاش پرچم سیاه زدهاند.
چطور بازداشت شدید؟
یک کارت عابربانک از خانه آن زن سرقت کرده بودیم از طریق همان عابربانک شناسایی و بازداشت شدیم.
وقتی برای سرقت رفته بودید، هوا روشن بود.کسی شما را ندید؟
ما از طریق پشتبام وارد شدیم و بعد که میخواستیم خارج شویم، همه درها را بستیم و همه چیز را مرتب کردیم تا کسی شک نکند، به همین دلیل هم شناسایی و بازداشت ما طول کشید.
یکی از همجرمانت گفته است آرش به خاطر فقر و نداری تو و رضا، پیشنهاد این سرقت را داد تا شما مشکلتان را حل کنید. این حرف درست است؟
این درست است که من و رضا فقیر بودیم و هنوز هم خانوادهام از فقر بشدت رنج میبرند، ولی این موضوع اصلا ربطی به آرش که پیشنهاد سرقت را مطرح کرد، نداشت. او خودش در تقسیم پول با ما شریک بود و دروغ میگوید که به خاطر ما این پیشنهاد را داده.
آرش گفته به شما پیشنهاد کرد سرقت را انجام بدهید تا با آنچه به دست میآورید، شغلی برای خودتان دست و پا کنید. شما از او کمک خواسته بودید؟
نه. ما هیچ کمکی نخواسته بودیم. او ما را به خانهاش دعوت کرد که با هم شیشه بکشیم و بعد هم گفت بیایید به سرقت برویم ما هم قبول کردیم. او دروغ میگوید که به خاطر فقر ما این کار را کرد. اگر این طور بود، چرا بخشی از پول را از ما گرفت؟ میتوانست این کار را نکند او رفیق نیست. رفیق آدم را در چاله نمیاندازد، اما او ما را در چاه انداخت من از اتفاقی که افتاده خیلی پشیمان هستم.
از ابتدا تا حالا گفتهای دهان مقتول را با چسب بستی و بعد هم باز کردی ضمن این که قتل را قبول داری، اما پزشکی قانونی گفته قتل بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن بود، این تناقض به چه دلیل است؟
من هنوز هم میگویم قتل را قبول دارم، اما آن زن را خفه نکردم. وقتی هم بیرون میآمدیم، او زنده و فقط بیهوش بود. اگر هم فشاری بر گردنش وارد شده، کار من نبوده اصلا یادم نمیآید چنین کاری را کرده باشم.
پولهایی را که از این سرقت به دست آوردی، چه کردی؟
بعد از دستگیری همه را پس دادم. حالا هم در زندان هستم، گرفتارتر از هر وقت دیگری.
تو متهم به قتل هستی و همجرمان دیگر همگی متهم به سرقت، میدانی با توجه به درخواست قصاص چه حکمی در انتظارت است، آیا فکری برای جلب رضایت آنها کردهای؟
مقتول سه دختر دارد که من در دادسرا آنها را دیدم و گفتم اشتباه بزرگی کردم و درخواست بخشش دارم. آنها در دادگاه حاضر نشدند، آنجا اگر بودند به پایشان میافتادم و درخواست بخشش خودم را نشان میدادم. من واقعا از کاری که کردم خیلی ناراحت هستم. البته مقتول یک پسر هم دارد که متاسفانه خانوادهاش نتوانستند او را پیدا کنند و من هم او را نمیشناسم. به هر حال حق میدهم که آنها ناراحت باشند و برای من درخواست قصاص بکنند، چون مادرشان را به قتل رساندهام، اما واقعا متوجه این قتل نشدم و خیلی از کردهام پشیمان هستم و از آنها درخواست دارم به مادرم رحم کنند. او در این ماجرا گناهی ندارد و بیشترین زجر را تحمل میکند، خواهش میکنم مرا به خاطر خانواده فقیرم ببخشند.
اگر اولیایدم حاضر شوند دیه دریافت کنند، قبول میکنی؟
من پول زیادی ندارم که بدهم، اما برای این که بتوانم رضایت بگیرم، هر کاری آنها بخواهند انجام میدهم. میخواهم مطمئن شوم مرا بخشیدهاند واقعا پشیمان هستم. من فقیر، معتاد و بیکار بودم، اما آدمکش نبودم. آن روز هم اگر شیشه نکشیده بودم، حتی جرات این را که بخواهم برای سرقت وارد منزل آن زن بشوم، نداشتم. از اولیایدم درخواست بخشش دارم و از آنها میخواهم حلالم کنند. از وقتی زندانی شدم، مواد را ترک کردم و سعی میکنم زندگی سالمی در پیش بگیرم و به دیگران آسیبی نرسانم. این اتفاق زندگی مرا دگرگون کرده و امیدوارم پایانش طناب دار نباشد.
مریم عفتی
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد