مارکوپولو از نوع کاغذی‌

به خاطر این بعد مسافت و دور شدن از روزنامه دسترسی به نامه‌ها نداریم، به همین خاطر مجبوریم، فقط ایمیل‌ها را جواب دهیم و نامه‌ها می‌ماند برای هفته بعد.

می‌بینم که کنکور سراسری را استاد کرده‌اید و حالا در حال کشتن کنکور دانشگاه آزاد هستید. به هر حال موفق باشید. ما که تا اطلاع ثانوی از 7‌‌دولت آزاد هستیم. اگر هم می‌خواهید بنشینید، پشت سرمان حرف بزنید که کافه کاغذی مارکوپولو شده و هی این ور و آن ور می‌رود، لطفا پشت‌بندش یک ماشاءاللهی ،‌چیزی بگویید که خدای نکرده یک وقت ما را چشم نزنید. بعد هم یادتان رفته ما که کافه کاغذی باشیم، چندین و چند ماه عین انسان‌های واقعا بیچاره نشستیم و سفر رفتن این و آن را تماشا کردیم؟ همین شتر خودمان کم مسافرت رفت و حسرتش را گذاشت برای ما؟ حالا که نوبت ما شده نیستید ببینید چه آه و فغانی راه انداخته و چه جوری زیرآب ما را می‌زند.

ولی به قول معروف اعتماد به نفس ما بالاتر از این حرف‌هاست. به خاطر همین کار خودمان را می‌کنیم و به کار هیچ کس کاری نداریم. راستی برای این که بفهمید ما چقدر بچه بامعرفتی هستیم می‌توانید توی دل خودتان یک نیتی، چیزی بکنید تا ما که رفتیم حافظیه به نیت شما  یعنی تک‌تک خواننده‌های نسل سوم و علی‌الخصوص مشتری‌های کافه کاغذی   یک فال برایتان بگیریم.

و اما ایمیل‌ها:

پوریا علی مرادی از کرمان نوشته: «گرمای هوا توی کرمان داره بیداد می‌کنه. بعد فکرش رو بکن، برق هم که می‌ره، آدم جوش نمیآره؟ این جور وقت‌ها توی خونه، هیچ کس جرات نداره به اون یکی بگه بالای چشمت ابروست، به خاطر همین جو خیلی متشنجی توی خونه حکمفرماست و آدم هیچ کاری نمی‌تونه بکنه جز کافه کاغذی خوندن. چون فقط این جوریه که می‌شه گرما رو تحمل کرد».

آقا پوریا دست شما درد نکنه. تو لطف داری. ما خودمان هم فکر نمی‌کردیم، اینقدر خنک باشیم که توی گرمای کرمان بتوانیم به درد خواننده‌هامون بخوریم. خب، همینش هم غنیمته! راستش این فقط مشکل کرمان نیست. همه جا همین وضعیت رو داره. من نمی‌دونم این خشکسالی دیگه از کجا سرمون آوار شد؟ بابابزرگ ما که می‌گه توی 50 سال گذشته به یاد نداره، همچین خشکسالی اتفاق افتاده باشه. راست و دروغش گردن خودش.

عاطفه حضرتی هم از فیروزکوه ایمیل زده و گفته: «کافه کاغذی این درسته که هوای مشتری‌های قدیمی کافه رو باید خیلی داشته باشی. ولی با انصاف خب باید ما رو هم تحویل بگیری تا ما هم تبدیل به مشتری‌های قدیمی بشیم. آخه این درسته که تو برای یک‌بار هم که شده، نه ایمیل‌های منو جواب دادی نه نامه هام رو؟».

خانوم چی؟ کی؟ کجا؟ بابا بی‌خیال. به جان خودم این اولین ایمیلی است که از تو دیده‌ایم. بله، درسته که من هوای مشتری‌های قدیمی رو دارم، چون به هر حال اونا حق آب و گل دارند، ولی از اومدن مشتری‌های جدید هم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی (بازم بگم خیلی؟) خوشحال می‌شوم. به هر حال فکر کنم این یه سوءتفاهم بوده که حالا دیگه رفع شده. پس بفرست بیاد  نامه و ایمیل‌ها رو که تو هم از الان مشتری پر و پا قرص کافه‌ای.

احسان میری از ورامین هم ایمیل زده که: « آقا این جدول خفن استریپ رو استادش کنید دیگه. مگه چی می‌شه؟ اون وقت‌ها که چاپ می‌شد، کلی بهمون خوش می‌گذشت. اما حالا بدون جدول خفن استریپ نسل سوم یه جوریه. یعنی نه که بد باشه ها، ولی مثل ساندویچ بدون سس می‌مونه. انصافا یه فکری براش بکنید که حالمون خیلی گرفته است. ببینم چیکار می‌کنی داداش؟».

حالا شما فعلا به همین چیزی که هست رضایت بدهید تا ببینیم بعدها در آینده چه می‌شود. فعلا که جدول خفن استریپ در دسترس نیست. بله... .

هانیه کبکانیان هم از یزد گفته: «توی این نسل سوم راجع به تمام شهرها حرف زده می‌شه الا یزد؟  چرا از یزدی‌ها چیزی نمی‌نویسید، سراغی از اون‌ها نمی‌گیرید».

بابا هانیه خانم آخه این حرف‌ها چیه که می‌زنی؟ بنده، همین خود بنده تا به حال چند بار (شخصا)‌ قربان شیرینی‌های یزدی رفته باشم خوب است؟ خب خواهر من یه سری به این آرشیوت بزن دیگه، ای بابا. تازه فقط این نیست که. تا حالا چند بار ما دیدنی‌های شهر یزد از زیارتگاه‌ها گرفته تا میدان امیرچخماق و باغ دولت‌آباد و خونه‌های قدیمی یزد رو معرفی کرده باشیم خوبه؟ تو دعا کن این شهر یزد بالاخره یک بار ما را بطلبد، بعد ببین بین بچه‌های تحریریه یزد طرفدار داره یا نداره. انصافا آدم با این حرفای شما افسردگی می‌گیره».

خب آقا جان ما رفتیم. امیدواریم شما هم بعد از گذراندن کنکور مسافرت‌های خوب بسیاری در پیش داشته باشید و ما (منظور نسل سوم است)‌ را هم همراه خودتان ببرید. ما که تا جمعه میهمان شیرازی‌ها هستیم و قرار است از همنشینی‌حافظ و سعدی را  خودمان بهره‌مند کنیم!!! شاهچراغ که برویم باور کنید اول برای عاقبت به خیری خودمان و شماها دعا می‌کنیم. اگر خدا خواست برای بار هزارم حتما سری هم به تخت جمشید و پاسارگاد می‌زنیم و سلام شما را هم به رفتگان می‌رسانیم.

امیدوارم شما هم چه در سفر چه در غیرسفر پیاده‌رو را فراموش نکنید و خط‌کشی را هم حتما توی لی‌لی بازیتان لحاظ فرمایید. راستی این شیراز هم پیاده‌رو‌های بسیار بسیار مصفایی دارد، هم خط کشی‌های پررنگ و قشنگی. خلاصه مثل باقی شهرهای ایران همه چیزش خوب است. ما رفتیم. تا هفته بعد خدافظی!