دام شیطان برای فرشته‌ها

ماجرای آتنای پارس‌آبادی را کیست ‌که نخوانده باشد. دختر هفت‌ساله‌ای که 28 خرداد 96، توسط اسماعیل رنگرز به قتل رسید. دخترک برای نوشیدن آب به مغازه اسماعیل 40 ساله رفته بود؛ اما او رسم مردانگی و جوانمردی را بجا نیاورد و کاری کرد که نباید.
پیش از فاش شدن این قتل، اسماعیل حاضر به اعتراف نبود، اما آن‌قدر دلیل و مدرک علیه او وجود داشت که به عنوان مظنون دستگیر و روانه زندان شود.
در زندان بالاخره زبان به اعتراف باز کرد و از قتل آتنا گفت: «دو سه روزی بود که با دیدن آتنا و طلاهایش وسوسه شده بودم. روز حادثه به مغازه‌ام آمد که آب بخورد. چون کسی آنجا نبود، به طرفش رفتم. خواستم نقشه‌ام را اجرا کنم، اما او شروع کرد به فریاد زدن. دستم را روی دهانش گذاشتم و وقتی به‌خودم آمدم که دیگر نفس نمی‌کشید. ترسیده بودم.جسدش را داخل ساکی گذاشتم و آن را به پارکینگ بردم و در بشکه پلاستیکی مخفی کردم تا سر فرصت در محلی خلوت رها کنم؛ اما چند روز بعد به عنوان مظنون دستگیر شدم و رازم فاش شد.»
ترس از کتک خوردن با شلنگ
هنوز داغ مرگ آتنای پارس‌آبادی فراموش نشده بود که این بار خبر آزار و اذیت کیمیا بر سر زبان‌ها افتاد که توسط ناپدری شیطان‌صفتش مورد آزار قرار گرفته بود. پدر کیمیا به دلیل اعتیاد شدید، عدم حمایت مالی و عاطفی فرزند و همسر، آزار و اذیت جسمی و ضرب و شتم کیمیا و مادرش، چاره‌ای جز سپردن حضانت دخترش به مادرش نداشت. پس از جدایی والدین کیمیا از یکدیگر، یک سال بعد، مادر کیمیا با مردی ازدواج کرد که پنج سال از او کوچک‌تر بود. اما مادر کیمیا از این همسر هم شانس نیاورد، چون او هم به شیشه اعتیاد داشت و زمانی مادر متوجه اعتیاد بابک شد که کار از کار گذشته بود.
بی‌اخلاقی‌های بابک به همین‌جا ختم نشد و فکر شیطانی دیگری در سر می‌پروراند. او برای اجرای آن، هر شب به مادر کیمیا قرص خواب می‌داد به این بهانه که خواب خوبی داشه باشد. در فاصله‌ای که خواب مادر سنگین شده و از اتفافات شوم اطرافش بی‌خبر بود، بابک شبانه سراغ کیمیا می‌رفت و دختر هفت ساله به‌خاطر تنبیه نشدن و کتک‌خوردن با شلنگ، تن به خواسته مرد شیطان‌صفت می‌داد. ناپدری متجاوز پس از بازداشت و زندانی شدن، در اعترافات خود گفت که شیطان‌پرست است و به دختربچه‌ها علاقه دارد و به خاطر کیمیا با مادرش ازدواج کرده بود.
قتل به‌خاطر هوس
کشف جسد پسر‌بچه 10 ساله‌ای که با ضربات متعدد چاقو در مشهد به قتل رسیده بود هم یکی دیگر از پرونده‌هایی بود که واژه آزار و اذیت روی آن سنگینی می‌کرد. روز حادثه، محمد‌حسین قرار بود با سرویس همیشگی به مدرسه‌اش برود، اما راننده سرویس به دلیل مشکلی که برایش به‌وجود آمده بود به او گفت که نمی‌تواند دنبالش بیاید. محمدحسین موضوع را با مادر در میان گذاشت و او هم با یک آژانس تلفنی تماس‌گرفت. راننده که آمد، مادر تصویر فرزندش را از آیفون دید که سوار خودروی پراید شد. غافل از این‌که او راننده آژانس نبود.
پس از مدتی رانندگی بی‌هدف، محمدحسین که متوجه نیت پلید راننده پراید شده بود، سعی کرد فرار کند، اما نتوانست و راننده پراید، پسرکوچک را به قتل رساند. جسد او در حالی اطراف شهرک صنعتی شاندیز پیدا شد که روی بدنش ضربات متعدد چاقو به چشم می‌خورد. با آغاز فصل گرما و تعطیلی مدارس، شاهد هستیم کودکان وقت بیشتری را در بیرون از خانه و در پارک‌ها سپری می‌کنند که بی اطلاعی آنها از خطری که تهدیدشان می‌کند، باعث می‌شود احتمال گرفتار شدن آنها در دام مجرمان شیطانی افزایش پیدا کند.

لیلا حسین‌زاده
تپش