قتل به خاطر 3 مسافر

به گزارش جام‌جم، ظهر یکشنبه درگیری منجر به قتل در ایستگاه مسافربری در خیابان جرجانی به پلیس تهران اعلام شد که با حضور کارآگاهان در محل و بررسی‌های اولیه مشخص شد مقتول به نام محسن ۴۷ ساله بر اثر اصابت ضربات جسم تیز به گردن و شکم فوت کرده است.
ماموران با تحقیق از شاهدان ماجرا، عامل جنایت به نام محمد ۴۹ ساله را شناسایی کردند. اظهارات آنها نشان داد، قاتل و مقتول هر دو راننده تاکسی هستند که روز قبل از وقوع جنایت نیز بر سر سوار کردن مسافر با یکدیگر درگیر شده‌اند.
شاهدان صحنه قتل مدعی شدند مقتول سه مسافر خانم سوار کرده بود که ناگهان محمد به بهانه این‌که نوبت او برای سوار کردن مسافر است، به سمت ماشین محسن رفت و مسافران را از ماشین محسن پیاده کرد. همین موضوع باعث آغاز درگیری لفظی آنها با هم شد که ناگهان محمد با چاقو چند ضربه به محسن زد و با ماشین خودش محل را ترک کرد.
کارآگاهان با مراجعه به خانه محمد متوجه شدند، او به‌خاطر اختلاف شدید خانوادگی مدتی است به خانه نمی‌رود. در ادامه ماموران پی بردند، محمد به شهر فردیس رفته و قصد فروش خودروی خود را در این شهر دارد که تیمی از ماموران راهی آنجا شدند و او را عصر دوشنبه دستگیر کردند.
محمد پس از انتقال به پلیس آگاهی به قتل اعتراف کرد و گفت: وقتی با محسن درگیر شدم، ناگهان متوجه چاقوی زیر صندلی راننده ماشین او شدم. در یک لحظه چاقو را برداشته و چند ضربه به او زده و با ماشین از محل دور شدم. روز بعد قصد داشتم ماشین را بفروشم و با پول آن متواری شوم که دستگیر شدم.
متهم به قتل دیروز برای ادامه تحقیقات به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او در جریان تحقیقات قضایی به بازپرس کامران رضوانی گفت، برسر نوبت جابه‌جایی مسافر با مقتول درگیر شده و او را کشته و خماری و اعتیاد این بلا را سرش آورده است.

نیمی از عمرم را در زندان بودم

محمد 49 ساله دو دختر و یک پسر دارد، از زور خماری به خود می‌پیچد و به‌سختی حرف می‌زند. بعد از هر پرسش مکثی می‌کند و خیلی کوتاه جواب می‌دهد. در ادامه گفت‌وگوی جام‌جم با متهم به قتل را می‌خوانید.
سابقه داری؟
سال60 به خاطرحمل و نگهداری 151 گرم هروئین به حبس ابدمحکوم شده و 25 سال در زندان رجایی شهر و قزل‌حصار بودم، بعد از 25 سال با عفو آزاد شدم.
بعداز آزادی چه کردی؟
نزد خانواده‌ام رفتم و باکارگری و رانندگی زندگی ام را گذراندم. مدتی اعتیادرا کنار گذاشتم و رئیس خط سه راه‌آذری ـ قلعه‌حسن‌خان شدم. وقتی دوباره به سمت اعتیاد رفتم، رئیس خطی را از من گرفتند و مسافرکشی می‌کردم.خانواده ام مرا در کمپ بستری کردند اما ترک نکردم و دوباره مصرف شیشه و هروئین را از سر گرفتم.
چرا شب‌ها در ماشین می‌خوابیدی؟
خانواده‌ام وقتی دوباره به سمت اعتیاد رفتم، مرا طرد کردند.
از روزجنایت بگو .
نوبت من بود تا مسافر سوار کنم اما مقتول سه زن را سوار کرد. سر این موضوع دعوا کردیم. هنگام درگیری داخل خودروی مقتول چاقویی را دیدم. آن را برداشتم و چند ضربه به راننده زدم. ترسیدم و فرار کردم. نزد دوستم در فردیس کرج رفتم. ماجرا را برایش تعریف کردم که او تلفنی از رانندگان پرس و جو کرد و متوجه مرگ راننده شد. قرار شد خودرویم را بفروشم و با پول آن فرار کنم. منتظر پول بودم که ماموران سر رسیدند و دستگیر شدم.
حرف پایانی؟
من زندگی‌ام را به خاطر شیشه از دست دادم. زودتر اعدامم کنید.