همسرم با هیچ دختری دوست نیست!

اینها صحبت‌های مرد جوانی است که 75 روز بعد از ازدواجش به دادگاه خانواده تهران رفت و درخواست طلاق خود را ارائه کرد. این مرد درباره ماجرای زندگی‌اش به قاضی دادگاه خانواده گفت: یک سال پیش با محبوبه آشنا شدم. او همکار یکی از دوستانم بود و بعد از رفتن به کوه با هم آشنا شدیم. همانجا عاشق محبوبه شدم و تصمیم به ازدواج گرفتم. برای همین بعد از مدتی آشنایی به او پیشنهاد ازدواج دادم. آن زمان چشمم هیچ چیز را نمی‌دید. متوجه رفت و آمدهای محبوبه نبودم. حواسم به آدم‌های دور و برش نبود. آنقدر عاشق بودم که فقط به او و زندگی در کنارش فکر می‌کردم. ما بعد از 6 ماه به عقد یکدیگر در آمدیم. از همان زمان محبوبه دوستان زیادی دور و برش بود که همگی پسر بودند. یکی را می‌گفت همکارش است و دیگری همکلاسی دانشگاهش؛ من هم حرفی نمی‌زدم. تا این‌که 75 روز پیش من و محبوبه جشن ازدواجمان را برگزار کردیم و زندگی مشترکمان آغاز شد. بعد از آغاز زندگی مشترکمان محبوبه همچنان رفت و آمد با دوستانش را ادامه داد. هر هفته دوستانش به خانه‌مان می‌آمدند یا ما باید به خانه آنها می‌رفتیم. تمام برنامه‌هایمان با آنها بود. من هم مشکلی نداشتم و حرفی نمی‌زدم. مشکل ما از آنجا آغاز شد که به محبوبه گفتم چرا تمام دوستانت پسر هستند.

کم‌کم این موضوع برایم به یک معضل تبدیل شد. من با رفت و آمد و تفریح با دوستان هیچ مشکلی ندارم، اما از این‌که تمام دوستان محبوبه پسر بودند و او حتی یک دوست دختر هم نداشت ناراحت بودم. بارها در جمع‌های مختلف دختران زیادی بودند، اما محبوبه با هیچ‌کدام رفاقت نمی‌کرد. حتی از بستگان من هم دختران زیادی بودند که سعی کردند با محبوبه دوست شوند و رفت و آمد کنیم، ولی محبوبه اصلا روی خوش به آنها نشان نمی‌داد. مرتب مرا مجبور می‌کرد با پسرها رفت و آمد کنیم و کارش به جایی کشید که به خاطر آنها با من دعوا هم کرد. دیگر طاقت این رفتارهایش را نداشتم. برای همین از او خواستم دوستانش را کنار بگذارد. ولی او قبول نکرد و دعوا به راه انداخت. برای همین من هم تصمیم به جدایی گرفتم. چون نمی‌توانم دیگر با این موضوع کنار بیایم.

همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی فریبرز از همان روزهای اول می‌دانست که من چه دوستانی دارم. در همان روزهای اول آشنایی دوستانم را دیده بود. خودش هم با آنها صمیمی شد و روزهای اول خودش می‌گفت که به خانه آنها برویم. هر برنامه‌ای داشتیم آنها را هم دعوت می‌کرد، اما از جایی به بعد با من لجبازی کرد و به طور ناگهانی رویه‌اش را تغییر داد. اصرار کرد با دوستانی که چند سال رفیقشان بودم، ارتباطم را قطع کنم. بی دلیل روی آنها حساس شد در صورتی‌که دوستان من اصلا افکار بدی ندارند و جوری رفتار نمی‌کنند که فریبرز ناراحت شود. ولی فریبرز به دنبال بهانه بود و در آخر هم پیشنهاد طلاق را مطرح کرد.

در پایان نیز قاضی این زوج را برای حل شدن مشکلشان به مرکز مشاوره فرستاد.

پیش از ازدواج خود و هدف‌هایتان را بشناسید

قاسم‌ زاد، روان‌شناس در این باره می‌گوید: زندگی زوج‌ها زمانی شیرین می‌شود که آنها پیش از ازدواجشان یک انتخاب آگاهانه کرده باشند. یک انتخاب صحیح هم از یک خودآگاه قوی سرچشمه می‌گیرد و سپس با دیگر‌شناسی، مسیر‌شناسی، هدف‌شناسی و آسیب‌شناسی، تداوم و تکامل می‌یابد. زن و مرد باید در مراحل انتخاب همسر، هدف از تشکیل خانواده را بدانند و از کارکردهای خانواده و نقش زن و شوهر به طور انفرادی و مشترک در زندگی، مسیر و آسیب‌شناسی زندگی مشترک را بلد باشند. باید آگاهی‌های لازم را در زمینه هدف ازدواج، مفهوم ازدواج، ملاک‌ها و معیارهای انتخاب همسر داشته باشند. زن و مرد باید بدانند انتخاب همسر، انتخاب یک شریک دائمی در تمام امور زندگی است. بنابراین لازم است زن و مرد پیش از ازدواجشان به خودشناسی کامل رسیده و در مورد ویژگی‌های اخلاقی، شخصیتی، استعدادها، سلایق، علایق، ضعف‌ها و کاستی‌های خود، آگاهی و شناخت کسب کرده باشند و از طرف دیگر بدانند اهدافشان از ازدواج چیست. چه انتظاراتی از همسر آینده دارند تا بتوانند فرد مناسب‌شان را با هوشیاری انتخاب کرده و با شناخت کامل زندگی مشترک خود را آغاز کنند. در این نوع ازدواج‌ها معمولا اختلافات کمتر خواهد بود و زندگی‌های مشترک شیرین تر خواهد شد. متاسفانه ما شاهد هستیم زوج‌هایی مانند این پرونده بدون شناخت کافی برای ازدواج اقدام می‌کنند و در دوران عقد و نامزدی چشم خود را به روی عیب‌ها و مشکلات می‌بندند. بعد که زیر یک سقف می‌روند این مشکلات خود را نشان می‌دهد. از سوی دیگر همانطور که در آموزه‌های دینی هم تاکید شده، زنان و مردان باید حریم‌های خود را حفظ کرده و از ورود به روابط خارج از عرف جلوگیری کنند که این آفت بزرگی برای زندگی زوجین است.

سیما فراهانی