کیهان:ریاض در تیررس صنعا
«ریاض در تیررس صنعا»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛شلیک موشکهای دستساز «النجم الثاقب» به عمق 70 کیلومتری غرب عربستان و اخبار دیگری که از شلیک موشکهای «زلزال» طی روزهای آینده حکایت میکنند، از یک تحول کیفی در جنگ تحمیلی و ظالمانه رژیم سعودی علیه مردم مظلوم یمن خبر میدهند.
موشک نجمالثاقب در مقابل موشکهایی که از هواپیماهای جنگی پیشرفته سعودی شلیک میشوند، با اهمیت نیستند، ولی توان انصارالله در تولید انبوه آن و نیز امکان توسعه این صنعت در میان انصار میتواند تاثیر عمدهای بر امنیت رژیم سعودی داشته باشد و خاطره تجهیز حزبالله لبنان به انواع موشکها در یک دوره کوتاه را در ذهنها زنده مینماید. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- تا زمانی که «نجم الثاقب» شلیک شد، انصارالله مسئولیت اقدامات ضدسعودی در استان «جیزان» را به عهده نمیگرفت و واقع مطلب هم این بود که درگیری علیه مراکز نظامی آل سعود در جیزان توسط قبایل یمنی متحد انصارالله صورت میگرفت با این وصف شلیک این موشکها که با پذیرش رسمی و رسانهای آن از سوی جنبش انقلابی انصارالله صورت میگیرد، یک تحول در صحنه جنگ به حساب میآید چرا که تهاجم یکجانبه اینک با «دفاع متقابل» وضعیت جدیدی پیدا میکند. از این رو ارزش موشکهای شلیک شده به «برد» یا میزان «قدرت تخریب» آن نیست. کما اینکه به غیر از موشکهای نجم الثاقب، موشکهای دیگری از انصارالله تا منطقه «خمیس مشیت»(Khamis Mashait) واقع در 120 کیلومتری شمالغرب یمن که به پایگاه هوایی ملک خالد نیز اصابت کردند، تاکید دیگری بر تغییر معادله در جنگ دارد.
2- دو روز پیش شبکه عربی «المیادین» اعلام کرد که انصارالله به زودی موشک «زلزال» خود را رونمایی میکند. زلزال در انواع 1، 2، 3 و 110 یک موشک ایرانی با برد کوتاه 150 تا برد متوسط 350 کیلومتر است. اگر این خبر المیادین، با توجه به حساسیتی که شبکه اینچنینی برای اعتبار خود قایل است، درست باشد، به این معناست که انصارالله انواعی از موشکها را در اختیار دارد و میتواند جهنمی را علیه آل سعود پدید آورد.
طولانی شدن جنگ و متجاوز بودن آل سعود، به انصارالله این امکان را میدهد که بارانی از موشکهای سهلالوصول خود را بر آلسعود نازل کند این در حالی است که اشراف انصار به کوههای مرتفع «مران» که تا بالای شهر توریستی طائف کشیده شده است، این امکان را در اختیار انصار قرار میدهد که پناهگاههای آل سعود را در معرض ویرانی قرار دهد. از سوی دیگر مسطح بودن زمینهای عربستان در مناطق مرزی با یمن، امکان حرکت آسان نیروهای انصار که به سختکوشی و استقامت مشهور میباشند، فراهم میکند. از آنجا که موشک نجمالثاقب از نوع موشکهای سبک بوده و امکان حمل آن توسط نفر وجود دارد، انصارالله میتواند با نفوذ در عمق خاک عربستان به هر میزان که بخواهد بر دقت و برد این موشک بیفزاید.
3- دو روز پیش و همزمان با شلیک موشکهای نجم به سمت مناطق سعودی و مورد حمله قرار گرفتن خمیس مشیت و پایگاه هوایی ملک خالد توسط موشکهای انصارالله، فرمانده موشکی نیروی زمینی ارتش یمن اعلام کرد که این فرماندهی به موشکهای «الحسین»- که اصالتا عراقی است- و موشکهای «شهاب3»- که اصالتا ایرانی است - مجهز میباشد وی رژیم آل سعود را تهدید کرد که اگر تجاوزات ادامه یابد، این موشکها، تمام مناطق عربستان- بهجز مناطقی که در آن اماکن مقدس وجود دارند- را هدف قرار خواهند داد. این اظهارات از یک سو بیان میکنند که چنین سلاحهایی که برد آن از حدود 644 تا 2000 کیلومتر است، در اختیار یمنیهاست و از سوی دیگر از وجود اراده برای شلیک به سمت اهداف زمینی و دریایی سعودی خبر میدهند. این اظهارات که در زمان جنگ بیان شده است، نمیتواند بلوف باشد چرا که اگر تجاوز ادامه یابد ولی موشکی شلیک نشود، به موقعیت ارتشی که مدعی شده چنین توانی را در اختیار دارد، لطمه میزند و از یک سو او را در داخل بیاعتبار میکند و از سوی دیگر دشمن را به ادامه حمله تحریک مینماید.
4- یک نکته کلیدی در آزمایش و شلیک «نجم الثاقب» این است که در یک دوره زمانی کوتاه و در حین بمبارانهای وحشیانه هواپیماهای پیشرفته سعودی این اتفاق روی داده است. این موضوع به خودی خود میگوید همانگونه که حزبالله با تهدیدات و تهاجم رژیم صهیونیستی اینک به یک قدرت مهم نظامی در مقابل رژیم صهیونیستی تبدیل شده است، انصارالله نیز در حین جنگ و به واسطه محدودیتها و محرومیتها،خوداتکایی نظامی را آغاز کرده و به زودی و ظرف 2 تا 3 سال به یک قدرت بزرگ موشکی تبدیل میشود این موضوع آینده عربستان را تهدید میکند. کما اینکه آقای سیدحسن نصرالله چندی پیش و در هفته سوم جنگ در سخنرانی خود گفت «عربستان وانمود کرد که سرزمین آن توسط نیروهای انصار تهدید میشود و لذا ناچار به جنگ با انصار بوده است اما من میگویم اگر انصار تا پیش از جنگ صرفا تهدیدی خیالی علیه عربستان بود، هم اینک به یک تهدید واقعی تبدیل شده است». در واقع جنگ در یمن اگر چه نمیتواند کمکی به آلسعود کند اما میتواند بزرگترین موقعیت را نصیب انصارالله نماید. این همان حقیقتی است که سالها پیش از این، حضرت امام خمینی- قدسسره- به آن اشاره فرموده و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را برای جمهوری اسلامی «نعمت الهی» لقب دادند. عربستان ناخواسته، انصارالله و مردم یمن را وادار مینماید که چشم از دریافت کمکها و حمایتها بشویند و خود فکری برای نیازهای دفاعی خویش بنمایند.
5- تحولات کنونی در حوزه دفاعی و نظامی بیانگر آن است که «گفتگو» تا حد زیادی موضوعیت خود را از دست داده است. پیش از این گمانهزنیهای زیادی از آغاز گفتوگوهای ملی به منظور رسیدن به حد متوسطی از خواستههای طرفین و تشکیل دولت وحدت ملی حکایت میکردند، اما اعلام عدم آمادگی عربستان و جناح آن برای شرکت در گفتوگوهای ژنو و تشدید اقدامات نظامی عربستان علیه مناطق شمالی یمن، این گمانهزنی را باطل کرد، کما اینکه انصارالله نیز هم اینک رغبتی به شرکت در گفتوگوهایی که سایه پلید سعودی به آن افکنده شده و خیانتکارانی که زمینهساز و تأییدکننده تجاوز خارجی به کشور خود بودند، در یک طرف میز قرار گرفته و با استناد به توانایی نظامی آلسعود برای تجاوز به یمن درصدد بازسازی قدرت فروپاشیده خویشاند، ندارد. مذاکرات ژنو بدون شک برای انصارالله نیز دستاوردی به دنبال نخواهد داشت و با توجه به شرایط داخلی یمن، ضرورتی هم به برگزاری آن وجود ندارد.
اما این موضوع به انصارالله یادآور میشود که برای تکمیل کابینه و اعلام رسمی آن نباید در انتظار تعیین تکلیف کنفرانس ژنو بنشیند. یمن اگر چه بعد از فرار منصور هادی و خالد سجاح با خلأ دولت مواجه نبوده و کابینه بهطور غیر رسمی استمرار یافته است اما در عین حال دولت یمن به شکل محدود و در قاعده اداره «امور جاری» عمل کرده و مهمترین مسئولیت آن اداره امور کشور در شرایط بحران بوده است. با توجه به چشمانداز مذاکرات ژنو و احتمال ادامه جنگ از سوی آلسعود، انصارالله باید به روند تکمیل کابینه و مشروعیت بخشی به آن سرعت بیشتری بدهد.
تشکیل شورای انقلاب با حضور 5 عضو انصارالله 5 عضو تشکلهای دیگر یمنی و 5 شخصیت متنفذ یمنی این امکان را در اختیار انصارالله قرار داده است تا از سوی ملت یمن، فرایند انتقال به سمت دولت دائمی را تعریف و برای آن به تبیین «نقشه راه» مبادرت ورزد. این نیاز امروز یمن است و از قضا میتواند تأثیر عمدهای بر دشمن بر جای بگذارد و او را از ادامه تجاوز پشیمان کند.
روند حدود دو ماه گذشته به خوبی نشان میدهد که انصارالله مشکلی در داخل یمن ندارد. هم اینک انصارالله 18 استان یمن را در اختیار دارد و در این استانها با همکاری مردمی مواجه است، در این استانها که 95/37 درصد از جمعیت یمن را در خود جای داده و حداقل نیمی از آنان را شافعیها تشکیل میدهند، شاهد هیچ نوع اعتراض مردمی علیه انصارالله نبودهایم. این از مشروعیت بالای انصارالله حکایت دارد.
خراسان:3 کارکرد منشور رهبری انقلاب
3« کارکرد منشور رهبری انقلاب»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدان پناه است که در آن میخوانید؛پس از رحلت امام خمینی(ره) انقلاب چه مسیری را طی کرد؟ حضرت آیت ا... خامنه ای که از سوی مجلس خبرگان به رهبری انقلاب اسلامی انتخاب شده بودند چه شاخص ها و راهبردهایی برای راهبری کشتی تازه از توفان جنگ تحمیلی خلاص شده انقلاب داشتند؟ و... سوالاتی از این قبیل که سوال مهم تری را به ذهن متبادر می کند که امروز چقدر توانسته ایم به این شاخص ها و راهبردهای اساسی دست پیدا کنیم؟ البته که پاسخ این سوال ها نیاز به بررسی جامع شرایط کشور طی سال های گذشته و دستاوردهای قوای 3 گانه دارد و در نتیجه خروجی آن ممکن است چندین مجلد باشد. اما یک سوال مهم، و آن این که آیا برای سنجش داشته های کنونی انقلاب اسلامی که نتیجه تلاش های 11 دولت و 9 مجلس قانون گذاری و 5 دوره ریاست قوه قضاییه (شامل شورای عالی قضایی) است، ملاکی داریم؟ در این باره البته آرمان های انقلاب اسلامی و نیز سیره امام خمینی(ره) در طول 15 سال مبارزه و 10 سال رهبری نظام اسلامی می تواند شاخص های ارزیابی را به ما ارائه کند. شاخص هایی که حضرت آیت ا... خامنه ای، در همان نخستین ماه های زعامت انقلاب اسلامی، آن ها را مبتنی بر الگوی حکومت داری امام خمینی(ره)در پیامی مهم دسته بندی و با قلمی زیبا و خواندنی در 10 خرداد 1369 منتشر کرد. متنی که به نوعی می تواند «منشور رهبری انقلاب» و از منظری دیگر ملاکی برای ارزیابی داشته ها و نداشته های امروز باشد. حالا آن شاخص ها پیش روی ماست: «1- زنده نگه داشتن یاد، راه ودرس جاودانه امام خمینی(ره)، 2- پیگیری تحقق اسلام در زندگی مردم، 3- استقرارعدالت اجتماعی، 4- وحدت کلمه، 5- حفظ عزت و مواضع انقلابی نظام و ملت ایران در مناسبات بین المللی، 6- تکیه نظام اسلامی بر مردم و حاکمیت اراده، خواست و تشخیص آنان، 7- همکاری دولت، ملت و پیوند عاطفی و عقیدتی مردم با مسئولان کشور، 8- سازندگی و آبادانی کشور، 9- گسترش دانش، رشد علمی، آگاهی و معرفت عمومی، 10- روحانیت عامل اصلی حفظ معارف اسلامی و ایمان عمیق و صادقانه ملت ایران، 11-بزرگداشت وفاداران فداکار، 12- الگو بودن دوران 10 ساله حیات مبارک امام خمینی(ره) برای حیات جامعه انقلابی ما.» در نگاهی گذرا به این منشور 3 نکته می توان از آن برداشت کرد:
الف- این راهبردها نشان دهنده این است که انقلاب اسلامی در مسیری که با هدف های عینی و مشخص تجهیز شده مسیر خود را پیموده و خواهد پیمود. از این رهگذر با نگاهی به این راهبردها می توان دورنمای انقلاب اسلامی را پیش بینی کرد. چه این که تحقق همه این راهبردهای 12 گانه بدون هیچ اغراقی ایران و نظام اسلامی را در زمره کشورهای پیشرفته قرار خواهد داد. آن هم براساس یک الگوی کاملا اسلامی و انقلابی که کاربردش در بسیاری از راهبردهای ذکر شده کاملا عیان شده است.
ب- این منشور علاوه بر نقشه راه پیشرفت کشور، شاخصی مهم و کاربردی برای ارزیابی آن نیز هست. چه این که اکنون این راهبردها پیش روی ماست و با مقایسه شرایط کنونی و دستاورد قوای 3 گانه 25 سال اخیر با این راهبردها می توان نقاط ضعف و قوت را بهتر شناخت و برای راه هایی که نرفته ایم یا ضعیف تر رفته ایم برنامه ریزی کرد. مثلا در حوزه دانش و رشد علمی کشور، دولت ها توانسته اند موفق باشند و امروز ایران یکی از کشورهای بارشد علمی بالا در جهان است، اگر در منطقه ای پر از آتش تفرقه و جنگ، این ایران است که در آن دولت های گاه متضاد با تفکرات دولت قبلی به آرامی و بدون تنش روی کار می آیند این نتیجه همان «تکیه نظام اسلامی بر مردم و حاکمیت اراده مردم» است، یا اگر در حوزه سازندگی امروز زیرساخت های ایران اسلامی قابل مقایسه با 37 سال قبل نیست، یا اگر امروز ایران اسلامی با تأسی از سیره سیاسی امام ملجاء و پناه مظلومان دنیا از هر دین و مذهبی است، یا اگر امروز دین به زندگی مردم وارد شده و هیئات مذهبی در ایام مختلف از شب قدر گرفته تا دهه محرم و مراسم اعتکاف پذیرای میلیون ها جوان ایرانی است و هزاران دستاورد دیگر نتیجه همین راهبردهای تراز انقلاب اسلامی است. البته چشم بر نقاط ضعف هم نمی بندیم؛ بله! هنوز برای تحقق عدالت اجتماعی راه زیادی داریم، فاصله طبقاتی از 37 سال قبل تاکنون بهتر شده اما هنوز هم تعداد زیادی از اقشار جامعه نیازمند رسیدگی به وضعیت معیشتی شان هستند، هنوز تا تحقق جامع دین اسلام در زندگی مردم فاصله داریم؛ اما حتی همین نقاط ضعف را وقتی می توان به صورت عینی دید که با شاخص های از پیش تعیین شده مقایسه شود و واضح است که برای نقاط ضعف باید بیش از پیش در برنامه های پنج ساله توسعه و برنامه های سالانه توجه کرد.
ج- نکته سوم که از همه مهم تر است این که رهبر انقلاب در نخستین ماه های حضور خود در این مقام سندی را مکتوب کرده اند که علی القاعده علاوه بر آنکه مانیفست یا منشور رهبری ایشان آن هم بر اساس راه و منش و سیره امام است، در آینده، مثلا امروز، می تواند ملاک ارزیابی راه های رفته و نرفته باشد. این اتفاق شگفت انگیز نشان دهنده این است که در جامعه مردم سالارایران، رهبر این جامعه که براساس قانون اساسی بالاترین مقام کشور است، هیچ نگرانی ازاین ندارد که در آغاز برعهده گرفتن این مسئولیت خطیر، شاخص هایی ارائه کند که بعدها همان شاخص ملاک ارزیابی ایشان باشد؛ و این مردم سالار ترین نوع حکومت است.
جمهوری اسلامی:تقارن الهامبخش
«تقارن الهامبخش»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛تقارن نیمه شعبان و سالگرد رحلت بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه سال جاری، میتواند الهامبخش رسالتی باشد که همواره برعهده منتظران ظهور حضرت صاحب الامر والزمان است.
کار بزرگی که امام خمینی با به ثمر رساندن انقلاب اسلامی انجام دادند، یک گام بلند در جهت زمینهسازی برای ظهور حجت خدا بود. درست در شرایطی که تفکر انحرافی پرهیز از هرگونه اقدام و قیام برای اصلاح امور مسلمین و تشکیل حکومت با هدف اجرای احکام الهی بشدت ترویج میشد و برای صواب و برحق جلوه دادن این مسیر ناصواب سرمایهگذاریهای مادی و سیاسی و تبلیغاتی کلانی صورت میگرفت، امام خمینی با مطرح کردن ضرورت استقرار حاکمیت اسلام و به میدان آوردن فقه سیاسی، تودههای مردم را علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بسیج کردند و نظام جمهوری اسلامی را بنیان نهادند.
این واقعه بسیار مهم توانست مسیر تاریخ را تغییر دهد و حرکت ملتها را به سوی آزادی از قید و بندهائی که در طول تاریخ مانع رشد آنها بود، جهت دهی کند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فقط یک جابجائی حاکمیت نبود. این، یک تحول بزرگ فکری بود که به ملتها آموخت میتوانند با تکیه بر عزم و اراده خود و با تمسک به تعالیم دینی، بر بزرگترین قدرتهای مادی غلبه کنند و راه را برای حاکمیت ارزشها در سراسر جهان هموار نمایند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، فرضیه پرسرو صدای لنین که میگفت «دین، افیون تودههاست» باطل شد، دیوار پولادین ماتریالیسم که حدود نیمی از جهان را تحت سیطره مکتب ضد فطرت مارکسیسم و سوسیالیسم در آورده بود ترک برداشت، بیهوده بودن شعارهای پرطمطراق سرمایهداری غرب به اثبات رسید، حنای ابرقدرتها که میگفتند هر ملتی بخواهد حکومت را در کشور خود سرنگون کند باید به شرق متوسل شود یا غرب، رنگ باخت و سیاست ابتکاری و جذاب امام خمینی به عنوان یک سیاست راهبردی با شعار «نه شرقی، نه غربی» مطرح شد و راه خود را در میان ملتها باز کرد. با تحقق این شعار راهبردی در ایران که با استقرار نظام جمهوری اسلامی به کمال رسید، ابرقدرت شرق فرو پاشید و ابرقدرت غرب دچار تزلزل شدید و دائمی شد. اکنون از جهان دو قطبی به معنای سابق خبری نیست و اگر چیزی به عنوان دو قطب مقابل همدیگر وجود دارد، تضاد میان اردوگاه سلطهطلب و اردوگاه ضد سلطه در سرتاسر جهان است. این، یعنی پیدایش جوش و خروشی برای ریشهکن ساختن حاکمیت ظلم و مستقر ساختن حاکمیت عدل.
واقعیت اینست که امام خمینی توانست با نهضت بزرگ خود، «جهان را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد.» این، همان طرحی است که اگر ما میراثداران امام خمینی شایستگی این میراثداری را داشته باشیم باید آن را زمینهای برای ظهور امام زمان علیه السلام قرار دهیم. این آرمان هنگامی محقق خواهد شد که در پایگاه نهضت جهانی اسلام، که ایران است، راه امام خمینی ادامه یابد و آرمانهای انقلابی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بدون کم و کاست اجرائی شود.
اگر تصور ما این باشد که دشمنان ملتها در برابر نهضت بیداری ناشی از انقلاب اسلامی تحرکی از خود نشان نخواهند داد و در برابر قیام ملتها ساکت و منفعل خواهند بود، این یک تصور کاملاً نادرست است. وجود گروههای تکفیری، شعلهور شدن جنگهای داخلی و جنگهای میان کشورهای اسلامی، که لشکرکشی جنایتکارانه عربستان سعودی به یمن یکی از نمونههای آنست، نشان میدهند که دشمن برای ناکام گذاشتن نهضت بیداری ملتها بشدت فعال است. همین واقعیت باید ما را به فکر پیدا کردن راهی برای تضمین ادامه راه امام خمینی بیاندازد و کاری کنیم که افکار عمومی ایران و جهان به سوی آرمانهای انقلابی امام جذب شود. تردیدی نیست که رسیدن به این هدف تنها درصورتی امکان پذیر است که سیره امام خمینی در سلوک با مردم، سادهزیستی، عدالت گستری، حمایت از محرومین، تحمل آراء مخالف، پرهیز از مصانعه، بیاعتنائی به مطامع دنیائی، میدان دادن به استعدادها، کوچک نشمردن اصول، عمده نکردن فروع، بزرگ شمردن بزرگان، حفظ حرمتها و حریمها، تاکید بر تهذیب نفوس، تکیه بر وحدت، اجتناب از تفرقه، احترام به آزادی افراد و تصلب در اجرای احکام دین بدون مسامحه به ویژه توسط مسئولان رعایت شود.
دقت در سیره امام خمینی به روشنی نشان میدهد او یک منتظر واقعی ظهور امام زمان علیه السلام بود. انقلاب اسلامی ایران که امام خمینی آن را رهبری کرد و به پیروزی رساند نیز گامی بود که این پیرو راستین امام زمان علیه السلام برای فراهم ساختن زمینه ظهور آن حضرت برداشت. ایران را به همین جهت به درستی میتوان کشور امام زمان دانست و برای اینکه کشور امام زمان بماند، باید آحاد مردم و مسئولان برای حاکمیت سیره امام خمینی که همان سیره اهل بیت علیهمالسلام است تلاش کنند.
رسالت:بازخوانی سیاست خارجی امام (ره)
«بازخوانی سیاست خارجی امام (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛امروز قرار است وزیر محترم امور خارجه به مناسبت سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) در جمع ارباب جراید پیرامون سیاست خارجی حضرت امام سخن بگویند. به این بهانه خوب است مطالبی را یادآور شویم؛ فردا نیمه شعبان میلاد امام زمان (عج) است که امام در اشتیاق ظهور او میفرمود: انتظار فرج از نیمه خرداد کشم. این روزها به یاد قیام تاریخی 15 خرداد، ملت ایران نیم قرن مبارزه امام (ره) با استبداد و استکبار را گرامی میدارد.
امام (ره) کار عظیم تاسیس مبارزه با طواغیت زمان را از 15 خرداد سال 1342 شروع کرد و در همین روز، این امر عظیم را پس از خود به مردی سپرد که مومنانه و صادقانه و امانتدارانه این راه پرخطر را ادامه داد.
امام (ره) بنیانگذار نبردی بیامان با کفر و الحاد جهانی و استبداد داخلی در عصر ماست و به ملتها آموخت دو دست خود را گره بزنند و یک مشت به استبداد داخلی و یک مشت به استکبار جهانی بکوبند و شرط رهایی و رسیدن به آزادی و کرامت انسانی، همین مسیر الهی است.
امام (ره) پا جای پیامبران الهی گذاشت و اسلام را در عصر تباهی ناشی از سمومات فکری مدرنیسم، احیاء کرد و یک تنه به نبرد با کفر و الحاد و نفاق در جهان پرداخت. مبانی امام (ره) در سیاست خارجی و ترسیم خطوط کلی در این باره امر پنهانی نیست. آن را در لا به لای 22جلد آثار باقی مانده از او از آغاز نهضت اسلامی تا پایان عمر پربرکتش در "صحیفه امام (ره)" میتوانیم بخوانیم. امام در وصیتنامه سیاسی الهی خود و نیز آخرین پیامها در روزهای پایانی حیات خود شفاف و روشن، آن را بیان کرده است.
امام (ره) آشتیناپذیری خود را با استبداد جهانی بویژه آمریکای جهانخوار و زاده نامشروع آن یعنی رژیم صهیونیستی و نیز دیکتاتورهای وابسته او در منطقه بارها اعلام کرد. امام(ره) تا آخرین لحظات عمر خود اجازه نداد کسانی که میخواستند برای برقراری روابط با آمریکا دلالی کنند، جایی در کشور داشته باشند. او هدایای رئیس جمهور آمریکا را در حقهبازی که قرار بود مک فارلین عملی کند پس زد و با مواضع صریح خود تقریباً کنار آمدن ملت و دولت با آمریکاییها را تعلیق به محال کرد.
هم او بود که فرمود: "ما این حقیت را در سیاست خارجی و بین الملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه جهانخواران بوده و هستیم. حال اگر نوکران آمریکا نام این سیاست را توسعه طلبی و تفکر تشکیل امپراتوری بزرگ میگذارند، از آن باکی نداریم." (1)
و نیز فرمود: "ما در صدد خشکاندن ریشههای فاسد صهیونیسم، سرمایه داری و کمونیسم در جهان هستیم. ما تصمیم گرفتیم نظامهایی را که بر این سه پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم و نظام اسلام و رسول الله (ص) را در جهان استکبار ترویج نماییم." (2)
هم او بود که صریحاً فرمود: "ما با تمام وجود از گسترش باجخواهی و مصونیت کارگزاران آمریکایی حتی اگر با مبارزه قهرآمیز هم شده باشد جلوگیری میکنیم و نخواهیم گذاشت از کعبه و حج ... صدای سازش با آمریکا و شوروی و کفر و شرک نواخته شود. از خدا میخواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ بر آمریکا و شوروی را به صدا درآوریم." (3)
امام (ره) تکلیف ما را با ابرقدرتها بویژه آمریکا مشخص فرموده، سیاست خارجی ما باید بر این ابتناء، ادبیات گفتگوی خود را با آمریکا تنظیم کند. تعامل با جهان متناسب با این گفتمان شکل بگیرد.
امام (ره) در این باره با ما و دولتهایی که در جمهوری اسلامی سر کار میآیند حجت را تمام کرده و فرموده است: "راهی جز مبارزه نمانده است و باید با چنگ و دندان، ابرقدرتها و خصوصا آمریکا را شکست و الزاماً یکی از دو راه را انتخاب کرد؛ یا شهادت یا پیروزی که در مکتب ما هر دوی آنها پیروزی است." (4)
امام(ره) هوشمندانه کارگزاران سیاست خارجی نظام را نصیحت کرده و یک معیار عقلایی برای دشمنشناسی در این باره داده که واقعا شنیدنی است. او فرمود: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند؟ به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آمریکا و صهیونیستها و... در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبی ما را لکهدار کنند.» (5)
این محکمات در نگاه به دشمنان واقعی ایران و اسلام را نمیتوان تفسیر به رأی کرد. خوشبختانه مقام معظم رهبری پس از قبول تصدی امامت امت در این خط مستقیم، نظام مقدس جمهوری اسلامی را هدایت فرمود و ذرهای از آن عدول نکرد.
امام در تبری از قدرتهای سلطهجو و مستکبر طی نیم قرن مبارزه با کفر و الحاد جهانی چیزی کم نگذاشته است. با سیری کوتاه در پیامها و سخنرانیهای امام (ره) به راحتی خطوط کلی این «تبری» روشن میشود. اما امام در سیاست خارجی خود تصویری از «تولی» هم به دست میدهد و میفرماید: «ما باید در ارتباط با مردم جهان و رسیدگی به مشکلات و مسائل مسلمانان و حمایت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم. ما اعلام میکنیم که جمهوری اسلامی ایران برای همیشه حامی و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و ایران به عنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر، نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد.» (6)
ای کاش امام (ره) امروز در میان ما بود تا ضرب شست حزب الله و حماس را در جنگهای 33 روزه، 22 روزه، 55 روزه و 8 روزه می دید. ای کاش امام (ره) در میان ما بود و حمایت دولت و ملت ایران در بیداری اسلامی و حمایت از مسلمانان را میدید. ای کاش امام (ره) سقوط دیکتاتوریهای وابسته به آمریکا در منطقه را میدید و شاهد سلوک سیاسی خارجی نظام در همان مسیری که ترسیم فرموده، میبود.
دولت امروز گرفتار پدیده مذاکرات هستهای به عنوان پیچیدهترین راه دیپلماسی خارجی است. آهنگ دولت در مواجهه با آمریکا و تجمیع کفر جهانی در 1+5 اگر آهنگ امام (ره) در نگاه به استبداد جهانی نباشد به بیراهه میرود. خطوط قرمزی که رهبری در این باب معین فرمود، در حقیقت تفسیری ناب از همان خطوطی است که امام (ره) در سیاست خارجی مد نظر داشت.
دولت در مقابله با بدعهدی آمریکاییها باید فریاد خود را همراه با ملت بر سر آمریکا بکشد نه اینکه نامهربانانه بر کسانی فریاد کشد که به پیروی از امام (ره) تحت هیچ شرایطی نمیخواهند زیر بار تحمیل، تحقیر، تهدید و تحریم قدرتهای زورگو بروند.
دولت برای توفیق در مذاکرات نیاز به بازخوانی خط استکبارستیزی امام در سیاست خارجی دارد. باید به ابرقدرتها تفهیم کرد تا آخرین قطره خون برای اعتلای کلمه الله ایستادهایم. دولت در اعلام این موضع از طرف امام و امت نمایندگی دارد.
ملت زیر بار «توافق به هر قیمت» نمیرود. ملت قیمت انقلاب و نظام را میداند و هزینههای آن را تاکنون پرداخته است.
اینکه جهان را یک دهکده بدانیم و کدخدای این ده را آمریکا بخوانیم معلوم نیست چه نسبتی با مبانی امام (ره) در باب سیاست خارجی دارد. ما در هزاره سوم به سر میبریم نه عصر حجر!
دنیا وسیعتر از آن است که آن را یک دهکده بدانیم. قدرت زورگویان جهانی کوچکتر از آن است که فکر میکنیم. یک نفر در 15 خرداد 42 در قم شهر قیام تصمیم گرفت پوزه ابرقدرتها را به خاک بمالد، توانست این کار را عملی کند. او در حالی به جنگ قدرتها رفت که بر زرادخانههای اتمی تکیه زده بودند، اما او حتی یک فشنگ هم نداشت. امروز فرزندان او دست روی ماشه موشکها، بمبها و تفنگهایی دارند که یکی از 10 ارتش غیرهستهای جهان است.
آن روز ما با دست خالی به جنگ ابرقدرتها رفتیم. امروز با دست پراز جمله حضور در دامنه قلههای بزرگ علمی میخواهیم با دشمن رو به رو شویم. اگر سیاست خارجی امام (ره) را خوب درک کنیم، حاضر نخواهیم شد کوچکترین لبخندی بر چهرهها در مذاکرات بنشیند. ما باید خشم و کینه انقلابی خود را حداقل به اندازهای که دشمن در روند مذاکرات علیه ما اعمال میکند، در واکنش به بدعهدیها نشان دهیم.
خودشگفتی و خودرأیی در این کار بزرگ، سمّ است. تدبیر دولت باید با اعتنای جدی به منتقدین سیاست خارجی شکل گیرد. منتقدین چیزی جز رعایت خطوط قرمز امام (ره) و رهبری در سیاست خارجی نمیخواهند.
پینوشتها:
1و2و3- صحیفه امام جلد 21 صفحات 81 و 82
4- همان، صفحه 83
5- همان، صفحه 90
6- همان، صفحه 91 و92
قدس:داعش و رؤیاهای عربی
«داعش و رؤیاهای عربی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم آرش خلیل خانه است که در آن میخوانید؛پیشرویهای برق آسای داعش در عراق و سوریه طی هفتههای اخیر، تسلط بر بخشهایی از شمال لیبی و البته برافراشته شدن پرچم این گروه در یمن، نشان میدهد که ...
نه تنها راهبرد ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا (اگر بتوان این ائتلاف را دارای راهبرد دانست) ناکارآمد بودهاست که باید گفت، تمامی تحلیلها و اخباری که درباره تضعیف این گروه تروریستی و همسانان آنها در سوریه در رسانهها منتشر میشد نیز نادرست و غیر واقعی بودهاند.
واقعیتهای میدانی نشان میدهد که داعش و دیگر گروههای تروریستی در سوریه و عراق نه تنها تضعیف نشدهاند که از قدرت و توان نظامی به مراتب بیشتری هم برخوردار شدهاند. علاوهبر این، تمرکز هدایت شده سیاسی، نظامی و البته تبلیغاتی و رسانهای بر تحولات عراق برای منحرف کردن توجهات، شرایط را به سوی تقویت و بازسازی داعش در سوریه از یک سو و فراهم ساختن زمینه گسترش تحرکات و سازماندهی تشکیلات جدید آنها در نقاط دیگر از جمله در یمن، لیبی، مناطقی از لبنان و البته افغانستان و پاکستان، سوق داده است.
بر این همه باید نشانههای تحرکات و نضج گرفتن تشکیلات و گروههای وابسته به داعش در آسیای میانه را هم در قالب گردانهای ماوراءالنهر داعش افزود، اتفاقی که در هفتههای اخیر اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی را واداشت تا در تاجیکستان و پشت مرزهای افغانستان اقدام به برگزاری مانور مشترک ضد تروریسم برای مقابله احتمالی با تهدید ظهور داعش کنند.
اما در افغانستان و پاکستان تهدیدها شکل جدیتری به خود گرفته است. نام داعش در هفتههای اخیر بارها در حلقههای تروریستی فعال در افغانستان و پاکستان شنیده میشود. این نگرانیها در مورد اوضاع افغانستان و پاکستان، به تهران هم سرایت کرده تا آنجا که گفته میشود، در هفتههای اخیر هیأتی از طالبان به تهران آمدند تا درباره این بحران جدید رایزنی کنند. تهدید داعش، طالبان پاکستان یا حداقل طیفهای معتدلتر این گروه را به رایزنیهای بینالمللی گستردهتر هم واداشته تا آنجا که نمایندگان آنها را تا پکن هم راهی کرده است؛ هرچند اوضاع در افغانستان و پاکستان قدری پیچیدهتر از کشورهای عربی است، زیرا از یک سو این کشورها پایگاه سنتی القاعده و طالبان به شمار میروند و از سوی دیگر ویژگیهای قومی و سیاسی در این مناطق وضعیت را برای نفوذ داعش پیچیده و سخت میکند. حال پرسش اصلی این است که داعش چگونه ظرف این مدت کوتاه توانسته به چنین گسترهای از نفوذ و سازماندهی نیرو برسد و این بنیه را مدیریت و تأمین مالی و نظامی کند؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید دید که چه کسی یا کسانی از این وضعیت بهره میبرند؟ یا هدف اصلی ایجاد این حلقه محاصره کیست؟
آمریکا و متحدانش که عربستان سعودی نیز به ظاهر در میان آنهاست، مدعی مبارزه با داعش در عراق هستند، اما ظاهراً هیچ کشوری بیش از این دو از سقوط حکومت در سوریه و عراق خشنود نخواهد شد و منفعت نخواهد کرد.
ائتلاف آمریکایی در سوریه تنها از گروه های معارض و مسلح سوری ضد اسد در برابر داعش حمایت میکند و در عمل به نام مبارزه با داعش، مواضع ارتش سوریه را هدف قرار میدهد. در عراق نیز اقدامهای این ائتلاف علیه داعش تاکنون تقریباً هیچ نتیجهای در بر نداشته، همچنان که به گفته سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران، تصرف الرمادی در حالی صورت گرفت که پایگاه هوایی آمریکا در یکصد کیلومتری این شهر قرار داشت و آمریکایی ها تنها نظاره گر تصرف رمادی بودند.
جالب آنکه جان آلن، نماینده ویژه رئیسجمهور آمریکا در ائتلاف بینالمللی برای مقابله با داعش با قیافه ای حق به جانب درباره این اتفاق این گونه اظهار نظر می کند که: اخیراً داعش موفقیتهایی به دست آورده و این موضوع قابل انکار نیست. چالش ما آن است که بفهمیم چه اتفاقاتی افتاده و اینکه چه نوع حمایتی از سوی ائتلاف برای جلوگیری از حادث شدن دوباره چنین اتفاقاتی باید انجام دهیم. این بازی مضحک «کی بود، کی بود» آمریکاییها در حالی است که کمکهای تسلیحاتی و مالی کشورهایی چون ترکیه، عربستان و قطر که به ظاهر عضو ائتلاف ضد داعش هستند، زیر گوش آنها به سوریه و از آنجا به عراق منتقل میشود. افتضاح سیاسی و لو رفتن کامیونهای پر از سلاح دولت اردوغان برای داعش تنها نمونه کوچکی از این دو دوزه بازی است که نمایان شدهاست. ترکها تمام تلاش خود را برای مغلوبه کردن جنگ در سوریه و شکست اسد به کار گرفتهاند و این امر برای اردوغان به موضوعی حیثیتی در فرآیند پان ترکیسم جدید با چاشنی عثمانی گرایی بدل شده است.
اما عربستان، سودای بزرگتری در سر دارد. حاکمان جدید سعودی به دنبال تغییر نقشه منطقه هستند. تغییری که به تعبیر آنها هلال شیعی را محو کند و محور مقاومت را از هم بگسلد. این همه برای غلبه بر هژمونی روزافزون رقیبی به نام ایران است.
به باور آنها، حتی اگر شکست داعش محقق نشود، متحدان ایران در منطقه از جمله حکومت سوریه، دولت شیعه عراق، حزب ا... در لبنان و حوثی های شیعه مذهب در یمن تضعیف خواهند شد، غافل از آنکه این پدیده شوم به شکل عجیبی ظرفیت آن را دارد که از کنترل خارج شده و مانند طاعونی خود آنها را هم مبتلا کند.
از سوی دیگر سیر تحولات منطقه به سویی سوق داده شده که اکنون جمهوری اسلامی ایران تنها نقطه اتکای محور مقاومت برای مقابله با داعش است. در این شرایط تکمیل حلقه محاصره جمهوری اسلامی ایران توسط گروههای تروریستی وابسته به داعش، از پاکستان تا آسیای میانه و از سوریه تا یمن، بنیه ایران را صرف تدابیر دفاعی و مقابله با تهدیدهای روز افزون و حمایت از محور مقاومت خواهدکرد.
بدیهی است آمریکاییها و قدرتهای غربی هم چندان از این نتیجه ناراضی نخواهند بود. آنها بهره خود را از این شرایط خواهندبرد، بویژه آنکه میدانند سرانجام، این مسیر به تضعیف و تجزیه شماری از کشورهای عرب متحد آمریکا، آن هم از جیب و به دست خودشان منتهی خواهدشد.
سیاست روز:امام یک تار موی کوخنشینان را...
«امام یک تار موی کوخنشینان را...»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن میخوانید؛امام(ره) هنگامی که آمد به جایی رفت که اکنون با دلی آرام و قلبی مطمئن آرام گرفته است و روزی را در انتظار است تا موعود، خورشید پنهان در پس ابرها سربرآرد و عالمیان را از شر ظلم رهایی دهد.
روحالله اما، همچون نیاکانش سادهزیستی را پیشه خود کرد، در خانهای سکنی گزید که عاری از هر تجملی بود، به دور از هرچه بوی مرفهی میداد. رمز ماندگاری حضرت امام(ره) در بیتکلفی ایشان در برابر کوخنشینان بود، کاخنشینان هم او را احترام میگذاشتند. احترامی که از سر بیآلایشی و سادگی او را زیستن در این دنیا بود.
اصلاً آمده بود تا کاخنشینی را بر چیند و طومار مرفهان بیدرد را در هم پیچید. امامی که یک موی کوخنشینان و پا برهنگان را به کاخنشینان و بندگان زر و زور تزویر نمیداد، اینگونه بود.
برادران، دوستان، دوستداران بتشکن قرن، امام(ره) را آنگونه که بود، به عاشقانش نشان دهیم. فخر امام و عزت ایشان، همان شهدایی هستند که به دور او در بهشت زهرا(س) حلقه زدهاند. دلاوران بیآلایش، از همه تبار در میان آن یاران نازنین هست. روستایی و روستاییزاده گرفته تا همان پولداری که فخرش، عزتش، شوکتش، ثروتی است که اندوخته، اما فرزند همان مرفه، از همه آنها دل کند و رفت، تا به خمینی لبیک بگوید. لبیکگویان روحالله، هماره تاریخ، تا ظهور مهدی موعود خواهند بود.
سخن کوتاه، قلم قاصر از وصف آن مرد مردستانی که هیبت و هیمنه دیوسیرتان و شیطانصفتان عالم را به لرزه درآورد و رو به ویرانی است. زیبایی و شکوه پدری مهربان، رهبری زبانزد، عارفی سالک، در منش و روش او بود و اکنون بارگاه او هم میباید، به دور از اشرافیت و تجمل باشد، نگذاریم اندیشه زیبای مردم عاشق او، ترک بردارد. حال که ساخت و سازهای مقبره ایشان، شده است، در توجیه آن لب به سخن نگشایید که، هم دل امام را میرنجاند و هم دوستدارانش را.
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی
جام میمغانه هم با مغان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
وطن امروز:پشتپرده تئوری بازرسیهای نیابتی
«پشتپرده تئوری بازرسیهای نیابتی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید؛ آقای حمید بعیدینژاد، رئیس تیم کارشناسی مذاکرهکننده ایران با گروه 1+5، دیروز یادداشتی بسیار مهم و بموقع در صفحه اینستاگرام خود نوشت. من قبل از هر چیز از این یادداشت صادقانه تشکر و همت آقای بعیدینژاد برای دفاع از کارنامه خویش و دوستانش را ستایش میکنم.
بعیدینژاد در این یادداشت همه آنچه را که برای قضاوت درباره کارنامه تیم مذاکرهکننده در موضوع بازرسیهای ویژه و PMD، به آن نیاز داریم، تمام و کمال فراهم کرده است.
یکم- بعیدینژاد به صراحت تایید میکند توافق درباره دسترسی به مکانها و افراد نظامی در ایران یک توافق فراپروتکلی و به تعبیر وی «در چارچوب یک ابتکار عمل ویژه» بوده است. تا همینجا، دیدگاه منتقدان که تاکید دارند آنچه توافق شده فراتر از پروتکل الحاقی است و باید آن را در چارچوب یک رژیم بازرسی ویژه که توافق ژنو آن را دسترسیهای شفافساز و نظارتهای افزایشیافته و تفاهم لوزان دسترسیهای بیشتر از پروتکل و استقرار تجهیزات مدرن بازرسی در ایران میداند، تحلیل کرد، صددرصد تایید میشود. بنابراین حتی اگر فرض کنیم تمام توجیهات تیم مذاکرهکننده درباره امکان رعایت ملاحظات امنیتی و حفاظتی حین اجرای پروتکل صحیح باشد – که مطلقا چنین نیست - آقای بعیدینژاد اکنون آب پاکی را روی دست همه ما ریخته و میگوید دسترسیهای تفاهم شده اساسا ربطی به پروتکل ندارد و در یک چارچوب ویژه تعریف میشود که قطعا هیچ ضابطهای بر آن حاکم نیست جز میل و دلخواه آژانس و کارفرمای اصلی آن یعنی سرویسهای اطلاعاتی غربی که پروژه PMD را ساختهاند.
دوم- بعیدینژاد تایید میکند تیم مذاکرهکننده درباره اجرای پروتکل با 1+5 توافق اصولی کرده است اما هیچ کجا نمیگوید اگر سخن آقای عراقچی در مجلس را بپذیریم که «پروتکل در برگیرنده دسترسی به تاسیسات و افراد نظامی هم هست»، تیم مذاکرهکننده چه تدابیری برای این موضوع اندیشیده است که اجرای پروتکل در ایران، منجر به تکرار تجربه سالهای 82 تا 84 نشود و ملاحظات امنیتی ایران رعایت شود؟ به عبارت دیگر، از یک سو تیم مذاکرهکننده ادعا میکند در زمینه اجرای پروتکل ماذون است، از سوی دیگر میگوید درون پروتکل بحث دسترسیهای نظامی وجود دارد و از جانب سوم، ما اظهارات صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی را درباره منع هرگونه دسترسی نظامی در اختیار داریم. اینها چگونه با یکدیگر قابل جمع است؟ یک راه بیشتر وجود ندارد و آن هم این است که تیم مذاکرهکننده به نحوی در یک توافق سیاسی، خطرات امنیتی پروتکل را منتفی کند و این دقیقا همان چیزی است که انجام نشده است. آیا هم اکنون مذاکرهای میان ایران و 1+5 با هدف گنجاندن یک سلسله قیدهای محدودکننده بر رفتار آژانس درون برجام در جریان است؟ میدانیم که چنین نیست و متن تفاهم لوزان هم چنین چیزی به ما نمیگوید. مثلا آیا تیم مذاکرهکننده جایی این موضوع را قطعی کرده که در صورت انجام حتی یک عملیات خرابکارانه اطلاعاتی در ایران، کل برجام منتفی خواهد شد و ایران از توافق خارج میشود؟ همه اینها بدان معناست که این توافق اساسا بر اعتماد، نه فقط به کشورهای غربی و آژانس، بلکه بر اعتماد به سرویسهای اطلاعاتی بنا شده است که همه هدف آنها آنگونه که خود گفتهاند ریشهکن کردن کل ملت ایران است!
سوم- بعیدینژاد در پستهای خود، توجیه بسیار سست دیگر اعضای تیم مذاکرهکننده را تکرار میکند که میگویند چون ایران در تاسیسات نظامی خود فعالیت هستهای ندارد، بنابراین نباید نگران دسترسی آژانس به این تاسیسات باشد! این نوع نگاه به مساله دسترسی و بازرسی - که جان برنن، مدیر سیا همین دیروز در گفتوگو با باب شیفر از سیبیاس آن را محکمترین و مهمترین بخش توافق خوانده - بسیار خام و خطرناک است. واقعا آیا آقای بعیدینژاد تصور میکند سرویسهای غربی نمیدانند در تاسیسات نظامی ایران فعالیت هستهای انجام نمیشود؟
بدتر از آن، آیا دوستان نمیدانند وقتی آژانس به نیابت از این سرویسها درخواست دسترسی به تاسیسات، مقامها، دانشمندان، تجهیزات و اسناد نظامی ایران را میدهد، تنها چیزی که در پی آن نیست، یافتن فعالیت هستهای مخفی در این تاسیسات است؟ آیا یک لحظه به مخیله دوستان خطور نمیکند که سرویسهای غربی با بهانه قرار دادن موضوع هستهای درصدد دسترسی به اطلاعات حساس دفاعی و امنیتی ایران هستند، همچنان که در تمام 10 سال گذشته بودهاند؟ آیا برای تیم مذاکرهکننده مهم نیست که همکاران اطلاعاتی داعش که امروز پشت مرزهای ایران پا بر زمین میکوبد، به نهانخانه نظامی ایران راه پیدا کنند و سپس این نهانخانه را آماج حملات اطلاعاتی خود قرار بدهند که نتیجه آن ناامن شدن کل ایران در موقعیتی چنین خطیر خواهد بود؟ آیا واقعا لازم است ما به سربازان خط مقدم دیپلماسی کشورمان –که رئیسجمهور میگوید از جنگ نظامی دشوارتر است- یادآوری کنیم که موقعیتی که در آن قرار دارند یک موقعیت جنگی است و آنکه روبهروی آنها ایستاده دشمن است؟ دنیایی که برخی دوستان در آن زندگی میکنند، دنیای رحل اقامت افکندن در هتلهای 5 ستاره لوزان و صدا کردن اجنبی با نام کوچک است نه جهانی که در آن آرمیتا و علیرضا در حسرت واپسین نگاه مهربان پدر خویش ماندهاند. توافق در این جهان سوررئال، طبیعی است که بهتر از امثال ژنو و لوزان هم از آب در نخواهد آمد.
چهارم- آقای بعیدینژاد 2 جا در یادداشت خود ادعا میکند 1+5 متعهد شده بود در صورت دریافت دسترسیهای نظامی که مدنظر دارد، موضوع PMD بسته شده و پایان مییابد. این حقیقتا ادعای بزرگی است و من سخت امیدوارم که تیم مذاکرهکننده بتواند این ادعا را ثابت کند. حداقل چیزی که لازم است تا بتوان این ادعا را جدی گرفت وجود یک مدالیته تفاهم شده میان ایران و آژانس است که آژانس در آن متعهد شده باشد به محض دریافت پاسخ سوالات و حصول دسترسیهایی که درخواست کرده، موضوع را برای همیشه خواهد بست و دیگر هرگز در این باره سوال یا درخواست جدیدی مطرح نخواهد کرد. آیا آژانس، یا 1+5 به نیابت از آژانس، چنین تعهدی ارائه کرده است؟ هیچ شاهدی که چنین چیزی را تایید کند وجود ندارد و از جمله گزارشهای خصمانه آمانو علیه ایران، کوچکترین تغییر لحنی را نسبت به گذشته نشان نمیدهد. سوال این است: آیا ارائه دسترسیهایی چنین خطیر به آژانس، آن هم در حالی که آژانس حتی از سپردن یک تعهد خشک و خالی درباره اتفاقی که قرار است در انتهای فرآیند برای PMD بیفتد، خودداری کرده، شرط خردمندی و نشان مهارت دیپلماتیک است یا اینکه باز هم همه چیز به اعتماد به یک قول مبهم آمریکایی در پس پرده بازمیگردد؟!
جوان:شاخصهایی از سیره سیاسی امام خمینی (ره)
«شاخصهایی از سیره سیاسی امام خمینی (ره)»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجینجاری است که در آن میخوانید؛قرن بیستم اگر چه با حوادث مهمی چون جنگهای اول و دوم جهانی و انقلاب اکتبر در شوروی سابق همراه بود، اما وقوع انقلاب اسلامی ایران در ربع چهارم این قرن نه تنها تحولات قرن بیستم بلکه روندهای قرون گذشته و آینده بشر را تحتالشعاع خود قرار داده است.
تشکیل نظامی مبتنی بر ارزشهای دینی در بهمن 57 در حالی صورت گرفت که بیش از 500 سال در غرب و شرق عالم تلاش اصلی براین معطوف شده بود که دین از زندگی اجتماعی انسان کنار گذاشته شده یا حتی با برچسب «افیون بودن برای تودهها» به موزه تاریخ سپرده شود. اما امام خمینی (ره) با انقلاب الهی خود آن چرخه را باطل و به روند احیای ارزشهای دینی در جهان معاصر تبدیل کرد. حضرت امام در زمینه چرایی آمیختگی دین با سیاست و ضرورت تشکیل حکومت میفرمایند: «اسلام مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون فردی، اجتماعی، مادی، معنوی، فرهنگی، سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت دارد و ازهیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آن کوشیده است» (صحیفه نور. ج21ص176) یا در جایی دیگر میفرمایند: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هرکس که کمترین تدبری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار میگردد. پس هر که را گمان براین برود که دین از سیاست جداست، نه دین را شناخته است و نه سیاست را.» (تحریر الوسیله ج1ص234)
مبتنی بر آموزههای دینی، اندیشه و سیره سیاسی امام، بر اصول مستحکمی نظیر جهان بینی توحیدی، وحی الهی، سنت و سیره معصومین (ع)، پیوند دین و سیاست، اجتهاد، عقلانیت دینی، توجه به مقتضیات زمان و مکان و لزوم تأمین مصالح جامعه اسلامی و سایر مؤلفههای فقه غنی اسلامی استوار است.
در اندیشه امام«دین» خاستگاه و منشأ نظام سیاسی اسلام است و کلیه برنامهها و مباحث سیاسی اسلام بر مبنای قوانین و احکام دینی پایهریزی شده است. ایشان فقه را تئوری واقعی و کامل اداره انسان، از گهواره تا گور میدانستند و برهمین اساس نظریه «تشکیل حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه در زمان غیبت» را مطرح و برای تحقق آن سالها مجاهده کردند. برخی از شاخصههای مهم در اندیشه سیاسی امام را به شرح زیر میتوان برشمرد.
1- شیوه رهبری امام (ره)
از آنجا که انگیزه، بینش و روش سیاسی امام(ره) برخاسته از ایمان و معرفت عمیق دینی و الهی وی بود، شیوه رهبری ایشان نیز مختصات ویژهای داشت. تأمل و تدبیر در تصمیمگیریها، مشورت با اهل نظر و شنیدن همه دیدگاهها، سعهصدر در برخورد با مخالفان - تا جایی که به اصول و آرمانها لطمهای وارد نسازد - صراحت در میان نظرات، امانتداری و حفظ اسرار یاران و همراهان، استفاده و بهرهبرداری از همه نیروهای دارای حداقل صلاحیت در سپردن امور به آنان، برخورد متواضعانه، عاطفی و اخلاقی با همراهان و دولتمردان، رعایت حیثیت و حرمت اجتماعی دستاندرکاران، اعمال شیوههای تربیتی و اخلاقی بیش از شیوههای اداری و حکومتی؛ از مهمترین نکاتی است که در روش رهبری امام ملاحظه میشود. البته هیچکدام از این امور، مانع عمل امام به آنچه آن را «تکلیف» تشخیص میدادند، نمیشد و چه بسا - چه پیش و چه پس از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی - نظر و عقیده دیگران را میشنیدند و مشورتهای لازم را انجام میدادند، ولی در مواردی نیز به تشخیص و تصمیمی، برخلاف نظر مشاوران میرسیدند و با توجه به اقتضائات و مصالح، همان را عملی میساختند. این اصول و شیوه رهبری همواره به تحکیم و افزایش اعتماد به ظرفیت و توان رهبری امام(ره) کمک میکرد و در شکلگیری رهبری بلامنازع ایشان مؤثر بود.
2- دوری از قدرت طلبی
آنچه امام(ره) را از دیگران جدا میساخت و حتی برای کسانی هم که با مشی ایشان موافق نبودند نیز احترام و تحسین به همراه داشت، خلوص سیاسی و نداشتن شائبه قدرت طلبانه در ایشان بود. اساساً فضای بینشی امام (ره) درباره مقوله سیاست، با آنچه در ذهن و دل بسیاری از فعالان برجسته و مشهور سیاسی وجود داشت، متفاوت بود. انگیزه امام از ورود در عرصه سیاست و برعهدهگرفتن مسئولیت و رهبری یک انقلاب بزرگ، تنها انجام تکلیف الهی بود. البته این انگیزه، هرگز با تدبیر، دوراندیشی و آینده نگری منافات ندارد.
3- قاطعیت و استواری در رفتار سیاسی
امام خمینی(ره) در مقاطع حساس و سرنوشتساز انقلاب همواره با استواری و قاطعیت آنچه را تشخیص داده بودند، بیپروا و شجاعانه دنبال میکردند و از آنجا که متکی بر پشتوانه قوی ایمان و انگیزه الهی بودند، هرگز دچار سستی و تردید نمیشدند.
در شرایطی که برخی گروهها و جریانهای سیاسی، با تغییر روشهای رژیم شاه یا عقبنشینیهای تاکتیکی یا تهدیدهای خارجی، به پیدا کردن راههای میانی و مذاکره و مصالحه با عوامل رژیم رضایت میدادند، نهیب و هشدار قاطعانه امام بود که مردم را به حرکت درمیآورد و راه را باز میکرد. نمونههای بارزی از این استحکام و قاطعیت وجود دارد که تحلیل و بررسی موشکافانه هر کدام - با توجه به همه شرایط و واقعیات آن دوران - انسان را به شگفتی وا میدارد. این ویژگی در رهبری امام خمینی(ره)، گاهی برای یاران و شاگردان نزدیک ایشان هم شگفتانگیز مینمود. تصمیم تاریخی امام برای بازگشت به کشور و نیز اعلام لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 - که در تحقّق پیروزی انقلاب نقش اساسی داشت - دو نمونه از دهها نمونهای است که ناشی از استواری و قاطعیت امام بود و در پیشبرد انقلاب و عبور آن از گردنهها و پرتگاههای فراوان نیز تأثیر بارزی داشت.
4- باور امام به نقش مردم در اداره نظام سیاسی
امام خود را خدمتگزار مردم میدانستند و به نظر و رأی مردم با دیده احترام مینگریستند. جمله معروف «میزان رأی ملت است» بیانگر توجه خاصی است که ایشان به نظر مردم داشتند. امام در حوزه سیاسی با دفاع از نظام جمهوری اسلامی، آن را «حکومت جمهوری، متکی بر آرای عمومی و اسلامی و متکی بر قانون اسلام»تعریف کردند و با تبیین الگوی نظام سیاسی جدید موفق شدند نظام سیاسی جمهوری اسلامی را با رأی قاطع اکثریت مردم تثبیت نمایند.
5- دشمن شناسی در اندیشه امام
امام با طرح شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» مسیر حرکت انقلاب را از آغاز روشن کردند ایشان در طول مبارزات خویش، خصوصاً در دوران خیزش سراسری منتهی به پیروزی انقلاب همواره شاخصههای مهمی چون؛ شعور سیاسی، دشمن شناسی و استقلال را سرلوحه عمل خود قرار داده بودند. از دیدگاه امام خمینی (ره) وابستگی فکری و فرهنگی از موانع استقلال بوده و زدودن مظاهر فرهنگی غرب مهمترین عامل خودباوری به حساب میآید. امام (ره) در برخورد با بیگانگان این نکته مهم را اصل و اساس سیاست خود قرار میدهند که آنها مرز استقلال و آزادی ما را جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهی مان نمیشناسند. خودباختگی در اندیشه امام سر منشأ همه گرفتاریها است و امام چاره اساسی آن را در اندیشه بازگشت به خویشتن و فرهنگ اصیل اسلام میدانند و امام در حقیقت جستوجوگر استقلالی است که در پرتو فرهنگ غنی اسلام، با خروج از غربزدگی و رسیدن به مرز خودباوری به دست میآید. علاوه بر مقابله با قدرتهای استکباری موضعگیریهای صریح و کوبنده امام در برابر جریانهای الحادی، صرفاً بار مبارزه با آنها را نداشت، بلکه به نحوی ماهرانه زمینه رشد را بر جریانهای نفاق نیز سد میکرد و به آنان نیز هشدار میداد، به عنوان نمونه اعضای گروهک منافقین در سال 1350 در نجف اشرف به حضور امام رسیدند و به دنبال دریافت تأییدیه از امام بودند. این موضوع در شرایطی بود که اکثر مبارزین مسلمان و حتی روحانیون انقلابی آنان را تأیید میکردند و از امام نیز میخواستند که منافقین را تأیید نماید اما امام به رغم این سفارشات هرگز آنان را تأیید نکرد و از همان ابتدا ماهیت آنها را شناخت و به آنها میدان نداد.
6- دوراندیشی امام برای حفظ و تداوم انقلاب
یکی از دغدغههای مردم و رهبران هر انقلابی، عصر پس از بنیانگذار آن است. دشمنان هر انقلاب برای نابودی آن، معمولاً دوران گذار از معمار اصلی انقلاب را نشانه میروند. رحلت امام خمینی (ره) بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در چهاردهم خرداد سال ۶۸ در شرایطی بسیار حساس اتفاق افتاد. تحلیلهای دشمنان بر این بود که پایان عمر امام خمینی، پایان کار انقلاب اسلامی را نیز رقم خواهد زد. آسوشیتدپرس بلافاصله پس از رحلت امام خمینی اعلام کرد: « با رفتن ( امام ) خمینی، انقلاب اسلامی به پایان رسید.»
اما تدبیر دوراندیشانه امام خمینی ( ره ) برای احیای نظریه و لایت فقیه و تثبیت آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی، بر فرضیات دشمنان خط بطلان کشید. ساعاتی پس از رحلت امام خمینی، به رغم فقدان جانسوز این رهبر فرزانه، مجلس خبرگان در حرکتی مدبرانه و بههنگام، آیتالله خامنهای را به عنوان رهبر جدید جمهوری اسلامی معرفی کرد. حضور میلیونی مردم ایران در مراسم تشییع پیکر مطهر امام خمینی(ره) و حمایت بیدریغ آنها از انتخاب مقام معظم رهبری، با طرح شعارهایی مانند: « اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است »، مهر تأییدی بر انتخاب بجا و شایسته مجلس خبرگان رهبری بود.
در نظام جمهوری اسلامی، نقش رهبری، کلیدی و بنیادین است. او فردی آگاه به دین، زمانشناس، قاطع و با تقوا است که سیاستهای کلان نظام را براساس رهنمودهای اسلام تعیین میکند. به تعبیر حضرت آیتالله خامنهای، « رهبری یعنی آن نقطهای که مشکلات لاینحل دولت به دست او حل میشود. او حقیقت را برای مردم روشن و توطئههای دشمن را برملا میکند، به مردم امید میدهد و از تمامیت انقلاب در مقابل توطئهگران دفاع میکند.» یک بررسی کوتاه از مدیریت مقام معظم رهبری، نشان میدهد که در طول بیست و شش سال گذشته، سکاندار کشتی انقلاب اسلامی، بهرغم توفانهای تند سیاسی در منطقه و جهان، انقلاب را به سلامت به ساحل نجات رهنمون شده است. عبور موفقیتآمیز از بحرانهایی چون تبعات تحویل و تحول در مدیریت نظام پس از رحلت امام خمینی(ره)، جنگ خلیج فارس، ماجرای میکونوس، مقابله با جبههگیری اروپا علیه ایران در سال ۷۵، مهار فتنه تیر 78، جنگ امریکا علیه افغانستان، جنگ امریکا علیه عراق، ایستادگی در برابر تهدیدات نظامی، مقابله با فتنه بعد از انتخابات دهم ریاست جمهوری در سال 88، مدیریت روند مذاکرات هستهای ، هدایت کشور در مقابله با تحریمهای فلجکننده اقتصادی نظام سلطه در کنار تثبیت پایگاه مردمی نظام اسلامی به رغم گذشت چند نسل از آغاز انقلاب، هدایت توسعه و پیشرفت علمی و صنعتی کشور، توسعه و تحکیم گفتمان انقلاب اسلامی در جهان و توسعه عمق راهبردی نظام اسلامی در جهان تنها ابعادی از برکات زعامت رهبری معظم انقلاب پس از ارتحال امام خمینی است.
حمایت:دولت زمینهساز ظهور
«دولت زمینهساز ظهور»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم دکتر محمدصادق کوشکی است که در آن میخوانید؛«منتظر مصلح کل، خود باید هم صالح باشد و هم اصلاحگری.» این سخن گوهربار امام راحل را میتوان از دو جهت بررسی کرد. اول به عنوان عمل به تکلیف شرعی و دینی و دوم، فراهم نمودن مقدمات حکومت امام زمان(عج) از طریق ایجاد حاکمیتی آمیخته با دین و سیاست. نگاه ایشان این بود که بدون فراهم کردن زمینهها، امر ظهور محقق نخواهد شد. به همین دلیل باید مصلحینی وجود داشته باشند که در قالب یک نگاه سیاسی و حرکت بزرگ جهانی، جهان را با منجی عالم آشنا کنند و قادر باشند تا نمونهای هر چند کوچک از یک نظام صالح سیاسی ایجاد نمایند. هدف از ایجاد نظام اسلامی توسط امام، ایجاد جذابیت برای مردم سراسر جهان بود تا مثالی باشد برای آن حکومت مطلوب و آرمانی. به همین دلیل ایشان از چند زاویه به مسئله مهدویت نظر داشتند و تاکید مینمودند انتظار ابداً به معنی انتظار سکون نیست. حضرت امام(ره)، منتظر واقعی را کسی میدانستند که تلاش شبانه روزی او در جهت نزدیک کردن ظهور و مساعد نمودن فضا برای امر فرج است.
حضرت امام معتقد بودند که در دوران غیبت نیز به استناد به سنت و رویه رسول اکرم(ص) در تشکیل حکومت و تعیین حاکم بعد از خود، و به دلیل وجوب وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با ظلم و فساد، ضرورت استمرار اجرای احکام اسلامی، و ماهیت و کیفیت قوانین اسلامی که تشکیل دهنده یک نظام کلی اجتماعی است و اجرای آن مستلزم وجود یک دستگاه اجرایی عظیم و قوی است، باید برای تشکیل حکومت اسلامی اقدام شود تا مقدمات ظهور فراهم گردد.
از نظر امام یکی از ابزارهای لازم برای رسیدن به حکومت مطلوبی که مقدمات لازم برای حکومت عدل جهانی را فراهم میکند، استفاده از حمایتهای مادی و معنوی مردمی است. به همین جهت یکی از اصول مهم در بحث حکومتداری اصل جلب اعتماد مردم نسبت به حکومت است. به ویژه در بعد اقتصادی، جلب اعتماد مردم جهت سرمایهگذاری در داخل کشور و به کار انداختن سرمایههای داخلی گام بزرگی در راه رسیدن به خودکفایی خواهد بود. ایشان در رابطه با جلب اعتماد و اطمینان مردم، خطاب به مسئولین دولتی میفرمایند: «به مالکیت و سرمایههای مشروع با حدود اسلامی احترام بگذارید و به ملت اطمینان دهید تا سرمایهها و فعالیتهای سازنده به کار افتد و دولت و کشور را به خودکفایی و صنایع سبک و سنگین برساند. جلب اعتماد مردم به حکومت موجب تقویت حکومت و دولت و زمینه بیشتر اجرای صحیح و بیعیب و نقص احکام و قوانین اسلامی خواهد شد.»
یکی دیگر از اصول مهم در نظام سیاسی مطلوب حضرت امام اعتقاد به خدمتگزاری مسئولین نسبت به مردم است. واضح است که در حکومتی که مسئولین خود را خدمتگزار مردم بدانند قطعاً در جهت منافع و مصالح آنها قدم برخواهند داشت و این خود ضریب کارآمدی حکومت را به شدت افزایش میبخشد. حضرت امام در موارد بسیاری بر این اصل تأکید داشتند: «ائمه و فقهای عادل موظفند که از نظام و تشکیلات حکومتی برای اجرای احکام الهی و برقراری نظام عادلانه اسلام و خدمت به مردم استفاده کنند.»
در وصیتنامه نیز ایشان نسبت به ضرورت خدمت به ملت به ویژه مستضعفین تأکید فراوان دارند و از آنها به عنوان نور چشمان و ولینعمتان مسئولین یاد میکنند. ایشان همواره خود را خدمتگزار ملت میدانستند: «به مجلس و دولت و دستاندرکاران توصیه مینمایم که قدر این ملت را بدانید؛ و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیای نعم همه هستند... فروگذار نکنید. اگر به من بگویید خدمتگزار بهتر از این است که بگویید رهبر، رهبری مطرح نیست، خدمتگزاری مطرح است، اسلام ما را موظف کرده است که خدمت کنیم. دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است، باید خدمتگزار ملت باشد.»
براساس نظر ایشان برای تعجیل در ظهور و آمادگی برای ظهور، دولت موظف است در جهت رشد و تعالی معنوی جامعه گام بردارد و افرادی را برای سربازی و یاری امام عصر(عج) تربیت نماید.از دیگر اهداف مهم دولت زمینهساز ظهور و نظام سیاسی اسلام که معمولاً در تمام نظامهای سیاسی و حرکتها و جنبشهای انقلابی بر آن بسیار تأکید میشود، بحث آزادی است.
این هدف در شعارهای مردم در زمان نهضت اسلامی در دوران حکومت پهلوی کاملاً مشهود است. به گونهای که شعار اصلی و همیشگی راهپیماییها که بیانگر هدف و خواسته اصلی مردم بود، شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود که بر آزادی به عنوان یکی از اهداف اصلی انقلاب تأکید میکرد و این آزادی را در چارچوب اسلام و شرع مقدس میخواستند. امام (ره) میفرمودند: «هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است، و برنامه ما تحصیل آزادی و استقلال است. ما اسلام را میخواهیم که اسلام، آزادی به ما بدهد نه آزادی منهای اسلام. آزادی معنایش این نیست که بنشینید برخلاف اسلام صحبت کنید، آزادی در حدود قانون است، دین کشور ما اسلام است، آزادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسی ما دین را اسلام میداند.»
یکی از مشکلات اصلی حکومت نامشروع و شاهنشاهی پهلوی که امام بر آن تأکید داشتند، مشکل فقدان آزادی بود. ایشان با اشاره به فضای حاکم در آن دوران میفرمودند زندگانی که در آن آزادی نباشد زندگانی نیست.
بنابراین به این نتیجه میرسیم که از نظر حضرت امام (ره)براساس دلایل عقلی و نقلی متعدد، تشکیل حکومت در دوران غیبت حضرت ولیعصر(عج) ضرورت دارد. این حکومت به عنوان دولت زمینهساز ظهور باید تمام تلاش خود را برای تأمین سعادت بشر و هدایت او در مسیر صراط مستقیم داشته باشد. دولتی که در این فضا و در این زمان تشکیل میشود و به دنبال زمینهسازی ظهور حضرت ولیعصر(عج) میباشد برای رسیدن به اهداف خود باید به اصولی پایبند باشد که از جمله این اصول مشروعیت الهی حکومت، رعایت مصلحت عمومی مسلمین، حسن تدبیر و مدیریت، نگاه خدمتگزارانه و وظیفه محور به مردم، جلب اعتماد آنها، استفاده از نظارت و کنترل همگانی، شورا و مشورت عمومی و قواعد و مقررات مناسب است. اگر اهداف مورد اشاره با توجه به اصول مطرح شده توسط دولت و حکومت اسلامی در عصر غیبت در نظر گرفته شود گامهای اساسی و جدی در زمینهسازی و تامین شرایط ظهور امام عصر(عج) برداشته خواهد شد و انشاءالله در این امر خیر و با برکت تعجیل خواهد شد.
آفرینش:هرجا سخن از اعتماد است...
«هرجا سخن از اعتماد است...»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛با اینکه آزموده را آزمودن خطاست معلوم نیست چرا تجربههای تلخ درکشورما دوباره آزموده میشود و متصدیان به دنبال نتیجهای ورای سوابق گذشته هستند. در29 اسفند سال 1390 بود که بانک مرکزی درایام تعطیلات و بدون هماهنگی مبالغی را ازحساب بانکها به بهانه مابه التفاوت قیمت ارز، برداشت کرد و درپی آن انتقادات و شماتتهای فراوانی ازسوی بانکها و رسانهها، متوجه مدیران و مسولان اقتصادی کشور گردید. مهمترین عارضه این مسئله بی اعتمادی دوچندان مردم نسبت به امانتداری سیستم بانکی بود، چرا که مردم احساس میکردند وقتی بانکها نمیتوانند نسبت به حساب و سرمایههای مردم نظارت کافی نداشته باشند، چگونه می توانند بر صحت و سلامت ساختار و نظام بانکی کشور اعتماد کرد.
ازآنجا که بخشی از پرونده اختلاسهای بزرگ مالی مرتبط با بانک ملی و رییس سابق آن آقای خاوری میباشد، واز بابت آن نگرش نامناسبی نسبت به عملکرد این بانک به وجود آمد، درمورد اخیر نیز شاهد برداشت مبلغ 5 هزارتومان از حساب مشتریان بودیم، که ضربه دیگری بر وجهه و جایگاه بانکها درکشورمان وارد آورد. برداشت از حساب بیش از هفت میلیون مشتری بانک و بدون اعلام قبلی چه توجیهی و پاسخی برای اقناع افکار عمومی در پی خواهد داشت. "تامین هزینه سرویس پیامکی"، عنوان و دلیل مطرح شده از سوی مقامات این بانک بوده است.
از قرار معلوم هزینه ارسال پیامک برای 7 میلیون و 128 هزار و 329 نفر از مشتریان بانک که از سرویس پیامک استفاده میکردند، برای بانک ملی گران تمام شده و مدیران این نهاد مالی برای جبران هزینه و ارائه خدمات پیامکی دست به چنین اقدامی زده بودند!. اگرهمین آماراعلامی مشتریان را ملاک قرار دهیم، مبلغ برداشته شده از حسابها بیش از 35 میلیارد تومان برآورد میشود!!.
چطور میتوان توجیه کرد که بدون اجازه و هماهنگی با مشتریان درحساب مالی آنها سرکشی کرد و مبلغی را برداشت؟! این عملکرد بانک ملی درحالی صورت میگیرد که حتی رییس جمهوری این اجازه را به تیم اقتصادی خود نداد که با سرکشی از حسابهای بانکی، معیاری برای پرداخت یارانه به دست آورند! حال این عمل چه معنایی را برای مشتریان تداعی میکند؟! اگر در شعار وتبلیغات تمام بانکها و نهاد و موسسات مالی توجه داشته باشیم کلمه "اعتماد" به عنوان رکن کلیدی برای مخاطب بزرگ نمایی میشود تا موجب آرامش خاطر و جذب مشتری گردد.
حال درچنین وضعیتی که یکی از بانکهای قدیمی تاریخ ایران که به عنوان پیشانی بانک داری کشورنیز محسوب میشود، دست به چنین اقدامی زده و بدون توجه به تبعات و ضربههای اساسی که به سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی وارد ساخته، چگونه میتوان سخن از اعتماد و درخشندگی در میان مردم زد.
مگر ارسال پیامک تراکنشهای مالی مشتریان چه فشاری را بربانک تحمیل کرده است که برای رهایی از زیر بار هزینه آن حاضر به برداشت خودسرانه از حساب مردم شدهاند.
آیا سپردهها و حسابهای متمرکز دولتی و بسیاری از خدمات شهری که انحصاراً دراختیار بانک ملی میباشد در کنار سود کلان تسهیلات، سپردههای روزشمار، حسابهای قرض الحسنه و دیگر خدمات بانکی آنقدر نیست که بتوان از قبل آن هزینه سرویس پیامکی را تامین کرد؟!. مسلماً این اقدام با تایید مدیران و مشاوران این بانک صورت گرفته وضروریست تا نهادهای نظارتی نسبت به هدف و نیات این افراد تحقیق و شفاف سازی نمایند.
اگرچه درطی واکنش منفی رسانهها و جامعه به این اقدام، بانک ملی درطی پیامکهای جدید از مشتریان خواسته تا مشخص کنند تا مایل به استفاده از این سرویس هستند یا خیر و مبالغ برداشتی را به حساب کسانی که جوابشان منفی بوده، عودت داده است، اما نمی توان توقع داشت آب رفته به جوی بازگردد و مصداق آن است که شخصی به طور عمد آسیبی بر مردم بزند و سپس طلب بخشش نماید. آیا نوش دارو پس از مرگ سهراب نتیجهای درپی خواهد داشت. هزینه این عملکرد ناصحیح بی اعتمادی بیش از پیش مردم نسبت به عملکرد بانکها و نگرش منفی به امانت داری نهادهای مالی کشور خواهد بود!. آیا بانک ملی نمیتوانست همین پیامک اخیر را ابتدا به مشتریان خود میداد و از آنها درمورد تمایل به استفاده از سرویس پیامکی سوال میکرد.
این اقدام نیز نوعی رفع تکلیف از گردن بانک می باشد و نمی تواند رضایت مردم را جلب نماید، چراکه در طی روز دهها پیامک تبلیغاتی ازاین دست از سوی بانکها و نهادهای مالی برای مردم ارسال میگردد که بعضاً حتی خوانده نشده پاک میشود! اما جای بسی خرسندی و امیدواریست که بالاخره شاهد نمود فرهنگ عذر خواهی و مسئولیت پذیری از سوی یکی از نهادهای رسمی کشور بودیم. شاید بیانیه رسمی و عذرخواهی مدیران این بانک از بابت عمل غیرمنطقی صورت گرفته، بتواند کمی از آسیب وارده بر اذهان عمومی را التیام بخشد، اما باید توجه داشت که تصاویر منفی درافکار جامعه و خدشه بر اعتماد عمومی، بسیار سخت پاک و ترمیم خواهد شد.
ابتکار:وقتی برادر بزرگ،پدرخوانده می شود!
«وقتی برادر بزرگ،پدرخوانده می شود!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مصطفی محقق است که در آن میخوانید؛عادل الجبیر وزیر خارجه جدید و جوان عربستان که چند ماهی است جانشین سعودالفیصل شده، روز یکشنبه در یک کنفرانس خبری در مصر در مقام سخنگوی خودخوانده و تام الاختیار همه خاورمیانه و کشورهای عربی و اسلامی ادعاهایی را درباره تحولات منطقه مطرح کرد که به وضوح سمت و سوی سیاست های جدید ریاض و نوع نگاه تازه این کشور به کشورهای عربی منطقه را نشان می دهد. طی یک دو سال گذشته و از زمانی که ملک عبدالله پادشاه سابق کشور عربستان سعودی در بستر بیماری افتاد و در پشت پرده عنان امور را طیفی دیگر از خاندان آل سعود به دست گرفتند، اوضاع در ریاض و سیاست های منطقه ای به تدریج دستخوش تغییراتی محسوس شد.
درست از زمانی که ملک عبدالله درگذشت و ملک سلمان پادشاه جدید این کشور شد، سمت وسوی این تغییرات در کسری از هفته به طور کامل آشکار گردید. در مدتی کوتاه پادشاه جدید و کارگزارن جوانش، با چرخشی 180 درجه ای تلاش کرده اند که موقعیت و نسبت خود با کشورهای عربی و رویکرد خود به مسائل بین المللی را تغییر دهند.
ریاض به زعم آل سعود و به تایید برخی از سران کشورهای عربی در دهه های اخیرعمدتا نقش «برادر بزرگ» (Big brother) پایتخت های عربی را برای خود قائل بوده است. البته نقش برادر بزرگی عربستان برای سایر اعراب در دهه های گذشته را باید فراتر از معنایی که برپایه کتاب معروف جرج اورول برای اصطلاح «برادر بزرگ» متداول شده، تعریف کرد و میتوان به آن نقشهایی مانند امر و نهی و حکمیت و میانجی گری در بین برادران را نیز افزود.
در مقطع کنونی اما جوان های بر سرکار آمده در ریاض نشان داده اند که نه به لحاظ تجربه مدیریتی توان تداوم ایفای آن نقش را دارند و نه با توجه به مشی و منش اهالی جدید حاکمیت در ریاض و رویکردهای بینالمللی و منطقه ای دیگر میتوانند به لحاظ توانمندی های فردی و جمعی برای خود چنین جایگاهی را قائل باشند.
از این رو است که سکانداران جدید این کشور با یک فرار عجولانه و رو به جلو تلاش می کنند که نقش برادر بزرگی به ارث رسیده از دوران شاه سابق را به صورت خودجوش، با پدرخواندگی برای اعراب جابجا کنند و خود را این بار پدرخوانده(Godfather) آنها و منطقه بدانند.
شاید بتوان اقدامات و اظهارات کارگزاران جدید عربستان را در همین راستا و برپایه پذیرش همین واقعیت تفسیر کرد. در حالی که سلطه دو گروه تروریستی و خطرناک داعش و جبهه نصرتِ القاعده بر بخش هایی از شمال شرق و شمال غرب سوریه و پیشروی این گروهها به سمت مرکز این کشور، نگرانی جامعه جهانی و حتی آمریکایی ها و اروپایی ها را برانگیخته، وزیر خارجه عربستان بیان کرد که ریاض مصّر است که بشار اسد و حکومت مستقر دمشق توسط جبهه نصرت و داعش سرنگون شود. درحالی که ایران در سوریه، عراق، یمن و لبنان مستقیما با حاکمان و ارتش های قانونی این کشورها در تعامل و ارتباط و همکاری است، الجبیر مدعی شد که ایران در این کشورها دخالت میکند و از تروریسم حمایت می کند که این از سوی کشورهای عربی (بخوانید آل سعود) پذیرفتنی نیست. سخنان الجبیر بیانگر این مساله است که عربستان از تداوم خونریزی ها و گسترش جنگ و گریزهای داعش، جبهه نصرت و دیگر گروههای وابسته به القاعده درسراسر خاورمیانه به ویژه سقوط رمادی در عراق و ادلب و پالمیرا در سوریه به وجد آمده و کمک های مستشاری ایران به سوریه، عراق و لبنان برای دفاع در مقابل خطر گسترش تروریسم را نمی تواند تحمل کند. علی الظاهر ریاض علاوه بر عربستان و حاکم نشینهای کوچک خلیج فارس، خلافت خودخوانده ابوبکر بغدادی در خاک عراق و سوریه و حاکمیت خودخوانده القاعده بر بخش هایی دیگر از منطقه را هم به عنوان کشورهایی عربی می شمارد و سخنگوی آنها نیز است. از این رو همکاری آشکار ایران با پایتخت های این کشورها و همسویی تهران با جامعه جهانیِ برای مقابله با خطر داعش و القاعده را، با گستاخی تمام حمایت از تروریسم عنوان می کند.
آنها در همین مدت کوتاه آنچنان در نقش جدید و خارج از قاعده خود در قبال منطقه فرو رفته اند که با کنار گذاشتن تمامی پروتکل های حقوق بشری و معاهدات بین المللی مردم بی پناه یمن را به جرم انقلاب علیه نابسامانی و بی ثباتی موجود در کشور تنبیه کرده و به بهانه فرار رییس دولت سابق، این کشور را آماج حملات خونبار قرار داده اند، تا در کنار اسراییلی ها دوگانه ای از تروریسم بین المللی را علیه مردم مسلمان و بی دفاع یک کشور - که از قضا آنها هم عرب و مسلمان هستند-رقم بزنند. آنها در این سبعیت و کشتار چنان غرق شده و خود را حق به جانب می دانند که از یک سو از مردمان فقیرترین کشور عربی خاورمیانه با بمب خوشه ای پذیرایی می کنند و از سویی حمایت معنوی و کمک های مردمی تهران و دیگر کشورها از صنعا و مردم یمن را هم بر نمی تابند.
این همه دوگانگی در سیاست ورزی، بی رحمی و سبعیت در برخورد و کشتار و خاکستری و غیر قابل تحلیل شدن مواضع و اقدامات بین المللی نه از یک کشور عادی، نه از یک کشور کانونی و نه حتی از یک «برادربزرگ» که فقط از یک «پدرخوانده» برمی آید. به خصوص که پدرخوانده ها معمولا هرجا که لازم باشد قواعد پذیرفته شده، پروتکل ها و تقسیمات بین المللی را وقعی نمی نهند و در مواقع لزوم تعاریف، روابط، قوانین و تقسیمات خاص خود را دارند.
مردم سالاری:یادگار امام
«یادگار امام»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛در آستانه بیستوششمین سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی و در شرایط خطیر کنونی، توجه به یادگاران پیر جماران اهمیت روزافزون مییابد. او چه بر جا گذاشت که امروز بتواند از گردنههای سخت سیاست داخلی و خارجی رهاییمان بخشد؟! آیا چنان که اصلاحطلبان میگویند یادگار امام، خاندان مکرّم اوست؟ یا چنان چه اصولگرایان اصرار دارند، تئوری ولایت فقیه میراث اوست؟ نگارنده با وجود احترام فوقالعاده به خانواده بزرگوار حضرت امام از جمله حجتالاسلام سیدحسن خمینی و در عین اعتقاد مستدل به اندیشه ولایت فقیه به سان ستون استوار حکومت دینی که راهگشای عبور از بسیاری بحرانهای سیاسی در طول تاریخ نظام بوده؛ اما در این زمینه تحلیل دیگری دارم. میراث امام بیش و پیشاز این دو که ذکرش رفت، شیوه سیاستورزی و حکومتداری اوست. اصولی راهبردی که راهنمای عملی امروز ما برای گرهگشایی از مسائل پیش روست:
مسئولیتپذیری: بدون شک مهمترین خصیصه شخصیت سیاسی امام خمینی، مسئولیتپذیری او در قبال کنشهایی بود که به اراده و نظر ایشان انجام میگرفت. امام هرگز از زیر بار مسئولیت جایگاه سیاسی و اقتدار حکومتی خویش شانه خالی نکرد. او به خوبی از عواقبی که شکاف مسئولیت و قدرت پدید میآورد، آگاه بود.
به همین سان در برابر تصمیمات کلان و سرنوشتساز نظام خود را مسئول نهایی دانسته و هماره با مردم به صداقت سخن میگفت. او میدانست اگر شکاف اختیارات و مسئولیت در نظام پدید آید، نهتنها راه اعتمادسازی دیپلماتیک ایران و دولتهای خارجی مسدود میشود که مهمتر از آن، ضربهای جبرانناپذیر به اعتماد عمومی جامعه نسبت به حاکمیت وارد میآید.
نمونه بارز این مسئولیتپذیری در حکومتداری امام، پذیرش تمام و کمال مسئولیت قطعنامه 598 بود که با صراحت از قبول آن سخن گفت و اجازه نداد دیگران قربانی ملامتها و مرارتهای آن شوند.
جامعهگرایی: بارزترین ویژگی سیاستورزی امام چه در عرصه مبارزات پیش از پیروزی انقلاب و چه در حوزه تدبیر امور کشور پس از انقلاب، توجه روزافزون به اراده عمومی مردم ایران بود، حتی اگر آن را با نظر خویش مطابق نمیدانست. او هرگز باور نداشت مردم به قیّمی نیازمندند که به هر قیمتی، آنان را به بهشت رهنمون سازد! وی رابطه متقابلی با اکثریت جامعه ایران داشت. آنگونه که هم وی از نظر آنان متأثر میشد و هم مردم توصیههایش را محترم میشمردند. بسیاری از اقدامات مهم نظام در آن دوره تاریخی همچون حمایت از تسخیر سفارت آمریکا محصول این توافق نانوشته میان امام و ملت بود. در مواردی مانند اولین انتخابات ریاستجمهوری نیز که نظر دیگری داشت، هیچگاه نظرش را بر آنان تحمیل نکرد تا زمانی که اکثریت جامعه ایران خود تصمیم مقتضی درباره اولین رییسجمهور را گرفت.
مصلحتسنجی: کنشهای سیاسی امام بیشک از تکروی و خودسری به دور بود. او نه فقط در سالهای راهبری نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی که حتی در دوران مبارزه نیز بدون مشورت با آگاهان به اوضاع سیاسی و بدون توجه به مصالح روز، تصمیمی نمیگرفت. چه آن زمان که در پاریس به مذاکره با قدرتهای غربی پرداخت تا انقلاب را با کمترین هزینه به سرمنزل مقصود برساند و چه آن هنگام که در میانه نبرد با دشمن متجاوز، مجوز مذاکره با غرب را صادر کرد تا اهداف ایران در جنگ تحمیلی زودتر و آسانتر از پیش محقق شود. طبیعی است میتوان به برخی مواضع و تصمیمات امام انتقاد نمود که او نیز خویشتن را مصون از خطا نمیدانست ولی تبیین موقعیت حساس کشور در شرایط جنگی، بسیاری از آن اقدامات را توجیهپذیر مینماید. چنانکه ایشان نیز پس از پایان جنگ طی نامهای به نمایندگان مجلس از بازگشت امور به روال قانونی سخن گفتند. میراث خمینی کبیر به وضوح پیش چشم ماست. میراثی که اصولی کاربردی برای حفظ مهمترین یادگار اوست: جمهوری اسلامی ایران.
دنیای اقتصاد:بنزین و تورم
«بنزین و تورم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در آن میخوانید؛سال 1393 بار دیگر نشان داد که حتی اقتصاددانان پولگرای ایران باید بیشتر به مباحث «تئوری بودجهای سطح قیمت» توجه کنند. بهنظر میرسد، این تئوری نه در تضاد با تئوری پولی، بلکه بهنوعی مکمل آن است و تجربه سال گذشته نشان داد که حداقل برای ایران این تئوری، توصیههای سیاستی مفیدی میتواند داشته باشد. شاهبیت این نظریه آن است که تورم محصول کسری ساختاری بودجه است.
در حالی که شاید تصور این باشد که تنها با دست برداشتن دولت از منابع بانک مرکزی بتوان نقدینگی را کنترل کرد، سال گذشته تجربهای بود که نشان داد حتی با عدم استقراض دولت از بانک مرکزی بهخاطر کسری بودجه یا بهعبارت دیگر بیثباتی مالی، نقدینگی از حیث دیگری رشد مییابد. درست است که دولت از بانک مرکزی استقراض نکرده است، اما همچنان قادر نیست بدهی خود را به سیستم بانکی پرداخت کند و از همین رو بدهی بانکها نزد بانک مرکزی بیشترین رشد را در پایه پولی داشته و یکی از عوامل مهم در رشد نقدینگی است؛ بنابراین عدم توازن بودجه به شکلی دیگر خود را در پایه پولی نشان میدهد.
در این شرایط هر گونه اقدام اصلاحی دولت برای جبران کسری بودجه خصلت ضدتورمی دارد، حتی اگر این اصلاح از طریق افزایش قیمت بنزین، رشد بهای گاز یا آزادسازی بهای نان باشد. وقتی پایین نگه داشتن قیمت این کالاها بار مالی برای دولت دارد که در نهایت روی پایه پولی موثر است، باید از اصلاح قیمتی آن حمایت کرد. البته این گزاره نیز صحیح است که دولت همچنین باید از طریق چابک شدن، جلوگیری از هزینههای غیرضروری و ... در جهت انضباط مالی عمل کند، اما تصحیح یارانههای کالایی نیز برای انضباط مالی و افزایش کارآیی در سیستم اقتصادی است.
تنها نگرانی که میتواند از سوی منتقدان مطرح شود تغییر تورم انتظاری به دلیل افزایش بهای این کالاها است. امری که بهخصوص در کوتاهمدت میتواند روی تورم اثر بگذارد. در مقام پاسخ باید گفت منفعت اصلاح قیمتی که اثری واقعی در توازن بیشتر بودجه و کاهش فشار بر نقدینگی و تورم میگذارد بسی بیشتر از کانال انتظارات است. در واقع باید گفت بسیاری از منتقدان اصولا از اثر ضد تورمی که این اصلاح قیمتی در خود دارد، ناآگاه هستند و تنها اثر انتظارات را میبینند.
از سوی دیگر باید بر این امر تاکید کرد که با وجود ثبات در بازارهای دارایی چون مسکن و ارز از یکسو و تلاش بیشتر نهاد پولی برای شکلدهی انتظارات از طریق هدفگذاری تورمی، اثر انتظاری افزایش قیمت سوخت به شدت ناچیز خواهد بود. هر چه بانک مرکزی بتواند اعتبار بیشتری کسب کند و از لنگر هدف تورمی برای افسار زدن بر انتظارات کمک بگیرد، اصلاح قیمتی مانند آنچه رخ داد، هزینه کمتری برای اقتصاد خواهد داشت و تورم افزایش نمییابد، اما استفاده تام از این لنگر ابتدای امر نیازمند آن است که خود بانک مرکزی یک اصلاح ساختاری در رژیم پولی خویش انجام دهد و با یکسانسازی نرخ ارز و تعدیل آن بر مبنای شکاف تورم، از لنگر نرخ ارز رهایی یابد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد