چرا حافظ خاص‌ترین شاعر تمام دنیاست؟

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

نگاهی به آیین باستانی نوروز در ادبیات و دین در گفت‌وگو با شاهنامه‌پژوه و استاد دانشگاه

«نوروز» تجلی دلبستگی به فرهنگ ایران و آموزه‌های اسلام

«بهار» و «عید نوروز» در فرهنگ ایرانی به‌ویژه در شعر فارسی تجلی درخشانی داشته است. شاعران ایران شعرهای بسیاری در توصیف بهار و ستایش نوروز از خود بر جای گذاشته‌اند.
کد خبر: ۱۴۰۱۰۴۹
نویسنده حسین محمدی اصل - چاردیواری

«بهار» به‌عنوان احیاگر طبیعت و «عید نوروز» در بزرگداشت این گردش لیل‌النهار با شور و شوقی که در اقوام ایرانی از گذشته‌هایی دور ایجاد کرده است، در حقیقت زندگی تازه‌ای را برای انسان‌ها به ‌ارمغان می‌آورد. در معارف اسلامی نیز روایات مشهوری درباره عید نوروز و انطباق آن با مناسبت‌های ویژه دینی و مذهبی آمده است. درباره بازتاب «نوروز» در ادبیات فارسی و جایگاه آن در فرهنگ ایرانی و اسلامی با دکتر یوسف بینا، شاعر و استاد دانشگاه به‌ گفت‌وگو نشستیم. یوسف بینا، اهل خراسان و دانش‌آموخته دکترای ادبیات فارسی است که چندی است بر موضوع اندیشه‌های شاهنامه فردوسی و استخراج مفاهیم حماسه ملی ایران تمرکز دارد. این کارشناس و سخن‌پژوه با ذوق و قریحه‌ای ویژه درباره تاریخ و رسوم ایرانی-‌اسلامی به‌ویژه «نوروز» با ما سخن گفته که در ادامه این نوشتار می‌خوانید.

نوروز در فرهنگ و ادبیات ایرانی چه پیشینه‌ای دارد؟ 
به‌روایت شاهنامه فردوسی، در داستان پادشاهی جمشید، وقتی جمشید بر همه دشمنان ایران‌زمین پیروز می‌شود و می‌تواند رفاه و سعادت را برای مردم تأمین کند، به ‌شکرانه این وضعیت آرمانی، مردم در سرآغاز سال نو جشن می‌گیرند و نام آن را «نوروز» می‌گذارند. دو بیت مشهور فردوسی در این باره، یکی از مهم‌ترین اسناد فرهنگی و ادبی درباره نوروز است: «به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند/ سر سال نو هرمز فرودین/ برآسوده از رنج تن، دل ز کین» یعنی مردم در این جشن بر تخت فرمانروایی جمشید گوهرافشانی کردند و آن را «نوروز» یا «روز نو» نامیدند که روز اول فروردین در آغاز سال نو بود، وقتی که تن و جان مردم از رنج و دشمنی آسوده و رها شده بود. اگرچه تاریخ‌نگاران و ایران‌شناسان تفسیرهای اساطیری و تاریخی بسیاری درباره این جشن بزرگ ایرانی نوشته‌اند، اما اگر فقط به همین روایت شاهنامه فردوسی دقت کنیم، می‌بینیم که دو عامل بزرگ در شکل‌گیری نوروز دخیل بوده است. 
اول آن که جشن نوروز به‌مناسبت پیروزی جمشید بر دیوان و دشمنان مردم شکل می‌گیرد. از آنجا که جمشید در ابتدای فرمانروایی‌اش سازنده آرمانشهر ایرانیان است و خودش نیز یکی از مهم‌ترین فرمانروایان آرمانی ایران به‌شمار می‌آید، پیروزی او بر دیوان و دشمنان را می‌توانیم پیروزی انسان‌های نیک بر بدی‌ها و زشتی‌ها در باور اساطیری ایرانی‌ها بدانیم. 
دوم آن که چون این جشن در روز نخست فروردین یعنی سرآغاز سال نو در اعتدال بهاری برگزار می‌شود، توجه به نو شدن جهان طبیعت و آغاز سرسبزی و ثمردهی جهان هستی پس از زمستان سرد و سختی‌های نیمه دوم سال به‌ویژه برای ایرانیان که زندگی بیشتر آنها از راه دامداری و کشاورزی می‌گذشته، بسیار مهم بوده است. بنابراین «نوروز» از یک‌سو نماد توفیق انسان در راه برتری‌دادن نیکی‌ها بر بدی‌ها و از سوی دیگر نماد شکفتگی طبیعت و مهربانی جهان هستی با انسان است؛ دو اتفاق درونی و بیرونی که هر‌دو توأمان نشانه توفیق انسان بوده و در عید نوروز تجلی یافته است. 

نوروز در آثار شاعران بزرگ ایران پس از فردوسی چه نمودهایی دارد؟ 
 این عید بزرگ همچنان‌که با زندگی ایرانیان پیوندی ناگسستنی می‌یابد و با دیرینه‌ای هزاران‌ساله تا زمان ما نیز می‌رسد که شما امروز حضور آن را در زندگی مردم ایران و اقوام همسایه نیز به‌روشنی و بسیار مهم می‌بینید، در آثار ادبی نیز به‌عنوان یک آیین، یک سنت یا به‌عبارتی یک حقیقت حاضر در زیست انسانی همواره حضور دارد و هر کدام از شاعران بزرگ ایران نیز از زاویه نگاه منحصربه‌فرد خود به آن پرداخته و آن را تفسیر و تبیین کرده‌اند.
 برای نمونه، خیام که یک شاعر فیلسوف است و همواره به گذر عمر و سرنوشت انسان می‌اندیشد، «نوروز» را هشداری از جانب جهان هستی خطاب به انسان می‌بیند و مخاطبش را دعوت می‌کند که از زیبایی‌های جهان به‌ویژه در نوروز بهره کافی را ببرد زیرا ممکن است عمرش به او مجال ندهد که بتواند زنده‌بماند تا نوروزهای سال‌های آینده را نیز ببیند.
 سعدی هم نوروز را برای بهره‌بردن از زیبایی‌های جهان خلقت و اندیشیدن به آفرینش خداوند و توجه به توحید باری‌تعالی مهم می‌داند و در شعر «بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار» به مخاطبش می‌گوید که باید در صبح فروردین به دامن صحرا برود و از تماشای جلوه‌های جمال الهی در شکفتگی جهان طبیعت به معرفت ذات خداوند پی ببرد. 
مولوی هم در شعری که درباره نوروز و بهار سروده، شکفتن گل‌ها و آواز پرندگان در باغ‌های بهاری را تفسیر عرفانی کرده و گفته است که این زیبایی‌ها همگی در حقیقت جست‌وجوهایی برای یافتن معشوق حقیقی و رسیدن به اوست. حافظ نیز که شعرش برآیند همه نمودها و نمادهای فرهنگ ایرانی است، «نسیم باد نوروزی» را آمده از «کوی یار» می‌داند که اگر انسان از این باد مدد بگیرد، می‌تواند به نورانیت دل و جان برسد: «ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی/ از این باد ار مدد خواهی چراغ دل‌برافروزی!» دیگر شاعران هم ستایشگران آیین‌های نوروزی‌اند؛ به‌شکلی که می‌توان با تسامح ادعا کرد که اگر دیوان هر کدام از شاعران بزرگ ایران را ببینید، یک یا چند شعر بسیار زیبا در توصیف و تفسیر آیین نوروز در آن‌می‌یابید. 

اگرچه برخی آیین‌های باستانی ایران با ظهور اسلام و مسلمان‌شدن ایرانیان دستخوش تحول شد، اما «نوروز» از آیین‌های بسیار قدیمی این سرزمین است که در دوره اسلامی و برای مردم مسلمان ایران همچنان ظهور و بروز خود را حفظ کرده و تا زمانه ما نیز منتقل شده است. درباره جنبه‌های دینی و مذهبی عید نوروز بفرمایید. 
 قبل از این که در این باره بگوییم، باید تأکید کنیم که اگرچه مرکز آیین نوروز از دیرباز تاکنون در میان مردم ایران بوده است، اما مانند بیشتر آیین‌های اساطیری این سرزمین، نوروز نیز هم محدوده فلات ایران و هم گستره سرزمین‌های پیرامونی آن یعنی منطقه‌ای بزرگ‌تر از کشور ایران کنونی را در بر می‌گیرد؛ به‌شکلی که امروز علاوه بر ایرانیان، شمار بسیاری از مردم افغانستان و پاکستان و هند و تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان و جمهوری‌ آذربایجان و ارمنستان و ترکیه و عراق و حتی برخی کشورهای دیگر در حوزه تمدنی نوروز قرار دارند و این آیین را بزرگ می‌دارند و متناسب با فرهنگ بومی خودشان جشن‌هایی ویژه آن برگزار می‌کنند. این گستره نیز به آن دلیل است که فرهنگ ایرانی به‌طور کلی فقط محدود به سرزمین ایران و حتی محدود به فلات ایران نبوده و از قدیمی‌ترین ایام تاکنون در طول تاریخ همواره سرزمین‌های پیرامونی خود را تحت ‌تأثیر قرار داده است. 
مهم‌ترین سند این مدعا نیز همین عید نوروز است که در همه این سرزمین‌ها جشن گرفته می‌شود، در حالی ‌که همه می‌دانند مرکزیت آن در میان مردم سرزمین ایران بوده و اکنون نیز در کشور ما فراگیرترین جشن ملی و مردمی است. 
اما نکته مهم درباره نوروز آن است که این آیین باستانی ایرانی پیوند ژرف و شگفت‌انگیزی با فرهنگ اسلامی خورده است و اینک همان‌طور که می‌بینیم بخش مهمی از نمادهای این آیین و رفتارهای مردمی که آن را جشن می‌گیرند برگرفته از فرهنگ اسلامی یعنی آموزه‌های دینی و معارف مذهبی است. 
نکته‌ای که در این باره باید به آن توجه کنیم این است که وقتی دین اسلام ابتدا در سرزمین حجاز و سپس در دیگر سرزمین‌ها گسترش یافت، طبق آموزه‌های وحیانی و سیره حضرت‌رسول(ص) و سنت ائمه‌اطهار(ع)، هرگز بنای آن را نداشت که همه آیین‌ها و فرهنگ‌های پیش از خود را از میان بردارد و سپس دین اسلام را در این سرزمین‌ها رواج دهد؛ بلکه چه در سرزمین حجاز و چه در سرزمین‌های اطراف آن از جمله ایران، قرائت اصیل از اسلام آن بود که آیین‌های نیک باقیمانده از فرهنگ باستانی، به‌ویژه آنها که منافاتی با آموزه‌های وحیانی اسلام نداشتند، همچنان برای مردم زنده بمانند. 
البته شاید افرادی بودند که به‌نام اسلام اما برخلاف قرآن و سنت‌نبوی، دست به کارهایی با رویکردهای عنادآمیز با فرهنگ‌های باستانی زدند، اما هرگز نمی‌توان عملکرد چنین افرادی را به‌حساب دین اسلام گذاشت. برای روشن‌ترشدن این موضوع می‌توان به تاریخ اسلام و روایات اسلامی مراجعه کرد. 
در روایات مشهور اسلامی آمده است روزی که نخستین بار جبرئیل بر حضرت‌رسول(ص) نازل شد و روز عید سعید غدیر و روز ظهور حضرت صاحب‌الزمان(عج) و همچنین روزی که خدا از بندگانش پیمان گرفت که تنها او را بپرستند و به رسولان و امامان ایمان بیاورند، همزمان با «نوروز» است. دعای تحویل سال (یا مقلب‌القلوب والابصار...) نیز اگرچه استناد آن به سخن معصوم قطعی نیست اما علمای دین از صدها سال پیش خواندن آن را هنگام تحویل سال نو در عید نوروز توصیه کرده‌اند، ریشه در فرهنگ اسلامی دارد. همچنین در «بحارالانوار» روایاتی درباره فضیلت نوروز و در «مفاتیح‌الجنان» اعمال ویژه‌ای برای نوروز از جمله نماز عید و ادعیه ویژه این روز آمده است. 
علاوه بر اینها انجام رفتارهای ویژه‌ای که مبنای دینی دارند در ضمن آیین‌های نوروزی مانند تلاوت قرآن و دعا، زیارت بقاع متبرک ائمه‌اطهار(ع) و امامزادگان، صله ‌ارحام و رفتارهای دیگری از این دست، برگرفته از آموزه‌های دینی و مذهبی است. همه اینها نشان می‌دهد که جشن باستانی نوروز و آیین‌های ویژه آن چگونه با فرهنگ اسلامی در هم آمیخته و یکی از مهم‌ترین نمودهای فرهنگ ایرانی-‌اسلامی و شاید مهم‌ترین جلوه آن را در خود به ‌نمایش گذاشته است. 

می‌دانیم که مردم همواره در حفظ و گسترش آیین‌های فرهنگی مثل نوروز مهم‌ترین نقش را دارد. نظر شما درباره وجه مردمی عید نوروز‌چیست؟ 
 اگر فرهنگ یا آیینی در میان مردم یک سرزمین پذیرفته و مهم شمرده نشود، هرگز ماندگار نخواهد بود. نقش مردم در حفظ و تحول آیین‌های مربوط به عید نوروز نیز همین‌گونه است؛ یعنی مهم‌ترین نقش را داشته‌اند و دارند. درباره نوروز حتی می‌توان چنین گفت که حکومت‌ها و نخبگان فرهنگی و علمی نیز به‌نوعی در جایگاه تبعیت از علاقه مردم به حفظ و گسترش و نیز معناسازی برای آن قرار دارند. این مردم بوده‌اند که این آیین باستانی را به‌عنوان یک جشن ملی و مردمی بزرگ پذیرفته‌اند؛ این مردم بوده‌اند که عاشقانه با عناصری از فرهنگ ملی ایران مواجه شده و این عناصر را نه‌فقط در زندگی فردی و جمعی خویش جای داده‌اند بلکه زندگی خود را با آن تنظیم کرده و به آن زیبایی و تعالی بخشیده‌اند؛ این مردم بوده‌اند که با علاقه به آموزه‌های دینی و مذهبی در طول تاریخ کوشیده‌اند اخلاق ویژه‌ای را متناسب با آیین‌هایی مانند نوروز تعریف کنند و آن را سرلوحه رفتار خود در این مناسبت‌ها قرار دهند. 
در واقع اگر مردم با جان و دل به‌استقبال بزرگداشت آیین یا مناسبت خاصی نروند، حکومت‌ها و نخبگان حوزه‌های مختلف اجتماعی هرچه بخواهند و بکوشند موردی را به‌اصطلاح از بالا به مردم بقبولانند، آن مورد در جامعه نهادینه نخواهد شد و دیر یا زود دچار نوعی از ابتذال و بی‌معنایی می‌شود و از زندگی حقیقی مردم رخت برمی‌بندد. بنابراین روشن است که بزرگداشت عید نوروز و آیین‌های ویژه آن از یک سو نشان‌دهنده عشق جاودانه مردم به فرهنگ ملی ایران و از سوی دیگر نمایان‌کننده علاقه مردم به انجام آموزه‌های اصیل دین اسلام و معارف شیعی است.
در اینجا یک بار دیگر باید به تجلی نوروز در ادبیات فارسی به‌ویژه در شاهکارهای شاعران بزرگ ایران یعنی فردوسی و خیام و سعدی و مولوی و حافظ بازگردیم. شاعران بزرگ ایران در عین حال که فرهیخته‌ترین افراد این ملت در طول تاریخ بوده‌اند، آثارشان مردمی‌ترین خوانش از فرهنگ و اندیشه ایرانی نیز به‌شمار می‌آید. یعنی امروز اگر شما بخواهید اندیشه اصیل ایرانیان را در سیر تاریخی خود بیرون از رساله‌های فلسفی بخوانید، باید به شاهکارهای ادبی زبان فارسی مراجعه کنید؛ اگر بخواهید به‌درست‌ترین روش با مهم‌ترین جلوه‌های فرهنگ ایرانی آشنا شوید، باید آثار فردوسی و خیام و سعدی و مولوی و حافظ را بخوانید. در نقطه مقابل، کتاب‌های تاریخی در بیشتر موارد با اراده و دستور حکومت‌ها نوشته شده و آثار فلسفی نیز همواره در دایره محدودی از فضاهای نخبگانی محدود مانده‌اند و در نتیجه هیچ کدام نمی‌توانند فرهنگ و اندیشه اصیل ملت ما را به‌درستی نمایندگی کنند و حتی این مکتوبات به‌باور برخی اندیشه‌پژوهان از فرهنگ ملی و اندیشه‌های مردم این سرزمین همواره بسیار دور هستند. 
این در حالی است که استقبال بی‌نظیر مردم از آثار شاعران بزرگ و محبوبیت زاید‌الوصف این شاعران و نمونه‌های درخشان اشعارشان در میان مردم فارسی‌زبان نشان‌دهنده مردمی‌بودن و اصیل‌بودن آنهاست. این سخنی گزاف نیست که مهم‌ترین راه شناخت تاریخ ملی ایران و درست‌ترین روش پی‌بردن به اندیشه‌های مردم این سرزمین همانا مطالعه آثار ادبی زبان فارسی به‌ویژه شاهکارهای بزرگ آن است. تاریخ ملی ایرانیان را در شاهنامه و بوستان و دیوان حافظ بهتر می‌توان شناخت تا در کتاب‌های تاریخ.اندیشه مردم ایران را نیز در حکمت فردوسی و سخنوری سعدی و عرفان مولوی و هنر حافظ بهتر می‌توان درک کرد تا در رساله‌های فلسفی. اگر از این دو منظر به آیین نوروز نیز بنگریم، به‌روشنی درمی‌یابیم که نقش مردم در حفظ و گسترش و معناسازی برای آن تا چه حد مهم و انکارناپذیر است؛ به‌شکلی که می‌توانیم به‌صراحت بگوییم که عید نوروز تجلی عشق مردم به فرهنگ ایرانی و علاقه مردم به آموزه‌های دینی است.

​​​​​​​آموزه‌های عید نوروز

در ابتدای این گفت‌وگو به تفسیرهای شاعران بزرگ از «نوروز» اشاره کردیم و گفتیم که هر کدام از شاعران بزرگ برمبنای منظومه فکری و هنری خویش کوشیده است تفسیری منحصربه‌فرد از این آیین ایرانی ارائه دهد. سپس گفتیم که یکی از انواع مواجهه مردم با «نوروز» علاوه بر حفظ و گسترش آن، معناسازی برای آن بوده است. بنابراین روشن است که از هزاران سال پیش که آیین نوروز شکل گرفته تا امروز که در میان مردم همچنان بزرگ و عزیز داشته می‌شود، همواره معناهای تازه‌ای علاوه بر معناهای پیشین برای آن آفریده و به آن افزوده می‌شده است. همچنین اشاره کردیم که این معناها از فرهنگ ملی ایران برآمده و در آموزه‌های وحیانی و سنت‌نبوی و سیره ائمه‌اطهار(ع) نیز تأیید و با روایت‌ها و دعاهایی تقویت شده‌اند. بنابراین در جاودانگی این معناها و تعالی آنها تردیدی نیست. از سوی دیگر، امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که ازخودبیگانگی فرهنگی و خلأ معنا و بی‌توجهی به گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز به‌ویژه در نسل‌های جوان‌تر تبدیل به مسائلی بزرگ شده و گاه بحران‌های بزرگی نیز آفریده است. به‌فرض اگر در جامعه‌ای زندگی می‌کردیم که پیشینه ارزشمندی از فرهنگ ملی ایران و آموزه‌هایی از فرهنگ عظیم اسلام نداشت، کمتر احساس حسرت می‌کردیم، اما وقتی می‌بینیم در کشوری زندگی می‌کنیم که گستره شگفت‌انگیزی از اندیشه و حکمت و هنر به‌عنوان فرهنگ ایرانی-‌اسلامی را در پشتوانه دارد، باید بسیار بیشتر احساس مسئولیت کنیم؛ هر کس در هر جایگاهی که هست. اگر فقط شمار مختصری از معناهای مرتبط با آیین نوروز از جمله نیاز به نوشدن و شکفتگی، کوشش برای برتری‌دادن نیکی بر بدی، توجه به جایگاه زندگی فردی و اجتماعی انسان در گستره جهان هستی و محیط‌زیست، گفت‌وگو میان نسل‌ها در نتیجه دیدارها در بستری مسالمت‌آمیز و دوستانه، نزدیکی انسان‌ها با محوریت فرهنگ، توجه به حکمت امور زندگی و معناهای بسیار دیگر را بتوانیم در روابط انسانی و اجتماعی بگنجانیم، می‌توانیم در مسیر حل بسیاری از مسائل فرهنگی امروز جامعه به‌ویژه مسائلی همچون ازخودبیگانگی فرهنگی، خلأ معنا، بی‌توجهی به گفت‌وگوی مسالمت‌آمیز و دیگر مواردی از این دست، گام‌های رو به‌ جلویی برداریم. 

منبع: ضمیمه چاردیواری روزنامه جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها