هر چند «تکههای سنگین سرب» با کارگردانی ایوب آقاخانی از آن نمایشهایی نیست که یک عاشقانه صرف باشد، اما شک ندارم پس از دیدنش هر وقت یادش بیفتید، سنگینی دلچسبش را در سینه احساس خواهید کرد.
لابد شما که نمایش را ندیده اید، با خود میگویید روایت ایوب آقاخانی از چمران چه تفاوتی با دیگر روایتها دارد که میگویم سنگینی شیرین و دلچسبش رهایتان نخواهد کرد. این چمران با همه چمرانهایی که دیدهاید فرق دارد، او مرد جنگ است. توی سنگرش نشسته و به جنگ فکر میکند، جنگ با نابرابری، جنگ با بیعدالتی اما همین چمران از سنگرش پایین میآید، هر چند هرگز جنگ را رها نمیکند و عاشق میشود، عاشق غاده جابر؛ دختر لبنانی که20 سال از او کوچکتر است و ... .
این چمران عاشق میشود، به دردهای زندگی فکر میکند، کابوس میبیند، احساس تنهایی میکند و در برابر همه این حسها و هراسها واکنش نشان میدهد. او فقط مرد جنگ نیست، ورای این جنگ زندگی در سراسر وجودش جریان دارد. چمران به روایت آقاخانی انسان است، کاملا انسان است و این انسان بودن او را قابل باور میکند و مخاطب را به تفکر دربارهاش وا میدارد؛ انسانی که البته بارها پا روی خواستههای خودش میگذارد تا به صلاح جمع بزرگتری بیندیشد، هر چند این اتفاق کابوسهایی را برایش رقم میزند، اما هرگز پشیمان نمیشود. او همسر اول و خانوادهاش را که در آمریکا هستند، تنها میگذارد و حتی پس از غرق شدن پسر چهار سالهاش در استخر نزد آنها نمیرود، چرا که در لبنان مسئولیت بزرگتری دارد و باید مراقب بچههای بیسرپرست باشد.
میتوان گفت، اساسیترین نکتهای که آقاخانی آن را مورد توجه قرار داده، حرکت و پویایی در شخصیت چمران است. او ما را با تفکرات، تحولات و احساسات چمران روبهرو کرده و این حرکتها را در مسیری ترسیم میکند. او در ابتدای نمایش، چمران از پیش شناخته شدهای را با مولفههایی که میشناسیم به ما ارائه نمیدهد و مخاطب را به تلاش برای شناخت این شخصیت وا میدارد؛ چمرانی که با بازی باورپذیر پیام دهکردی و عارفه لک در نقش غاده، درگیریهای درونی این شخصیت را بهخوبی نشان میدهند.
صحنه ساده و خالی نمایش یک سنگر است و یک جعبه. جعبهای که چمران روی آن نشسته در سنگرش و در حال بررسی جنگهایش است. غاده که میآید، گاهی چمران از سنگر پایین میآید و گاهی غاده به سنگر میرود. این آمد و شدها تاثیر خوبی روی مخاطب دارد و همراه شدن دو شخصیت را به خوبی القا میکند.
پایان نمایش نیز برای مخاطب جالب است، نمایشی که با روایت غاده از آشناییاش با چمران شروع شده بود، حالا با صدای غاده به پایان میرسد. تمام نمایش، نامهای بوده که غاده به فرزندان چمران در آمریکا نوشته است. نامهای که میتواند میلیونها نفر را مخاطب خود قرار دهد تا از زاویهای دیگر چمران را بشناسند، چمرانی که به گفته غاده حیف است آدم با شخصیت واقعیاش آشنا نشود. چمرانی که این روزها طیفهای مختلف و متنوعی از جامعه را به تالار چهارسوی تئاتر شهر میکشاند و نشان میدهد مردان بزرگ همیشه بزرگ هستند، حتی اگر سالها از مرگشان بگذرد، باز همه دوست دارند به تماشای زندگیشان بنشینند. امیدواریم شما هم فرصت مغتنم دیدار با او را از دست ندهید.
زینب مرتضاییفرد
فرهنگ و هنر
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد