چرا خانواده یا برخی از جوانان با ازدواج مخالفت می‌کنند؟

فرار از ازدواج؛ تضادی میان مسئولیت‌پذیری و مسئولیت‌گریزی

جام جم سرا- انسان موجودی اجتماعی و از بدو تولد در تلاش برای برقراری ارتباط با دیگران است؛ اگر این ارتباط به نحوی قطع شود، فرد منزوی شده و دچار اختلال خواهد شد. از سویی دیگر، همه جانداران، در زندگی خود نیازهایی دارند که در صورت برآورده شدن موجب رشد و در غیر این صورت، باعث دردسرهایی برای آن‌ها خواهد شد.
کد خبر: ۸۰۴۳۷۰
فرار از ازدواج؛ تضادی میان مسئولیت‌پذیری و مسئولیت‌گریزی

نیاز، هرگونه حالت در درون فرد است که برای زندگی، رشد و سلامت، واجب و ضروری است. بر اساس هرم مزلو که سلسله مراتب نیازهای یک فرد را مشخص کرده است، اولین نیازی که از ابتدا در انسان نهادینه شده و همیشه در تلاش برای رفع این نیاز است، گرسنگی است. همچنین نیازهای دیگری مانند تشنگی، خواب، پوشاک و... از جمله نیازهایی هستند که برای محافظت فرد و ادامه بقای او ضروری و لازمند. در صورت رفع این نیازهای اولیه، نیازهای دیگری پدیدار می‌شوند که واجد اهمیتند و آن، نیاز به امنیت و سرپناه، و جایی برای زندگی است.

امنیت می‌تواند شامل امنیت روانی، جانی و مالی باشد. تا این‌جا اکثر افراد تلاش می‌کنند که این حداقل را فراهم کنند و تا حدودی نیز موفق می‌شوند که به کسب این نیازها کم یا زیاد نائل شوند.

پس از تأمین این نیازها که باز هم جزو نیازهای اولیه محسوب می‌شوند، نیاز دیگری که سر بر می‌آورد نیاز به عشق و محبت و ازدواج و ارتباط صمیمانه است.

در گذشته ازدواج و تشکیل خانواده یک موضوع عادی محسوب می‌شد و دختران و پسران جوان این مرحله از زندگی را به دنبال رسیدن به سن مشخصی طی می‌کردند و بدون دردسر و مشکلات عدیده، زندگی جدید خود را آغاز می‌کردند اما در عصر حاضر، متاسفانه این نیاز اغلب یا نادیده گرفته شده یا سرکوب می‌شود. دلایل آن خواه روانی، اجتماعی، فرهنگی، مالی، یا هر چیز دیگری که باشد، نمی‌توان فراموش کرد که این نیاز، یک نیاز طبیعی است و برای رشد و بخصوص سلامت لازم است؛ اما چه‌ چیزی موجب می‌شود که این روزها افراد بی‌توجهی به آن را به برآورده کردن آن ترجیح می‌دهند؟

در توجیه این مطلب، مشکلات روانی نقش بسزایی را بازی می‌کند. یکی از این موارد که سبب اجتناب از فکر کردن به زندگی مشترک در جوان‌ها می‌شود ترس از پذیرفتن مسئولیت است. تا وقتی که عضو خانواده و زیرمجموعه‌ای از آن محسوب می‌شوند، مسئولیتی در بین نیست و در نتیجه ترس و اضطرابی هم وجود ندارد اما اگر بخواهند خودشان عهده‌دار مسئولیت یک زندگی باشند طبیعی است که ترس و وحشت آنها را فرا می‌گیرد.

بخشی از این ترس‌ها طبیعی است و به این موضوع مربوط است که انسان به‌ طور معمول از چیزهای ناشناخته و کارهایی که انجام نداده است می‌ترسد؛ اما بخش مرضی این ترس از مسئولیت، به ترس‌هایی مربوط است که از خانواده فرد نشأت می‌گیرد. وقتی از کودکی به فرزندان اجازه کمک کردن در کارهای خانه داده نشود، وقتی مسئولیت‌های کوچکی گاه به گاه به عهده آنها گذاشته نشود، وقتی حتی کارهای شخصی فرزندمان را هم از روی محبت زیاده و البته بیمارگون، خودمان انجام می‌دهیم، در بزرگسالی نمی‌توانیم از او انتظار بر عهده گرفتن نقش همسر و مرد یا زن یک خانه بودن را داشته باشیم.
گاهی وقتی که فرزندان بزرگتر در خانواده ازدواج کرده و خانه را ترک کرده‌اند، آخرین فرزند نگون‌بخت دچار مشکلات فراوانی برای ازدواج خواهد بود. والدین دلسوز و مهربان دوست ندارند که این فرزندشان را نیز از دست بدهند و وضع «آشیانه خالی» را تجربه کنند که اریک اریکسون در نظریه روانی- اجتماعی خود مطرح کرده است. این وضع زمانی تجربه می‌شود که همه فرزندان در خانواده ازدواج کرده یا به دلیلی مستقل شده و خانه را ترک کرده‌اند و والدین با یکدیگر در خانه تنها می‌مانند. در این شرایط پدر و مادری که روزی افراد مهمی برای فرزندان محسوب می‌شدند و وجود آنها وابسته به وجود والدین بود، حالا دیگر آن کارآمدی را برای فرزندان خود ندارند و خانه خالی شده است و فرزندان آشیانه را ترک کرده‌اند.

گاهی ناراحتی‌ها و شکوه و شکایت‌ها در این هنگام است که سر باز می‌کنند و گاه مشاهده می‌شود والدینی که فرزندانشان را به خانه بخت فرستاده‌اند تازه سر ناسازگاری گذاشته و می‌خواهند از هم جدا شوند. برای اجتناب از وقوع چنین شرایطی، اغلب والدین به‌ طور معمول کوچکترین فرزند خانواده در خانواده‌های دارای چند فرزند، یا ضعیف‌ترین آنها را به لحاظ روانی، برای حفظ این انسجام در خانواده نگه می‌دارند و به طرق مختلف مانع ازدواج او می‌شوند. برای مثال با محبت زیاد یا گفتن این مطلب به او که پسرم یا دخترم این‌جا خانه خودت است تا وقتی‌که فرد لایقی برایت پیدا نشده ازدواج نکن! که البته منظور آنها این است که هیچ‌کس ابدا لیاقت تو را نخواهد داشت! پس پیش ما بمان!
باید خاطرنشان کرد که والدین اغلب، از علت اینگونه رفتارهای خود، آگاه نیستند. آنها فقط خیر فرزندشان را می‌خواهند و دوست دارند که او خوشبخت و عاقبت به‌خیر شود. اما به شکل غیر مستقیم این خیرخواهی برای فرزند آسیب‌هایی را در پی خواهد داشت.
برای جلوگیری از پدیده پیردختری و پیرپسری در جامعه، باز هم باید به خانواده برگردیم. در دامان خانواده است که می‌توان پسران و دختران را افرادی مسئولیت‌پذیر بار آورد و آماده نقش همسری کرد و از داشتن شهروندان منزوی و گوشه‌گیر در جامعه جلوگیری به عمل آورد. (فرزانه رسانه - کارشناس ‌ارشد روانشناسی/ شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۴
ابوالفضل
Iran, Islamic Republic of
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
۰
۰
ازدواج در زمانه فعلی با گرانی ها و بیكاری ها اشتباه محض است.
دختران خودشان را جای پسران بگذارند. آیا اگر پسر بودند حاضر بودند با شرایط فعلی، ازدواج كنند؟
از قدیم گفتند كه انسان برای یك لیوان شیر، گاو نمی خرد.
م
Iran, Islamic Republic of
۱۵:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۲
۰
۰
آی گل گفتی، حرفی كه پدر و مادر من می زنن میگن چون تك دختری نباید ازدواج كنی واقعا بعد از 30 سال سن نمیدونم باید چیكار كنم؟
نرم افزار موبایل
-
۰۰:۳۸ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۴
۰
۰
منم ازلحاظ روحی چون ضعیفترین توی خواهربرادرابودم واینكه نتونستم به پدوومادرم فشاربیارم كه مانع ازدواجم نشن الان باسی و یك سال سن مجردم،درحالی كه برادرم كه ازم كوچكتره یه بچه هم داره
مرد بی زن
Netherlands
۰۴:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۱۸
۰
۰
با این گرانی و بیكاری كی دیگر ازدواج می كند

نیازمندی ها