میترا از چشمی در نگاهی به بیرون انداخت، مرد میانسالی مقابل در بود، نگاهی به ظاهرش انداخت. دلش نمیخواست فرامرز بفهمد چهکسی پشت در است، دوست نداشت آبرویش را ببرد برای همین تلفن را قطع کرده بود. هنوز به فکر فرامرز بود که دوباره زنگ در به صدا درآمد و میترا دستش را به سمت دستگیره در برد و آن را باز کرد. سلامی کرد و از مهمانش خواست داخل شود. بعد به رسم ادب و مهماننوازی به آشپزخانه رفت تا از مهمانش پذیرایی کند که ناگهان احساس کرد دستی دور دهانش گذاشته شد. میترا تقلا میکرد، اما بینتیجه بود و لحظاتی بعد بیجان در گوشهای از آشپزخانه روی زمین افتاد.
مهمان میترا که از مرگ او مطمئن شده بود، به طرف کشوی کمد رفت و وسایل داخل آن را که طلا و جواهرات و مقداری پول نقد بود، برداشت و داخل کیف میترا گذاشت. در خانه که قدم برمیداشت حس میکرد میترا او را نگاه میکند و برای فرار از نگاههای زن جوان جسد را داخل کمد دیواری گذاشت و از خانه خارج شد. بیهدف خیابانها را طی کرد تا به کانال آبی رسید، طلا و پولها را برداشت و کیف را داخل کانال آب انداخت و راهی خانهاش شد. با آنکه حالا کلی پول و طلا در جیبهایش بود به جای آنکه احساس خوشحالی کند، در دلش ناراحت بود و از جنایتی که مرتکب شده بود، عذاب وجدان داشت.
ساعاتی از روز گذشته بود که قتل زن جوانی در خانهاش به پلیس اعلام شد. محل حادثه طبقه دوم ساختمانی در یکی از مناطق شمال شهر بود. گروه صحنه جرم راهی محل شده و به محض ورود مرد میانسالی در را به روی آنها باز کرد. مرد میانسال بیآنکه سوالی از او پرسیده شود، گفت: «به دادم برسید دخترم را کشتهاند.» مرد همانطور که به سمت یکی از اتاقها میرفت، گفت: «جنازه را داخل کمد قرار دادهاند. ساعتی پیش دامادم با من تماس گرفت و گفت تلفنی با میترا صحبت میکرده که زنگ خانه به صدا درآمده است. دخترم به همسرش میگوید چند دقیقه دیگر زنگ بزن، اما بعد از آن تلفنش را جواب نمیدهد. دامادم که برای ماموریت به یکی از شهرستانها رفته بود، نگران میترا شده و از من خواست خانهشان بروم و ببینم ماجرا از چه قرار است. میترا در خانه نبود و زمانی که من به جستجوی اتاقها پرداختم، جسدش را در کمد دیواری پیدا کردم.
مقتول لباس کامل به تن داشت و تنها کبودی مشهود دور دهانش بود. احتمال داده میشد عامل جنایت با فشار روی دهانش او را خفه کرده است. بههمریختگی در خانه به چشم نمیخورد، به همین دلیل سروان حسینی در نگاه اول اینطور استنباط کرد که جنایت بهخاطر سرقت نبوده است، اما با حضور فرامرز، همسر میترا این فرضیه تغییر کرد.
سروان حسینی و همکارانش مشغول بررسی خانه بودند که مرد جوانی سراسیمه وارد شد «چه بلایی سر همسرم آمده است؟ میترا آزارش به کسی نمیرسید. چرا باید او را کشته باشند؟ تو رو به خدا عامل این جنایت را پیدا کنید!»
رنگ بر چهره فرامرز نمانده بود و بلیت در دست او حکایت از آن داشت که زمان جنایت در محل حضور نداشته است، پس فرضیه قتل از سوی او رنگ میباخت. از طرفی زن جوان هیچ مساله اخلاقی نداشت و احتمال جنایت به خاطر رابطه پنهانی نیز بهطور کامل خط میخورد.
سروان حسینی سراغ فرامرز رفت و به او گفت: میدانم صحبت کردن در این شرایط سخت است، اما شما میتوانید در حل معمای این جنایت کمک کنید. چه اتفاقی افتاده است؟
فرامرز کلافه و نگران شروع به تعریف کرد: از فرودگاه به میترا زنگ زدم، به تلفن همراهش زنگ زدم که ناگهان زنگ خانه به صدا درآمد و او گفت چند دقیقه دیگر زنگ بزنم و بعد از آن هم دیگر تلفن را جواب نداد و من به پدرش زنگ زدم...
قطع کردن تلفن از سوی میترا در حالی که او با تلفن همراه تماس میگرفت، حکایت از آن داشت فردی که زنگ خانه را به صدا درآورده، آشنا بوده است و میترا با قطع تلفن نمیخواسته صدایش را همسرش بشنود و او شناسایی شود. سالم بودن درهای ورودی تائیدی بر این موضوع بود و نشان میداد عامل این جنایت با میترا آشنا بوده است.
اما هنوز انگیزه این جنایت برای سروان حسینی و همکارانش نامعلوم بود، بههمین دلیل دومین سوالی که از فرامرز پرسیده شد، در رابطه با ناپدید شدن وسایل با ارزش از خانه بود. فرامرز گفت: وقتی شما این سوال را از من پرسیدید به سراغ کشوی وسایل باارزشی رفتم که میترا پول و طلاهایش را در آنجا نگهداری میکرد، متاسفانه قاتل تمام آنها را به سرقت برده بود.سرقت شدن وسایل داخل کشو حکایت از قتل به دلیل سرقت داشت و خود تائیدی دیگر بر اینکه قاتل با خانه آشنایی کامل داشته و میدانسته مقتول طلاها و پولهایش را کجا مخفی کرده است.
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
اگر میخواهید بدانید عامل این جنایت کیست و میترا را چه کسی به قتل رسانده است تا هفته دیگر منتظر باشید. کارآگاه حسینی و همکارانش زودتر از آن که عامل این جنایت تصورش را میکرد، او را به دام انداختند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد