زندگی از نگاه مشایخی، کشاورز، ریاحی، خواجه‌امیری و شهیدی

توصیف ۵ هنرمند مشهور کشور از زندگی: در ستایش پیری

جام جم سرا: در ستایش پیری سخن بسیار گفته‌اند؛ در ستایش کمال شعور و درایت، در ستایش سال‌ها تجربه و تحقیق و زمان برداشت محصول زندگی انسان. با این حال، آنها که در وادی هنر قدم می‌زنند از پیری می‌ترسند، ‌خصوصا آنها که روزگاری نقش اول فیلم‌ها و سریال‌ها بوده‌اند و امروز هیچ صحنه‌ای مزین به نامشان نیست.
کد خبر: ۷۵۹۲۵۶
توصیف ۵ هنرمند مشهور کشور از زندگی: در ستایش پیری

جوان‌ها در مواجهه با سالمندان هنر، واکنشی متفاوت دارند؛ از یک‌سو، آنها را ستارگان آسمانی می‌دانند که خود مشتاقانه رهسپار آن هستند و از سوی دیگر، قادر نیستند صورت واقعی آنها را پنهان در زیر چروک‌های پیری و موهای یک دست سپید ببینند و باور کنند. چهره‌هایی که بر چوب‌خط زندگی لااقل ٦٠خط کشیده‌اند اما کوله‌باری از تجربه‌های زیستن‌اند و بی‌صبرانه مشتاق آن که این تجربه را با آیندگان در میان بگذارند و شاید اگر مجال گفت‌وگو میان این دو گروه به وجود آید، بیش از آنکه حدیث نفس و گله از ایام رفته و بیماری‌ها در بگیرد، تجربه اندوزی و تجربه‌آموزی آغاز می‌شود.
شهریور امسال و در حاشیه برگزاری جشن دومین سالگرد تاسیس موسسه هنرمندان پیشکسوت، این فرصت به وجود آمد که از چند هنرمند پیشکسوت کشور درباره کهنسالی و بازنشستگی در وادی هنر بشنویم و حالا که جامعه هم به دلایل اجتماعی با موضوع پیری جمعیت درگیر است و هم بعضی از فیلم‌ها مستقیم و غیرمستقیم به این موضوع مهم اشاره می‌کنند، شاید بازخوانی آن گفته‌ها خالی از لطف نباشد، خصوصا آنکه به قول نیما «صدا در پیری، صادقانه‌تر می‌شود.»


امید شاه‌کلید روزگار مشایخی

نگاهی به زندگی جشمید مشایخی، شاید خودش یکی از بهترین تجربه‌های حضور چند دهه‌ای او در عالم سینما، تئاتر و تلویزیون باشد. مشایخی اگرچه که بخش مهمی از نقش اول‌های جاودانه را در کارنامه هنری خود دارد اما از چهره‌هایی است که امروز در هرجا و هربرنامه‌ای لب به سخن می‌گشاید نقبی به دیوان اشعار شاعران گرانپایه فارسی می‌زند.
اینکه او حتی در سخت‌ترین شرایط جسمی هم هنوز کتاب را به عنوان سرمایه زندگی خود می‌داند، موضوعی است که به نظر گذران روزگار سالمندی را آسان‌تر می‌کند:
«همه‌جا و به همه دوستان، آشنایان و جوانانی که به من اظهار لطف دارند گفته‌ام و می‌گویم که نباید ارتباط خودتان را با کتاب از دست بدهید، کتاب تنها دوست ماست که هیچ‌وقت پیر و فرتوت نمی‌شود و همیشه در آینه‌اش می‌شود سراغ جوانی را گرفت.»
او می‌گوید که حتی اگر جسم فرسوده و پیر شود، روح می‌تواند در ارتباط با کتاب، سالم و جوان بماند و به نظر می‌رسد که این همان معجزه‌ای است که بازیگر نقش کمال‌الملک را با وجود کهولت سن، قبراق و سرزنده نگه داشته است: «جوان به امید زنده است و باید امیدوار باشد، این امید ذخیره او برای روزهایی است که شاید دیگر جسمش نتواند همچون قبل در کارزار زندگی فعال باشد.»
و این امید را در چشمان پیرمرد می‌شود سراغ گرفت و وقتی که از پشت عینک به جهانی می‌نگرد که چنددهه نقش‌آفرین ارزشمندترین آثار هنری آن بوده‌است.


چند توصیه از شهلا ریاحی

بازیگری که ٧٠سال پیش با بازی در نمایش هارون‌الرشید به دنیای سینمای ایران معرفی شد، هنوز از آن چهره‌هایی است که محال است کسی او را ببیند و نشناسد.
شهلا ریاحی، البته به‌خاطر کهولت سن، کم حرف شده و عموما در مکان‌هایی که دعوت می‌شود با رسانه‌ها سخن نمی‌گوید. اما او در دومصاحبه مفصل و چندگفت‌وگوی پراکنده، از کهنسالی و پیری در وادی هنر سخن گفته است؛ گفته‌هایی که بیشتر حکایت از تجربه او در عالم بازیگری دارند و حس مادرانه‌ای که می‌خواهد این تجربه‌ها را به نسل‌های بعد منتقل کند:
«اولین شرط برای ورود به حرفه بازیگری، کنار هم قرار گرفتن استعداد و علاقه است، این چنین است که می‌شود ماندگار شد و به موفقیت در بازیگری رسید.»
با این همه ریاحی یک‌بار در سریال «این خانه دور است» نقشی را تجربه کرده که ارتباط مستقیمی با موضوع پیری دارد. اما از آن سریال یک خاطره چندده‌ساله برایش باقی مانده بود:
«بعد از این سریال با حمیده خیرآبادی، صمیمی‌تر از قبل شدم و این ارتباط با دیدارهای هرروزه یا لااقل تماس‌های تلفنی در جریان بود تا اینکه او را هم از دست دادم.»
حکایت کمتر شنیده شده روزگار کهنسالی، شاید همین مرگ عزیزان باشد که ریاحی، لااقل دوبار آن را با مرگ همسر مهربانش و یار دیرینه‌اش در دنیای بازیگری به خوبی تجربه کرده.


محمدعلی کشاورز و تجربه‌آموزی به نسل‌های بعد

محمدعلی کشاورز این‌روزها با شایعه‌ها روزگار می‌گذراند؛ آنهایی که با او کمتر در ارتباط هستند فکر می‌کنند که ممکن است به همین زودی‌ها کاسه صبرش لبریز شده و با آنها که اخبار دروغینی درباره او در رسانه‌های مجازی منتشر می‌کنند، برخورد کند.
اما آنها که این بازیگر پیشکسوت و نقش‌آفرین بسیاری از نقش‌های پرخاطره سینما و تلویزیون ایران را می‌شناسند، می‌دانند که کشاورز برای روزگار سالمندی هنرمندان چیزی جز احترام نمی‌خواهد و معتقد است که تنها در صورت برقراری همین ارتباط محترمانه است که می‌شود زمینه تجربه‌آموزی به نسل‌های بعد را فراهم کرد:
«افرادی به سن و سال من، دیگر در شرایطی نیستند که بخواهند فخر بفروشند، اگرچه که نسل ما در دنیای بازیگری با خاک صحنه آشنا بود و فروتن. به نظرم این زمان، زمان نشستن و ماندن در گوشه خانه نیست. بازیگران پیشکسوت بیش از هرچیز مایلند در ارتباط با جوانان باشند و این ارتباط در صورت برقراری می‌تواند زمینه‌ساز انتقال تجربه‌های مهمی باشد.»
او به خاطره حضور در ده‌ها فیلم و سریال اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر در هر کدام از این پروژه‌ها چیزی آموخته باشد، اکنون می‌تواند به اندازه یک کتاب بازیگری، به نسل‌های بعد حرف‌هایی برای عرضه داشته باشد: «منتها لازمه چنین تبادلی، اول مساعدشدن حالم است و دوم زمینه‌سازی از سوی آنها که مسوولیت این کار را به عهده دارند.»


شهیدی در خانه نمی‌ماند!

عبدالوهاب شهیدی نیاز به معرفی ندارد؛ او اگرچه مدتی است با کسالت‌های مداوم دست‌وپنجه نرم می‌کند اما ذهنش هوشیار و به قول «احمد شاملو» چشمانش زنده و هوشیار است. این موزیسین پیشکسوت کشور معتقد است که نباید هنرمندان سالمند را فراموش کرد و تاکید می‌کند:
«آنچه که هنر در هر جامعه‌ای به آن نیازمند است، همراه کردن هنرمندانی است که شاید به دلیل کهولت سن و مشکلات و بیماری‌ها، خانه‌نشین شده باشند. اگر آنها را در خانه فراموش کنیم، عملا زمینه از بین رفتن بخشی از تاریخ هنر را فراهم کرده‌ایم.»
شهیدی به برگزاری جشن‌ها و مراسم‌های مختلف اشاره می‌کند که در آنها با دعوت از پیشکسوتان عرصه هنر، زمینه ارج نهادن از خدمات هنری آنها فراهم می‌شود و معتقد است که برنامه‌هایی از این دست باید بیشتر و بیشتر شوند:
«چنین فعالیت‌هایی، بزرگ‌ترین خدمت به اهل هنر این کشور است، باید دل‌های شکسته هنرمندان قدیمی را ترمیم کرد و به آنها بها داد؛ چرا که آنها تمام وقت خود را صرف ارتقای فرهنگ کشور خود کرده‌اند و حالا زمان برداشت محصول است، نه نشستن در خانه.»


ایرج و خاطره‌هایی که زنده می‌مانند

در دنیای امروز، هنر بازنشستگی ندارد؛ حتی بسیاری از افرادی که پا به این حوزه می‌گذارند، «جاودانگی» را گمشده خود تلقی می‌کنند. پس چطور می‌تواند صدای «ایرج» زنده نباشد؟ چطور می‌شود آن «صدای شش‌دانگ» که از حنجره پرندگان بیرون می‌آید با کهولت سن نجنگد و پیروز نشود.
ایرج خواجه‌امیری اما از معدود پیشکسوتان هنری است که پیری را دوست ندارد و می‌گوید همیشه با آن در نبرد است:
«وقتی که اینجا و در میان جمع دوستان هنرمندم به اجرای قطعه‌های پرخاطره مشغول می‌شوم، احساس می‌کنم که از هر زمان دیگری جوان‌تر هستم. وقتی که می‌خوانم، احساس زندگی و زنده‌بودن را به معنای دقیق کلمه تجربه می‌کنم و این حسی نیست که گذر زمان بتواند با آن مقابله کند.»
او خود را هنرمندی مردمی می‌داند که همیشه با ارتباط و اظهارلطف دوستدارانش، زندگی را تجربه کرده و خوشحال است از این بابت که هنوز می‌تواند با زنده کردن خاطرات خوب گذشته، دل‌ها را شاد کند:
«هر موسیقی که اجرا می‌شود، خاطراتی را زنده می‌کند و هنرمند با زنده‌کردن همین خاطرات، خود به خاطره خوبی برای مردمش بدل می‌شود و راز جاودانگی برای من، در همین است.» (سعید برآبادی/شرق)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها