جام جم سرا:شاید این درست باشد که بسیاری از سالمندان به تنهایی از عهده کارهای روزمرهشان برنیایند و برای امور عادی هم نیازمند کمک گرفتن از دیگران باشند، ولی این به معنای پایان حیات آنها نیست. آنچه به آنها جان مضاعف میدهد ارتباط مؤثر با دیگران، فعالیت اجتماعی و رضایت آنان از حضور در جمع است، به این ترتیب در شرایط عاطفی و سلامت بهینهای قرار خواهند گرفت.
واقعیت این است که جمعیت پیر جزء جداییناپذیر و درصد قابل توجهی از جامعه است، پس بهتر است به جای این که سعی کنیم بر آن چشم ببندیم، از خودمان سؤال کنیم که زیستن در کدام فضا بهتر است: «جامعهای که در آن سالمندان غروب زندگی خود را به زوال تعبیر میکنند یا جامعهای که همین قشر در آن با ابزار نشاط، امید، تدبیر و تجربه خود حامی نسل جوانتر هستند؟» فراتر از اینها اگر هوشمندانه و سپاسگزارانه بیندیشیم، نقشی طلایی برای آنها در زندگی جدیدشان خواهیم یافت.
به همین دلیل لازم است که در فرهنگمان تجدید نظر کنیم. به فرزندانمان از همان دوران کودکی بیاموزیم که به سالمندان به دید گنجینههایی رهنما نگاه کنند. آنها چیزهایی را دیده و شنیدهاند که هنوز فرصت تجربهاش برای جوانترها رخ نداده است.
انسان شناسی به نام مارگارت مید، بر این باور است که «برقراری ارتباط بین نسلها لازمه سلامت روان و ثبات نسل است». پس لازم است هر چه زودتر دست به کار شده و حلقه ارتباطی بین نوهها و پدربزرگها و مادربزرگها را مستحکم کنیم. حقیقت این است که کودکان به سالمندان و سالمندان به کودکان احتیاج دارند.
1ـ فرزندان در کنار پدربزرگ و مادر بزرگهای خود، درک بهتری از هویت و ریشههای خود دارند و با این ایده که ادامهدهنده یک نسل هستند، احساس ارزشمند بودن میکنند.
2 ـ عزت نفس فرزندان، مهارتهای عاطفی و اجتماعی آنها (مانند توانایی مقاومت در برابر فشارهای زندگی) ارتقا یافته و حتی میتوانند در مدرسه نمرات بهتری کسب کنند. این یک واقعیت است که کودکان به حضور و تأثیر بزرگترها در زندگیشان نیاز دارند.
3ـ این رابطه احساس خاص بودن به فرزندان میدهد، چرا که وقت گذراندن با پدربزرگها و مادربزرگها برایشان خاص و ویژه است. یکی از عوامل لذت بردن از این رابطه، بذل محبت بیقید و شرط سالمندان است، این گونه کودکان مجبور نیستند که خود واقعیشان را پشت بایدها و نبایدهای والدانه کنترل کنند، بلکه حقیقت خود را در فضایی امن بروز میدهند.
4 ـ حضور پدربزرگها و مادربزرگها میتواند تا حدودی خلأ ناشی از بیتوجهی والدینی که به دلیل کار و مسائل دیگر به اندازه کافی برای بچههایشان وقت نمیگذارند را پر کند. به طور نمونه کودکی از تجربه خوشایند خرید با مادر بزرگ خود اینگونه تعریف میکند «هر وقت که با مادرم برای خرید بیرون میریم، همیشه عجله داره و میگه زود باش ولی وقتی با مادربزرگم هستم، او همیشه به اندازه کافی وقت داره و به من فرصت میده تا هر چه دلم میخواد چیزهایی که دوست دارم رو نگاه کنم.»
5 ـ فرزندان کسانی را دارند که با آنها حرف بزند و به آنها اعتماد کنند. ممکن است آنها ترجیح بدهند مسائلی را برای والدین خود بازگو نکنند، ولی غالباً نسبت به پدربزرگ و مادربزرگ خود چنین حساسیتی ندارند و این به سالمندان قدرت میدهد تا بتوانند در حل مشکلی که نوهشان را درگیر کرده است، مؤثر و مفید واقع شوند. کودکی در این باره میگوید: «مادر بزرگم، منو درک میکنه!»
6 ـ سالمندان میتوانند معلمان ِ بسیار صبور و مؤثری باشند که با بروز علایق، مهارتها و سرگرمیهای دوران جوانی خودشان، ایدهها و فعالیتهای تازهای را به بچهها معرفی کنند. از بازیهای سنتی و ساده زمانهای گذشته گرفته تا داستانها و قصهها یا حتی واژهها و تکیهکلامهای پر معنی که استعمال آنها بتدریج در میان ما کمرنگ شده است. چیزهایی که کودکان از پدربزرگها و مادربزرگهایشان میآموزند میتواند عمق و دوام بیشتری نسبت به تعالیم دیگران در آنها داشته باشد.
فوایدی که نصیب پدربزرگها و مادربزرگها میشود
1 ـ سالمندان در نقش ِ جدیدی که در زندگی خود ایفا میکنند، آزادی لذتبخشی را تجربه خواهند کرد. آنها فشار دوران پدری یا مادری خود را احساس نمیکنند؛ به این ترتیب بسیاری از بهرهمندیهای آن دوران را نصیب خود میکنند بدون این که مدام به اشکالتراشی نوههایشان بپردازند.
2 ـ بسیاری از مردم، پدربزرگی یا مادربزرگی را با عنوان فرصتی دوباره میبینند که حالا میتوانند خلأهای رابطه پدر یا مادر ـ فرزندی خود را پر کرده و بسیاری از خطاهای گذشته را جبران کنند. این بار نوهها فرصتهای دوباره هستند.
3 ـ آمارها نشان میدهد که سالمندان فعال و مؤثر، بسیار کمتر به افسردگی مبتلا شده و سطح رضایت در آنها بالاتر از دیگر سالمندان است. آنها زندگی شادتری را تجربه میکنند و نسبت به آینده نیز امیدوارتر خواهند بود.
4 ـ پدربزرگها، مادربزرگها و نوههایشان میتوانند نقش معلم و دانشآموز را برای همدیگر داشته باشند و جالب این است که اینجا همیشه بزرگترها معلم نیستند، بسیاری اوقات این بچهها هستند که به آنها چیزهای جدید یاد میدهند. تصور کنید، کودکی را که سعی میکند با آموزش نحوه اساماس دادن یا استفاده از قرآن یا مفاتیح موجود در موبایل یا حتی معرفی دنیای وسیع و شگرف اینترنت، فواید استفاده از تکنولوژی را به پدربزرگ یا مادربزرگش نشان دهد. نوهها این فرصت را به پدربزرگها و مادربزرگها میدهند که دنیا را با نگرشی تازه و از دید یک کودک ببینند.
5 ـ همان طور که کودک با حضور پدربزرگ و مادربزرگش به ریشههای خود برمی گردد، سالمندان نیز با حضور نوههای خود این فرصت را مییابند که به واسطه نوههای خود میراثی گرانبها برای نسل آینده به جا بگذارند و به این ترتیب به اشتیاق خود نسبت به ابدی و جاویدان بودن ـ که ذاتا در انسان وجود دارد ـ پاسخ میدهند.
و اما منافعی که عاید والدین میشود
امروزه بسیاری از والدین تحت فشار هستند. شانه یک پدر یا مادربزرگ مهربان و حمایتگر، میتواند جای امنی باشد برای تکیه دادن، صحبت کردن و آرام گرفتن. همچنین حضور آنها، این اطمینان خاطر را به والدین میدهد که بزرگترهای دیگری هستند که کودکانشان را دوست داشته و مراقب آنها باشند. پدربزرگها و مادربزرگها، میتوانند سهمی از فشارهایی را که والدین تحمل میکنند برطرف کنند. آنها میتوانند در خانوادههای مدرن امروزه نقش یک شبکه مستحکم را بازی کنند. (ضمیمه چاردیواری)
فاطمه عمانی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد