دوست دارم به هفتاد سالگی که رسیدم هنوز یادم باشد تو کی به دنیا آمدی و برای هدیه تولدت پیراهنی رنگ به رنگ بخرم تا باورم نشود دیگر آن جوان 50 سال قبل نیستی، دوست دارم هفتاد سالم که شد هفتاد و چند شمع باریک و براق را روی کیک تولدت بچینم و از ته دل آرزو کنم که آنقدر زنده باشم تا صد و بیستمین شمع را هم خودم روی کیکت روشن کنم، دلم میخواهد به پنجاهمین سالگرد ازدواجمان که رسیدیم باز چشمهایم از دیدنت برق بزند و دلم زیر و رو شود که کی میخواهی به خانه برگردی و زرورق طلایی رنگ کادویت را با همان لبخند همیشگی باز کنی، دوست دارم وقتی هفتاد ساله شدم تو باز دوستم داشته باشی بیشتر از همه حتی بیشتر از بچهها، دوست دارم هفتاد ساله که شدم با هم برویم پارک، تو مرا به دوستانت نشان دهی و مثل 50 سال پیش به وجودم افتخار کنی، دلم پر میکشد برای هفتاد سالگیام، وقتی ما هنوز عاشق هم ماندهایم، وقتی دوری از هم دلمان را به شور میاندازد و وقتی کنار هم هستیم آرامیم، چقدر دلم برای آن هفتاد سالگی تنگ میشود...
نمیدانم جنس عشق از چیست، اصلا از کدام دنیا آمده و چه التهابی دارد که کهنه نمیشود. نمیدانم جرقه عشق که برای اولین بار میخورد چه شوری دارد که آرام نمیگیرد. ازدواج کردن با عشق و ثابتقدم ماندن در عشق تا آخر عمر؛ مفهوم زندگی چیزی غیر از این نمیتواند باشد. پس برای عشق بجنگ و برای زنده ماندنشاز همه چیز بگذر.
ساز زندگی را کوک کن
نه پول، نه زیبایی، نه مقام و نه شهرت هیچکدام در خوشبخت کردن آدمها به پای عشق نمیرسند. عشقی که مبنایش دیدن و حس کردن خوبیهای شریک زندگی باشد محال است با گذشت زمان اثرش را از دست بدهد و چیزهای دیگری جایش را بگیرند. کسی که مثل ما فکر میکند، کسی که آرزوهایش شبیه ما است، کسی که در همان دنیای ما سیر میکند، کسی که با غم ما غصه میخورد و با شادی ما خوشحال میشود حتما شایسته عشق ورزیدن است. پیدا کردن چنین آدمی کار سختی است، اما مطمئنا نشدنی نیست. برای پیدا کردن مرد یا زنی که درست نیمه گمشده ما باشد زیاد هم نباید آرمانی فکر کرد. شاید این آدم درست کنار ما باشد، اما چون آب و رنگی دلفریب ندارد به چشممان نیاید، شاید او مدرک دانشگاهی نداشته باشد، شاید تمام داراییاش چند هزار تومان پس انداز اندکش باشد، شاید اصل و نسبی آنچنانی نداشته باشد و شاید لباسهایی که میپوشد بیشتر از چند دست نباشد، اما مثل ما فکر کند، اما بهتر از هر کس دیگری حرف ما را بفهمد و اصلا شاید او نیمه گمشدهای باشد که همه برای رسیدن به آرامش دنبالش میگردند.
عشق معجزه زندگی آدمها است اما این معجزه آنقدرها هم که به نظر میرسد دست نیافتنی نیست ولی اگر عشق واقعی پیدا شود ساز زندگی هم کوک خواهد شد.
عاشق شدی، عاشق بمان
چه بد است وقتی میشنوی بیشتر زن و شوهرها دو سه سال بعد از ازدواجشان دیگر همدیگر را دوست ندارند، وقتی میشنوی همدیگر را تحمل میکنند و حوصله با هم بودن را ندارند، چقدر ناراحتکننده است وقتی میبینی برای اینکه زندگیشان را از هم پاشیده نشود بچهدار میشوند تا به قول خودشان همدیگر را پایبند زندگی کنند اما این بچه فقط دردسرهایشان را بیشتر میکند، چه بد است اگر زیر یک سقف ماندن تبدیل به وظیفه شود یا فقط راهی برای بستن دهان مردم که نگویند فلانی زندگیاش از هم پاشیده، چقدر ناراحت میشوی وقتی میشنوی عدهای میگویند زن و شوهرها سالهای اول ازدواج با هم زن و شوهرند اما به مرور زمان خواهر و برادر میشوند و چند سال بعد تنها 2 همخانه، یعنی چه بلایی سر آنها میآید که دیگر نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند؟ آیا خودشان اشتباه کردهاند یا دیگران نگذاشتهاند آنها راه درست زندگی را بروند؟
بعضیها به عشق قبل از ازدواج اعتقاد دارند و بعضیها به عشق بعد از آن، عدهای هم اصلا به عشق اعتقادی ندارند پس طبیعی است که شیوه زندگی هر کدام از این آدمها باید متفاوت از دیگری باشد. اما یک زندگی زناشویی موفق فرمول سادهای هم دارد؛ همانی که تفاهم، درک متقابل و چند اسم دیگر از این دست دارد. برای ماندن پیش هر آدمی بدون آنکه تحملش کنی باید مایههایی از محبت وجود داشته باشد حتی اگر این آدم یک همسایه، یک همکار یا حتی یک مسافر اتوبوس باشد که برای چند ساعت قرار است با هم، هم مسیر باشیم پس چه رسد به کسی که قرار است او را در همه بخشهای زندگی حتی خصوصیترین آن وارد کنیم.
برای همین است که در زندگی اگر عشق نباشد سنگ روی سنگ بند نمیشود، زن و مرد باید بخواهند با هم باشند و باور داشته باشند که همسرشان بهترین و قابل اعتمادترین دوستشان است؛ دوستی که مثل هر دوست دیگر ممکن است با او اختلاف نظر پیش بیاید اما هرگز این اختلافات به از هم پاشیده شدن رابطهشان نمیانجامد.
شاید نقطه ضعف بسیاری از زندگیهای مشترک همین جا باشد یعنی نبودن این احساس دوستی، اینکه زن و مرد به هم اعتماد نمیکنند و همسرشان را لایق دوستی نمیدانند. خیلی از زن و مردها با همسرشان حرف نمیزنند.
آنها با احساسات و خواستههای همدیگر بیگانهاند و اصلا با هم به گردش نمیروند چون در نظر آنها زندگی مشترک چیزی بیشتر از بودن در یک خانه مشترک، خوردن و خوابیدن و صاحب فرزند شدن نیست. اما آنهایی که زندگی زناشویی موفقی دارند خوب میدانند که همسر میتواند حتی بهترین مشاور باشد فقط کافی است او را دست کم نگیریم و باور کنیم فکری که در ذهن او هست نیز محترم است.
عشق جادهای دوطرفه است
نمیشود فقط یکی از زن و مرد خوب باشد و تمام و کمال به وظایفش عمل کند و دیگری غافل از همه چیز و همه کس فقط منتظر خوبی دیدن باشد و آن وقت انتظار داشته باشیم چنین ترکیبی به ثمر برسد. برای عاشق شدن باید تلاش کرد و برای عاشق ماندن باید جنگید حتی اگر خودمان سد راه خوشبختی هستیم باید با خودمان درگیر شویم و خودمان را بشکنیم تا زندگی آسیب نبیند. اما خیلیها به دوطرفه بودن عشق اعتقاد ندارند، آنها میخواهند شریک زندگیشان دوستشان داشته باشد و در خدمتشان باشد و به آنها احترام بگذارد اما خودشان فقط تماشا کنند و هیچ واکنشی که نشان دهنده عشق باشد از خود نشان ندهند. مسلما این زندگی سرانجامش همانی میشود که مردم میگویند یعنی یک زندگی سرد و بیروح که شریک عاشق به خاطر این سردی افسرده میشود و او هم به جای عشق ورزیدن، راه شریک بیاعتنا را پیش میگیرد و نظارهگر زندگیای میشود که او و همسرش در آن فقط دو همخانهاند. اسم چنین رابطهای هر چیزی میتواند باشد جز زندگی مشترک یعنی با هم بودنی که از سر اجبار است و هیچ لذتی در آن نیست.
نه پول، نه زیبایی، نه مقام و نه شهرت هیچکدام در خوشبخت کردن آدمها به پای عشق نمیرسند عشقی که مبنایش دیدن خوبیهای شریک زندگی باشد
پس پایبند بودن به وظایف زناشویی از تامین نیازهای جسمی گرفته تا خواستههای روانی با تمام خواستنیهای عاطفی و احساسی دیگر لازمه عاشق ماندن است. بعضی از زن و مردهایی که با افسوس میگویند دیگر هیچ حس مثبتی به همسرانشان ندارند همانهایی هستند که این الفبای با هم بودن را نه یاد گرفتهاند و نه برای اجرا کردنش تلاشی کردهاند در حالی که فراموش کردهاند راز خوشبختی در احترام، سرسخت نبودن و تلاش برای خوشبخت بودن است. شاید این بدترین تصمیم عمرمان باشد که بخواهیم اختلافات زندگی زناشوییمان را با دعوا، توهین و دخالت دادن دیگران در مسائلمان حل کنیم. همان اشتباهی که خیلیها به خاطر جدی نگرفتنش زندگی سرد و تلخی را تجربه میکنند. اگر باور کنیم در زندگی مشترک، احترام معجزه میکند، اگر ایمان داشته باشیم مسائل هر خانه باید درون همان خانه باقی بماند و اگر فراموش نکنیم که عشق هم مثل یک نوزاد تازه متولد شده نیاز به تیمار و مراقبت دارد آنوقت سرنوشت زندگیمان به جایی نخواهد رسید که آرزو کنیم ای کاش هیچ وقت ازدواج نمیکردیم.
آهنگ زندگی را بنواز
در زندگی همه چیز متقابل است، اگر احترام بگذاری و محبت کنی احترام و محبت میبینی. اصلا وجود انسانها اینگونه طراحی شده، پس اگر به خواستههای هم توجه کنیم و به وجود یکدیگر آنگونه که هستیم احترام بگذاریم عشقمان با گذشت زمان سرد نخواهد شد و جذابیتمان برای همسر را از دست نخواهیم داد.
شاید به روزمرگی میافتیم، شاید انگیزه زندگی کردن را از دست میدهیم و شاید هم زیاد سرسختی نشان میدهیم ولی باید بدانیم برای اینکه به خوبی و در آرامش در کنار همسرمان زندگی کنیم باید مهارتهای زیادی داشته باشیم و راههای زیادی را امتحان کنیم؛ البته این هرگز به معنی ایفای نقش پدر و مادری ـ به جای نقش همسری ـ در زندگی یا حتی به معنی از خودگذشتگی افراطی و فراموش کردن خود نیست چون در یک زندگی سالم زناشویی هیچ یک از زن و مرد فدای دیگری نمیشود.
شاید تلاش برای زنده نگه داشتن عشق از آراسته نگه داشتن ظاهر شروع شود. هر آدمی هر چقدر هم بد سلیقه باشد باز ظاهر زیبا و آراسته را دوست دارد. مسلما پوشیدن لباسهای خوشرنگ و خوش مدل همراه با موهای تمیز و مرتب به اندازه کافی برانگیزاننده محبت باشد درست به همان اندازه که ظاهر نامرتب، دستهای سیاه و زبر، دندانهایی رها شده به حال خودش و دهانی بد بو برای ایجاد حس منفی کافی است. بیشک مردهای با لباس کهنه، کثیف و موهای ژولیده هیچ جذابیت ظاهری ندارند همانطور که زنهای نامرتب و بیحس و حال با دستهایی که بوی سیر، پیاز و سبزی میدهد جذابیت ندارند.
البته لازمه این کار دانستن مسائل مورد علاقه همسر در مورد ظاهر خودمان و احترام گذاشتن به خواستههای او است پس برای داشتن یک زندگی موفق زناشویی باید بدانیم که همسرمان از چه چیزهایی خوشش میآید و چه چیزهایی را دوست ندارد و ما نیز همان کارهای مورد علاقه او را انجام دهیم. کاری که تقریبا بیشتر زن و شوهرها فراموش میکنند تعریف کردن از همسرشان است. بیاعتنا بودن نسبت به خوبیهای همسر واقعا به عشق لطمه میزند پس چه اشکالی دارد که تعریف کردن از همسرمان جزئی از برنامههای زندگیمان باشد حتی اگر گاهی اوقات قرار باشد در بیان خوبیهای او کمی اغراق کنیم.
عشق جادهای دوطرفه است یعنی نمیشود فقط یکی، زن یا مرد ،خوب باشد و تمام و کمال به وظایفش عمل کند و دیگری غافل از همه چیز و همهکس فقط منتظر خوبی دیدن باشد
نترسید هیچکس با این کار کوچک نمیشود حتی با بیان غزلگونه احساساتمان نسبت به همسرمان نیز چنین اتفاقی نمیافتد چون فقط ممکن است به خاطر سرودن غزلی بی سر و ته به خنده بیفتیم. اما آیا شما هم جزو آن دسته از زوجهایی هستید که فکر میکنید همسرتان علم غیب دارد و از هر چیزی که در ذهن شما میگذرد با خبر است؟ اگر اینگونه فکر میکنید بدانید کاری ضد صمیمیت انجام میدهید چون برای داشتن یک زندگی خوب باید با همسرمان بدون تعارف در مورد چیزهایی که دوست داریم صحبت کنیم این چیزها حتما هم نباید خیلی بزرگ باشند پس هیچ موضوع مخفی در مورد علایقتان را پیش خودتان نگه ندارید و همسرتان را شایسته شنیدن آنها بدانید. اما یک کار مهمتر را فراموش نکنید؛ برای اینکه عاشق بمانید و کاری کنید که همسرتان هم عاشق شما بماند به او بگویید که او را به خاطر وجود چه چیزهایی دوست دارید. پس وقتی به او میگویید دوستت دارم حتما علت این دوست داشتن را هم برایش توضیح دهید.
بخشش داشتن در زندگی هم نباید فراموش شود هر چند که این کار جسارت زیادی میخواهد. پس در روزهایی که همسرمان اشتباهی میکند یا کمتر به امور ما میرسد بهتر است یادمان بیاید که هیچ انسانی کامل نیست و همسرمان نیز دوست دارد بخشیده شود.
وقت گذاشتن برای همدیگر؛ این معجونی است که واقعا کارساز است اما فقط خالی کردن برنامه روزانه برای با هم بودن کافی نیست چون باید برای این زمان برنامهریزی کرد تا به خودمان ثابت شود که برای یکی از عزیزترینهای زندگیمان چقدر عشق و احترام قائلیم. وقتی زمانی را برای با هم بودن خالی میکنیم چه خوب است که این وقت فقط برای خودمان باشد تا فراموش نکنیم که نباید جزو آن دسته از همسرانی باشیم که بعد از چند سال دیگر حرفی برای گفتن با هم ندارند.
وقتی تمام این کارها را انجام دادیم وقت آن میرسد که از خود بپرسیم در طول روز چقدر به همسرمان میگوییم لطفا یا متشکرم. باید باور کرد استفاده از این واژهها نه تنها به صمیمیت لطمه نمیزند بلکه به خاطر احترامی که در آنها نهفته است محبتها را بیشتر میکند. اگر اینگونه رفتار کنیم حتما به خودمان، شریک زندگیمان و اطرافیانمان ثابت خواهیم کرد که زندگی زناشویی میتواند بهترین و درستترین تصمیم زندگی هر آدمی باشد.
مریم خباز/ جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد
خانواده ی من نمیزارن با عشقم ازدواج كنم.اصلا نمیخوان بشناسنش.چیكار كنم.دوساله كه داریم انتظار میكشیم