روغن داغ نبود، ماهی زنده شد

عارض شد: تصدقت گردم تلگرام فیلتر است و نت کند کار می‌کند. مقادیری نقود پرشالش گذاشتیم و فرمودیم بپرد از دکه سرکوچه کاغذ اخبار ابتیاع کرده مراجعت نماید. در نوشانوش باران و بابونه و خبر، خبر رسید بدانجا که چندی پیش انگار شخصی به غذاخوری در قصبات چین و ماچین مراجعت نموده به جهت میل طعام و ماهی سفارش داده و غذا که حاضر شده و مشغول خوردن بوده است بناگاه ماهی سرخ شده و پخته به حکم خدا زنده شده و شروع به جنبیدن در دیس کرده است. استغفرالله گفته! فرمودیم: یحتمل آشپزباشی خوب روغن را داغ نکرده وگرنه ماهی که در روغن داغ سرخ شود که قطعا زنده ماندنش صفر است. بعد به خشایار فرمودیم این چینی‌ها هم عجایب رعیتی هستند در خورد و خوراک. در میان آبزیان فقط زیردریایی نمی‌خورند و در میان ماکیان و پرندگان فقط هواپیما...

خشایار لفظ آمد که تصدقت گردم سرزمین شلوغی است و رعیت باید سیر شکم باشند. خوردنی پیدا نکنند همدیگر را می‌خورند! تصدیق فرمودیم.

خشایار ادامه داد: این‌که چیزی نیست قورباغه و مار و خرچنگ و سوسک و سگ و گربه هم از الذ طعام ایشان است و برایش سر دست می‌شکنند و کرور کرور خرج می‌کنند و گیر هر کسی نمی‌آید. همین‌طور که اسم این خوراکی‌ها را می‌داد دلمان مالش داد و یکهو گلاب به رویتان شدیم و سه لیوان نبات بابونه را تگری زدیم. بعد قندان حاوی نبات را برداشته بشدت و حدت پرت کردیم و به لطف خدا بر گرده راست خشایار نشست و همین‌طور که در دالان بهارخواب می‌دوید ناله‌ای سر داد که مطمئن شدیم ضربمان کاری بوده. دستمال برداشته ریش و دهان پاکیزه نموده نعره سردادیم: حواست باشد که کدام حرف را کجا بگویی و چه بگویی. یک کاغذ باید بفرستیم به والی قصبات پکن و دستور دهیم رعیت را از خوردن این جک و جانورها برحذر بدارد. خوبیت ندارد اصلا آدم خجالت می‌کشد بر رعیتی حکمرانی کند که خوراکشان سگ و گربه است. فقط زبان چینی نبشتن نمی‌دانیم که گویا بسیار هم دشوار است. حالا ما برویم یک آبی به دست و رویمان بزنیم. دلمان هنوز از تصور کباب دنده سگ و سوپ گربه مالش می‌... هوعععع