رضاخان پهلوی و پروژه دولت – ملت سازی غربی ایران

پروژه ای که رضاخان بعد از اولین و آخرین سفرخارجی خود به ترکیه و کسب تجربیات آتاتورک در ساختن ترکیه نوین و مدرن، شدت و عمق بیشتری بخشید؛ در نهایت چیزی به غیر از تغییرهویت اسلامی، مذهبی و عرفی جامعه ایرانی به دنبال نداشت. در این مجال تلاش خواهیم نمود از ابعاد برنامه نوسازی رضاخانی در حوزه فرهنگی و نهادهای موثر در اجرایی نمودن این سیاست فرهنگی پهلوی اول رمزگشایی نماییم.
کد خبر: ۹۴۱۶۷۱
رضاخان پهلوی و پروژه دولت – ملت سازی غربی ایران

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از سایت جوان و تاریخ ،به قدرت رسیدن رضاخان در نتیجه کودتای انگلیسی سوم اسفند 1299 و سرانجام تاجگذاری وی در اردیبهشت 1304 و شروع سلطنت 53 ساله پهلویها بر ایران، دوران جدیدی از دولت به مفهوم وستفالیایی ومدرن آن را آغاز نمود؛ حکومتی که رضاخان به عنوان قوه محرکه دولت مدرن ایران پایه گذاری نمود، نمونه کامل یک حکومت مطلقه بود و در شرایطی به قدرت رسید که جامعه ایران در حال گذار از یک جامعه سنتی به جامعه مدرن قرار داشت و لذا بی ثباتی های سیاسی و اجتماعی دوران قاجاریه، تحولات ناشی از انقلاب مشروطیت و ناکامی کابینه‌های‌ پس‌ از استقرارمشروطیّت در تثبیت نمودن شرایط اجتماعی و سیاسی آن زمان، حکومت مطلقه رضاخانی را بر آن داشت تا پروژه نوسازی ایران را در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در دستورکار اصلی خود قرار دهد و به نوعی پروژه دولت – ملت سازی مدرن ایرانی را شروع نماید.[1] پروژه ای که رضاخان بعد از اولین و آخرین سفرخارجی خود به ترکیه و کسب تجربیات آتاتورک در ساختن ترکیه نوین و مدرن، شدت و حدت بیشتری بخشید؛ در نهایت چیزی به غیر از تغییرهویت اسلامی، مذهبی و عرفی جامعه ایرانی به دنبال نداشت. در نوشتار حاضر تلاش خواهیم نمود از ابعاد برنامه نوسازی رضاخانی در حوزه فرهنگی و نهادهای موثر در عملیاتی نمودن سیاست فرهنگی رضاخان رمزگشایی نماییم.

رضاخان و خلق هویت اجتماعی جدید در جامعه ایران

اگر یکی از کارویژه های اصلی دولت مدرن را هویت سازی در بین لایه های اجتماعی و طبقات مختلف جامعه تعریف نماییم، این نقش و کارویژه توسط نهادهایی که توسط همین دولت مدرن ایجاد شده اند ؛ تحقق خواهد یافت. به عبارت دیگر پیدایش و خلق هویت اجتماعی نوین جامعه توسط نهادهای فرهنگی خود ساخته دولت مدرن انجام خواهد شد [2] رضاخان بعد از تاجگذاری و آغاز سلطنت پهلوی در سال 1304 شمسی، برنامه اصلاحات و نوسازی خود در حوزه فرهنگی و اجتماعی را بر سه محور ترویج ناسیونالیزم بـاستانگرا، تجدّدگرایی غربی و سیاست مـذهب‌زدایی تعریف نمود. در محور اول یعنی ترویج ملی گرایی با تاکید بر باستانگرایی ایرانی، رضاخان مبادرت به تاسیس نهادهای جدیدی نمود که نقش و کارکرد اصلی آنها، ترویج نژاد آرایی و تاکید بر اصالت آن ، برجسته سازی تاریخ‌ پادشاهان ایران باستان و نمایش ابهت و عظمت سلسله های پادشاهان ایران باستان، تأسیس فرهنگستان زبان فارسی، بازسازی و تعمیر ابنیه و آثـار بـاستانی، برگزاری جشن هزاره فردوسی و مهم تر ازهمه تاسیس سازمان فرهنگی « پرورش افکار» به عنوان بازوی اصلی عملیاتی نمودن برنامه های فرهنگی رضاخان بود. از نگاه رضاخان و مشاوران ایرانی و اربابان خارجی اش، ارزشهای اسلامی و عرفی حاکم بر جامعه ایرانی، مانع بسیار مهمی در مسیر اجرایی نمودن برنامه نوسازی فرهنگی رضاخان و خلق هویت جدید مردم ایران، محسوب می شد؛ از اینرو ایجاد، تقویت و توسعه نهادها و سازمان‌های‌ فرهنگی‌ ، محفلها و انجمن‌های روشنفکری، تاسیس مدارس جدید‌ و متعاقب آن تحول و دگرگونی نظام آموزشی از جمله فعالیت‌هایی بود که در دوره پهلوی اول با اهتمام و جدیت بیشتری دنبال شد.[3] برنامه کشف حجاب نیز دقیقاً در راستای عینیت بخشیدن به همین راهبرد مطرح شد. در این راستا، با توجه به اهمیت حوزه فرهنگ ، یکی از مصادیق مهم و بارز تاسیس نهادهای فرهنگی مدرن توسط رضاخان ، تاسیس سازمان «پرورش افکار بود». تاسیس این سازمان به دلیل علاقه و شیفتگی خاص رضاخان به هیتلر به نوعی اقتباس کامل از نهادهای فرهنگی مشابه آلمان نازی و ایتالیای فاشیستی بود ؛ که هدفش فراهم نمودن زمینه های لازم جهت تقویت پشتوانه ایدئولوژیک رژیم پهلوی بود. درواقع رضاخان در قالب برنامه های این سازمان سعی داشت پایه های مشروعیت و مقبولیت نظام خودکامه خود را تثیبت نماید.[4] در راستای تحقق اهداف این سازمان ، رضاخان دستور داد منابع مالی چشمگیری از بودجه سایر وزارتخانه ها نظیر وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش تامین شود و سازمان پرورش افکار در سال 1307 شمسی با ریاست دکتر احمد متین دفتری تاسیس شد.[5] متولیان و مسئولان این سازمان
برنامه هایی از قبیل برگزاری سخنرانیهای هفتگی در موضوعات مختلف سیاسی، تاریخی، اجتماعی، بهداشتی، ورزشی و فرهنگی همراه با دعوت از تحلیل گران و صاحب نظران مختلف را در محور سیاستهای خود قرار داده بودند. مهمترین سیاستهای این سازمان آموزش تجدد و مدرنیسم همراه با ترویج روحیه مـیهن‌پرستی، شاه دوستی و وفـاداری بـه شاه و تبیین پیشرفت‌های اقتصادی و نظامی کشور در قالب راهبرد کلان برنامه نوسازی رضاخان، بود.[6] به عبارت دیگر، افکار عمومی می بایست نسبت به اصـلاحات و سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی حکومت‌ رضاشاه‌ توجیه شوند و در نظر مردم مقبول واقع شوند. از‌دیگر برنامه های مهم این سازمان، ترویج باستانگرایی وآریاگرایی مطلوب سلطنت پهلوی بود. شعار اصلی اکثر مدعوین و حاضرین در همایشها و سخنرانیها ، (شعار خدا-شاه-میهن) بود. هدف از طرح این شعار، این بود که پادشاه و سلطنت پهلوی را در نزد اذهان افکار عمومی را قابل پذیـرش‌ سـاخته‌ و با معرفی شاه به عنوان رکن رکین کشور ایران ، مقام پادشاهی را ضامن حفظ امنیت و موجودیت کشور ایران مطرح نمایند. [7] انتشار کتبهای کلاسیک و عام المنفعه، ترویج سرودهای میهنی و حماسی، نمایش فیلمها و تئاترهای مختلف، برگزاری مسابقات سرود، شعرخوانی، موسیقی، راه اندازی شبکه رادیویی جهت پخش زنده سخنرانیها و همایشهای سازمان، نصب بلندگو در اماکن عمومی جهت پخش مستمر برنامه های این سازمان، اصلاحات کتب دبستان مطابق با اهداف خاندان سلطنتی، نظارت بر مطبوعات جهت انتشار مقالات و گزارشات مناسب جهت تقویت پایه های سلطنت، برگزاری
دوره های آموزشی مختلف جهت توجیه علمی دبیران و معلمان مدارس و دبیرستانها و ... از دیگر
برنامه های این سازمان به شمار می رفت.[8]به عنوان مثال حسین معتمدی که یکی از سخنرانان مدعو ثابت سازمان پرورش افکار بود در نطقی به تاریخ 22/7/1318 شمسی می‌گوید: «شاه‌پرستی به منزله بزرگترین پایه‌ای ست که‌ عظمت‌ کـشور بـر آن قـرار گرفته است. نیاکان ما‌ بزرگترین‌ فرضیه‌ای‌ را که برای خود می‌دانستند، خدا پرستی، شاه ‌دوستی و میهن ‌پروری‌ بوده‌ است و همیشه ورد زبـانشان جـز(خدا-شاه-میهن) چیز دیگری نبوده است . بالاترین افتخار برای یک‌ ایرانی‌ این بوده است که حـسن‌ شـاه‌پرستی‌ و مـیهن‌پرستی بدو‌ نسبت‌ دهند‌؛ ما نیز که نوباوگان این آب‌ و خاک و جگر گوشگان آن نیاکانیم؛ این حسن شـریف را بـاید داشته باشیم. زبانمان‌ جز‌ به یاد شاه گشوده نشود و گوشمان جز به فرمان‌ او‌ نباشد.»[9] درواقع ترویج و تقویت تمایلات افراطی و رادیکال شاه پرستی و سلطنت خواهی از محورهای اساسی اهداف این سازمان و برنامه های زیر مجموعه اش بود.

در کنار سازمان پروش افکار وظیفه ترویج ملی گرایی افراطی هم بر عهده نهادهایی همچون دانشگاه تهران و وزارت آموزش و پروش گذاشته شده بود. طبق اساس نامه سازمان پرورش افکار مقرر شده بود در شـورای دانـشگاه طرحی تهیه شود که مطابق آن هریک از دانشکده‌ها ملزم ‌شوند تعلیمات لازم به اساتید دانشکده ها جهت پرورش افکار دانشجویان را در دستورکار اصلی خود قرار دهند. درواقع رضاخان طوری نظام آموزشی خود را طراحی نموده بود که این نظام به عنوان ابزاری برای ایجاد حس
ملی گرایی افراطی توام با اندیشه های تجدد خواهانه باشد و بتواند از طریق آن انسجام و یکپارچگی ملی را حول محور منافع سلطنت ، در بین نسل جوان ایجاد نماید. [10]

در مجموع در خصوص ارزیابی برنامه های فرهنگی رضاخان باید گفت، رضاخان تلاش نمود ایجاد و خلق هویت اجتماعی جدید در بین لایه های مختلف اجتماعی را با منافع خاندان سلطنت پیوند بزند و هویتی در جامعه خلق شود که مدافع سلطنت و خاندان سلطنتی باشد و شیوه های اعمال قدرت سیاسی از جانب خاندان پهلوی را مشروع تلقی نماید. دولت مطلقه مـدرن پهـلوی، با تاسیس نهادهای فرهنگی همچون سازمان پرورش افکار، سرمایه گذاری ویژه ای بر روی طبقه نوجوان و جوان جامعه نمود؛ تا در آینده بتواند نسلی تربیت نماید که به آرمان شاه پرستی و ناسیونالیسم افراطی اعتقاد راسخ داشته باشد.

پی نوشتها:


[1] محمد اکبری، «تبارشناسی‌ هویّت جدید‌ ایرانی»، تهران، اتشارات علمی‌ و فرهنگی، 1384، ص 223.

[2] اکبری، پیشین، صص 226-225.

[3] علی اکبر مسگر، «نهادهای هویت ساز در دوره پهلوی اول: نمونه (سازمان پرورش افکار)»، مجله پیام بهارستان ، شماره 3 ، 1381، ص 535

[4] جهت کسب اطلاعات بیشتر ر. ک :

یرواند آبراهامیان، «ایران بین دو انقلاب»، ترجمه کاظم فـیروزمند و دیـگران، تهران، نشر مرکز،1377.

[5] حسین مکی، «تاریخ بـیست ساله» ، جلد ششم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1380، صص 70-72

[6] جان فوران، «مقاومت شکننده»، ترجمه احمد تدین، چاپ دوّم، تهران، انتشارات مؤسسه‌ فرهنگی رسا، 1371.

[7] مسگر، پیشین، ص 537

[8] «اساسنامه سازمان پرورش‌ افـکار»، مصوب‌ هـیئت‌ وزیـران 12 دی 1317 ، سازمان اسناد ملی‌ ایران‌ شماره تنظیم‌ 108011‌ و شماره‌ پاکت 3255.

[9] محمود دلفانی، «فرهنگ ستیزی در دوره رضا شاه (اسناد‌ منتشر‌ نشده‌ سـازمان‌ پرورش افکار)»، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی‌ ایران‌، 1375 ، ص 37.

[10] پیتر آوری، «تاریخ معاصر ایران» ،جلد دوم، ترجمه محمّد رفیعی مهر آبادی، تهران، موسسه انتشارات عطایی، 1387، ص 126-128

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها