روانپزشکان عشق را چگونه معنا می کنند ؟

همه چیز درباره عشق

در جستجوی عشق اصیل

هنگامی که از دخترها و پسرها پرسیده می‌شود چرا می‌خواهند ازدواج کنند می‌گویند برای این که به تکامل برسیم، اما هیچ وقت هیچ کس کامل نمی‌شود و فقط می‌تواند در مسیر تکامل پیش برود و ازدواج به این تکامل یاری می‌رساند.
کد خبر: ۷۹۷۸۰۶
در جستجوی عشق اصیل

بحث ازدواج از اساس مبتنی بر این است که فرد از ابتدا بداند ازدواج و ماهیت آن چیست و دوم این که بتواند آنچه را که می‌گوید در زندگی‌اش محقق کند. در این راه اولین قدم خودشناسی است. معمولا افراد خیلی کم به ویژگی‌های شخصیتی‌شان، نیازهایشان، ارزش‌هایشان، باورها و اهدافشان آگاهی دارند. شرط خودشناسی این است که بدانیم آیا به بلوغ نسبی عاطفی، عقلانی، اجتماعی و جسمی رسیده‌ایم یا خیر. بلوغ عقلی تمیز حق از باطل و درست از نادرست است. بلوغ عاطفی این است که فرد بتواند با دیگران و در آینده با همسرش تبادل عاطفی داشته باشد و بلوغ اجتماعی این است که بتواند روابط متعادلی با دیگران برقرار بکند. داشتن دوستان زیاد ثابت و سالم نشانه‌ای از بلوغ عقلی، عاطفی و اجتماعی است. فرد باید به رشد معنوی رسیده باشد، یعنی به یک ایدئولوژی سالم و ثابت دست یافته باشد. براساس نظر ویلیام گلاسر باید نیازهای روانشناختی‌اش مرتب و متعادل شکل گرفته باشد، یعنی نیاز به عشق و محبت مقدم باشد، سپس نیازهای تفریح، بقا، قدرت و آزادی به ترتیب بعد از آن محقق شوند.

همچنین فرد در سبک دلبستگی‌اش یعنی درونمایه‌های عاطفی و امنیتش که از کودکی گرفته شده، ایمن باشد. همچنین انتظارات و باورهای خود را نسبت به ازدواج منطقی کند. داشتن باور‌های تخیلی و رمانتیک آسیب جدی برای تشکیل یک خانواده پایدار تلقی می‌شود. توانایی مدیریت هیجان از الزامات آمادگی قبل از ازدواج است، چه در هیجانات مثبت مثل وابستگی و دلبستگی چه در هیجانات منفی مثل خشم، ترس و حسادت.

باید سلامت روان داشته باشد. اضطراب و افسردگی و وسواس از مسائل جدی‌ای است که ازدواج را با مشکل روبه‌رو می‌کند؛ بنابراین فرد باید سه مولفه احساس آزادی، آگاهی، آرامش و امنیت را برای انتخاب داشته و قادر باشد ملاک‌های اصلی و فرعی خود را برای ازدواج خوب بشناسد.

استقلال، مسئولیت‌پذیری، مشورت‌پذیری و حق‌پذیری از ملاک‌های اصلی انتخاب همسر است. چنین فردی از موقعیت‌های زندگی‌اش خوب استفاده و در همه زمینه‌ها به طور متعادل رشد کرده است.

یکی دیگر از شرایط لازم، قدرت سازگاری فرد در موقعیت‌های مختلف است. داشتن ذهن باز نشانه‌ای از تغییر، انعطاف‌پذیری و پویایی فرد است. ویژگی برونگرایی و درونگرایی از مسائل مهم شخصیتی فرد است که باید با هم هماهنگ باشند. لازم به یادآوری است برای بررسی بیشتر این ویژگی‌ها از نظر یک مشاور خبره باید کمک گرفت.

عشق اصیل و عشق بدلی

از دیدگاه روانشناختی عاشق واقعی و بالنده، طالب آزادی و رشد معشوق است. در مقابل در یک عشق بدلی، فرد می‌خواهد مالک طرف مقابل باشد. در عشق اصیل، شجاعت، سخاوت، کرامت و وحدت دیده می‌شود. در مقابل عشق بدلی ترس، خودخواهی و کثرت می‌آورد. در عشق اصیل تکبر وجود ندارد. می‌سوزاند و سامان می‌دهد. انسان را یکپارچه و پویا و پرتلاش می‌کند. هر لحظه مثل چشمه می‌جوشد. عشق اصیل در تباین با عقل و نه در تضاد با آن و مبتنی بر شناخت است. در آن عاشق گوش بزرگی دارد برای شنیدن نه این که دهان بزرگی داشته باشد برای گفتن. در عشق اصیل همدلی موجود است؛ چیزی که صفت انسان‌های بزرگ است. در آن سکوت و نگاه و توجه است. عشق اصیل مثل کشورگشایی است که در آن همسر نقطه‌های وجودی همسرش را شناسایی کرده و می‌شناسد. این که او چه هنر و صفتی دارد را می‌شناسد و برای این کار به گوش کردن و سکوت نیاز است. این عشق رو به توسعه است و مدام فزونی می‌گیرد. عشق اصیل، عشق خدایی است که در آن خدا دست آدم را می‌گیرد و بالا می‌کشد و جاودانه می‌سازد.

ضروری است بدانیم این عشق اصیل نیازمند مراقبت است. مثل گلی که در کنارش علف‌های هرز هست و باغبان باید این علف‌های هرز را از بین ببرد و شرایط محیطی را مناسب کند. باید صفت‌هایی مثل حسادت و بخل و خودخواهی را از عشق دور کرد. عاشق و معشوق باید برای گفت‌وگو فرصت داشته باشند.

آیه 21 سوره روم اشاره زیبایی دارد به بنیان یک زندگی و می‌گوید از آیات خدا این است که از جنس خودتان زوجی برایتان آفرید و میان شما مودت و رحمت قرار داد.

عاشق باید مرتب به سلامت و رشد فکری و جسمی همسرش توجه کند. این توجه و بالا کشیدن یکدیگر همان مفهوم رحمت در آیه است. طرفین باید نفوذناپذیر بوده، مراقب استقلال خانواده باشند.

یکی از آسیب‌های جدی دخالت خانواده‌های طرفین در زندگی زوج است که باید مدیریت شود و جلوی آن گرفته شود. طرفین برای نگاهبانی از عشق باید مهارت ابراز وجود داشته باشند یعنی این که توانایی داشته باشند اگر از هم ناراحت می‌شوند بگویند از این رفتار تو رنجیدم. آنها باید اصول و فنون مذاکره و حل تعارض را آموخته باشند. زود درباره هم قضاوت نکنند. یک انسان سالم حتی درباره خودش هم قضاوت نمی‌کند. در مراقبت از عشق باید بخشش و گذشت داشته باشیم.

در روان‌شناسی سه من در درون هر فرد داریم: من بالغ، من والد و من کودک. عمده مشکلات از آنجا ناشی می‌شود که رابطه زن و شوهر بر مبنای بالغ ـ بالغ نیست. وقتی یک زن و شوهر باهم قهر می‌کنند، براساس من کودکشان با هم ارتباط می‌گیرند. فردی که به بلوغ درونی رسیده به جای باید گفتن در رابطه، به همسرش پیشنهاد می‌دهد. توسعه رابطه براساس من‌های بالغ زندگی را شکوفا و از عشق نگاهبانی می‌کند.

حضور فرزندان و نگاهبانی از عشق

با حضور بچه‌ها باید از فضای عشق محافظت شود. یک خانواده سالم یک خانواده سیستمی است. سیستم یک مجموعه به هم پیوسته برای تحقق هدف است که در آن باید پیش از هر چیز، پیوند زن و شوهر محکم باشد. بالغ بر 95 درصد والدین بیشترین مشغله فکریشان بچه‌ها هستند و این یک آسیب جدی است. از منظر روانشناختی فرد سالم کسی است که اول فکر سلامت خودش است بعد همسرش و بعد فرزندانش. فرد، اول سلامت روان و جسم خودش را پایش می‌کند. بعد به همسرش و فرزندانش توجه می‌کند. پدر و مادری که می‌گویند ما فرزندان خود را دوست داریم اول باید تعاملشان را خوب کنند. در واقع بچه سالم در بستر سالم رشد می‌کند. بنابراین عشق هرگز نباید با آمدن بچه دچار خدشه شود. زن و شوهر نباید همدیگر را به خاطر بچه سرزنش و تحقیر و توبیخ کنند.

این تنش‌ها فضا را آلوده می‌کند و اکسیژن روح بچه را می‌گیرد. والدین باید قبل از آمدن بچه در روابط خودشان قواعد رفتاری داشته باشند و آگاهی‌های لازم از تربیت بچه را داشته باشند. در تمام عمر پیوستگی زن و شوهر عامل اساسی رشد روانی بچه است. کودک اگر ببیند در همه شرایط رابطه پدر و مادر مبتنی بر گفت‌وگو، محبت، صمیمیت و احترام است، رشد خوبی خواهد داشت.

در پایان باید گفت وقتی در دل دو نفر خدا باشد و دو نفر درپی این باشند که ببینند خدا چه می‌خواهد و نه دل خودشان، این زندگی، خدامحور و شیرین است. زندگی توحیدی رو به وحدت و شکوفایی خواهد بود.

دکتر جواد بهادرخان / روان‌شناس

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها