به گزارش جامجم، راننده جوان وقتی متوجه صدای زنگ تلفن همراه در خودرواش شد فکر نمیکرد با امتحان سختی روبهرو شود. کنجکاو به دنبال صدای زنگ بود که متوجه کیف قهوهای رنگی بر روی صندلی عقب شد. این صحنه برایش آشنا بود. پیش از این هم پیش آمده بود که مسافران وسایلشان را در تاکسی او جا گذاشته باشند. در کیف را باز کرد تا به تلفن همراه جواب دهد بلکه بتواند صاحب کیف را پیدا کند. صحنهای که میدید، باور کردنی نبود. داخل کیف پر از تراول و دلار بود که زیر آنها دو سرویس جواهر قرار داشت.
قبل از اینکه بخواهد گرفتار وسوسه شود، به تلفن همراه جواب داد و ساعتی بعد خود را به محل قرار با صاحب کیف رساند. وقتی از صاحب کیف شنید که داخل آن یک میلیارد و 500 میلیون تومان دلار، تراول و طلا بوده، خدا را شکر کرد که توانسته امانتدار خوبی باشد و کیف را به صاحبش برساند.
مرتضی علیخانی 29 ساله که از مهر سال 89 راننده تاکسی است در گفتوگو با جامجم داستان بازگرداندن کیف 1.5 میلیاردی را به صاحبش بازگو میکند که در ادامه میخوانید.
چطور متوجه وجود کیف شدی؟
چندبار صدای زنگ تلفن آمد و متوجه شدم صدا از خودروی من است. میدانستم که صدای زنگ تلفن همراه خودم نیست. وقتی دنبال صدا رفتم متوجه کیف دستی قهوهای رنگی روی صندلی عقب شدم. خواستم تلفن را جواب بدهم که متوجه دلار و تراولهای داخل آن شدم.
فقط پول و تراول بود؟
تعدادی پاسپورت، مدارک شناسایی، سه بسته تراول 50 هزارتومانی، سه بسته دلار، دو سرویس جواهر که بعدها فهمیدم برلیان است و سه گوشی تلفن همراه گرانقیمت و تعدادی اسکناس 10 هزار تومانی محتویات کیف بود.
وسوسه نشدی تلفن را قطع کنی و یکشبه پولدار شوی؟
نه، هرکسی مشکلاتی در زندگی دارد اما آن کیف و محتویاتش برای فرد دیگری بود و صاحبش به آن نیاز دارد. من به همین روزی که خدا میدهد راضی هستم. کیف را زیاد نگاه نکردم تا وسوسه نشوم.
از زندگی راضی هستی؟
همانطور که گفتم هرکسی مشکلات خودش را دارد، من هم مشکل مالی و خانودگی دارم، اما این مشکلات باعث نمیشود پول دیگران را بردارم. این پول شاید الان زندگیام را نجات میداد اما همیشه عذاب وجدان همراهم بود و مطمئن بودم خیلی زود تاوان آن را میدادم. من از صبح تا شب، در سرما و گرما در این شهر رانندگی میکنم تا پول حرام وارد زندگیام نشود.
صاحب کیف را چگونه پیدا کردی؟
جواب تلفن را دادم مردی نگران پشت خط بود و گفت کیف متعلق به اوست و تمام زندگیاش در آن است. مسافر را ساعت 9 صبح یکشنبه از میدان آزادی سوار و مقابل پاساژی در ستارخان پیاده کرده بودم. به آنجا رفتم و مردی 48 ساله که صبح او را سوار کرده بودم، آمد و با ارائه نشانی، کیف را به او دادم.
او مدعی بود تاجر است و در اسپانیا زندگی میکند و برای انجام کاری به ایران آمده است.
صاحب کیف گفت تمام زندگیاش در کیف است و اگر پیدا نمیشد آیندهاش به خطر میافتاد.
برای بازگرداندن کیف مژدگانی گرفتی؟
نه، او چیزی نداد و من هم چیزی از او نخواستم. البته ایرادی ندارد و من هم انتظاری نداشتم. من در این کار با خدا معامله کردم. فقط اشتباه کرده و کیف را مستقیم به صاحبش دادم، باید ابتدا آن را به تاکسیرانی میدادم و بعد صاحبش، کیف را از آنجا تحویل میگرفت.
یک ساعت بعد از این ماجرا یک گوشی تلفن همراه در تاکسی پیدا کردم و آنرا به صاحبش بازگرداندم. پسر جوان هم 30 هزار تومان داخل پاکت گذاشت و به عنوان مژدگانی داد.
هنوز پشیمان نیستی؟
نه. اگر باز هم کیف پر از پول پیدا کنم، آن را به صاحبش میدهم.
مجید غمخوار - گروه حوادث
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد