اموریت محرمانهٔ آلمانی‌ها در ایران؛

جهاد مقدس سروان کلاین

سروان فریتس کلاین در مشرق زمین یک جنگ چریکی علیه دشمنان امپراتوری قیصر آلمان به راه انداخت: لوله‌های نفت را منفجر کرد و مردم را به جهاد فراخواند. یک تاریخدان به تازگی اسناد مربوط به این افسر را که به دست فراموشی سپرده شده بود، بررسی کرده است.
کد خبر: ۷۷۴۰۹۳
جهاد مقدس سروان کلاین

چهار سرباز آلمانی، هزاران کیلومتر دور از میهن، ناپدید شده بودند. شهر عماره ـ در عراق کنونی - در چنبرۀ رودخانۀ پرخروش دجله، در منطقۀ آبگیری این رودخانه، چنانکه فرمانده این دسته، هانس لوهرز، می‌گفت به یک تله موش درست و حسابی تبدیل شده بود. مهم‌ترین پل ارتباطی تخریب شده و دشمن از دورادور در حال پیشروی بود.

لوهرز بعد‌ها نوشت: «آتش توپخانهٔ انگلیسی‌ها نزدیک و نزدیکتر می‌شد.» ما در کمرکش رودخانه دود دودکش‌های کشتی دشمن را نظاره می‌کردیم.» یک نارنجک در نزدیکی او اصابت و اسبش رم کرد و چهارنعل تاخت زد و دررفت.

در مشرق زمین، دور از رزمگاه‌های جنگ جهانی اول، طرف‌های درگیر این جنگ، دست به کار یک جنگ نیابتی بی‌رحمانه و سنگدلانه شدند. تاکتیک جنگی هر دو طرف شبیه به هم بود: یافتن متحدان نوین، فتنه‌انگیزی برای دامن زدن به قیام در مناطق نفوذی دشمن و بستن دست نیروهای دشمن در مناطق حاشیه‌ای جنگ.

انگلیسی‌ها برای انجام چنین مأموریت‌هایی لورنس عربستان را داشتند. این باستان‌شناس و مامور مخفی، عرب‌ها را علیه سلطۀ در حال فروپاشی عثمانی، متحد امپراتوری قیصر برمی‌انگیخت و آلمانی‌ها؟ آن‌ها سروان فریتس کلاین، مردی از اهالی منطقه زیگرلند ایالت وستفالیا را داشتند.

خوشبختانه هیچ کس او را «کلاین عربستان» نام نداده بود؛ غیر از این هم خنده‌دار به نظر می‌رسید. اما افراد تحت فرماندۀ کلاین، بعد‌ها به حق خود را با لورنس عربستان مقایسه کردند و شاید ماموریت کاملا ناشناخته ماندهٔ آن‌ها شهرت بیشتری بیابد: ویت وایتسکه، تاریخدان، تحقیقی دربارهٔ ماموریت به فراموشی سپرده شده در مشرق زمین به رشتۀ تحریر درآورده است. (در میان فرزندان صحرا، نشر نیکلای) وایتسکه توانسته در این کار به یک گنجینۀ واقعی اسناد و مدارک دست بیابد: پسر ۹۵ سالۀ فریتس کلاین تمام میراث به جای مانده از پدرش را در اختیار این تاریخدان گذاشته است - در کنار دست‌نوشته‌های فراوان چیزی در حدود ۵۰۰ عکس.

وایتسکه توانسته به منابع دیگری نیز دسترسی پیدا کند، از جمله روزنوشت عملیات جنگی این ماموریت در بایگانی وزارت امور خارجهٔ آلمان. سرآخر برای او مسلم بود که ماموریت فریتس کلاین نه تنها چندجانبه‌ترین ماموریت آلمان‌ها در شرق، بلکه پربار‌ترین آن‌ها نیز بوده است. آن‌ها از آن رو موفق بوده‌اند که این سروان یک‌دنده و لجوج بطور مشروط خود را مقید به رعایت اوامر فرماندهانش می‌دانسته است.

کلاین امید داشت که بتواند محور آلمان - ایران را ایجاد کند و آنچه که در این میان تازگی داشت، این بود که آن را مستقل از نفوذ امپراتوری عثمانی نگاه دارد. قسطنطنیه اهداف امپریالیستی خودش را در منطقه دنبال می‌کرد و سروان کلاین این اهداف را به شیوه‌ای غیردیپلماتیک «امیال سلطه‌گرایانه احمقانه»ای می‌نامید، آن هم بدین جهت که اتحاد آلمان - ایران را به مخاطره می‌انداخت. کلاین، اما برخلاف آن، ایران را در درازمدت دارای «دورنمای عظیم فرهنگی و اقتصادی» برای امپراتوری قیصر می‌دانست.

فردی که می‌خواست مردم ایران و عراق کنونی را بر ضد نفوذ انگلیسی‌ها و روس‌ها بشوراند، در کودکی نیز خودسر بود. زمان مدرسه برایش «جنون آموزش» بود و معلومات فراگرفته را یک «بار» تلقی می‌کرد. اما به جای آن او پیوسته از عقل سلیم و «اشتیاق رام‌نشدنی آزادیخواهانه» دنباله‌روی کرده است و شگفت آنکه همیشه موفق بوده است: کلاین دور دنیا را گشت، به ارتش رفت و از سال ۱۹۱۱ دوره‌های یکساله ماموریت در ریودوژانیرو، قاهره و تهران را به عنوان آتاشه نظامی پشت سر گذاشت.

هنگامی که وزارت امور خارجه آلمان، پس از شروع جنگ جهانی اول، به دنبال پرسنل برای مأموریت‌های محرمانه در شرق می‌گشت، اندوخته‌های تجربی به او یاری کرد. مطرح شدن کلاین از خودش بود و در سال ۱۹۱۴ سرپرستی یک واحد تکاوری را به عهده گرفت: آلمانی‌ها می‌خواستند به کمک عشایر عرب لوله‌های نفتی انگلیسی‌ها را در خلیج فارس منفجر کنند - و با این کار خط انرژی‌رسانی برای نیروی دریایی را قطع کنند. ستاد کل امید داشت تا با این کار «یک ضربۀ کاری به قلب فرماندۀ نیروی دریای انگلیس وارد کند.»

ترکیب این واحد هم، مثل خود ماموریت، نامتعارف بود: کلاین به یک گروه رنگارنگ از ماجراجویان حرفه‌ای که به زبان‌های گوناگون تسلط داشتند، باستان‌شناسان، بازرگان و مهندسان آلمانی اعتماد کرد. ادگار اشترن، که بعد‌ها سردبیری انتشارات اولشتاین را بعهده گرفت، مهم‌ترین همکار او بود. نفرات هستۀ مرکزی اجرای این ماموریت ۶۹ نفر بود، در مقطعی ۳۰۶ سرباز اتریشی - مجاری نیز که از اسارت روس‌ها فرار کرده بودند، به جمع آنان پیوستند. این عده تحت فرماندهی ارتش ترکیه قرار داشتند که در آن زمان، از بغداد، عراق کنونی را کنترل می‌کرد و سخت تحت فشار نیروهای انگلیسی و روسی بود.

کلاین انتظار داشت که در آیندهٔ نه چندان دور کارش تنها به لوله‌های نفتی خلاصه نشود. او به محض مشاهدۀ یک مشکل بی‌درنگ دست به کار می‌شد، سرهم بندی می‌کرد. وقتی که زغال سنگ کشتی‌های ترکی شناور در دجله و فرات ته می‌کشید، همکارانش به کار تجسس برای یافتن معادن زغال سنگ روی آوردند. یک آهن‌کار اتریشی مدیریت معدنی را برعهده گرفت که با عجله شروع به استخراج کرده بود و یک سر گارسون آلمانی با ۱۰۰۰ راس شتر نقش تدارکچی را به عهده گرفت. مهندسان کلاین، مین‌های هدایت شده از راه دور برای کارگذاری در رودخانه را نیز ساختند و تلاش ناموفقی نیز به خرج دادند تا دوایی بر ضد بلای هجوم ملخ بیابند.

اما کلاین امیدوار بود که جهاد مقدس خود را به ایران نیز صادر کند. اگرچه حکومت سنی مذهب عثمانی در سال ۱۹۱۴ حکم جهاد علیه دشمنانش را داده بود، اما مسلمانان شیعه چه؟ برای جلب اعتماد آن‌ها نسبت به قیصر، کلاین در سال ۱۹۱۵ بدون هماهنگی با کنسول قسطنطنیه به دیدار رهبران مذهبی شیعی ساکن در نجف و کربلا رفت.

کلاین در روز ۲۴ ژانویه ۱۹۱۵ دربارهٔ ناملایمات سفر به کربلا می‌نویسد: «در میان راه دکتر (شاخت) به سختی بیمار شد، او بی‌هوش می‌شود و خونریزی روده دارد. یک ساعت پیش از رسیدن به کربلا دو ایرانی باهوش و با سر و وضعی بسیار نجیب به پیشواز ما آمدند تا ما را همراهی کنند.» یکی از آنان فرزند شیخ مجتهد علی است.

چنانکه این سروان با ناباوری اشاره می‌کند، شیخ علی از میهمانان آلمانی خود «با صد‌ها ظرف از غذاهای شرقی پذیرایی کرد.» سروان کلاین پس از مذاکرات طاقت‌فرسا به اهداف خود رسید: در ماه فوریه ۱۹۱۵ روحانیون برجستۀ شیعی، به پشتوانه کمکی بالغ بر پنجاه هزار رایشز مارک، فتوای جهاد مقدس علیه دشمنان آلمان را صادر کردند.

اگرچه تکروی‌های این سروان ناپسند بود و موقتا کنار گذاشته شد، اما چند هفته بعد بزرگترین اقدام موفقیت‌آمیز خود را انجام داد: در معیت نیروهای عثمانی یک کماندوی ویژۀ تحت فرماندهی هانس لوهرز موفق شد که در روز ۲۲ ماه مارس ۱۹۱۵ در اهواز، لولۀ نفت انگلیسی‌ها را منفجر کند. آن‌ها توانستند در هفته‌های بعد به یاری یک طایفهٔ عرب، ضربه‌های پیاپی‌ای، در مسیر ۳۵۰ کیلومتری این خط لوله وارد کنند. ستاد ارتش آلمان، بر حسب داده‌های سالیانۀ شرکت نفت ایران و انگلیس، زیان‌های وارده را چیزی در حدود ۳۲۰ میلیون لیتر نفت برآورد کرده بود.

شماری از این خرابکاران چندی بعد در مخمصه افتادند. انگلیسی‌ها، ترک‌ها را از منطقه اهواز بیرون راندند و قایق‌های توپدارشان در میانه‌های سال ۱۹۱۵ شهر عمره واقع در غرب این منطقه را تسخیر کرد؛ شهری که لوهرز با عده‌ای از همقطارانش به آنجا پناه برده بودند. او هنگام عقب‌نشینی به همراه رفقایش مولر، باک و شادوو از رودخانۀ طغیان‌زدهٔ دجله گذشت. یکی از اسب‌هایشان غرق شد. آلمانی‌هایی که لباس عربی به تن کرده بودند توانستند از مسیر رودخانه به شمال کشور راه بیابند. آن‌ها موفق شدند جاسوس‌ها و خبرچینان انگلیسی را فریب دهند، اما به دام راهزنان عرب افتادند و دار و ندارشان به سرقت رفت. یک بار، دو بار، بار‌ها؛ یک بار اسبشان را از دست دادند، بعد ساعت و کفش و لباس و البسه.

با تن‌پوشی پاره پوره، پابرهنه، روان بر زمین خاک رس سوزان، اغلب بیهوده دست به گدایی نان دراز می‌کردند. برای فرار از گرمای سوزان شاخه‌های درخت گز را روی سر می‌گذاشتند که این خود پشه‌ها و مگس‌های فراوانی را جلب می‌کرد: لوهرز به یاد می‌آورد که «بر شانه‌ها و دستان و پا‌هایمان زخم‌های پهن چرکینی دهان باز کرده بود.» رفیقش شادوو بار‌ها از هوش رفته بود.

شاید یکی از شگفتی‌های ماموریت کلاین جان سالم به در بردن لوهرز و رفقایش در این ماجرا باشد. آن‌ها پس از پشت سر گذاشتن بیش از یکصد کیلومتر، به کمک یک عرب آلمان‌دوست، در منطقه الغربی به نیروهای ترک پیوستند. کلاین بعد از پایان جنگ دل به فلسفه سپرد. این جهاد مقدس که خود زمانی می‌خواست آتش آن را برافروزد، را «ساده لوحی و ظاهرسازانه» نامید؛ او هرگونه سلطه‌طلبی را که در گذشته عاملش بود، سخت نکوهش کرد. اما کلاین در یک نکته به خود وفادار ماند: ایران تا پایان عمر سرزمین رویایی‌اش باقی ماند.


منبع: اشپیگل آنلاین، مقاله کریستف گونکل ، ترجمه: واهیک کشیش‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها