گفت‌وگو با مجید پتکی، بازیگر نقش پدر دنیا در سریال گذر از رنج‌ها

جانم را می‌دهم اما دختر به خان‌زاده نمی‌دهم

مجید پتکی بازیگری حرفه‌ای است، گیرم که شاید نه چندان شناخته شده. تبعات کار در شهرستان همین است؛ گمنام می‌‌مانی حتی اگر کوه استعداد و خلاقیت باشی. پتکی تئاتر را شغل اصلی خود می‌داند و از آن ارتزاق می‌کند.
کد خبر: ۷۷۰۸۷۹
جانم را می‌دهم اما دختر به خان‌زاده نمی‌دهم

در سریال‌های سیمای استان گیلان هم بازی می‌کند و گهگاه در مجموعه‌هایی که پخش‌شان به صورت سراسری است. او این شب‌ها با مجموعه «گذر از رنج‌ها»ی فریدون حسن‌پور مهمان خانه‌ها شده است در شمایل و شخصیت جوان عاشق‌پیشه‌ای که حالا و پس از رسیدن به قسمت‌های میانی‌ سریال، عاقل‌مردی شده سفیدموی که همه دغدغه‌اش دخترش است؛ دنیایش و آنچه از سر ظلم و ناحقی بر او می‌رود.

گفت وگو را با توضیحات البته کوتاه شما از سوابق و فعالیت‌های هنری‌تان آغاز کنیم.

فعالیت‌های نمایشی را از سال 68 و در دوره دبیرستان با تئاتر شروع کردم. بعد با نمایش‌های آیینی - سنتی بخصوص روحوضی آشنا شدم و همزمان با اجرا، مدتی را هم در این باره تحقیق کردم. از محضر استادانی مثل داوود فتحعلی بیگی هم بهره بردم.

با افتتاح شبکه باران در استان گیلان من هم مثل بیشتر بچه‌های تئاتر وارد کارهای تلویزیونی شدم و در سریال‌‌های این شبکه به ایفای نقش پرداختم. البته همزمان در چند کار مجموعه سراسری مثل «آواز شب» داریوش فرهنگ و «آواز مه» حسینعلی لیالستانی هم بازی کردم. در «قهوه تلخ» مهران مدیری هم بودم. به هر حال جسته و گریخته در سریال‌های کشوری و استانی مشغول بودم تا رسیدم به گذر از رنج‌های فریدون حسن‌پور.

چگونه برای نقش سهراب این سریال انتخاب شدید؟ از همان ابتدا این نقش را برای شما در نظر گرفته بودند؟

مهدی بوستان‌پرور، دستیار آقای حسن‌پور تماس گرفت و خواست مرا ببیند. ابتدا برای یک نقش دیگر مدنظر بودم. حتی تا مرحله تست گریم و لباس هم قرار نبود نقش سهراب را بازی کنم. اما بالاخره با صحبت‌هایی که حسن‌پور با دستیارانش داشت، این نقش به من رسید.

ابتدا قرار بود کدام نقش را بازی کنید؟

خسرو.

همان نقشی که جعفر دهقان به عهده دارد؟

بله، ایشان بازی کرده است.

نقش سهراب چقدر برایتان ویژه و خاص بود؟

من سهراب و سهراب‌های زیادی را دیده‌ام. حتی در قصه‌هایی که قبلا شنیده‌ام هم امثال سهراب زیاد است؛ پدرهای رنج‌کشیده‌ای که با مرگ همسر، بار بزرگ کردن فرزندانش بر دوش آنها می‌افتد. بخصوص که فرزند دختر هم داشته باشند و به مادر از دست‌رفته آن دختر هم علاقه داشته و حالا در وجود او نشانه‌هایی از همسر مورد علاقه‌شان را می‌بینند. در گیلان این قصه زیاد اتفاق می‌افتد. حتی زمانی که قسمت‌هایی از سریال را که خودم هم در آنها بازی ندارم می‌بینم، احساس می‌کنم قصه‌هایش چقدر برایم آشناست. قصه‌هایی که اتفاقا در حال فراموشی بود.

سهراب گذر از رنج‌ها کاملا برایم آشنا بود. وظیفه داشتم او را بخوبی بازی کنم. حسن‌پور هم خیلی خوب سهراب را هدایت کرد. حتی با خودش هم تماس گرفتم و گفتم حالا که سریال را تماشا می‌کنم و چیزی را که در ذهنم بود با نتیجه کار مقایسه کرده و تفاوت‌ها را می‌بینم، تازه متوجه می‌شوم چقدر خوب سهراب قصه‌اش را برای من تعریف کرده و در کسوت کارگردان کمک کرده من سهرابش را بازی که نه، زندگی کنم. این روزها همه در کوچه و خیابان مرا به نام بابای دنیا می‌شناسند و صدا می‌زنند. من در زندگی واقعی‌ام یک پسر هشت ساله دارم و خیلی خوشحالم که با این سریال خدا یک دختر هم به من اعطا کرده است.

اختلاف سنی سهراب و زیبا کمی زیاد به نظر نمی‌رسد؟ سهراب بیشتر به پدر زیبا شباهت دارد تا همسرش.

البته این انتخاب کارگردان بوده است. ببینید در نواحی کوهستانی مثل تالش پسرها تا به سن ازدواج برسند از آب و آتش می‌گذرند. نه این‌که موضوع را به همه جوانان مناطق کوهستانی تعمیم بدهیم، اما شرایط زندگی واقعا سخت است. شاید زمخت بودن سهراب در برابر زیبا هم دلیلش همین مشقت و مصائب کار و زندگی باشد. شاید هم من نتوانسته‌ام نقش را خوب دربیاورم. در همه جا دامادهایی پیدا می‌شوند که سن و سالشان بیشتر از عروس نشان دهد. به هر حال همه اینها انتخاب و سلیقه آقای حسن‌پور بوده است.

سهراب سریال گذر از رنج‌ها قرار است شخصیتی عاشق‌پیشه باشد. بیننده از گذشته عشقی آنها چیزی نمی‌بیند. زندگی مشترکشان هم به دلیل مرگ زیبا خیلی کوتاه است. عاشقی سهراب گویا فقط قرار است در چله‌نشینی بر سر مزار زیبا خلاصه شد سوگواری نشان داده شود؟

این که می‌گویم نظر شخصی‌ام به عنوان یک بیننده است، نه بازیگر مجموعه. شاید دغدغه کارگردان نمایش زندگی سهراب و زیبا قبل از به دنیا آمدن دنیا نبوده باشد و به همین لیل هم بسنده کرده به همین مقدار کم. شاید نگاه حسن‌پور به اتفاقات پس از تولد و بزرگ شدن دنیا بوده است. اگر می‌خواست خیلی مفصل بپردازد به آن دوران که اتفاقا شاید زیبا هم می‌شد، آن وقت سریال چند قسمتی می‌شد؟ به هر حال محدودیت‌های زمانی‌ وجود دارد.

اما آقای حسن‌پور برای قسمت چله‌نشینی سهراب بر سر مزار همسرش و حتی ترک کردن آن خیلی وقت گذاشت و کار کرد. این چله‌نشینی شاید مکملی بوده برای عاشقانه‌های پیش از تولد دنیا تا قصه بخوبی پیش برود. قصه سریال در قسمت‌های آینده جذاب‌تر هم خواهد شد. احتمالا به دلیل محدودیت‌های زمانی به مقطع قبل از تولد دنیا کمتر پرداخته شده است.

روابط سهراب با همسر جدیدش خیلی تصنعی و سرد است، بخصوص با دخترخوانده‌اش که حتی در حد یک جمله کوتاه هم با او همکلام نمی‌شود. گویا سهراب قصد کرده تمام احساس و عواطفش را برای دنیا خرج کند.

شما می‌گویید برخورد تصنعی، اما من نامش را می‌گذارم سنتی. تمرکز نویسنده بر زندگی دنیا بوده است و همه قصه‌ها حول محور او می‌چرخد. حتی اسم سریال هم در آغاز دنیا بود که بعد به گذر از رنج‌ها تغییر نام داد. حتی خود من فارغ از سهراب بودنم به دنیا توجه بیشتری داشتم تا مبادا به بچه‌های دیگر حسادت کند. اما در متن هم نبود که مثلا سهراب دست نوازش بر سر دیگران هم بکشد. آنچه شما می‌بینید به‌طور تمام و کمال خواسته آقای حسن‌پور به عنوان نویسنده و کارگردان سریال است.

اگر خودتان واقعا پدر دنیا بودید در مواجهه با اتفاقات قصه چه می‌کردید؟

(می‌خندد) من اصلا دخترم را به خان و خان‌زاده آن هم با این ذهنیت زورگویی‌شان نمی‌دادم.

حتی در شرایط همان روزگار؟

یعنی در ارباب و رعیتی؟

بله.

سهراب را می‌پسندم، اما باز هم فکر نمی‌کنم دخترم را به ارباب‌زاده می‌دادم. شاید جانم را می‌دادم، اما پاره تنم را نه.

تجربه همبازی شدن با بازیگران شناخته شده و پرکاری مثل پژمان بازغی، پیام دهکردی و مهران رجبی چگونه بود؟

بازغی که از دوستان دوران دبیرستان است، اما درباره تجربه بازی (می‌خندد) خیلی جالب بود. به هر حال اینها دوستانی هستند که در فضای حرفه‌ای کار کرده‌اند، اما ما در شهرستان فعال هستیم و این سریال فرصتی فراهم کرد با هم همبازی شویم. من که خیلی استفاده کردم، جدا استفاده کردم.

من در استان خودم سال‌هاست که نگاهم به بازیگری جدی و حرفه‌ای است. شغلم این است و کار دیگری ندارم. وقتی از بازیگرانی که در تهران ساکن هستند درباره شرایط کار کردن در این روزها می‌پرسید همه می‌گویند سخت می‌گذرد، حالا تصور کنید ما بازیگران شهرستانی با چه مشکلاتی مواجه هستیم. امیدوارم سریال گذر از رنج‌ها فرصتی فراهم کند برای حضور و دیده شدن بازیگران شهرستانی و واقعا برایشان گذر از رنج‌ها باشد.

قصد ندارید بازیگری را به صورت جدی‌ و حرفه‌ای‌تر دنبال کنید؟

چرا، قطعا. من متولد 53 هستم و از سال 68 فعالیتم را آغاز کرده‌ام. بازیگری دغدغه‌ام است.

مثلا قصد ندارید به تهران مهاجرت کنید؟ بیشتر فعالیت‌های هنری در پایتخت متمرکز است.

تهران شرایطی دارد که برای زندگی کردن شهر خوبی نیست، اما به هر حال تمرکز کاری در آنجاست. باید یک تصمیم درست بگیرم. دوست ندارم بدون خانواده‌ام در شهری ساکن شوم. با توجه به فاصله کم شهر رشت تا تهران ترجیح می‌دهم در استان خودم زندگی کنم و برای فعالیت کاری به تهران رفت و آمد داشته باشم.

گویا امسال با فیلم «قول» محمدعلی طالبی در جشنواره سی و سوم فجر حضور دارید؟

بله، البته سال 86 هم با فیلم «نقطه صفر» امیرقاسم راضی در جشنواره بودم. فیلم قول یکی از آثار برگزیده جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان است که به‌طور مستقیم به جشنواره فجر راه یافته.

فیلم درباره قول عمل‌نکرده یک نوجوان است به پدرش که نقش پدر را من بازی کرده‌ام. این فیلم دومین تجربه همکاری من با آقای طالبی بود. قبل از این در فیلم «یک روز سرد» با محوریت معلم فداکار گیلانی بازی می‌کردم که به خاطر نجات دانش‌آموزانش از آتش‌سوزی دچار صدمه شده بود و نقش معلم فداکار را به‌عهده داشتم.

محسن محمدی / گروه رادیو وتلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها