اختصاصی جام جم آنلاین

یادگیری در خواب حقیقت دارد!

زندگی با نظم و ترتیب لذتبخش می‌شود

ساعت 7 و 30 دقیقه شنبه است. زنگ مدرسه به صدا در می‌آید و بچه‌ها به ردیف در صف می‌ایستند. برنامه صبحگاهی اجرا می‌شود و ناظم با بچه‌ها راجع به درست راه رفتن در راه پله‌ها صحبت می‌کند. شاگردان مدرسه حدود یک ساعت و نیم پیش از خواب بلند شده‌، همراه خانواده صبحانه خورده، اکثرا کیف‌شان را از شب قبل آماده کرده‌اند و به همین دلیل توانسته‌اند امروز را با شادابی و نشاط شروع کنند.
کد خبر: ۷۶۹۲۳۱
زندگی با نظم و ترتیب لذتبخش می‌شود

برنامه صبحگاهی که توسط بچه‌های یکی از کلاس‌های چهارم برگزار می‌شود هم سرحالی مضاعفی به آنها می‌بخشد و همه آنها می‌دانند امروز قرار است در هر کدام از زنگ‌های مدرسه چه درسی را با کدام معلم بگذرانند و کدام مباحث قرار است تدریس شود. همه چیز خوب پیش می‌رود و پس از تمام شدن برنامه صبحگاهی، بچه‌ها به صف راهی کلاس‌هایشان می‌شوند. ناگهان احمد که در کلاس پنجم درس می‌خواند با موی شانه نکرده، صورت نشسته، ناخن نچیده، کیفی که نصف کتاب‌هایش در آن نیست و ذهنی که اصلا به خاطر ندارد امروز قرار است کدام درس‌ها را داشته باشند دوان‌دوان از آن دورها پیدایش می‌شود و خود را به در مدرسه می‌رساند.

به هر سختی که هست خود را از مامورانی که اسم بچه‌های تاخیری را می‌نویسند می‌گذراند، ناظم را می‌بیند ولی هزار و یک فیلم از خودش درمی آورد تا ناظم او را نبیند، به سرعت به سمت کلاسش می‌دود و می‌بیند بچه‌ها سر کلاس نشسته‌اند، ولی خوشبختانه هنوز معلم وارد کلاس نشده و او می‌تواند بدون شماتت شنیدن داخل شود و پشت میزش بنشیند. بغل دستی‌اش شروع به مسخره کردنش می‌کند، چون احمد تنها شاگرد کلاس است که شنبه‌ها با صورت نشسته و موی شانه نکرده، ناخن‌های نچیده و لباس‌های چروک که بوی غذا می‌دهند وارد کلاس می‌شود.

احمد قلدرانه بر سر بغلدستی‌اش فریاد می‌کشد و او را ساکت می‌کند. در همان لحظه معلم وارد کلاس می‌شود و همه بچه‌ها به احترامش از جای برمی‌خیزند. اول صبح است و او می‌خواهد تکالیف بچه‌ها را ببیند. وای! باز مصیبت احمد شروع شد. امروز دیگر چه دروغی از خودش دربیاورد؟ بگوید مادرش مریض بوده، پدرش بیمارستان بوده، مادربزرگش از مکه آمده، برق نداشته‌اند، لوله آبشان ترکیده بوده، خبر فوت اقوام را شنیده‌اند، مهمان داشته‌اند یا...؟ نه، اینها کارساز نیست! معلم دیگر او را شناخته و احمد به خوبی می‌داند حنای چاخان‌هایش دیگر رنگی ندارد. پس خود را برای شماتت شدن آماده می‌کند.

وضع خواهر احمد که دو سال کوچک‌تر از اوست هم بهتر از این نیست. آن دختر سوم دبستانی هم به بی‌نظمی و نامرتبی عادت کرده و دائما مورد بازخواست انضباطی قرار می‌گیرد. احمد و خواهرش از مدرسه متنفرند، زیرا برای آنها به معنای محیط توبیخ و عذاب است. آنها نمی‌دانند چرا به مدرسه می‌آیند و هنوز دلیل درس خواندن را متوجه نشده‌اند.

وقتی وارد خانه‌شان می‌شوی و از نزدیک پدرومادرشان را می‌بینی، در می‌یابی که چرا این دو بچه تا این اندازه به نامرتبی عادت کرده‌اند. پدر خانواده که کارمند است صبح‌ها از خانه خارج می‌شود و صبحانه را در اداره همراه سایر همکاران می‌خورد، اما وای از مادرخانواده! او هیچ صبحی را زودتر از ساعت 9 از خواب بلند نمی‌شد. برایش اهمیتی ندارد دو بچه مدرسه‌ای دارد که باید راس ساعت 6 صبح از خواب بسیار شوند، صبحانه بخورند، لباس‌های از پیش اتوشده‌شان را به تن کنند، حاضر و آماده شوند و به مدرسه بروند. اصلا مادر خانواده با ارزش درس خواندن آشنا نیست. تنها چیزی که هنگام صبح برای او ارزش دارد، این است که به اندازه کافی بخوابد تا کسری خواب نداشته باشد. تازه هنگام ظهر راهی آشپزخانه نامرتبش می‌شود تا چیزی بخورد و به فکر غذایی باشد که قرار است به عنوان ناهار به خانواده بدهد. او از قبل برای غذای امروز برنامه‌ریزی نکرده و به همین دلیل ایده خاصی ندارد. به هر غذایی که فکر می‌کند، متوجه می‌شود یکی از مواد در خانه موجود نیست. وای! دو ساعت دیگر بچه‌ها به خانه می‌آیند و از او غذا می‌خواهند. راحت‌ترین کار آن است که به رستوران زنگ بزند و پیتزا سفارش بدهد. این تقریبا برنامه یک روز در میانشان است. بچه‌ها اضافه وزن پیدا کرده‌اند و به هیچ‌وجه با غذای سالم آشنا نیستند. مادر حوصله ندارد برای پختن یک وعده پلو خورش، کلی زمان بگذارد و انرژی صرف کند. درست کردن غذاهای آسان با مواد فریزری آماده که در همه سوپری‌ها پیدا می‌شود راحت‌تر است. از دید مادر غذا قرار است فقط شکم را سیر کند و خاصیتش اهمیتی ندارد. بچه‌ها هم کوچک‌تر از آنند که چیزی به جز مزه غذا را درک کنند و از این رو، با غذاهای آماده هیچ مشکلی ندارند. مادر این خانواده، نمونه یک زن شلخته و نامرتب است.

داستانی که خواندید در برخی خانواده‌ها رخ می‌دهد. پدر و مادر چندان مرتب نیستند. بچه‌ها هم با همان نظام رشد می‌کنند. آنها ارزش درس و کار را درک نمی‌کنند و مهم‌ترین مسائل زندگی را فقط در رفع غرایز اولیه انسانی می‌دانند. دانشجویان زیادی را می‌بینیم که وارد یک دانشگاه غیردولتی سهل‌الوصول می‌شوند در حالی که سرسوزنی نمی‌دانند ارزش درس چیست. یکی دو سال در آن دانشگاه وقت هدر می‌دهند و زمان خودشان و پول خانواده را به تاراج می‌برند، اما از آنجایی که از لحظه اول کوچک‌ترین ارزشی برای دروس تدریس شده در این دانشگاه قائل نبودند، روزی دانشگاه را رها می‌کنند و دوباره سر خانه اول برمی‌گردند؛ بدون هیچ برنامه‌ای برای آینده یا افقی در زندگی.

امیدوارم شما جزو این دسته افراد نامرتب و باری به هرجهت نباشید، اما اگر هم هنوز به آن میزان نظم و ترتیب لازم دست نیافته‌اید، در اینجا راهکارهایی را به شما معرفی می‌کنیم که برای مرتب کردن خانه و همچنین نظم بخشیدن به زندگی کمک‌تان می‌کنند:

ـ برنامه‌ریزی داشته باشید: یک انسان منظم برای سال، ماه، هفته و روزش برنامه‌ریزی می‌کند. شما باید بدانید هفته آینده می‌خواهید چه غذاهایی درست کنید، کدام قسمت از خانه را تمیز کنید، کجاها بروید، چه وسایلی بخرید، چه مبلغ پول خرج کنید، کدام کتاب‌ها را مطالعه کنید و چه کارهایی انجام دهید. برنامه‌ریزی شما باید منطقی باشد و در قالب زمان و توانی که دارید، بگنجد. یک دفترچه داشته باشید، برنامه‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت‌تان را در آن یادداشت کنید. گاهی آن را مرور کنید تا ببینید کجای مسیرتان را درست رفته‌اید یا چه اشتباهاتی داشته‌اید تا در آینده عملکرد درست‌تری داشته باشید.

ـ غیرضروریات را حذف کنید: اگر در خانه وسایلی دارید که هرگز از آنها استفاده نمی‌کنید، آنها را به دیگران اهدا کنید یا دور بیندازید. وسایل بی‌استفاده موجب برهم‌خوردگی بیشتر خانه شما می‌شوند و انرژی بیشتری برای نظافت می‌برند. آنها را نگه ندارید. حذف این اشیاء بی‌خاصیت از محیط خانه موجب نظم و ترتیب بیشتر خواهد شد. این امر را در همه موارد زندگی‌تان رعایت کنید. عادت‌های غیرضروری را که فقط وقت شما را هدر می‌دهند و اجازه نمی‌دهند به کارهای دیگر برسید، رها کنید. تماشای تلویزیون، پای کامپیوتر و اینترنت نشستن، گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی، خریدهای مکرر و عاداتی مانند این باید محدود باشند. وقت ارزشمندی را که در این دنیا به شما تقدیم شده، صرف انجام اولویت‌های اصلی زندگی‌تان کنید.

ـ با افراد مرتب و منظم رفت و آمد کنید: هر دوستی که داشته باشید، صفات او را جذب می‌کنید. اگر نامرتبی نقطه ضعف شماست، پس سعی کنید حتما با افراد مرتب نشست و برخاست بیشتری داشته باشید. وقتی شما به خانه تمیز و منظم آنها قدم می‌گذارید، ناخودآگاه تمیزی آن خانه بر روحیه‌تان تاثیر می‌گذارد و به مرتب‌کردن خانه خودتان میل پیدا می‌کنید. همچنین هنگامی که می‌دانید یک فرد تمیز می‌خواهد قدم به منزل شما بگذارد، تلاش می‌کنید زندگی‌تان را تا سر حد امکان مرتب جلوه دهید. این مساله در مورد تمام جنبه‌های زندگی صدق می‌کند. اگر دوستی هدفمند داشته باشید که به شیوه‌ای نظام‌مند مقاصدش را دنبال می‌کند، شما هم ترغیب می‌شوید که اهداف‌تان را پله به پله دنبال کنید.

ـ کارهایی را که برایتان شیرین‌ترند، اول انجام دهید: معمولا در برنامه‌ریزی‌های زندگی می‌گویند کار سخت را اول انجام بدهید، اما این به شرطی است که تعداد کارها کم باشد. اگر برای مرتب‌کردن خانه باید 15 کار ریز و درشت را انجام دهید، ابتدا سراغ پنج تای ساده‌تر بروید و سپس پنج تای کمی سنگین‌تر. به این ترتیب، خیال‌تان راحت می‌شود که اگرچه کارهای سنگین باقی مانده، اما در عوض تعدادشان محدود است.

ـ برای انجام هر کار، محدوده زمانی قائل باشید: اگر فعالیت‌هایتان را به کندی انجام دهید، از گذشت زمان و انجام کارهای کم کلافه می‌شوید. هر روز برنامه‌ریزی صحیح و منطقی داشته باشید تا یک سری کارها را از صبح تا شب به انجام برسانید. برای خود جایزه‌هایی قائل شوید.

مثلا اگر امروز توانستید تاساعت 6 اتاق خواب را مرتب کنید و درس بخوانید، می‌توانید همراه دوست‌تان برای پیاده‌روی به پارک بروید. مطمئن باشید که همین جایزه‌های ساده می‌تواند نقش مهمی در انگیزه بخشیدن به شما ایفا کند.

چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها