در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
از روزی که این موضوع را فهمیده بود مدام به آن فکر میکرد و باورش نمیشد که باید از دوستانش و همه چیزهایی که به آنها خیلی علاقه داشت جدا بشود. امروز قرار بود مادرش به مدرسه بیاید و پروندهاش را بگیرد و میدانست آخرین ساعتهایی است که در این کلاس نشسته و همین باعث ناراحتی و نگرانی او شده بود. احساس دور شدن از خانم معلم مهربانش؛ بچههای کلاس و بخصوص دوست صمیمیاش «جابری» او را غمگین کرده بود و نمیتوانست به درس توجه کند. معلم یک لحظه به او نگاه کرد و وقتی دید حواسش نیست به او نزدیک شد و به آرامی صدایش زد و گفت: پسرم؛ داریوش جان چرا گوش نمیدی، حواست کجاس؟ او سرش را بلند کرد و نگاهی به خانم معلم انداخت و یکدفعه بدون اجازه گرفتن بلند شد و رفت وسط کلاس ایستاد و با اینکه بغض کرده بود با صدایی لرزان شروع به حرف زدن کرد: خانم اجازه؛ من قراره از این مدرسه برم، امروزم مامانم میاد تا پروندم رو بگیره، خیلی ناراحتم، خیلی زیاد؛ دلم برای همکلاسیهام؛ شما، مدرسه، کلاسم، حتی میزو نیمکت و تخته سیاه هم تنگ میشه؛ بیشتر از همه واسه جابری تنگ میشه!
چند لحظهای سکوت کرد و بعد دوباره گفت: خانم اجازه، حالا چکار کنم...
حرفش نیمه تمام ماند و گریهاش گرفت و دیگر نتوانست چیزی بگوید و به طرف خانم معلم رفت. بچهها همه ساکت شده بودند و فقط به او نگاه میکردند و خانم معلم که دید او خیلی ناراحت و غمگین است با مهربانی دستهایش را گرفت و گفت: پسر گلم چرا گریه میکنی؛ چرا اینقدر ناراحتی؟
بعد او را روی صندلی خودش نشاند و آرام گفت: پسرم گریه نکن؛ این اتفاق ممکنه برای هر کدوم از بچهها پیش بیاد، باید قوی باشی شما دیگه کلاس سومی و بزرگ شدی؛ بعدشم شما که نمیخوای از این شهر بری هر وقت بخوای میتونی بیای اینجا دوستاتو ببینی؛ حالا دیگه پسر خوبی باش و گریه نکن و برو سرجات بشین.
بعد از صحبتهای خانم معلم کمی حالش بهتر شد و نگاهی به بچهها کرد و در میان آنها چشمش به دوست صمیمیاش افتاد و گفت: خانم اجازه؛ اگه من هر وقت بیام شما اجازه میدین بیام سر کلاس و با بچهها حرف بزنم.
ـ بله که اجازه میدم به شرط اینکه یواش حرف بزنید و کلاس رو شلوغ نکنید.
داریوش که حالا لبخندی روی لب داشت و ناراحتی اش کمتر شده بود دوباره گفت: خانم اجازه، حالا که روز آخرمه میشه پیش جابری بشینمو یه کمی باهاش حرف بزنم!
خانم معلم که از این حرف خندهاش گرفته بود کمی ساکت شد و بعد با مهربانی گفت: خواهش میکنم، بفرمایید بشینید!
رضا بهنام
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد