به مناسبت روز روستا

آرامش روستا در شبهای پرستاره

در سپیده‌دم صبح، یکی با بانگ خروس پلک از هم می‌گشاید شاد، چشمکی می‌زند به آسمانی که هنوز آفتابش برنیامده است؛ این یکی، اما به ناگهان خواب از دیدگانش می‌پرد با آلارم ساعت و یا بوق‌های ممتد یک ماشین، هنوز خستگی کار دیروز را در چشمان خود دارد.
کد خبر: ۷۲۴۹۶۰
آرامش روستا در شبهای پرستاره

قصه ما تفاوت زندگی شهر و روستا نیست؛ اگر روزگاری شهر پر از جاذبه بود برای یک روستانشین نیک‌سرشت، اینک روستا افسوسی شده است برای رفتن و ماندن، برای اندکی آرامش. داستان ما روایت شب‌های شیرین با هم بودن است در یک خانه کاهگلی، که اهالی می‌نشستند به گپی دوستانه.

نسل اول

شاید باورتان نشود که در سال 1335 حدود 55 درصد از روستاهای استانی همچون گیلان هنوز حتی یک رادیو نداشتند. قدیمی‌ها می‌نشستند دور هم و قصه روز و روزگار خویش را می‌گفتند و از درد دل آخرین خانه ر وستا آگاه می‌شدند؛ چندان نیازی به آمدن برای شهر نبود جز خرید مایحتاجی همچون قند و چای و اندکی البسه، آن نیز گاه به گاه. چوپان سحرگاه توشه برمی‌گرفت و گله گاو و گوسفند را می‌برد به سمت دشت و کوه، گاه در فصلی همچون تابستان، شبان مهربان به همراه گله شب را در دشت می‌ماند. آتش، قوری سیاه، آسمان مهتابی وستاره‌های بالای سرش تابلویی بود که هیچ‌وقت خدا برای او تکراری نبود.

در روستا پدر و پسران با تیغه آهنی داس خویش، آنچه کاشته بودند را به فصلش برداشت می‌کردند. مادران و دختران نان می‌پختند، دار قالی به پا می‌کردند و کلی کارهای دیگر... گاه همین قالی که تابلویی بود از آرزوها و تاریخ، جهازی می‌شد در خانه دخترک شوخ چشمشان. سفره‌ها رنگین نبود، اما برکت فراوانی داشت. این نسل هنوز همچنان بر سبک زندگی خویش استوار مانده‌اند، مشاغلی شبیه به هم دارند، سخنان مشترک، باورهای شبیه به هم، خانه‌های مشابه و...

یک تحقیق که نسل اول را 64 ـ 56 سال در نظر گرفته نشان داده است که آنها حتی با وجود تکنولوژی‌های نوین و انتخاب‌های متعدد در زمینه خوراک، پوشاک، مسکن و... همچنان از الگوهای گذشته پیروی می‌کنند. نسل اول یادگارهای بسیار در سینه نهان دارند؛ نسلی از جنس آفتاب، کار و... روستانشینان حامی هم بودند در شادی و عزا. زندگی آنها در مراحلی دچار تغییرات بنیادی شد، مثلا در سال 1335 که لایحه قانونی اصلاح امور اجتماعی و عمران دهات در 33 ماده تصویب شد یا در سال 1341 اصلاحات ارضی با ویژگی‌های خاص خود به مرحله اجرا درآمد که این دومی دگرگونی زیادی را در معیشت روستاییان ایجاد کرد.جوانان این نسل شرم خطا داشتند، هر نگاه پاسدار فرد دیگر بود، چیزی که جامعه‌شناسان به آن «کنترل اجتماعی» می‌گویند. فرد هویت خود را در جمع تعریف می‌کرد، آنان جان نثار همسایه می‌کردند بی‌چشمداشت.

نسل دوم

کدام بهتر است؟ پرسشی ساده با پاسخی پیچیده؛ انتخاب‌ها نسبت به نسل قبل بیشتر شده بود؛ انتخاب‌هایی همچون نوع پوشاک، نمای مسکن، خوراک و غیره.انتخاب از میان گزینه‌های زیاد همه چیز را تغییر می‌دهد بویژه سبک زندگی را؛ به‌غیر از رادیو، تلویزیون هم تقریبا جای خود را به عنوان عضو ثابتی از خانه‌ها پیدا کرده بود. با این همه همین نسل که بین سی تا پنجاه و پنج ساله تعریف می‌شوند بر سنت گذشتگان همچنان پایبندند. خشکسالی که می‌شد بزرگ​ترها به نماز باران می‌ایستادند و کودکان عروسک باران می‌ساختند و خانه به خانه همراه با نوای شعر و دعا می‌رفتند، صاحب هر خانه تحفه‌ای مانند گردو یا بادام و شیرینی را به آنها تقدیم می‌کرد؛ دست آخر رحمت خدا فرومی‌بارید به خاطر ایمان آن دخترکی که برای دعای باران با خود چتر به همراه برده بود. این نسل هنوز قصه‌های گذشتگان را خوب به یاد دارد.

زنان حتی برای فرزندان خود لالایی می‌خواندند، چیزی شبیه به «لالا لالا کنم خوابت نمی​اد/ بزرگت می‌کنم یادت نمی​اد/ لالا لالا گل همیشه من/ چرا آتش زدی بر ریشه من/ لالا لالا گل آلاله رنگم/ لالا لالا رفیق روز تنگم...

اتفاقی افتاد. هر چند با سرعت نه‌چندان زیاد، اما نشانه‌های مصرف‌زدگی رخ هویدا کرد. پوشاک این نسل مقداری رنگ تغییر به خود دید. معماری خانه‌هایشان روبه سمت شهری شدن رفت و خیلی چیزهای دیگر... اما این نسل حالا هم سحر خیز هستند؛ کار آزموده در زراعت و دامداری و...

هنوز می‌شود بانگ خروس را در سحرگاهان شنید، هنوز سگ چوپان پی گله روان است. آنها گاهی و بیشتر اوقات در غروب آبادی جایی جمع می‌شوند و غروب آفتاب را تماشا می‌کنند؛ آمدن و رفتن خورشید را شهرنشینان به کلی از یاد برده‌اند. نسل دوم که باید پلی باشد بین نسل اول و سوم سخت در فشار مانده بین نسل اولی و سومی.

«چلیک مارکا»، «رزین کا»، «گردو بازی»، «یک قل»، «کلاه بَرَک»، «طناب بازی»، و... شاید آنها آخرین کسانی باشند که بازی‌های محلی را به یاد دارند.

نسل سوم

پدربزرگ هنوز آخرین شعر را نخوانده است، همان شعری که بیش از هفت دهه در سینه خود نگاه داشته است، هنوز غزل‌های نخوانده بسیار دارد... نسل سوم و یک پرسش تکراری؛ کدام بهتر است؟ گزینه‌ها نامحدود و انتخاب دشوار. آنها تحصیلات عالیه دارند، به اوضاع جهان آشنا هستند و... این نسل با شتاب تغییرات همراه شده است؛ گاهی هم سبقت‌های غیرمجاز می‌گیرند، در اصطلاح می‌شود همان «چالش سنت و مدرنیته».این نسل که در فاصله سنی یک تا 30 سال قرار دارند در یک دهکده دیگر سیاحت می‌کنند، «دهکده جهانی»! دیگر در خانه نان پخت نمی‌شود، می‌توان هر نوع نانی را از نانوایی آبادی تهیه کرد. میل چندانی به طبخ غذاهای محلی ندارند، دیگر با لباس سنتی خداحافظی کرده است، او این چیزها را نمی‌بیند و نمی‌شنود، هدفون به گوش دارد. باران هم که نبارد هیچ‌کس عروسک بارانی در روستا نمی‌گرداند؛ اصلا کسی با خود چتر به همراه نمی‌برد.نسل دوم و بویژه سوم شاهد تغییراتی اساسی بوده است؛ به نحوی که در میان نسل سوم تمایل به سبک زندگی مصرفی، به‌گونه‌ای که در شهرها رواج دارد و استفاده از فناوری‌های پیشرفته ارتباطی و رسانه‌ای به میزان زیادی دیده می‌شود.

پایان

به باور آنتونی گیدنز جامعه‌شناس، در جامعه کنونی دیگر سنت‌ راهنمای عمل انسان نیست و سنت دیگر نمی‌تواند هویت شخصی را برای فرد تعریف کند. هرچند این نظر بیشتر ناظر به فرنگ است، اما می‌توان مصادیقی از آن را هم در داخل برشمرد. و دست آخر این‌که... روستا یعنی آرامش، ستاره و سکوت شب، روستا یعنی خوردن یک لیوان شیر داغ محلی، روستا یعنی صدای جیرجیرک در دل شب و بانگ خروس صبحانه... روستا یعنی زندگی، یعنی «آرامش».

تغییرات کند و طولانی روستاها

شاید زندگی روستایی در طول چند هزار سال به اندازه چند دهه اخیر دچار تغییر و تحول نشده باشد. تغییرات در دوره‌های پیشین بسیار کند و در دوره‌های زمانی طولانی اتفاق می‌افتاد؛ اما اینک این تغییرات در سطح بسیار گسترده و در مدت کوتاهی واقع شده یا در حال اتفاق افتادن است. این تغییرات را می‌توان در ابعاد مختلف زندگی روستایی شاهد و ناظر بود مانند: شکل سکونتگاهی، مالکیت زمین و آب، استفاده از ابزار مدرن کشاورزی و روابط فرهنگی، اقتصادی روی هر کدام از این موضوع‌ها مباحث زیادی از سوی پژوهشگران انجام شده است.

این تغییرات را باید در سطح کلان‌تری نگریست؛ مانند موارد زیر:

* جمعیت مهمی از کشور در روستا ساکن هستند از این رو بازار مصرف مهمی برای تولیدکنندگان هستند؛ یعنی تغییر سبک زندگی از حالت تولیدی به شکل مصرفی. تولیدکنندگان با هدف قرار دادن جامعه روستایی تبلیغات ویژه‌ای را برای آنها طراحی کرده‌اند.

* از منظر ارتباطی؛ دیری نپایید که فناوری‌های مدرن جای خود را در خانه روستانشینان گشود. بخش مهمی از اهالی روستا ساکن شهر شدند و با گسترش وسایل حمل و نقل، میزان ارتباطات با شهر رشد سریعی یافت در نتیجه جاده و وسایل ارتباط جمعی عناصر مهم ارتباطی و انتقال فرهنگی به روستاها شد. موضوع گردشگری نیز تاثیر بسزایی بر فرهنگ روستایی بر جای نهاد. همین کافی است بدانید تعداد روستاهایی که حداقل از نظر تاریخی و طبیعی، یک ویژگی شگفت‌انگیز دارند، به بیش از 500 مورد می‌رسد.

* مهاجرت مقوله‌ای کهن و تکراری است، افراد بسیاری به دلایل گوناگون از روستا به شهر آمدند و متاثر از فضای فرهنگی ـ اجتماعی یک محیط بزرگ‌تر می​شدند؛ آنها گاه با برگشت خود به آبادی بخشی از این فرهنگ را انتقال می‌دادند.

* اگر در گذشته ویژگی‌های اجتماعی و فرهنگی در روستا همگنی در مواردی مانند اعتقادات، طبقه اجتماعی، تسلط خانواده گسترده و غیره بود با توجه به تغییرات حاصل شده در چند دهه اخیر باید هر کدام از این عناصر مورد بازنگری قرار گیرد و موارد جدیدی جایگزین آنها شود.

البته ساختار اجتماعی و بویژه فرهنگی در تمام جوامع در دوره‌های زمانی دچار دگرگونی می‌شود که امری طبیعی است؛ اما تغییر سریع و ناآگاهانه خود دارای پیامد و آسیب‌های اجتماعی ثانویه است.

سامان عابری / جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها