برگی از زندگی آیت الله محمد کاظم یزدی

خموش خروشان!

آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی از علمای بزرگ دوران مشروطیت بود. محدث قمی ، وی را «سید عالمان امت و شیخ طائفه ، پرچمدار تشیع و قطب آسیای شریعت... و مایه برکت روزگار ما» می شمرد (فوائدالرضویه ،597 596.2) و فقهای بزرگ شیعه نوعا آغاز مرجعیتشان را با نشر حواشی خویش بر «عروه الوثقا»ی او اعلام می کنند.
کد خبر: ۷۲۲۱۱۶
خموش خروشان!

از محضرش شخصیت های برجسته ای همچون حاج شیخ عبدالکریم حائری و حاج آقا حسین بروجردی برخاسته اند که جهان دانش به وجودشان مفتخر است.

به نوشته ملکزاده: «مریدان و مقلدین زیاد در ایران داشت و عشایر شیعه عراق عرب ، از او تقلید می کردند و او را پیشوای مطلق خود می دانستند و هر گاه ضرورت ایجاب می کرد ممکن بود هزارها عرب مسلح تحت اختیار او گذارند و احکامش را با آهن و آتش پیش ببرند» (تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ،512.3).

سیره مستمر سید در امور سیاسی ، چنانکه خود کرارا گفته: کسب اطلاع دقیق از چند و چون حوادث و سپس انتخاب پخته ترین نوع برخورد با آنها و اقدام قاطع و مدبرانه در این راه بود و از اقدامات شتابزده و احساساتی ، سخت پرهیز داشت و اگر کسانی ، مغرضانه یا ساده لوحانه ، او را در قبال حوادثی که بر جوامع اسلامی می گذشت عنصری بی تفاوت و کناره گیر! شمرده اند سخت به خطا رفته اند.

نامه های بسیار او پیش و پس از مشروطه به علمای ایران و نیز فتاویش بر ضد اشغالگران روسی و انگلیسی و...بوضوح نشانگر اهتمامش به حل مشکلات جامعه اسلامی ، با حفظ متانت و احتیاط در برخورد با قضایا است.

در صدر مشروطه ، از امضای بی قید و شرط مجلس شورا که از ماهیت و نیز عملکرد اعضای آن در آتیه بی اطلاع و نگران بود تن زد و حمایت از مجلس را منوط به انطباق کامل مصوبات آن با موازین شرع شمرد. زمانی نیز که عناصر تندرو (گروه تقی زاده) زیر نقاب هواداری از آزادی و ستیز با استبداد، به «مبارزه با دین و روحانیت » پرداختند، به جلوگیری کوشید و در این راه سختی ها کشید.

وجهه نظرش نسبت به مشروطه ، همسو با آرا و نظریات حاج شیخ فضل الله بود و آنگاه که شیخ در حضرت عبدالعظیم (ع) تحصن جست ، مجدانه به حمایت برخاست و در برابر جوسازی و تهدید گروه های فشار فرمود: این «امر، راجع به دین اسلام است و حفظ» جان و آبرو و «شوکت مذهب جعفری (ص)» و خونها «باید بشود و این معنی ، جز به مطابقت با شریعت مطهره نخواهد شد و از کشتن هم باک ندارم ، چیزی از عمر من باقی نمانده که از آن خائف باشم و از دین خود دست بردارم». (رسائل...شیخ شهید فضل الله نوری ، ترکمان ، ص308).

فرزندش سیداحمد در تهران بوده ، با شیخ نوری ارتباط و تعامل داشت و همواره اخبار مرکز را همراه با تحلیل حوادث و نیز پیشنهادهایی درباره چگونگی برخورد با آنها، برای پدر ارسال می کرد و شاهد این امر، نامه های بسیاری است که در مشروطه از وی به پدر در دست می باشد.

علی ابوالحسنی(منذر)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها