خراسان:اقتصاد مقاومتی حتی در صورت رفع تحریم ها
«اقتصاد مقاومتی حتی در صورت رفع تحریم ها»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان مهدی حسنزاده است که در آن میخوانید؛با گذشت حدود ۲ سال از طرح مفهوم اقتصاد مقاومتی از سوی رهبر معظم انقلاب، سیاست های کلی «اقتصاد مقاومتی» توسط ایشان ابلاغ شد تا اقتصاد ایران در زمانی که دوران پررنگ شدن فشارهای اقتصادی از خارج بوده است، آماده تجدیدنظری اساسی در اقتصاد وابسته به نفت شود. مروری بر ۲۴ بند سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی نشان می دهد این سیاست ها در حقیقت مروری آسیب شناسانه بر نقاط ضعف اقتصاد ایران در حوزه های گوناگون از صنعت، کشاورزی، تجارت خارجی و نظام توزیع تا موضوع هدفمندی یارانه ها و صنعت نفت وگاز کشور است و محورهایی که باید با تکیه بر آن ها برنقاط ضعف فائق آمد، نیز در این سیاست ها مشخص شده است. با بررسی ابلاغیه رهبر انقلاب چند نکته کلیدی را می توان متذکر شد.
۱ - شاید اصلی ترین نکته تاکید ویژه رهبری بر اجرای بی درنگ و با زمان بندی مشخص این سیاست هاست. در متن ابلاغیه آمده است: «لازم است قوای کشور بی درنگ و با زمان بندی مشخص اقدام به اجرای آن (سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی) کنند و با تهیه قوانین و مقررات لازم و تدوین نقشه راه برای عرصه های مختلف، زمینه و فرصت مناسب برای نقش آفرینی مردم و همه فعالان اقتصادی را در این جهاد مقدس فراهم آورند...». مروری بر سیاست های ابلاغی گذشته رهبر انقلاب در سایر موضوعات نشان می دهد که هیچ گاه تاکید بر اجرای «بی درنگ و با زمان بندی مشخص» چنان که در این سیاست ها آمده مطرح نشده است. مروری بر وضعیت فعلی اقتصاد از جمله آمارهای کلیدی نظیر نرخ رشد اقتصادی و تورم و چشم انداز تیره مذاکرات هسته ای با توجه به موضع گیری های مقامات آمریکا نشان می دهد که خطر تداوم و بلکه تشدید فشارهای اقتصادی بر کشور جدی است و ضرورت و فوریت اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی از این منظر روشن است. همچنین تاکید بر تهیه قوانین و مقررات و تدوین نقشه راه در این ابلاغیه مستلزم این است که دولت و مجلس با اعلام زمان بندی مشخص و تشکیل کمیته های کارشناسی نسبت به بازنگری در قوانین و مقررات اقدام کنند.
۲ - دومین نکته مهم در این سیاست ها نگاه همه جانبه و نه نگاه صرف اقتصادی به موضوع اقتصاد مقاومتی است. توجه به علم و دانش برای پیگیری اقتصاد دانش بنیان در بند دوم این سیاست ها، استفاده از دیپلماسی در جهت حمایت از هدف های اقتصادی در بند ۱۲ ، تقویت فرهنگ جهادی و اعطای نشان اقتصاد مقاومتی به اشخاص دارای خدمات برجسته در این زمینه در بند ۲۰، ضرورت تبیین ابعاد اقتصاد مقاومتی و گفتمان سازی آن،نشان می دهد، مخاطب سیاست های اقتصاد مقاومتی فقط دستگاه ها و فعالان اقتصادی نیستند بلکه دستگاه های فرهنگی، علمی، سیاسی و سیاست خارجی نیز در این زمینه مسئول هستند.
۳ - دیگر نکته مهم ضرورت توجه به بندهایی از سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی است که ناظر به موضوعات مورد ابتلای این روزهای اقتصاد کشور است. در این زمینه توجه به بند چهارم که مرتبط با هدفمندی یارانه هاست ضروری می باشد. در این بند از سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی آمده است:
«استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانه ها در جهت افزایش تولید، اشتغال و بهره وری، کاهش شدت انرژی و ارتقای شاخص های عدالت اجتماعی». بر این اساس ضروری است دولت در اجرای مرحله دوم هدفمندی جهت گیری اجرا را به سمت اهداف فوق تغییر دهد. اگر چه در مصوبه مجلس و مباحث مطرح شده از سوی دولت بخشی از درآمد هدفمندی به بخش تولید و سلامت اختصاص یافته است اما مهمتر از بودجه های اختصاص یافته، سیاست های ناظر به هدفمندی است که باید منجر به این اهداف شود. به ویژه در زمینه سیاست های غیر قیمتی از جمله سهمیه های مربوط به بنزین و سایر سوخت ها و یا نحوه افزایش پلکانی به گونه ای که بخش تولید و اقشار ضعیف متحمل کمترین فشار و بخش های غیرمولد و پرمصرف متحمل بیشترین فشار شوند. ضروری است به گونه ای اقدام شود که شاخص های عدالت اجتماعی از جمله برخورداری از سلامت، آموزش و فرصت های بهتر در زمینه های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بهبود یابد نه این که صرفاً به پرداخت یارانه های نقدی و اختصاص سبد کالا اکتفا شود.
در هر حال به نظر می رسد اجرای سیاست های اقتصاد مقاومتی نیازمند عزم جدی مسئولان برای عملیاتی شدن این سیاست ها در بازه های زمانی مشخصی است. قطعاً اجرای برخی سیاست ها در کوتاه مدت امکان پذیر است و برای برخی دیگر از بندها می توان زمان بندی میان مدت و بلند مدت در نظر گرفت. علاوه بر این که تمرکز بر اجرای اقتصاد مقاومتی ابزاری مناسب برای بالا بردن قدرت چانهزنی در مذاکرات است. در هر صورت حداقل احتیاط اقتضا می کند با دید خوش بینانه به نتایج مذاکرات و توقف فشارهای اقتصادی نگاه نکنیم و به فکر رهایی از اقتصاد تک محصولی و خام فروشی باشیم و بدانیم حتی در صورت رفع کامل تحریم ها، راه رسیدن به اقتصاد پویا، مولد و پیشرو در منطقه اجرای سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی است.
کیهان:بر بلندای انقلاب اسلامی
«بر بلندای انقلاب اسلامی»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛«استقامت» و «وحدت» دو پیام اصلی مردم ایران است که در مواقع خاص تبلور عینیتر پیدا میکند، انتخابات و راهپیماییها مواقعی هستند که متن جامعه، فارغ از حرف و حدیثهای حاشیهپردازان فرصت مییابند تا آنچه را درنظر دارند با صدای بلند اعلام کنند.
«استقامت» و «وحدت» دو پیام اصلی مردم ایران است که در مواقع خاص تبلور عینیتر پیدا میکند، انتخابات و راهپیماییها مواقعی هستند که متن جامعه، فارغ از حرف و حدیثهای حاشیهپردازان فرصت مییابند تا آنچه را درنظر دارند با صدای بلند اعلام کنند. وقتی همه مردم به صحنه میآیند از یک طرف وحدت و یکپارچگی ملی و از سوی دیگر تاکید مردم بر راهی که تاکنون پیموده شده را یادآور میشود. در نقطه مقابل، حضور کمرنگ در پای صندوق رأی و یا حضور کمشمار در راهپیماییهای عمومی بیانکننده «خستگی» و «تشتت» در صفوف مردم و شکاف میان آنان و حاکمیت و نارضایتی زیاد نسبت به شرایط کشور میباشد.
راهپیمایی پرشکوه 22 بهمن 92، صریحترین سخن ملت ایران بود که بدون مجامله و پیچیدگی بیان گردید. این مردم در حالی به میدان آمدند که از یک طرف دشمن شناخته شده آنان بر دایره فشارها و اتهامات خود میافزود و از طرف دیگر عدهای در قالب عناوین رسمی یا غیررسمی «شیوه خاصی» را بعنوان راهکار ایران در مواجهه با این دشمنیها مطرح میکردند. حضور یکپارچه مردم و تمرکز آنان روی شعارهای خاص نشان داد که نه تحت تاثیر فشار دشمن قرار دارند و نه با این شیوههای خاص که بعنوان دلسوزی برای مردم مطرح میشود، میانهای دارند. در واقع مردم آمدند بگویند پاسخ دشمنی آمریکا را با تاکید بر مخالفت با دخالتهای آمریکا میدهند و در مقابل آن میایستند و توسل به ادبیات و گفتمانی که با چنین دشمنی نوعی مماشات را توصیه میکند را قبول ندارند و آن را مردود میدانند.
ملت ایران میداند که هیچ بخشی از آنچه بدست آورده است محصول رایزنی و توافق با دشمن نیست. مردم اگرچه دیپلماسی و راهحلهای سیاسی را به خوبی میشناسند و از آن رویگردان هم نیستند ولی میدانند که هیچگاه از این طریق عایداتی نداشته مگر آنکه قبل از مذاکره و حین مذاکره، دشمن به این جمعبندی رسیده باشد که چارهای جز کوتاه آمدن ندارد. مردم بخوبی میدانند که پیروزی انقلاب محصول مذاکره میان بازرگان و بختیار نبود بلکه اعلامیه امام مبنی بر لغو بیانیه حکومت نظامی تهران از یک سو و اجابت گرم مردم از این دعوت از سوی دیگر پیروزی انقلاب را رقم زد. کما اینکه مردم پیروزی در جنگ 8 ساله را محصول مذاکره با هیئتهای خارجی و یا دولت وقت عراق نمیدانند.
مردم میدانند که راه غلبه بر دشمن آنهم دشمنی که بر دشمنی اصرار دارد، استقامت و ضربه زدن به آن است. مردم با همین روحیه 8 سال جنگ را اداره کردند. مردم میدانند که 70 سال مذاکره عربی-غربی هیچ دستاوردی برای مردم فلسطین نداشته است. چگونه میتوان از دشمنی که شعار نیل تا فرات میداد، خواست که قطعهای از جغرافیای فلسطین که دشمن آن را حلقه اول مطالبه خود حساب کرده بود را به فلسطینیهای آواره بدهد. فلسطینیها اگر توانستهاند اندکی از فلسطین- در نوار غزه- را آزاد کنند با سنگ و تفنگ آن را آزاد کردهاند نه از طریق مذاکرات بین هیئتهای عربی و هیئت اسرائیلی. در روز 22 بهمن مردم البته دیپلماسی را نفی نکردند ولی تبدیل شدن دیپلماسی به یک راه برای رسیدن به حقوق را خیالپردازانه دانستند و از این رو مردم، تظاهرات خروشان را بعنوان گزینه روی میز ایران سر دست گرفتند و به دشمن «نه» گفتند.
یکی دیگر از جنبههای حرکت متنی ملت ایران، جنبه «وحدت» آن است. ملت ایران نشان دادهاند که «تقسیمپذیر» نیستند. هیچ نوع تقسیم و تفکیکی در مردم راه ندارد. خط و خطوط سیاسی در جامعه وجود دارد و نوعی خطکشی میان این و آن گروه دیده میشود و در مواقع خاص نظیر انتخابات هم به یک موضوع بحثبرانگیز تبدیل میشود و برای عدهای یک سرگرمی هم درست میشود ولی واقعیت این است که اینها هیچ ارتباطی با مردم ندارد. نظام هم اساساً براساس چنین قواعدی تنظیم نشده است نظام ایران یک نظام حزبی و برمبنای آرایههای احزاب تنظیم و تعریف نمیشود این یک مسئله تصادفی هم نیست اساساً نظام و اسلام حزب محور شدن را بر نمیتابد و آن را از بین برنده حق بزرگتر تودههای مردم میداند و بر این اساس بر «دموکراسی مستقیم» تأکید دارد. نظام نمیخواهد مردم را با واسطه احزاب ببیند کما اینکه مردم هم ثابت کردهاند که نمیخواهند نظام را از طریق گفتمانهای حزبی بشناسند. دموکراسی مستقیم برخلاف آنچه بعضیها تصور کردهاند، «عوامگرایی» (Peopolism) هم نیست چرا که پوپولیسم به معنای ساختارگریزی است و حال آنکه در نظام اسلامی ساختارهای روشن و مستحکمی وجود دارد تا جائی که گاهی متهم به انتخابات دو مرحلهای و گزینش دو بخشی میشود ولی واقعیت این است که ساختارهای تعریف کننده و شرایطساز مانع شکلگیری پدیده عوامگرایی یا پوپولیسم شده و حضور مستقیم تودهها و آراء مستقیم آنان به افراد مانع حزب محوری میشود و از این رو به تعبیر حضرت امام در اینجا «دموکراسی ناب» وجود دارد.
این نوع از مردمسالاری، مردم را 35 سال در پای نظام نگه داشته و مانع مصادره انقلاب و نظام به نفع طبقات خاص و احزاب و نحلههای سیاسی شده است و از این رو مردم زنده بودن انقلاب را حس کرده و آن را از آن خود میدانند و لذا برای حفظ طراوت و تازگی آن به صحنه میآیند. این موضوع مردم را دلگرم کرده و فضا را از فریاد پر میکند.
در واقع وحدت در جامعه که در نگاه اول معطوف به امر سلبی است یعنی «وحدت در برابر که یا در برابر چه»، یک امر ایجابی است و باید با گزاره موجبه دیده شود یعنی «وحدت برای چه» این وحدت سازنده است و خودبخود باعث حضور مردم میشود حالا اگر یک امر یا یک سلسله امور سلبی هم رخ بدهد مثل آنچه در ماههای منتهی به 22 بهمن از سوی رژیم آمریکا مشاهده شد، انگیزه حضور را افزایش داده و بر حرارت شعارها و نحوه حضور مردم تأثیر میگذارد. به عنوان مثال امسال شعارهای مرگ بر آمریکا از شعارهایی که صرفاً بیانگر تجلیل از یک رخداد تاریخی است، گستردهتر بود. این که وحدت در متن یک جامعه وجود عینی دارد و با امور سلبی برافروختهتر میشود خاص انقلاب اسلامی ایران است و این در واقع یک چراغ ویژه است که برای همیشه فروغ دارد. شما نگاهی به رسانههای آمریکایی و انگلیسی بیاندازید. این رسانهها در سالگرد انقلاب تاریخی فرانسه که در ادبیات سیاسی «کبیر» خوانده شده و یا در سالگرد انقلاب شوروی- انقلاب اکتبر- هیچ برنامهای ندارند و اساساً به این انقلابها توجهی ندارند اما این رسانهها در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، دهها برنامه خبری، تفسیری، تصویری پیرامون این انقلاب تولید کرده و خبرنگاران خود را برای ثبت مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به تهران اعزام میکنند. حالا بگذریم از اینکه اینها دنبال نگاه خود، هدف خود و تفسیر خاص خود هستند و به متن و حقیقت و نتایج و چشماندازهای این انقلاب عظیم توجه نمینمایند ولی بالاخره تحرکات آنها به خوبی نشان میدهد که انقلاب اسلامی یک پدیده تاریخی نیست بلکه یک موجود زنده است که نمیتوان از طریق آرشیوها وضع و اثر آن را نشان داد. این انقلاب در واقع از یک ملت حرف میزند، ملتی که 35 سال دشمنی متراکم را تحمل کرده و در وسط صحنه مانده و دشمن را به مبارزه میطلبد از منظر غرب و شرق این چنین ملتی دیدن دارد و این همان انقلاب توفنده اسلامی است.
البته انقلاب یک رخداد رمانتیک و تفننی نیست، انقلاب اسلامی یک راهحل است، راهحلی برای ملت ایران و راهحل برای ملتهای دیگر. از جنبه داخلی، خروش مردم در تظاهرات این پیام و دلالت را برای کسانی که با تحلیلهای ذهنی به راهحلهایی که دشمن آن را نشان میدهد، رسیدهاند، دارد که مردم اولا مثل شما فکر نمیکنند و ثانیا آنچه شما «راهحل» میدانید راهحل و چاره کار نمیدانند. مردم در این چنین اجتماعاتی میگویند «ما دشمن خود را به خوبی میشناسیم»، «راه غلبه بر توطئههای او را میدانیم» و «قطعا بر این دشمن پیروز میشویم.» مردم بزرگ ایران از مسئولان کشور توقع دارند به این واقعیت توجه کنند. گاهی مراوده پیدرپی مسئولان با طرفهای خارجی، فرصت دیدار و گفتوگو با تودههای مردم را از آنان میگیرد و به ورطه تحلیلهایی میافتند که همان طرفهای خارجی گفتهاند و حال آن که کاملا پیداست طرفهای خارجی که ما را در تغییر مسیر تشویق مینمایند حسن نیت ندارند تا ما به تحلیلهای آنان اعتماد کنیم و به منافع ملی ما نمیاندیشند تا بتوانیم با آنان به «منافع مشترک» و به قول بعضیها «برد- برد» برسیم!
مردم در راهپیمایی 22 بهمن امسال از مسئولان کشور خواستند با آنان همراه شوند. اگر مردم به اقدامات دیپلماتیک میاندیشیدند باید وعدههای دیپلماتی را باور میکردند و از طرح شعارهای سلبی و مبارزهطلبانه اجتناب میکردند. مردم در روز 22 بهمن گفتند که «ما دیپلمات نیستیم ما انقلابی هستیم» به این معنا که روش مواجهه با نظام استکباری که ما نمیتوانیم وجود آن را به عنوان یک «واقعیت» بپذیریم، این نیست که به وعدههای تفسیرپذیر او اعتماد کنیم.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفتهها به سرعت از پی هم میگذرند و سال را به انتها میرسانند. پاشنه سال 1392، امروز در آستانه آخرین ماه خود قرار گرفته و نوید آمدن سال جدید در حال و هوای اسفند را میدهد. علمای اخلاق و تهذیب گران نفوس، هر چند گذر زمان را عامل بلوغ و پختگی میدانند ولی در عین حال آنرا حرکت به سمت مرگ و گذر به سرای جاوید تعبیر میکنند و توصیههای گرانسنگی درباره مغتنم شدن فرصت و محاسبه نفس دارند. پس، چه پرسود خواهد بود شیوه زندگانی کسانی که همچون بازرگانان و تجار که در روزهای واپسین سال به محاسبه دخل و خرج سالانه و منافع کسب شده میپردازند، آنان نیز بر محاسبه اعمال و کردههای خویش اهتمام میورزند و سود و زیان معنوی خود را از نظر میگذرانند.
در هفته جاری رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از مردم تبریز و شهرهای مختلف آذربایجان شرقی مطالبی را گوشزد کردند. ایشان ضمن تشکر از آحاد ملت ایران به خاطر نمایش پرشکوه و عظمت اقتدار ملی در راهپیمایی 22 بهمن و جشن سی و پنج سالگی انقلاب اسلامی، "استقامت" و "وحدت" را دو پیام اصلی راهپیمایی امسال دانستند و گفتند: ملت ایران در راهپیمایی 22 بهمن و در پاسخ به گستاخی، زیادهخواهی، بیادبی و پررویی مقامات امریکایی حضوری متراکمتر و پرشورتر داشت و اعلام کرد، به هیچ وجه تسلیم زورگویی و باجخواهی آمریکا نخواهد شد.
ایشان با انتقاد از برخی تلاشها برای معرفی یک چهره غیرواقعی از امریکا به مردم،گفتند: برخی افراد تلاش دارند با بزک کردن چهره امریکا، زشتیها و خشونتها و وحشتآفرینیها را از این چهره بزدایند و دولت امریکا را دولتی علاقمند به مردم ایران و انسان دوست معرفی کنند، اما تلاش این افراد به نتیجه نخواهد رسید.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به تاکیدهای مکرر قبلی خود مبنی بر اینکه موضوع هستهای، بهانهای بیش نیست، خاطر نشان کردند: اگر روزی بر فرض محال هم، موضوع هستهای مطابق خواسته امریکا حل شود، امریکاییها مسائل دیگر را پیش خواهند کشید و اکنون نیز همه شاهد هستند که سخنگویان دولت امریکا از موضوعات حقوق بشر و توانایی موشکی و دفاعی ایران، سخن به میان میآورند. ایشان در خصوص مذاکرات هستهای خاطر نشان کردند: کاری که وزارت امورخارجه و مسئولان دولتی در خصوص مذاکرات هستهای آغاز کردهاند، ادامه پیدا خواهد کرد و ایران نقضکننده کاری که شروع کرده است، نخواهد بود اما همه بدانند که دشمنی امریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی، با مذاکرات پایان نخواهد یافت. حضرت آیتالله خامنهای تاکید کردند: تنها راه علاج این دشمنی تکیه بر اقتدار ملی و توان داخلی و مستحکمتر کردن ساخت درونی کشور و اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی و تکیه به درون و چشم ندوختن به بیرون است.
در این هفته همچنین حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی را در 24 بند جهت اجرا ابلاغ و تاکید کردند: اقتصاد مقاومتی الگویی الهامبخش از نظام اقتصادی اسلام و فرصت مناسبی برای تحقق حماسه اقتصادی خواهد شد. ایشان با ابلاغ سیاستهای کلی "اقتصاد مقاومتی" براساس بند یک اصل 110 قانون اساسی که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تعیین شده است فرمودند: پیروی از الگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، عامل شکست و عقبنشینی دشمن در جنگ تحمیلی اقتصادی علیه ملت ایران خواهد شد، همچنین اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحرانهای روبه افزایش جهانی، الگویی الهام بخش از نظام اقتصادی اسلام را عینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقشآفرینی مردم وفعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند.
تهران در این هفته میزبان حضور هیاتهایی از 53 کشور اسلامی برای برپایی نهمین اجلاس اتحادیه مجالس کشورهای اسلامی بود که 30 کشور در سطح روسای مجلس در آن شرکت کردند و در مقایسه با مشارکت کشورها در سالهای گذشته، رشد حدود دو برابری را نشان میدهد و مفسر جایگاه جدید جمهوری اسلامی ایران در مناسبات بینالمللی و منطقهای بویژه در جهان اسلام است. البته نکته مهمی که در برگزاری این قبیل اجلاسها از اهمیت خاصی برخوردار است و باید به آن توجه کرد، سعی لازم برای اجرایی کردن تصمیمات آن بویژه تقویت مواضع جهان اسلام در رویارویی با پدیدههای خطرناکی همچون صهیونیسم، مداخله خارجی در سوریه، به فراموشی سپردن آرمان فلسطین،گسترش تروریسم و گروههای افراطی است.
در روزهای میانی هفته جاری نیز مذاکرات ایران و گروه 1+5 در مقر اروپایی سازمان ملل در وین آغاز شد. این دور از مذاکرات که تاکنون آغازی رضایتبخش داشته، بسیار دشوار و سنگین توصیف شده که در ابتدا طرفین باید در موضوعاتی که انتظار دارند در گام نهایی مطرح شود و فهرست موضوعات قابل طرح در دستور کار مذاکرات جامع به بحث و توافق نظر دست یابند؛ هر چند که هیات آمریکایی تلاش دارد موضوعات دیگری غیر از مسائل هستهای، از قبیل حقوق بشر و توان موشکی ایران را نیز در این مذاکرات در دستور کار قرار دهد ولی هیات ایرانی اعلام کرده فقط بحث پیرامون مسائل هستهای را مورد پذیرش میداند.
در صحنه بینالمللی، مسائل سوریه، کماکان مهمترین موضوع رسانههای خبری در هفتهای که گذشت بود. پس از شکست مذاکرات ژنو2 که در واقع یک رسوایی برای غرب و متحدان عرب آنها بود، صحنه سازی جدیدی با هدف تحت فشار قراردادن سوریه آغاز شده است. غرب و حکام مرتجع عرب انتظار داشتند نتیجه اجلاس ژنو2 کنار رفتن بشار اسد از حکومت باشد ولی این خواسته غیرمنطقی، با موضعگیریهای دولت سوریه در این نشست خنثی شد در نتیجه سرخوردگی برای مخالفان سوریه به ویژه آمریکا پدید آمد.
اکنون آمریکاییها میکوشند با بزرگنمایی اتفاقات سوریه و تکیه بر نقض حقوق بشر و کشته شدن غیرنظامیان، دمشق را مسئول این وضعیت معرفی کنند تا افکار عمومی داخل کشورهای خود و مردم دنیا را برای یک ماجراجویی تازه در سوریه قانع نمایند.
در خبرها آمده که پنتاگون طرح ایجاد منطقه پرواز ممنوع در سوریه را در دستور کار قرار داده است. وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرده است واشنگتن به کارگیری همه گزینهها به جز اعزام نیروی زمینی به سوریه را مدنظر قرار داده است. همزمان، منابع مخالفان سوری از سیل گسترده تسلیحات توسط عربستان به تروریستهای سوری خبر دادهاند که شامل تجهیزات جدید وپیشرفته از جمله موشکهای ضدهواپیما و ضد تانک میشود. با اینحال، با توجه به ناتوانی و شرایط وخیمی که مخالفان در آن به سر میبرند بسیار بعید است که توطئه جدید ضدسوریه نیز نتیجهای داشته باشد.
این هفته مصر شاهد از سرگیری محاکمه محمد مرسی رئیسجمهور منتخب مصر و شماری از سران اخوانالمسلمین بود. نظامیان حاکم بر مصر با طرح ادعاهای واهی علیه مرسی و سایر مسئولان اخوانالمسلمین قصد دارند این جنبش را هر چه بیشتر تحت فشار قرار داده و به زعم خود، امکان بازگشت دوباره آنها به صحنه سیاسی مصر را سد کنند.
کودتاچیان حاکم بر مصر خود بر این واقعیت واقفند که مردم مصر حتی اگر به سیاستهای اخوانالمسلمین انتقاد داشته باشند این به معنی پشت کردن به انقلابشان نیست که تاکنون صدها نفر را در راه آن قربانی دادهاند. مردم مصر، نظامیان را که آشکارا با توسل به زور و به طور غیرقانونی دولت منتخب مصر را سرنگون کردند هرگز به رسمیت نمیشناسند و تحرکات نظامیان برای کسب مشروعیت را اقدامی بیفایده میدانند. در چنین شرایطی، سفر سرکرده نظامیان کودتاچی به روسیه اقدامی تاکتیکی از سوی حاکمان جدید مصر بود تا به گمان خود برای این حکومت مشروعیت بینالمللی و حامیان جدید دست و پا کنند.
روسیه نیز که همواره نشان داده است کاسبکار خوبی است، بدش نمیآید در چنین شرایطی، با پهن کردن فرش قرمز زیر پای السیسی، گامی دیگر در خاورمیانه و قلمرو سنتی آمریکا پیش برود، هر چند این کار، به مفهوم حمایت آشکار از یک باند کودتاچی باشد و برای روسیه بازتاب حیثیتی سوء در صحنه بینالمللی ایجاد نماید.
این هفته، مردم بحرین آغاز چهارمین سال انقلاب خود را با حضور گسترده در خیابانها و سردادن شعارهای ضدحکومتی گرامی داشتند. دهها هزار بحرینی با شرکت در تظاهرات اعتراضی و با همان شور و حرارت روزهای اول انقلاب، ضمن سردادن شعار "اسقاط نظام" بر پایداری و استقامت خود تا رسیدن به پیروزی نهایی تاکید کردند.
حضور گسترده مردم در صحنه مبارزه، آن هم پس از سه سال اقدامات وحشیانه و سرکوبگرانه رژیم آلخلیفه، این پیام را برای حکومت دیکتاتور و خائن حاکم داشت که این قیام تا رسیدن به قلههای پیروزی، پای ایستادن ندارد و همچنان پیش خواهد رفت. این واقعیتی است که بسیاری از محافل سیاسی و خبری خارجی حامی رژیم آل خلیفه نیز به آن اعتراف کردهاند.
رسالت:نبرد پشت میزهای مذاکره!
«نبرد پشت میزهای مذاکره!»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید؛پرونده نرمش قهرمانانه، آرام آرام به صفحات آخر خود میرسد و نتایج بررسی این پرونده به تدریج آشکار میگردد. البته برای کسانی که ماهیت آمریکا را به خوبی میشناختند این نتایج از ابتدا روشن بود کما اینکه مقام معظم رهبری با یادآوری سخنان خویش درنوروز 92، فرمودند: "تصور برخی دولتمردان دولت قبلی و همچنین برخی دولتمردان دولت فعلی این است که اگر ما در قضیه هستهای با آمریکا مذاکره کنیم موضوع حل میشود. من هم به دلیل اصرار آنها بر مذاکره در خصوص موضوع هستهای گفتم مخالفتی ندارم اما همان موقع هم تاکید کردم که خوشبین نیستم."
بدین ترتیب، تجربه بارها، یکبار دیگر نیز ثابت و این واقعیت مجددا افشا شد که: "دشمنی آمریکا با اصل انقلاب اسلامی و اسلام است و این دشمنی با مذاکرات پایان نخواهد یافت." تفسیر روشنتر این کلام آن است که دوستی با آمریکا یعنی دشمنی با انقلاب اسلامی، دشمنی با امام خمینی (ره)، دشمنی با شهدا، دشمنی با جانبازان. دوستی با آمریکا یعنی دشمنی با اسلام، دشمنی با قرآن، دشمنی با پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل بیت (ع) و دشمنی با اباعبدالله الحسین (ع). البته در حماسه عاشورا نیز عدهای میخواستند چارهای بیندیشند که یزید و امام حسین (ع) هر کدام به راه خودشان بروند و کاری به کار یکدیگر نداشته باشند. عدهای دیگر هم میخواستند بین یزید و امام حسین (ع) نوعی تفاهم برقرار کنند اما سنت الهی بر تقابل کفر و ایمان است و در این آزمون بزرگ است که ماهیت انسانها روشن و کافر و مومن بودن افراد، آشکار میگردد. در جریان این تقابل مستمر تاریخ، دائما کسانی از لشکر کفر به لشکر ایمان میپیوندند، همچنانکه افرادی نیز به پیشینه ایمانی خویش پشت پا میزنند و جذب سپاه کفر میشوند.
در دوران شکلگیری انقلاب اسلامی نیز عدهای امام خمینی (ره) را نصیحت میکردند که با شاه کنار بیاید و آنقدر قاطعانه علیه او و آمریکا و اسرائیل موضع نگیرد. نهضت آزادیها و جبهه ملیها و امثال آنانکه تصور میکردند سیاستشناس و سیاستمدار هستند چون تاب تحمل انقلاب اسلامی را نداشتند و عمق مطالبات انقلابی و میزان استقامت ملت ایران، در مخیلهشان نمیگنجید و چون آرمانها و دیدگاههایشان با آرمانها و دیدگاههای امام (ره) و مردم تضاد داشت، نمیتوانستند شدت کینه مردم از آمریکا را درک کنند و لذا میکوشیدند نگاه محبتآمیز خود به آمریکا را در جامعه تبلیغ و به اصطلاح آمریکا را "بزک" نمایند.
امروز هم کسانی که خود دچار بحران اعتقادی، انقلابی شدهاند موقعیت کشور را بحرانی و در لبه پرتگاه ارزیابی میکنند و راه نجات را مذاکره و تفاهم با آمریکا میپندارند. ریشه اینگونه بحرانهای روحی و توهمات آن است که برخی سیاسیون به تدریج از مردم فاصله میگیرند و خود را قطرهای از اقیانوس خروشان ملت نمیبینند و لذا احساس تنهایی و ترس از عظمت و قدرت دشمن بر آنان مستولی میشود. چنین افرادی یا باید از ابتدا صادقانه اعتراف کنند که صلاحیت دفاع از فضائل ملت شجاع ایران را در عرصه کارگزاری و خدمت ندارند و زیر بار چنین مسئولیتهای حساسی نروند و یا در صورت پذیرش مسئولیت، نصایح خیرخواهانه سکاندار انقلاب اسلامی را با گوش جان پذیرا شوند.
شگفت آنکه این افراد کم جرات، به جای آنکه با واقعیات، صادقانه برخورد نمایند و برخوردهای تحقیرآمیز آمریکا موجب شود که در صداقت آمریکاییها تردید کنند و همچنین به جای آنکه با مشاهده راهپیمایی باشکوه 22 بهمن و تجلی خشم و خروش مردم غیور ایران در پاسخ به این رفتارهای تحقیرآمیز، روحیه و مقاومتشان تقویت شود، صدا و سیما را در فشار قرار میدهند که چرا اهانتهای دولتمردان آمریکا به ملت سربلند ایران را انعکاس میدهد و یا از بودجه بیتالمال، مبالغی به برخی نویسندگان فتنه میبخشند تا در وصف شیطان بزرگ و دستاوردهای مذاکره با او و همپالکیهایش، موج مطبوعاتی راه بیندازند.
حال آنکه بیش از 35 سال است که آمریکا به متحدانش وعده میدهد که با قطع ارتباط اقتصادی با ایران و صرفنظر کردن از منافع اقتصادی کوتاه مدت خود، همانند دوران حاکمیت پادشاهان بار دیگر خواهند توانست گنج ایران را تصرف کنند و به یغما ببرند. اما این اعمال محدودیتها موجب شده است که اولا ایران بر تواناییهای خود تکیه بزند و به پیشرفتهای چشمگیری نظیر هستهای و نانو و صنایع فضایی و موشکی، دست پیدا کند چنان که جک استراو در بازدید اخیر از ایران اعتراف کرد که پس از 9 سال و علیرغم تحت تحریم بودن، تهران را بیشتر شبیه مادرید و آتن دیدم تا شبیه قاهره و دیگر پایتختهای آسیایی.
البته علاوه بر پیشرفتهای متکی بر توانمندیهای درونی و ملی، تحریمها موجب شده است که برخی کشورهای دیگر، از این فرصت برای تقویت ارتباطات اقتصادی خود با ایران بهره بگیرند و اینک که با توجه به بحران اقتصادی، بکارگیری حتی یک کارگر در اروپا، اهمیت دارد، برای مردم اروپا این سئوال مطرح است که چرا باید دولتمردانشان از آمریکا اطاعت کنند و منافع کشور خویش را به خطر بیندازند؟!
در واقع موقعیت بینظیر ایران از نظر ذخایر گوناگون و بخصوص نفت و گاز در جهان، شرایط ممتازی را برای مردم ما به وجود آورده است که کشورهای صنعتی به هیچوجه نمیتوانند در دراز مدت از آن صرف نظر نمایند.
واقعیت آن است که همپیمانی آمریکا و متحدانش در آیندهای نه چندان دور فرو خواهد پاشید و افکار عمومی ملتها، دولتهایشان را وادار به نافرمانی از دستورات آمریکا خواهد ساخت و از هم اکنون مقدمات این نافرمانی را در استقبال چشمگیر آنان از برقراری روابط اقتصادی با ایران میتوان مشاهده کرد و خشم مذبوحانه رئیس جمهور آمریکا از این نافرمانی را میتوان در تعبیر "تخلیه کامیون آجر بر سر شرکتهای تحریمشکن"، ردیابی کرد و رئیس جمهور فرانسه نیز به عدم تسلط خویش بر اینگونه شرکتها، صریحا اعتراف کرده است.
ملت ایران از آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی تاکنون بارها تجربه کرده است که با استقامت و توکل بر خدا میتواند دشوارترین موانع را پشت سر بگذارد و به تنهایی از نبرد با ابر قدرتهای جهان سربلند بیرون آید.
سرانجام نبرد پشت میزهای مذاکره نیز با هدایتهای مقام معظم رهبری و استقامت و وحدت ملت، پیروزی ایران اسلامی بر نظام سلطه جهانی خواهد بود و به آمریکا و صهیونیسم، اجازه نخواهد داد با تهدید و تحقیر، ساحت عزت و غیرت و شرف و اسلام را در این سرزمین مورد خدشه قرار دهند و بدیهی است مدارای مردم ایران با برخی فرزندان ضعیف خود در برابر آمریکا، از سر صبر و به امید هدایت آنان است وگرنه دریای خروشان ملت، ثابت کرده است که پرتاب تخته پارههای سیاسی، برایش هزینه چندانی ندارد.
قدس:اقتصاد مقاومتی؛ مطالبهعمومی
«اقتصاد مقاومتی؛ مطالبهعمومی»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر لطفا...فروزنده است که در آن میخوانید؛دیروز سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» از سوی رهبر معظم انقلاب به رؤسای قوای سه گانه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شد.
واقعیت این است که در حوزهاقتصادی به رغم گسترش عمران و آبادانی ملی که داشتهایم، هنوز نتوانستهایم به اهداف مورد نظر که مهمترین آن پیشرفت و عدالت اقتصادی همهجانبه است، برسیم. این یک نقطهآسیب برای ما شده و متأسفانه دشمن هم با فهم این مسأله، از همین دریچه به انقلاب اسلامی در حال وارد آوردن فشار است. اعمال تحریمهای گسترده اقتصادی علیه ایران به این دلیل است که آنها میدانند ما در زمینه اقتصادی ضعف داریم. تحلیل ابتدایی آنها هم این بود که بیشتر درآمدهای ما حاصل از فروش نفت است، بنابراین اگر جلوی فروش نفت ایران را بگیرند، میتوانند آسیبهای جدی به اقتصاد ما وارد کنند. هر چند تحریمها آنگونه که غربیها در نظر گرفته بودند، اثر نکرد، اما در حقیقت این به عنوان یک آسیب جدی برای ما مطرح است که باید نسبت به توانمندسازی اقتصاد کشور در مواجهه با آنها اقدام کنیم.
از همین زاویه، رهبر معظم انقلاب با پیشبینی راهبردهای دشمن در برابر انقلاب اسلامی، از حدود 6 سال پیش شعارهای اقتصادی را به عنوان نام سالدر دستور کار قرار دادند تا فضای عمومی کشور برای این شرایط ویژه فراهم شود. در عین حال ما برای دستیابی به افقهای خود در حوزه اقتصادی، باید برنامه و سیاستهای دقیق و مدونی داشته باشیم تا دقیقاً بدانیم که چه باید بکنیم. این سیاستها در موضوعات مختلف از سوی رهبر انقلاب ابلاغ شده است تا به وسیلهآن گفتمان دولت و جامعه به سمت این مسأله نیل پیدا کند.
در این راستا باید قوانین موجود بر اساس این سیاستها پالایش شوند. بعضیشان باید حذف شوند، بعضیها اصلاح، در بعضی جاها نیز نیازمند تدوین قانون جدید هستیم. این کارها باید توأمان با هم انجام شوند تا آن سیاستها تبدیل به «گفتمان» شود. گفتمان یعنی یک خواسته و مطالبهعمومی که تمام فضای جامعه آن را دنبال میکند.
مسألهبعدی این است که در تبدیل این سیاستها به گفتمان اینگونه نیست که دولت کار خودش را بکند و مجلس هم کار خودش را. مجلس هم باید بداند نقش او در این حوزه چیست و برای عملیاتی کردن سیاستهای مقاومتی، چه قوانینی را باید تصویب یا اصلاح کند. مثلاً باید قانون مالیاتی کشور متناسب با این سیاستها بازنگری شود، همینطور قوانین بانکی، گمرکی و امثالهم.
مسألهبعدی آن است که نیروی انسانی دخیل در موضوع نیز باید به این «باور» برسد که اجرای این سیاستها ضرورت دارد؛ وگرنه اگر به صرف تدوین این اسناد بسنده کنیم، بدون آنکه نیروی انسانی دخیل در کار را «اقناع» کنیم، به نتیجهمورد نظر نخواهیم رسید. به طور خلاصه ما وقتی میتوانیم به نتیجهدرست در اجرای این سیاستها برسیم که دارای «نگرش سیستمی» باشیم.
بهترین ارزیاب برای عملکرد دستگاهها، مردم هستند. هم مردم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم توسط نمایندگان خود در مجلس. بنابراین اقتصاد مقاومتی هم باید بشود حق مسلم مردم؛ یعنی بشود یک مطالبهعمومی.
سیاست روز:دموکراسی گزینشی
«دموکراسی گزینشی»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛در هفتههای اخیر اوکراین با درگیریهای خیابانی همراه شده که دهها کشته و زخمی بر جای گذاشته است. در کنار ریشهها و علل درگیریهای مذکور یک نکته قابل توجه مطرح است و آن نوع واکنش کشورهای غربی به این تحولات است. سران آمریکا از جمله جو بایدن معاون رئیس جمهور و کری وزیر امور خارجه آمریکا در کنار کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ادعا دارند که دولت اوکراین باید صدای مردم را شنیده و به خواستههای آنها تن دهد. آنها حتی از تحریم و اقدام سخت گیرانه علیه اوکراین برای اجرای مطالبات مردم سخن گفتهاند. ژستهای بشر دوستانه غربیها درباره اوکراین در حالی مطرح شده که همزمان با تحولات اوکراین در سایر نقاط جهان شاهد تحولاتی قابل توجه می باشیم. در بحرین سه سال است که مردم با برگزاری تظاهرات مسالمت آمیز خواستار احقاق حقوق خود و توجه رژیم حاکم بر کشورشان به صدای مردم شدهاند. در عربستان نیز چنین وضعیتی حاکم است. در فلسطین نیز ملت فلسطین فریاد آزادی سرزمین خود را سر می دهند چنانکه در غزه سالهاست که ۵/۱ میلیون نفر تحت محاصره و حملات صهیونیستها قرار دارند.
در سوریه مردم با برپایی تظاهرات گسترده بر حمایت از نظام حاکم بر کشورشان و پایان دخالتهای غرب تاکید دارند. این تحولات در حالی صورت میگیرد که کشورهای غربی هیچ واکنشی نسبت به این فریادها نشان ندادهاند. سوال اینجاست اگر حق آزادی و تعیین سرنوشت برای مردم اوکراین وجود دارد چرا مردم بحرین، عربستان ، سوریه ، فلسطین و... حق تعیین سرنوشت خود را ندارند. چرا در اوکراین غرب به هوچی گری و غوغاسالاری برای به اصطلاح توجه به مطالبات مردم میپردازد و در برابر سایر کشورهای ذکر شده راه سکوت در پیش گرفته و حتی به سرکوب مطالبات مردم میپردازد. پاسخ به این پرسش را در یک جمله می توان خلاصه کرد و آن اینکه منافع غرب در اوکراین و یا ونزوئلا با دخالت و آتش افروزی تامین میشود و در بحرین، عربستان ، سوریه، فلسطین با نادیده گرفتن حقوق ملتها.
مواضع غربیها درباره اوکراین نشان داد که ادعاهای دموکراتیک غرب ادعاهایی واهی و صرفا برای رسیدن به منافع بیشتر است در حالی که برای آنان منافع و خواست ملتها دارای ارزشی نمیباشد بلکه در قبال کشوری مانند اوکراین نیز نابودسازی این کشور در آشوبهای خیابانی منافع غرب می باشد. تحولات اوکراین را میتوان رسوایی دیگر غرب در صحنه جهانی دانست که دروغین بودن ادعاهای حقوق بشری آنها را برای جهانیان آشکار می سازد هر چند که با فرافکنی رسانهای به دنبال پنهان سازی این رسوایی هستند.
تهران امروز:فرصتی بزرگ برای پیشرفت کشور
«فرصتی بزرگ برای پیشرفت کشور»عنوان سرمقاله روزنامه تهرانامروز به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن میخوانید؛سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» که روز گذشته از سوی مقام معظم رهبری ابلاغ شد حاوی نکات بسیارمهمی است که اگرمورد توجه جدی قوای سه گانه و سایر مراکز ذی ربط رسمی قراربگیرد میتواند مسیرپیشرفت کشوررا نه تنها درحوزه اقتصاد که در همه حوزهها فراهم کند. بررسی بندهای این ابلاغیه بیش ازهرچیزنشان میدهد که منظورازاقتصاد مقاومتی این نیست که عموم مردم ریاضت اقتصادی پیشه کنند، که ازقضا معکوس این است و به مفهوم زمینهسازی برای پیشرفت و عمران کشوردرهمه حوزهها و صرفا با تکیه برامکانات و منابع داخلی است.
درهمین بندها هم این تصورنادرست تصحیح شده است که اقتصاد مقاومتی به معنای کشیدن حصاری به دور کشور نیست بلکه تاکید شده است که اقتصاد کشورمی بایستی با تکیه برامکانات داخلی قدرتمند شده و برون گرا باشد. برون گرا بودن هم درمتکثر شدن تولیدات صنعتی،کاهش صادرات نفت خام و درعوض افزایش صادرات فرآوردههای نفتی و گازی و... دیده شده است. دربندهای دیگرهم برمدیریت مصرف منابع بخصوص انرژی و سایرکالاهای کمیاب تاکید شده است که چنین مدیریتی میتواند ازطریق بهینهسازی مصارف عملیاتی شود.
ابلاغیهای که ازسوی رهبرمعظم انقلاب در23 بند ابلاغ شده تماما بر مبنای همین استراتژی یعنی تکیه برامکانات داخلی، مدیریت مصرف و برونگرا بودن اقتصاد طراحی شده است. برای پیشرفت اقتصادی کشوراگر چه سیاستهای دیگری از جمله درباره اصل 44 قانوناساسی ابلاغ شده است ولی تبیین مفهوم «اقتصاد مقاومتی» و تعیین «سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی» حاوی نکاتی است که نقاط قوت سیاستهای کلی ابلاغ شده در گذشته را تقویت میکند و از آن طرف هم راههای منطبق کردن اقتصاد کشور با شرایط روز داخلی و خارجی را به روشنترین وجه ممکن بیان کرده است.
پیش ازاین برخی این تصور نادرست را رواج میدادند که اقتصاد مقاومتی به معنای حرکت در مسیرریاضت اقتصادی و درون گرا شدن اقتصاد کشور یا گوشهگیری اقتصادی است در حالی که این ابلاغیه نشان میدهد پویایی، قویسازی اقتصادی درعرصه داخلی و خارجی و نهایتا افزایش سطح رفاه عمومی مردم با استناد به آموزههای دین مبین اسلام هدف اساسی مورد نظررهبرمعظم انقلاب بوده است.
برهمین اساس هم در بخشی از این ابلاغیه تصریح شده است: پیروی ازالگوی علمی و بومی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، عامل شکست و عقب نشینی دشمن درجنگ تحمیلی اقتصادی علیه ملت ایران خواهد شد، همچنین اقتصاد مقاومتی خواهد توانست در بحرانهای رو به افزایش جهانی، الگویی الهامبخش ازنظام اقتصادی اسلام راعینیت بخشد و زمینه و فرصت مناسب را برای نقش آفرینی مردم و فعالان اقتصادی در تحقق حماسه اقتصادی فراهم کند. اما به یاد داشته باشیم بهترین ایدهها نیزمیتوانند خروجی نامناسبی داشته باشند اگرمدیران اجرایی اعتقادی و باوری به آن نداشته باشند.
وطن امروز:آیا زنگنه استعفا میدهد؟
«آیا زنگنه استعفا میدهد؟»عنوان سرمقاله روزنامه وطنامروز به قلم محسن جندقی است که در آن میخوانید؛ «ما در خانه دفن شدیم. اینجا آنقدر برف آمده که نمیتوانیم از خانه خارج شویم. چند روز است که خبری از ماشینهای برفروبی نیست. بیچاره آنهایی که مریض دارند و باید به بیمارستان برسند» پیام اینترنتی یکی از دوستان ساکن در رشت در روزهایی که مازندران و گیلان کاملا سفیدپوش بود را با ناباوری خواندم. چند روز بعد از این اتفاق، طول کشید تا خبر ایجاد مشکلات در شمال رسانهای شود اما در کمال تعجب تحرکات ناچیزی برای نجات هموطنان شاهد بودیم. در این بین وزارت نفت وظیفه خطیری بر عهده داشت؛ نظارت بر تاسیسات گازرسانی، آمادهباش کامل برای گازرسانی به مناطق شمال، رفع مشکلات گازرسانی به مناطقی که آسیبپذیرتر هستند، اطلاعرسانی کامل در زمان قطع گاز صنایع و ادارات برای جلوگیری از بروز حوادث، بسیج نیروهای شرکت گاز برای رفع مشکلات مقطعی در نقاط مختلف کشور، جلوگیری از افت فشار گاز مناطق مسکونی و ...
قطعا مسؤولان وزارت نفت بویژه مسؤولان شرکت ملی گاز دوست داشتند همه وظایف خود را انجام دهند اما مشکلات پیشبینی نشده موجب شد بسیاری از این وظایف انجام نشود و مردم با مشکلات بسیاری مواجه شوند. در سرمای شدید شمال کشور گاز بسیاری از مناطق قطع یا با افت فشار مواجه شد، عدم اطلاعرسانی قطع و وصلشدن گاز باعث شد حوادث گوناگونی در نقاط مختلف کشور از شمال تا جنوب کشور رخ دهد، بسیاری از تاسیسات گازرسانی یخ زد و زمانی طولانی برای رفع این مشکلات طول کشید و چند تن از هموطنان ما بر اثر سرمای هوا جان باختند (به گفته یکی از نمایندگان استانهای شمالی). این اتفاقات نشان میدهد مسؤولان وزارت نفت با مشکلات فراوانی مواجه بودند و نتوانستند به طور کامل وظایف خود را انجام دهند. در اینجا اصلا بنا نداریم درباره تقصیر صحبت کنیم بلکه قصوری شکل گرفته است و در انجام وظایف، برخی مسؤولان دچار اشتباه و قصور شدهاند. قطعا مسؤولان وزارت نفت نمیخواستهاند منزل یک هموطن در بخش قرهباغ استان فارس بر اثر عدم اطلاعرسانی از زمان وصلشدن گاز منفجر شده و ویران شود. قطعا وزیر نفت دوست نداشت بسیاری از منازل مسکونی در مازندران و گیلان با افت فشار مواجه شود و در روزهای بیآبی و بیبرقی، گاز خانهها هم قطع شود. قطعا زنگنه دوست نداشت به علت قطع و وصلشدنهای مکرر در کلاردشت مسؤولان یک دانشگاه مخزن گاز مایعی را بخرند و آن مخزن نشت کند و 5 نفر از هموطنان مازنی دچار سوختگی 36 تا 90 درصد شوند. قطعا وزیر نفت دوست نداشت جریان گاز شهری در استانهای مختلف کشور همچون آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه، ایلام، مازندران، خراسان شمالی، خراسان جنوبی، گیلان و گلستان با افت شدید یا قطعیهای گسترده روبهرو شود و بسیاری از واحدهای تجاری، رستورانها، هتلها و مجتمعهای اقامتی و صنعتی دچار ضرر و زیان شوند. قطعا زنگنه دوست نداشت چند تن از هموطنان کشور به علت برودت هوا و سرما کشته شوند اما ...
این اتفاقات رخ داده است. وزارت نفت باید براساس میزان مصرف و تولید، بحران را پیشبینی میکرد. جالب اینکه وزیر نفت قبل از آمدن زمستان به نمایندگان مجلس و خبرنگاران و مردم اطمینان داده بود مشکلی بابت گاز در کشور وجود ندارد و نخواهد داشت. اگر وزارت نفت در ایجاد مشکلات هموطنان هیچ تقصیری نداشته باشد، حداقل باید قصور را بپذیرد. میدانیم در روزهای سرد و طاقتفرسای شمال کشور کارکنان زحمتکش شرکت ملی گاز از خودگذشتگی کردند و در روزهایی که مدیران کلان کشوری در اتاقهای گرم حضور داشتند، برای رفع مشکلات به وجود آمده، تلاش کردند اما باز هم قصور و اشتباه در محاسبه و برنامهریزی صورت گرفته است. مدیران باید مانند فرماندهان روزهای بحرانی، مشکلات را مدیریت میکردند و این کار را به خوبی انجام ندادند.
حال چه باید کرد؟ منطق خود را کنار میگذاریم و به اتفاقی مشابه میپردازیم و نسخهای که دوستان دولتی خود پیشنهاد دادهاند میپیچیم! در حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری با وجود اخطارهای چندباره شهرداری مبنی بر غیرقابل استفاده بودن کارگاه مذکور، تخلفی صورت میگیرد و چندین نفر در آنجا مشغول به کار میشوند. اتفاقا آتشسوزی رخ میدهد و آتشنشانی به محل حادثه میرود. در این بین 2 تن از شهروندان از ترس آتشسوزی خود را به بیرون پرت میکنند، در کنار این آتشنشانی موفق میشود آنهایی که درون ساختمان باقی مانده بودند را نجات دهد و دوستان دولتی در شورای شهر و رسانههای همسو از شهردار تهران (و نه فرمانده آتشنشانی منطقه و نه رئیس آتشنشانی شهر و نه شهردار منطقه) درخواست میکنند استعفا کند. این نسخه هواداران دولت است که بعد از جنجالهای بسیار و تیتر یک کردنهای عجیب و غریب از شهردار خواستند استعفا کند. همین چند روز پیش یک اتوبوس در جاده هراز به دره سقوط کرد، 18 تن کشته شدند و کسی استعفای وزیر راه را درخواست نکرد. در همین هفته هنگام بازدید رئیسجمهور از وزارت نفت، یکی از کارکنان صنعت نفت اقدام به خودسوزی کرد اما هیچ کدام از روزنامههای اصولگرا خواستار استعفا که هیچ حتی این خبر را در صفحه اول خود انعکاس نداد. همین چند روز پیش چند تن از هموطنان ما در شمال بر اثر سرما کشته شدند و کسی استعفای هیچ مسؤولی را نخواست. آیا با نسخه دوستان دولتی نباید از وزیر راه درخواست استعفا داشته باشیم. آیا با همین نسخه نباید انتظار استعفای وزیر نفت را داشته باشیم؟ آیا وزیر نفت به علت مشکلات فراوان گازرسانی در سراسر کشور بویژه در شمال استعفا میکند؟
حمایت:رمز پیروزی
«رمز پیروزی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که در آن میخوانید؛عراق در حالی خود را برای انتخابات پارلمانی آماده میسازد که همچنان مسائل امنیتی اصلیترین چالشهای این کشور را تشکیل میدهد. محور اصلی این ناآرامیها نیز حضور گروههای تروریستی «داعش» در استان الانبار به ویژه در فلوجه و الرمادی است. براساس گزارشهای منتشرشده، این گروه که در نبرد سوریه شکست خوردهاند در رویای رسیدن به منافعی در عراق و البته اجرای طرح صهیونیستها و عربستان، جنگافروزی و کشتار در عراق را آغاز کردهاند. اکنون پس از گذشت هفتهها از این آتشافروزیها، گزارشها نشانگر پیروزی گسترده نیروهای ارتش عراق بر این گروهها و حتی آغاز روند بازسازی ویرانههای الانبار است. آنچه در ورای این درگیریها قابل توجه به نظر میرسد ریشهها و پیامدهای این تحولات است. نخستین نکته آن است که تحولات الانبار نشان داد که رمز پیروزی بر تفرقهافکنان و عوامل ناآرامیها وحدت و انسجام ملی میان دولت، مردم و ارتش عراق است؛ ائتلافی که نمود آن را به خوبی در الانبار مشاهده شده است به طوری که تمام گروههای مردمی و اقوام در کنار ارتش و دولت عراق قرار گرفتند و با تروریسم به نبرد پرداختند. این وحدت در دیگر نقاط عراق نیز میتواند دستاوردهای گستردهای برای مردم به همراه داشته باشد.
موضوع دوم آن است که تحولات الانبار برگی دیگر از ماهیت واقعی دشمنان منطقه را آشکار ساخت. هر چند که گروههای تکفیری و تروریستی اکنون پیشقراولان ناآرامیهای منطقه هستند، عامل اصلی بحران رژیم صهیونیستی، آمریکا و عربستان هستند که با حمایتهای گسترده از این گروهها به فضای بحرانی در منطقه دامن میزنند. آنها با نقاب تکفیریها به کشتار و جنایت میپردازند بنابراین شکلگیری اجماع منطقهای برای مقابله با آنها امری ضروری است.
واقعیت سوم آن است که گروههای تروریستی از خاک سوریه وارد عراق شدهاند. این امر نیز نشانگر آن است که راهکار رفع این مشکل حمایتهای همهجانبه از نظام سوریه در مقابله با تروریسم است. کارنامه سوریه نشان میدهد که ائتلاف عربی، غربی، صهیونیستی در صورت سرنگونی نظام سوریه به دنبال استقرار گروههای تروریستی در این کشور هستند که نتیجه آن نیز گسترش تروریسم و ناامنی در سراسر منطقه است. غرب میخواهد ملتها و کشورهای اسلامی را با این گروهها نابود سازد بر این اساس راه برقراری ثبات در منطقه حمایت از نظام سوریه است که در طول سه سال گذشته هزینههای بسیاری را برای مبارزه با این گروهها پرداختهاند. جالب توجه آنکه بر خلاف ادعای غرب، مردم و ارتش سوریه در کنار نظام سوریه به مبارزه با تروریسم و حامیان آن میپردازند.
در جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که تحولات عراق و پیروزی آنها بر تروریسم در الانبار یک نکته را مورد تاکید قرار داد مبنی بر اینکه وحدت ملی چه در عراق و چه در سوریه و نیز عدم دلبستن به کمکهای غرب رمز پیروزی و برقراری امنیت و ثبات در منطقه است.
آفرینش:نقابهایی که پشتش پنهان شدیم
«نقابهایی که پشتش پنهان شدیم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛آنچه تاکنون موجب رشد و تعالی انسان گردیده و آن را درمقابل ضعفهای مختلف آبدیده کرده، مواجهه مستقیم با مشکلات و پذیرفتن آنها به عنوان چالشهای زندگیش بوده است. این رویه انسان را یک قدم به حل معضلات موجود پیش می برد، چون پذیرفته که درمقابل مسئلهای ضعف داشته و ازطرق مختلف درصدد رفع آنها برخواهد آمد.
اما آفت رشد اخلاقی و پیشرفت همه جانبه فرد و جامعه زمانی است که مشکلات و آثار آن را درزندگی لمس کنیم، ولی درلابهلای نقابهای مختلف آن را پنهان و اینطور جلوه دهیم که هیچ اتفاقی رخ نداده است. همچنین اگرقدرت کافی برای مواجهه با چالشها را نداشته باشیم به دنبال نسبت دادن مشکلات حاضر به مسائلی دیگر و یا پیدا کردن مقصری از بیرون میگردیم. این سبک و روش انسانها و جوامع ضعیفی میباشد که فرهنگ واقع بینی درآنها وجود ندارد و دروغ و ریا در روابط اجتماعی حاکم خواهدبود.
تمایلی به توسعه الگوهای رفتاری غربی را نداریم، چون فرهنگ اسلامی و تمدن ایرانی پشتوانهای غنی برای اجتماع ما میباشند. اگر امروز ما درگفتار براین اصول تاکید میکنیم و دررفتار برخلاف آن عمل میکنیم، به معنای تهی بودن این الگوهای رفتاری نیست. بلکه این ما هستیم که چهره واقعی خود و جامعه را پشت نقابهای ارزشی پنهان کردهایم.
ابتدای انقلاب مردم وجامعه درتب وتاب ارزشهای انقلابی بودند و پس از آن ارزشهای انسانی و نوع دوستی دفاع مقدس برجامعه مستولی گردید که مطابق با نیازهای جامعه توانسته بود مشکلات و معضلات اجتماعی را مدیریت کند. تا آن زمان الگوهای ارزشی پاسخگوی ارتباطات اجتماعی بود، اما این الگوها نیاز به بازپروری داشت و باید در قالب و چارچوب دیگری به جامعه امروز عرضه میشد که متاسفانه این امر از سوی فرهنگ گذاران و مسولان کشور مدنظر قرار نگرفت. متاسفانه بسیاری از افراد، رسانهها، گروهای سیاسی و نهادهای کشوری، برای موجه نشان دادن خود و آرام نشان دادن وضعیت، نقابی از ارزشهای دو دهه ابتدایی انقلاب را برچهره امروز خود و جامعه زدند!.
معتقدیم که ارزشها و آرمانهای اصیل انسانی و اسلامی که در ابتدای انقلاب به وجود آمده قادر به پاسخگویی به نیازهای نسلهای بعدی نیزخواهد بود، اما به شرط آنکه به روزرسانی شود و معیارهای آن برای جامعه امروز بازتعریف گردد.
امروز انواع بزههای اجتماعی به طورگستردهای درجامعه ریشه کرده و خطر زوال اخلاقیات را به بارآورده است. اما به جای اینکه ما به دنبال علت واقعی آن باشیم، درپی پاک کردن صورت مسئله هستیم!. هیچگاه به ریشههای اصلی معضلات نپرداختیم و آن را نشات گرفته از معلول دیگری جلوه میدهیم. وقتی فحشا و روسپیگری به طور علنی گریبان گیر جامعه شده، به جای آمارگیری در عوامل پدید آورنده آن، به دنبال انتساب آن به مسائلی همچون بدحجابی، تاثیرات شبکههای ماهوارهای وفرهنگ فاسد غرب هستیم! و راه مقابله با آن را برخورد مستقیم با مردم و جامعه میدانیم. درحالی که مدلهای تجربی و تئوریک جامعه شناسی اثبات کرده است که برخورد مستقیم باجامعه، بازخوردی به مراتب شدیدتر و جبهه گیری به همراه خواهد داشت.
زمانی درانگلستان آمار روسپیها درجامعه افزایش یافته بود. دولت وقت با ریشه یابی از علل مختلف اجتماعی آماری را به دست آورد که نشان داد، ضعف درسیستم اشتغال زایی موجب بروز این پدیده بوده است و درصدد افزایش تولید شغل برآمد و در طی چند سال بدون برخورد مستقیم با معضل روسپی گری، آمار آن را تاحد قابل توجهی کاهش داد.
متاسفانه ما فقط درپی موجه جلوه دادن ظاهر قضایا هستیم و حاضریم به خود وجامعه دروغ بگوییم و نقاب ریا بر چهره بزنیم، اما قبول واقرار نکنیم که مشکلاتی همچون بیکاری، فساد اقتصادی واداری، تبعیض و رانت خواری درجامعه موجب بروز معضلاتی همچون اعتیاد، دزدی، فحشا و... شده و نمیتوان آنها را پنهان و با برخوردهای غیراصولی کتمان کرد. چسباندن نقاب ارزشهای اخلاقی بر چهره مشکلات حاضر، همچون سرطانی خاموش است که پیکره جامعه را از درون متلاشی خواهد کرد، پس کمی با چشم واقعیت به مشکلات مردم و جامعه بنگرید...
شرق:همافزایی علیه آلودگی کلانشهر
«همافزایی علیه آلودگی کلانشهر»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمد درویش است که در آن میخوانید؛تهران بهکلافی سردرگم و درهمتنیده از مشکلات، چالشها و مباحث محیطزیستی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و... بدل شده است. این در حالی است که میزان سرمایهگذاری، انباشت نیروی انسانی متخصص و توجه ملی به بزرگترین کلانشهر کشور، هرگز قابل مقایسه با هیچ سکونتگاه کوچک و بزرگ دیگری در ایران نبوده است. بروز پدیده بسیار خطرناک نشست زمین به میزان 36سانتیمتر در سال در جنوب پایتخت، رشد فزاینده شاخصهای آلاینده هوا، اتلاف سالانه 200میلیارددقیقه از عمر شهروندان تهرانی توسط غولی به نام «ترافیک»، افت کیفیت آب شرب و جیرهبندی آن، تنها بخشی از مشکلات فزاینده این «کلانشهر» ایرانی است که از منظر بدهکاری بومشناختی (اکولوژیکی)، آسیبپذیرترین سکونتگاه کشور هم محسوب میشود.
در چنین شرایطی، خبر میرسد که ظاهرا پس از یکدهه، دیروز قفل کابینه که از اواسط دولت هشتم روی شهردار تهران ناگشوده مانده بود، با «کلید» مشهور حسن روحانی در دولت یازدهم گشوده شد تا فصلی جدید از آغاز همراهی، همافزایی و مدیریت هماهنگ در کابینه «تدبیر و امید» رقم بخورد؛ اقدام بایستهای که هرچند میتوانست خیلی زودتر محقق شود اما به هر حال نشان از یک واقعیت امیدبخش دارد: اینکه دوران نگاه جناحی برای درمان دردهای جامعه سپری شده و دولت یازدهم میخواهد از تمامی ظرفیتهای حاکمیت و سرمایههای اجتماعی کشور بر بنیاد پندارینه مدیریت یکپارچه برای مهار بحرانهای پیشرو بهره برد.
در تبیین ضرورت وجود یک مدیریت هماهنگ و یکپارچه، کافی است به موضوع تورم قیمت تمامشده تولید در کلانشهر تهران نگاهی دوباره بیندازیم تا دریابیم که چگونه با وجود آنکه در«فرآیند یا فرهنگ تولید» انتظار این است که وقتی ظرفیتها افزایش مییابد و تولید انبوه (Mass Production) جایگزین تولید سنتی میشود، بهطور طبیعی هزینهها کاهش یابد اما اینک با شگفتی شاهد این هستیم که در زندگی شهری در اغلب موارد، خلاف این موضوع رخ میدهد! چرا؟ چه مصداقی از این گویاتر که ضرورت هماهنگی و وجود برنامههای همگرا و همسو با برنامههای توسعه و دیگر برنامههای شهری یا کشوری همچون برنامه چشمانداز 20ساله ایران 1404 را نمایان کند؟ در حقیقت، با وجود شعارها و سخنان جمعگرایانه، عملا چند دولت قبلی آنگونه که باید از ظرفیت شوراهای شهر و شهرداران منتخب ایشان نهتنها به درستی و سزاوارانه استفاده نکردند، بلکه این حس غالب بود که انگار بدنه اجرایی دولت و کارگزاران ارشد آن، به نمایندگان مردم در ساختمان «بهشت» و منتخبان آنان در تهران و دیگر همتایانشان در کلانشهرهای کشور به چشم «رقیب» نگاه میکردند که باید در مسابقه شکست بخورند!!
چنین است که نگارنده به سهم خود، دعوت رییس شورای شهر و شهردار تهران به جلسه دیروز هیات دولت یازدهم را به فال نیک گرفته و امیدوار است این حضور منجر به همافزایی بیشتر و مدیریتی انسجامیافتهتر برای خروج از بحرانهایی شود که روزبهروز، تنگی نفس را بر شهروندان تهرانی تحمیل میکند.
چه دولتی که در شمار نخستین آرمانهای اصلیاش، اعتمادسازی به «سمن»ها (سازمانهای مردمنهاد) و برونسپاری بخشی از مسوولیتها و وظایفش در قالب منشور شهروندی و راهبردهای هجدهگانه نمود یافته است، در گام نخست باید نشان دهد که از ظرفیت و استعداد لازم برای سوار کردن عصاره تجربه مدیریت دولتی- فارغ از گرایشهای سیاسی- به قطار توسعه ملی و پایدار برای شتاب بخشیدن به چرخ اقتصادی کشور برخوردار است.
مردم سالاری:نگاهی به نرخ سود بانکی و تورم
«نگاهی به نرخ سود بانکی و تورم»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مهدی جاویدپور است که در آن میخوانید؛ به نظر میرسد که سقف مربوط به نرخ وامدهی سیستم بانکی که در بستههای پیشین سیاستی بانک مرکزی بوده، در صحنه عمل اجرا نمیشود. این گزاره بدان معناست که مقامات پولی بر آن هستند تا با برداشتن سقف نرخ در شرایط تورمی کنونی، بگذارند نرخ سود افزون شود و از این طریق بتوانند جلوی نقدینگی بیشتر را بگیرند و سرعت کاهش تورم بیشتر شود.
ابتدا بگذارید ببینیم که چگونه افزایش نرخ بهره میتواند به کاهش نقدینگی در جامعه کمک کند. مساله اصلی آن است که عرضه پول در ایران، به گونهای است که تقاضای پول را در سطوح مختلفی که شکل میگیرد پاسخ میدهد، به عبارت دیگر تقاضای پول، عرضه را به دنبال خود میکشد و از این رو اگر بتوان تقاضای پول را کنترل کرد، عرضه پول نیز به همان میزان کاهش یافته و در نتیجه نقدینگی در اقتصاد کنترل میشود. حال چگونه تقاضای پول افت میکند؟ مشخصاً با افزایش نرخ بهره. افزایش نرخ بهره، هزینه داشتن نقدینگی را بالا برده و در نتیجه مردم پول کمتری را تقاضا میکنند و در نتیجه عرضه پول در اقتصاد افت میکند.
نکته دیگر آنکه انتظار میرود وقتی نرخ تورم بالا باشد، نرخ بهره نیز به گونهای باشد که تفاضل بین نرخ بهره اسمی و تورم، مثبت باشد. پس چرا بهرغم آنکه دیگر چون گذشته سقفی عملی برای نرخ سود تسهیلات وجود ندارد، این نرخ بالاتر از تورم قرار نمیگیرد؟ اکنون به طور متوسط نرخ تسهیلات بین 27 تا 28 درصد است در حالی که نرخ تورم قریب 10 درصد بیشتر از آن است. آیا واکنش بازار پول غیرعقلایی است؟ آیا واقعاً نرخ بهره واقعی تعادلی در اقتصاد ایران منفی است؟ مشکل کجاست؟
برخی بر این اعتقادند که به دلیل کاهش نرخ تورم انتظاری، نرخ بهره خود را با این نرخ تعدیل کرده است و در نتیجه، نرخ بهره اگرچه پایینتر از تورم است اما کم و بیش با تورم انتظاری سازگار است. اما شاید این استدلال آنچنان قوی نباشد، زیرا هر چند که میتوان بیان داشت تورم انتظاری به دلیل روند کاهشی نرخ تورم، نزولی است ولی به سختی بتوان سطحی را برای تورم انتظاری در ایران در نظر گرفت و با توجه به آن بیان کرد نرخ بهره فعلی بالاتر یا پایینتر از آن است. تنها گزارهای که میتوان عنوان داشت آن است که فاصله نرخ بهره فعلی با تورم انتظاری کمتر از فاصله آن با تورم است. گزارهای که نمیتواند پاسخی دقیق به چرایی عدم افزایش نرخ بهره باشد. به نظر بسیاری از کارشناسان، بازار وجوه وامدادنی در اقتصاد ایران، دارای نواقصی است که این نواقص خود باعث آن میشود که حتی در صورت آزاد بودن این بازار، نرخ بهره تعادلی در مقاطعی بالاتر از نرخ تورم قرار نگیرد. یکی از این مشکلات عدم رتبهبندی بنگاهها برای کسب تسهیلات است. به عبارت دیگر، با فقدان رتبهبندی بانکها بر آن هستند تا تسهیلات خود را به بنگاههای معروف و بزرگی دهند که اغلب آنها دولتی هم هستند. این کار باعث آن میشود تا بانکها درگیر ریسک و نااطمینانی عدم بازگشت سرمایه خود نباشند.
دوری از ریسک باعث آن میشود که بانکها حاضر باشند با نرخ بهرههایی پایینتر از نرخ بهره طبیعی بدین بنگاهها تسهیلات دهند و در نهایت نرخ سپردهگذاری را نیز چند درصد کمتر از نرخ تسهیلات قرار میدهند. چنین بازاری حداقل در کوتاهمدت به نرخ بهره طبیعی نمیرسد. البته حتی در این مورد نیز، میتوان عنوان داشت که در بلندمدت به دلیل آنکه سپردهگذاران به نرخ بهره پایینتر از تورم واکنش نشان میدهند، نرخ بهره نمیتواند همچنان پایینتر از نرخ بهره قرار گیرد. به هر رو برای رقابتی کردن این بازار، میبایست تقاضای انحصاری شرکتهای بزرگ برای تسهیلات بانکی را شکست. با شکسته شدن این انحصار میتوان انتظار داشت نرخ بهره واقعی مثبت شود. اما این کار تنها با شفافیت اطلاعات در مورد بنگاهها و تعریف مکانیسمی برای رتبهبندی بنگاهها برای کسب تسهیلات ممکن است.
اما یکی دیگر از مشکلاتی که وجود دارد آن است که ابزار سیاستگذار پولی برای تعیین نرخ بهره محدود است. به عبارت دیگر ابزار کافی وجود ندارد تا بانک مرکزی بتواند نرخ بهره تعادلی در بازار پول را به سوی نرخ بهره هدف برساند. وقتی سیستم بانکی، دولت یا سازمانهای دولتی میتوانند بدون آنکه نرخ بهرهای بپردازند، از بانک مرکزی استقراض کنند، بانک مرکزی نرخی ندارد که با آن بتواند نرخ بهره میانگین کل بازار را هدایت کند. این در حالی است که در کشورهای دیگر، بانک مرکزی با نرخ بهره استقراضی خود به سیستم بانکی یا با نرخ بهره اوراق قرضه بر نرخ بهره بازار پول تاثیر میگذارد. تا ابزاری اینچنین برای سیاستگذار پولی تعریف نشود، بسیار سخت خواهد بود تا بانک مرکزی بتواند نرخ بهره را به سطح مطلوب بکشاند. ابزار نرخ بهره برای مقامات پولی بس پراهمیت است، زیرا این ابزار سودمندتر از ابزارها و لنگرهای اسمی دیگر است. امروز بانک مرکزی تنها میتواند بر پایه پولی اثرگذار باشد و از همین رو از این لنگر اسمی برای هدایت سیاست پولی بهره میبرد. البته بگذریم از دوران دولت قبل که سیاستهایش به جز فشار بر منابع بانک مرکزی نبود و مقامات پولی حتی بر پایه پولی سیطره نداشتند. ابزار پایه پولی، برای کنترل اهداف اقتصادی که مقامات پولی به دنبال آن هستند، بسی ناکارآمد است، زیرا در نهایت نقدینگی است که سطح انبساطی یا انقباضی بودن سیاست پولی را تعیین میکند و پایه پولی تنها بخشی از نقدینگی است.
از همین رو ضروری است که بانک مرکزی بتواند ابزار مناسبی را برای هدایت سیاست پولی خود تعریف کند. اگر بانک مرکزی بتواند برای استفاده از منابع خود توسط دیگران ایجاد هزینه کند، آنگاه بانک مرکزی میتواند بر نرخ بهره استفاده از این منابع در قدمهای بعدی نیز اثر گذارد. این راهکار باعث میشود که نهتنها ابزار مناسبی برای مقامات پولی ایجاد شود، بلکه سیاستگذاران ایرانی هم میتوانند از قواعد پولی مرسوم چون قاعده تیلور برای ساماندهی سیاستهای پولی خود استفاده کنند. البته تا آن زمان، میبایست از لنگر پول پرقدرت استفاده کرد اما اگر ابزار نرخ بهره برای بانک مرکزی تعریف نشود، سخت بتوان تداوم کاهش نرخ بهره را تضمین کرد و در عین حال حتی اگر نرخ تورم کاهش یابد هیچ بعید نیست بار دیگر این نرخ افزون شود. در حالی که اقتصاد ایران از تورم فزاینده رنج میبرد، هرچه سریعتر ابزار پولی مناسب تعریف شود، نهتنها تورم کنترل خواهد شد که کنترل تورم میتواند با کاهش تورم انتظاری از یک سو و کاهش نااطمینانیهای اقتصادی، باعث رونق نیز شود.
کاهش تورم انتظاری به معنای آن است که منحنی فیلیپس به سمت پایین کشیده شده و آن وقت دیگر نمیتوان گفت با کاهش تورم، نرخ بیکاری افزایش مییابد که ای بسا نرخ بیکاری همراه با نرخ تورم کاهش یابد. آری، دورهای که در آن هستیم بسیار نیازمند سیاستهای انقباضی سخت است. سیاستی که هم باعث کاهش تورم است و هم به یک معنا افزون شدن رونق منطق نرخ سود دستوری تا کنون کمکی به اقتصاد ایران نکرده است.اکثر تحقیقات و پژوهش های اقتصادی نشان می دهد این سیاست بجای اثر گذاری بر تولید ملی موجب لطمه به اقتصاد کشور شده است.یکی از جلوه نا مبارک این اتفاق افزایش مطالبات غیر جاری بانکها است.بی تناسبی نرخ سود با دیگر متغیرهای کلان موجب شده بخشی از تسهیلات گیرندگان با نرخ سود پایین حاضر به بازپرداخت اعتبارات نباشند.این عدم بازپرداخت موجب شده بخشی از منابع بانکها قفل شود.در سالهای گذشته اقتصاد ایران از همین مسیر بارها گزیده شده است روا نیست آزموده را دو بار آزمون کرد بنابراین پس از سالها اتخاذ سیاست سرکوب مالی باید به سوی آزاد سازی در بازار پول حرکت کرد.
ابتکار:زیگزاک در کژراهه بی اخلاقی
«زیگزاک در کژراهه بی اخلاقی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن میخوانید؛مسلماً بین انتقاد از یک سو و مغالطه و عناد در سوی دیگر تفاوت از زمین تا آسمان است در نقد، قصد بر اصلاح است و پیشرفت و منتقد و مصلِح غایتش کمک کردن است و اگر در نقدش خطایی است، عامدانه نیست. منتقد مسیر بی اخلاقی را جهت اثبات مدعایش بر نمیگزیند. در عناد اما وضعی واژگونه را پیش رو داریم. فوران نفرتی که از کینه، به جهت جبران شکست، برخاسته است و غایتش نه کمک؛ بلکه چنگ انداختن به صورت دولت است که آن را نمیتوان نقد نامید. عناد به سوی تخریب و ویرانی رقیب راه میبرد. غایت متفاوت نقد و عناد، راه وصول را نیز متفاوت میکند. مسیر اصلاحی نقد، نمیتواند از کژراهههای غیراخلاقی بگذرد و به دامان تحریف و مغالطه بیافتد. اما عناد، چون عناد است، خود به خود به نفی اخلاق میانجامد و از هر ابزاری برای تخریب طرف مقابل بهره میبرد. عناد عامدانه به مغالطه میپردازد. در مغلطه ابتدا ادعای رقیب و کلماتش تحریف میشود و سپس همراه با تضعیف و سخیفنمایی به سادگی نفی میشود. مغالطه گر استدلال رقیب را نه با استدلال، بلکه با تحریف از بین میبرد.
روشن است که پاسخ مغالطه گر به اصل ادعا نیست، بلکه هجمه ای است به شکل ضعیف و تحریف شده ادعا که از قدرت و توان اصل خود به دور است. مغالطه تصویر کاریکاتوری از یک نظریه و استدلال ارائه میدهد و جنگ با مدعایی ناتوان از ستیز را به نمایش میگذارد. تحریف کننده، سخن رقیب را به سوی افراط و تفریط میکشاند و از ادعای رقیب ضعیفترین و سخیفترین برداشت را ارائه میدهد. در تحریف «مذاکره برای دفع شر دشمن» با نام «سازشکاری و تسلیم»، «آزادی» تحت عنوان «ولنگاری و آشوبگری»، «استفاده از علم بشری» به اسم «بلغور عقاید بیگانگان» و... شمرده میشود.
دولت یازدهم اگرچه با دوری از افراط و تفریط و حتی به زعم حامیانش با دادن برخی امتیازات به مخالفان خود به کار خود ادامه میدهد، اما هر سخنی که میگوید و هر سیاستی که به کار میبندد، در نگاه تیز و بدبینانه مخالفینش ناکارآمد و حتی خیانت(!) تعبیر میشود. به سبب روحیه اصلاح طلبانه دولت یازدهم، درهای انتقاد و مخالفت با آن، چنان باز شده است که مهمترین دستآورد دیپلماتیک دولت را هلوکاست هستهای و حتی وطن فروشی(!) مینامند و اعلام عزای عمومی میکنند و بالاترین مقام اجرایی مملکت را قسی القلب(!) معرفی مینمایند. 13 آبان در تهران و 22 بهمن در کرج رقیب شکست خورده را میگمارند تا سیاستهای مردود شده خود را فریاد زند و از نظریات مورد اقبال اکثریت انتقاد نماید. و در حالی که میدانیم ایشان را هیچ اعتقادی به آزادی بیان نیست جیغ و فریاد میکنند که فضای نقد و انتقاد بسته است.
رئیس یک سازمان به اصطلاح ملی حق خود میداند که آن سازمان را ملک شخصی خویش بداند و به رئیس جمهور مملکت حکم نماید. صدا و سیما تبدیل کلید گشاینده دولت روحانی را به «کلید دروغ» در برنامه ای کودکانه به سخیف ترین وجه ممکن کلید میزند و در حالی که میدانیم رفتار غیر اخلاقی دیپلمات دولت پیشین به دلیل همسویی با رسانه به اصطلاح ملی در یک استخر مختلط در برزیل و چندین موارد مشابه دیگر هیچ واکنشی از سوی رسانه ارزشی ضرغامی بر نینگیخت. نمایش «کراوات» یک شخص بهانه ای میشود برای نشان دادن عناد. گردانندگان این رسانه در قبال دولت اعتدال.
آنانکه خطاها و اشتباهات گذشته را به سادگی انکار و توجیه میکردند، اکنون در گوشه و کنار و کنجها میگردند تا کمترین خطایی بیابند و آن را برجسته کنند و با جماعت مداحان برایش نوحه بسرایند. تغییر دولت، متملقین درگاه ریاست جمهوری پیشین را که کارشان تنها سر تکان دادن به نشانه تأیید سیاستهای احمدی نژاد بود را به نکته بینان ذره بین به دستی تبدیل کرده که با هر سخن و کار دولت نعره زنند تا شاید آتش کینه خود را آبی بپاشند. گشایش فضای نقد، متأسفانه از نظر مخالفان دولت فقط مجاز شمردن پرخاشهای آنان به مطالبات مردم تلقی میگردد اینان جایگاه، قدرت و تریبونهای خود را دارند و در این راه نه تنها قصد حرکت به سمت اخلاقی شدن نقد و اعتراض ندارند بلکه هر گونه تحریف و مغلطه را رواتر هر فریضه میپندارند.
شکی نیست، که این دولت نیز مانند هر دولت دیگری خطا دارد و باید نقد شود و آنانکه به حسن روحانی رأی داده اند رأی به دولت خطاناپذیر نداده اند و همه آحاد ملت در حق انتقاد از حاکمان سهیم و برابرند. و اگر معتقدین دیروزِ جزم گرایی و نظریات ماکیاولی که در هشت سال گذشته بر مخالفان دولت اصولگرا آن چنان سخت گرفتند که هر اندک نقدی را پاسخی ملایمتر از حبس نبود امروز به حامیان آزادی بیان بدل شده باشند جای بسی خوشحالی برای مردم ایران دارد و شاید امیدها قوت گیرد که چرخش دولتها، تنها تغییر سیاستها و سیاستمداران نباشد، بلکه دگرگونی خِرَدها و باورها را نیز به دنبال آورد. اما زیگزاگ اعتقادی جریان عناد جایی برای امیدواری نمیگذارد.
آنانکه در روزگار اصلاحات، دولت برخاسته از دموکراسی را با چوب «بل اکثرهم لایعقلون» میزدند، دولت خودی را دولت برآمده از آرای ملت و مشروع عنوان کردند و اما با بر گشتن ورق در انتخابات اخیر ریاست جمهوری همین گروه باز از یاد برد که مبنای مشروعیت حکومتها، خواست ملتهاست. جریان افراط که در مصادره به مطلوب ید طولایی دارد نه تنها از 24 خرداد درس نگرفته و قصد آن را هم ندارد که عبرت گیرد بلکه در مغالطه ای آشکار راهپیمایی 22 بهمن را به نفع خود مصادره کرده و رقیب را به درس گرفتن از آن توصیه میکند! گویی هنوز این جماعت متوجه نشده اند که 18 میلیون بسی از 4 میلیون بیشتر است.
مغالطه کاران رئیس جمهور را متهم میکنند که منقدان سیاستهای ضد تحریمی خویش را بیسواد خوانده است اما وقتی به اصل سخنان رجوع میکنیم، میبینیم سخن چیز دیگری بوده است و از واژه بیسواد خبری نمیبینیم. مضمون سخن رئیس جمهور این است که همه باید سخن بگویند، چه آنان که متخصصاند و چه آنان که نیستند. وی از این که فقط غیر متخصصین یا به قول ایشان کم سوادها نظر میدهند گلایه میکند و هیچ گاه متنقدین خویش را بیسواد یا کم سواد معرفی نمیکند. مغالطه کاران اما ترجیح میدهند کلمات رقیب را به سوی توهین به خویشتن تحریف میکنند و ادعا کنند که به منتقدان توافق ژنو گفته شده است «بیسواد» و آنگاه آنان که خود را منتقد میدانند، فریاد برمیآورند که به ما توهین شده است.
تأویل کلمات به توهین را میتوان از نگاهی روانکاوانه بررسی کرد. این توهین ساختگی، منجر به مظلومنمایی میشود و فرد مظلوم در نظر تماشاگران بهرهای از حقانیت را دارد. خودمظلوم نشان دادن ابزاری مناسب برای عرضه دروغین حقانیت است و حربهای برای مبارزه با رقیب. رقیبی که توهین میکند و ظلم میکند در نظر تماشاگران و ناظران نزاعهای سیاسی به سادگی نفی و تخریب میشود. از این رو فرد یا جناح توهین به خود را به بهای تخریب رقیب به جان میخرد.
میتوان به سادگی ادعا کرد چنین حربهای از کسانی سر میزند که عزت نفسانی ندارند و حتی اگر دیگری به آنان ظلم و توهین نمیکند، خود به خویشتن توهین میکند تا دیگری نفی شود. نفی عزت و هویت شخصی و اجتماعی به بهای تخریب رقیب را میتوان گونهای بیماری شمرد که متأسفانه در منازعات سیاسی دیده میشود و به نوعی کشف عورت سیاسی محسوب میشود. عنادورزان گاهی فراتر میروند و تحریف را به سوی توهین به مقدسات و آنچه محترم است میکشانند. چنان که روزنامهای کلمات حسن روحانی را به سوی توهین به شهدای هستهای میکشاند و هفتهنامهای مخاطب کلمات را مراجع میشمارد. متأسفانه بسیاری از کلمات به نادرستی تأویل به توهین به خود و یا مقدسات میشود و از این تأویل نادرست با فریاد وااسلاما و وامقدساتا، اغراض سیاسی صید میشود.
داستان تحریف، تضعیف و حمله البته به سخنان و کلمات خلاصه نمیشود و در سیاستها و برنامهها نیز بسیار دیده میشود. توافق هستهای ژنو را «ترکمانچای» مینامند و آن را «پایمال شدن خون شهدای هستهای» و «نفی عزت و غرور ملی» معرفی میکنند. روشن است وقتی موضوعی نفی عزت ملی و پایمال شدن خون شهدا عنوان شود، به سادگی قابل هجمه و حمله است.روشن است که اکنون راهبرد معاندان زشت نشان دادن کلمات، سیاستها و اقدامات دولت و آنگاه حمله همه جانبه به بدل تحریف شده آن است. راهبردی که جز از کژراهههای بی اخلاقی امکان وصولش نیست. بدیهی است که نقد و انتقاد در زیر گرد و خاک چنین مغالطههایی گم میشود و مسیری که باید روشن شود و خطاها را برطرف نماید همچنان تاریک باقی میماند.
دنیای اقتصاد:پیشنهادی برای اصلاح یارانهای
«پیشنهادی برای اصلاح یارانهای»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترمحمدحسین شریفزادگان است که در آن میخوانید؛فراز و فرودهای مساله یارانهها در ایران و اهمیتی که در اقتصاد و سیاستهای اجتماعی ایران دارد، مساله یارانهها را بهعنوان مساله ملی مطرح کرده است. تا قبل از برنامه چهارم توسعه، این بحث مطرح بود که یارانههای غیرمستقیم پرداختی توسط دولت به حاملهای انرژی، کالاهای اساسی و دارو بهطور همگانی عمدتا تا چندین برابر نصیب ثروتمندان میشود و کمدرآمدها از این موهبت و رانت بزرگ ملی کم بهرهاند.
بنابراین لازم است با شناسایی گروههای اجتماعی کمدرآمد، یارانهها صرفا بهمنظور افزایش قدرت خریدشان به آنان پرداخت شود و یارانهای به بقیه جامعه برخوردار پرداخت نشود. این سیاست را هدفمند کردن یارانهها میگفتند، این امر در قانون ساختار رفاه و تامین اجتماعی و وظایف وزارت رفاه و تامین اجتماعی نیز درج شده بود. هدفمند کردن یارانهها سه هدف اصلی داشت:
- هدفمند کردن یارانهها از طریق پرداخت یارانه به اقشار آسیبپذیر و کمدرآمد که هدف عدالت اجتماعی دارد؛
- واقعی کردن قیمت حاملهای انرژی و کالاهای اساسی بهمنظور صرفهجویی انرژی؛
- اصلاح عملکرد اقتصاد از طریق واقعی کردن قیمتها.
اجرای هدفمندی یارانهها نوعی جراحی اقتصادی است که محیط نهادی مناسبی را میطلبد. در شرایط بحرانهای سیاسی، تورم دورقمی و رکود، بنا به توصیه صاحبنظران اقتصادی و موسسات بینالمللی نباید به این کار مبادرت ورزید.
اما این مهم در شرایط تحریم بینالمللی، تورم دورقمی و رکود رو به افزایش به اجرا درآمد و از همه مهمتر، براساس شناسایی اقشار کمدرآمد صورت نگرفت و پرداخت همگانی شد.
نتایج عملکرد آن به شرح زیر است:
- بهخاطر اینکه یارانه نقدی به همه مردم پرداخت شد از یک سیاست اجتماعی و اقتصادی برای ایجاد توازن در معادل کردن قدرت خرید کمدرآمدها به یک حق عمومی و پرداخت جزئی از پول نفت به مردم مبدل شد، تا جایی که ثروتمندان نیز دریافت یارانه همگانی را حق خود میدانند و حاضر به انصراف از آن نیستند، درحالیکه از ابتدا یارانه صرفا ابزاری تعادلی برای جامعه بوده است نه حق همگانی و این کار دستاورد اول پرداخت یارانهها را که عدالت اجتماعی بود به باد داده است.
- با گسترش تحریمها، افزایش قیمت بینالمللی حاملهای انرژی و فراهم نشدن شرایط اجرای مرحله دوم عملا افزایش قیمت بنزین که در زمان خود نزدیک به قیمت بینالمللی بود امروزه به یک هفتم تا یک پنجم قیمت بینالمللی رسیده است و عملا اصلاح قیمت حاملهای انرژی و صرفهجویی در انرژی منتفی شده است.
- اصلاح عملکرد اقتصادی عملا بهخاطر ناکامی در دو مورد فوقالذکر حاصل نشده است و در عوض، بار بزرگی از تعهد بهخاطر پرداخت 45 هزار تومان به همه آحاد مردم ایران بهعلت عدم تامین حداقل یک سوم درآمد ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی، به دوش دولت نهاده شده است. این در حالی است که گزارش مورخ بیستوهشتم بهمن در مجلس شورای اسلامی حاکی از آن است که از 50 هزار میلیارد تومان درآمد و هزینه پرداخت یارانهها در قانون بودجه 92، پیشبینی میشود تا آخر سال 92 صرفا 30 هزار میلیارد تومان درآمد کسب میشود و بقیه یارانهها باید از منابع دیگر دستگاههای دولتی پرداخت شود، بهطوری که این کار عملا به بی انضباطی مالی در دولت میانجامد چیزی که ارثیه هشت سال دو دولت قبل بوده است.
- بهرغم اینکه یارانه برای گروههای وسیعی از جامعه کمدرآمد کشور بخش مهمی از درآمد ماهانه آنان را تشکیل میدهد، ولی آثار پرداخت نقدی به همه افراد موجب کاهش انگیزه کار، بهخصوص در خانوارهای پرتعداد شده است. آثار اجتماعی پرداخت یارانه به این شکل و پیامدهای آن خود مساله قابل بررسی جداگانهای است.
از آنجاکه یارانه امروز تبدیل به مسالهای ملی شده است. بنابراین نمیتوان بهراحتی از کنار آن گذشت. اینجانب بهخاطر تجارب اندک، مطالعات و مسوولیتی که در دوران وزارت رفاه و تامین اجتماعی در این وادی داشتهام راهحلهای زیر را پیشنهاد میکنم:
روز 28 بهمنماه در مجلس شورای اسلامی مبلغ 48 هزار میلیارد تومان بهعلاوه 3/11 هزار میلیارد تومان از منابع عمومی برای پرداخت یارانهها به تصویب رسید که شامل پرداخت 10 هزار میلیارد تومان برای کمک به صنعت، 8/4هزار میلیارد تومان برای نظام سلامت، 2 هزار میلیاردتومان برای بیمه بیکاری و 3/42 هزار میلیارد تومان برای پرداخت نقدی به مردم است. این مصوبه به این مفهوم است که سال آینده علاوهبر آنچه باید بهعنوان درآمد یارانهها تا سقف 50 هزار میلیارد تومان کسب درآمد شود باید از محل افزایش قیمت حاملهای انرژی کسری تا 58 هزار میلیارد تومان درآمد حاصل شود و قیمت حاملهای انرژی در سال 93 بین 30 تا 60 درصد اضافه شود.
در شرایط حاضر مسائل زیر باید مورد توجه قرار گیرد:
1- سیاست اصلی دولت هم بهعنوان اقتصاد کلان و هم سیاست اجتماعی که هر دو ایجادکننده سیاست رفاه اجتماعی کشور است مشخص شود و تا آخر همین سیاست تعقیب گردد. طبیعی است که این سیاست در شرایط ایران نباید تضعیفکننده تولید و رشد اقتصاد باشد بلکه باید بتواند رفاه و عدالت اجتماعی را در برداشته باشد. مثلا سیاستی که بهنظر اینجانب برای ایران مفید و حاصل تجربه چند دهه گذشته است، سیاست توسعه و رشد اقتصادی همراه با رفاه و عدالت اجتماعی با تاکید بر رشد و توسعه اقتصادی است. اگر سیاست دولت در قبال رشد و توسعه اقتصادی، رفاه اجتماعی و سیاست اجتماعی و ارتباط آنان با هم معلوم نباشد، کشور دچار سردرگمی میشود و نمیتواند مساله یارانهها را تا آخر به پیش ببرد.
2- مهمترین و کلیدیترین مشکل پرداخت یارانهها، شناسایی اقشاری است که ضرورتا باید یارانه دریافت کنند. در این زمینه دو راه وجود دارد:
اول: راهحل اساسی، ایجاد بانک اطلاعات ملی ایرانیان است که جزء تعهدات قانونی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است.
در سال 1383 مقدمات انجام آن شروع شد و در سال 84 قرار بود ظرف مدت 2 سال با کمک کارشناسان ایرانی و خارجی تمام فایلهای بیمهای و حمایتی در یک سامانه پیچیده ملی برنامهریزی، نصب و مدیریت اطلاعات (Mis) شود. ضرورت انجام این کار بر کسی پوشیده نیست و هر روز تعلل در آن، کشور را از یک ظرفیت مهم ملی و برنامهای محروم میدارد. بنابراین در اسرع وقت دولت باید در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یا هر جای دیگری بهعنوان یک وظیفه ملی این امر را با کمک کارشناسان ایرانی و مشاوران خارجی طراحی کند و به اجرا درآورد.
دوم: در حالت فقدان بانک اطلاعات ملی ایرانیان، راههای میانی وجود دارد. این تنها ایران نیست که با این کمبود مواجه است، در اغلب کشورهای جهان مساله شناسایی افراد کم درآمد و آسیب پذیر وجود دارد. در ایتالیا یک موسسه دولتی مسوول انجام این مهم است.
راهحل، استفاده از سامانه هدفگیری یا Targeting System است. برای این کار از ابزارهای زیر استفاده میشود:
الف: بانکهای اطلاعاتی:
- بانک اطلاعاتی موسسات خیریه مثل کمیته امداد، کهریزک و....
- بانک اطلاعاتی سازمانهای حمایتی مثل سازمان بهزیستی، هلال احمر
- بانک اطلاعاتی ثبت اسناد
- بانک اطلاعاتی مالیاتی
- بانک اطلاعاتی ثبت شرکتها
- بانکهای اطلاعاتی بیمهها مثل سازمان تامیناجتماعی، سازمان سلامت ایرانیان، صندوق بیمه روستاییان و عشایر
از طریق این بانکها با شناخت و تقریب براساس تجارب افراد با تجربه و روشهای علمی میتوان بخش وسیعی از افراد کمدرآمد را شناسایی کرد.
ب: شناسایی مکانهای اسکان کمدرآمدها
- مناطق محروم شهری و روستایی مثل جنوب کرمان، بخشی از استان کرمانشاه، بخش مهمی از استان سیستان و بلوچستان.
- مناطق محروم شهرهای بزرگ ـ شهرکهای اطراف تهران مثل مرتضی گرد.
- مناطق روستایی در معرض آسیب بیکاری و خشکسالی
- اسکانهای غیررسمی حاشیه شهرهای بزرگ مثل مشهد، تهران، تبریز
ج: گروههای اجتماعی خاص:
- زنان سرپرست خانوار روستایی
- زنان سرپرست خانوار شهری
- خانوارهای دارای یک یا دو معلول
- خانوارهای دارای سرپرست معلول
- کارگران ساختمانی
- کارگران خدمات شهری
- برزگران یا کارگران کشاورز روستایی
- خانوارهای دو نفره مسن ساکن روستاها
این کار مستلزم تشکیل گروه کارهای تخصصی و تجربی است تا بتوانند ظرف مدت 4 ماه به شناسایی نسبی خانوارهای نیازمند نائل آمد. نحوه کاهش یارانهها باید بهتدریج و با احتیاط صورت گیرد.
سوم: متاسفانه دولت با مردم در مورد ماهیت یارانهها کم صحبت میکند. باید با مردم صادقانه سخن گفت. این مهم توسط رئیسجمهور، وزیران و معاونان ایشان، سپس توسط شخصیتهای سیاسی، اجتماعی و مذهبی پیگیری شود.
مردم را باید قانع کرد. رمز کار همین قانع کردن مردم و جلب مشارکت ایشان است تا از این طریق دریافت یارانه که تبدیل به حقوق اجتماعی شده است با یک موج اجتماعی به انصراف داوطلبانه تبدیل شود. این کار مستلزم برنامهریزی است. صرف ایجاد کمپین انصراف آن هم بدون بلندگو و برنامه نمیتواند مفید فایده باشد.
چهارم: دولت نباید از طراحی «سیاستهای اجتماعی» مدرن که امروزه بدون آن هیچ جامعهای نمیتواند به حیات خود ادامه دهد غافل باشد. امروزه سیاستهای اقتصادی بدون فراهم بودن سیاست اجتماعی مناسب، موفق نخواهد شد.
به جای پرداختهای نقدی یارانه، میتوان سیاستهای اجتماعی موثر طراحی کرد، مثل پرداخت بخشی از هزینه درمان و سلامت، پرداخت بیمه بیکاری، پرداخت بخشی از هزینه بیمه اجتماعی و بازنشستگی، کمک به امکان توانمندسازی برای ایجاد اشتغال، کمک به تامین مسکن، کمک هزینه تحصیلی و... . این سیاستها، همگی دارای پشتوانههای نظری و تجربی در کشورهای مختلف جهان است. نهایتا میتوان گفت برای هر مشکل اقتصادی و اجتماعی راههایی وجود دارد، اگرچه پیچیده و مشکل باشد. استفاده از همه توان کارشناسی جامعه برای حل مشکل، عمل نکردن بدون برنامه و سیاستگذاری مناسب، تدریجی بودن اصلاح مساله یارانه در ایران، دست یازیدن به شناسایی از طریق روش هدفگیری، ارتباط آن با سیاستهای کلان اقتصادی و گفتوگو با مردم برای قانع کردن انصراف بخش مهمی از جامعه از دریافت یارانه نکات مهم مورد نظر است. اگر بتوان بهتدریج مسائل یارانه را سروسامان داد و یارانه را از حق اجتماعی مردم به هدفمندی تبدیل کرد، نتایج زیر حاصل خواهد شد:
1- صرفا افرادی که محتاج یارانه هستند یارانه دریافت خواهند کرد و باید بهتدریج دریافتکنندگان یارانه با توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی به اشتغال مفید و درآمد مکفی سوق پیدا کنند و تعدادشان در آینده کاهش یابد.
2- قیمت حاملهای انرژی بر اساس قیمت واقعی در اقتصاد ملی ایران عرضه شود بهنحوی که موجب صرفهجویی انرژی گردد.
3- اقتصاد ایران از ضررهای ناشی از اتلاف منابع یارانههای غیرموثر خلاصی یابد.
4- سیاستهای اجتماعی مناسب مثل سیاستهای بیمهای و حمایتی مدرن و کارآمد به جای دریافت یارانه بنشیند و بهتدریج بتواند جایگزین دریافت یارانه شود.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد