جام جم:تقابل نمادین
«تقابل نمادین»عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم مهدی فضائلی است که در آن میخوانید؛براساس برنامه اعلام شده، دور جدید مذاکرات ایران با 1+5 برای برداشتن گامهای بعدی طرح اقدام مشترک، معروف به توافقنامه ژنو، امروز در وین آغاز میشود.
در جریان امضای طرح اقدام مشترک در سوم آذر امسال و بخصوص پس از آن، مسائلی گذشت که رئیس جمهور محترم را به واکنش واداشت و از سویی منتقدان را به بی سوادی متهم کردند و از سوی دیگر دانشگاهیان و حقوقدانان را به دفاع از این توافق نامه فراخواندند.
این تجربه اقتضا می کند دور جدید مذاکرات سنجیده تر عمل شود تا هم منتقدان و هم موافقان وظیفه خود را بهتر انجام دهند.
در این باره نکات زیر در خور توجه است.
1) گروه مذاکره کننده کشورمان در حالی پا به میدان مذاکرات می گذارد که بتازگی ملت بزرگ ایران از آزمونی دیگر، سربلند و افتخارآفرین بیرون آمد و در مراسم سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بار دیگر شعار عزت خواهی و تن به ذلت ندادن را با صدایی رسا به گوش جهانیان رساند. این حضور، پشتوانه بسیار ارزشمندی برای مذاکره کنندگان است و باید از آن به نحو مناسبی بهره برداری کنند.
مذاکره کنندگان کشورمان همواره و در تمام مراحل باید این نکته را متذکر شوند که سربازان خط مقدم ملتی هستند که اینچنین با صلابت و آگاهانه در مقابل دشمن ایستاده اند.
2) درمقابل، جالب است بدانیم آمریکا در شرایطی وارد دور جدید مذاکرات می شود و به اصطلاح تلاش می کند از صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای کشورمان اطمینان حاصل کند که بتازگی و بر خلاف نص معاهده ان.پی.تی، بمب اتمی جدیدی را آزمایش کرده است !
بمب اتمی پیشرفته B-61 که به گفته مقامات آمریکایی، اقدامات مهندسی بر روی آن بیش از 2 سال به طول انجامیده و با هدف آمادگی برای استفاده بالقوه از این بمب در شرایط تهدید امنیتی ساخته شده است.
چه تقابل نمادینی است! گروهی متهم به رفتار غیرصلح آمیز اما مستظهر به ملت و گروهی مدعی طرفداری از صلح اما مستظهر به بمب اتم!
3) نکته مهم بعدی، ابعاد رسانه ای ماجراست. چنانچه قبلا نیز بارها تاکید شده است، مذاکراتی از این دست نیازمند پیوست رسانه ای است تا قبل، حین و بعد مذاکرات را پوشش دهد و ضمنا از انعطاف لازم برخوردار باشد تا بتواند به اقتضای شرایط و رفتار طرف مقابل واکنش های مناسب را بموقع نشان بدهد.
مرور آنچه در گام اول از این حیث گذشت، نشان می دهد مذاکرات یا بدون پیوست رسانه ای بوده یا اگر پیوستی داشته، کارآمدی لازم را نداشته است؛ چرا که اولا بسیاری از اخبار مربوط به مذاکرات و توافق نامه حتی در رسانه های داخلی، منبع خارجی داشت (البته این اشکال در گذشته نیز بوده است).
ثانیا در موارد متعددی مواضع و نظراتی از سوی برخی اعضای گروه مذاکره کننده منتشر شد که سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان یا اعضای گروه را وادار به تکذیب یا ارائه توضیح نمود و همان طور که می دانیم نه تکذیب و نه ارائه توضیحات نمی تواند تاثیر گذاری خبراول را خنثی کند. ثالثا رفتار رسانه ای دو طرف و بخصوص لحن مقامات آمریکایی در مقایسه با لحن مقامات کشورمان، این تصویر را در افکار عمومی تقویت کرد که برنده این مذاکرات طرف مقابل و بخصوص آمریکا بوده و آنچه به عنوان برد ـ برد مطرح بود، به برد، برد... تبدیل شد!
4) مذاکره کنندگان کشورمان بدانند بخصوص پس از تائید رهبر معظم انقلاب اسلامی، فرزندان این انقلاب و مورد اعتماد ملت ایران هستند، لذا باید قدر این موقعیت را دانسته، با رفتار و مواضع محکم و در عین حال سنجیده به این اعتماد بیفزایند وحتی اجازه ایجاد سوءتفاهم را ندهند.
مذاکره کنندگان کشورمان باید بدانند و به طرف مقابل نیز تفهیم کنند، انتظار و توقع ملت ایران از آنها به نتیجه رساندن مذاکرات به هر قیمتی نیست، بلکه دفاع از حقوق و عزت آنها در هر شرایطی است.
خراسان:چالش ها و ملاحظات مذاکرات جامع هستهای
«چالش ها و ملاحظات مذاکرات جامع هستهای»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم امیرحسین یزدانپناه است که در آن میخوانید؛پایتخت موسیقی جهان امروز میزبان دیپلمات های 7 کشور است؛ ایران و 1+5. دیپلمات هایی که دستور کارشان پرونده هسته ای ایران است؛ شاید حساس ترین و پیچیده ترین پرونده تاریخ سیاست خارجی ایران. امروز در سرزمین موسیقی قرار است سازهایی کوک شود که نواخت شان از جنس دیپلماسی است به همین جهت است که در پس همه لبخندهایی که از امروز به بعد خواهیم دید باید به دنبال محتوای مذاکرات باشیم. محتوایی که آینده و دورنمای این مذاکرات را آنقدر پیچیده و مه آلود نشان می دهد که نمی توان درباره سرانجام آن، به صورتی قاطع اظهارنظرکرد. آینده ای که باید از ورای پیچ و خم های بسیاری به آن نگریست:
۱ - سرنوشت غنی سازی درایران: بدون شک یکی از مهم ترین مسائلی که پیش روی مذاکرات قرار دارد و دیپلمات های ایران باید درباره آن دربرابر نبرد سنگین طرف مقابل بایستند، موضوع غنی سازی اورانیوم در ایران است. موضوعی که خط قرمز اعلام شده توسط رئیس جمهور می باشد و کنار گذاشته نخواهد شد.
۲ - چگونگی شفافیت در عملکرد رآکتور آب سنگین اراک: موضوع رآکتور آب سنگین اراک آنقدر مهم و تعیین کننده است که در دور قبلی مذاکرات که در ژنو برگزار می شود، حتی می رفت تا کل مذاکرات و توافق را کان لم یکن کند. کنگره آمریکا که نهاد قانون گذاری و یکی از ارکان اصلی تحریم علیه ایران به شمار می رود، برخی متحدان منطقه ای آمریکا به خصوص رژیم صهیونیستی که همواره صراحتاً خواستار جمع آوری رآکتور اراک شده و حتی آن جا را تهدید به حمله هوایی کرده است از مهم ترین مخالفان فعالیت این رآکتور هستند. رآکتوری که یکی از مهم ترین دستاوردهای علمی و تحقیقاتی دانشمندان ایران است واز جمله مهم ترین زیرساخت های تولید رادیو ایزوتوپ های دارویی محسوب می شود که نیاز کشور به خارج را برطرف می کند و وزیر خارجه ایران هم چند بار صراحتاً گفته هیچ تاسیساتی را برنمی چیند.
۳ - تحقیق و توسعه: اظهارنظرهای اخیر برخی مقامات آمریکایی درباره لزوم محدود شدن عرصه برنامه تحقیقاتی ایران در حوزه هسته ای و تناقض آن با پیشرفت علمی کشور را باید دیگر چالش مهم بر سر مذاکرات جامع دانست. جایی که در 10 سال گذشته، ایران با تکیه بر توان متخصصان داخلی راه های نرفته و سخت را طی کرد و به آن جایی رسید که اوباما با صراحت اعتراف کرد: اگر می توانستم حتی پیچ و مهره های صنعت هسته ای ایران را باز می کردم اما نمی توانم. اعترافی که تنها عامل آن پیشرفت علمی و صنعتی ایران در این حوزه بود که آن هم نتیجه برنامه بسیار مهم تحقیق و توسعه(R&D) است.غربی ها این موضوع را هم روی میزگذاشته اند تا هرچه می توانند بر سر آن امتیاز بگیرند.
۴ - ورود غرب به پرونده های غیر هسته ای: طی یک ماه گذشته آمریکایی ها بارها از موضوعاتی سخن گفته اند که اساساً محلی در مذاکرات هسته ای ندارد اما آن ها تلاش کرده اند تا این موضوعات را از زیر میز مذاکره به روی میز بکشانند. موضوعاتی چون موشک های بالستیک ایران و حقوق بشر که کشورمان همواره بحث بر سر این موضوعات در مذاکرات هسته ای را رد کرده است. اختلافات میان نمایندگان کنگره با دولت آمریکا و نیز زیاده خواهی آمریکایی ها درباره مسائل دفاعی و داخلی ایران بر دامنه بی اعتمادی به آن ها افزوده است و خوش بینی ها درباره دورنمای مذاکرات را نسبت به ماه های اخیر کمتر کرده است.
به همین دلیل باید برای دور جدید مذاکرات بیش از پیش آماده بود و در این میان پیشنهادهایی وجود دارد که در ادامه می آید:
اول: توجه دقیق به محتوای توافق احتمالی: تجربه برداشت ها و تفسیرهای دوپهلو از توافق ژنو باعث شده است که از امروز به بعد نگران توافقی باشیم که قرار است درپایان مذاکرات جامع امضا شود. درباره انتقادات توافق ژنو این نکته مطرح می شد که زمان اجرای آن 6 ماهه است و قابل بازگشت اما واقعیت این است که در توافق نهایی با زمانی بیش از این ها مواجه خواهیم بود؛ شاید 5، 10 یا حتی 20 سال و حتی بیشتر! این زمان ها را اتاق های فکر پشت پرده مذاکرات به دیپلمات های غربی پیشنهاد می کنند و همین نکته لزوم توجه به کلمات و عبارات توافق احتمالی و حتی نشانه گذاری ادبی آن را مهم و حیاتی می کند. توافقی که باید به نحوی نگارش شود که در مدت زمان اجرای آن، نه «روح» و نه «جسم» آن به سبب برداشت های دوگانه و چندگانه نقض نشود. برخی منتقدان و حتی حقوقدانان درباره همین توافق 6 ماهه ژنو می گویند شامل غنی سازی نیست و برخی دیگر در مقابل غنی سازی را متن صریح آن می دانند. این دامنه گسترده تحلیل درباره یک کلمه نشان می دهد که تا چه اندازه انتخاب کلمات و توجه به بار معنایی آن ها به خصوص در مناسبات جهانی و حقوق بین الملل می تواند تاریخ آینده را تغییر دهد یا ندهد.
دوم: تقویت و مدیریت دقیق تر فضای رسانه ای تیم ایران: انتشار «Fact sheet» ادعایی آمریکا از مذاکرات ژنو که به توافق هسته ای منجر شد و تفاوت های آشکار آن با آن چه ایران منتشر کرده بود نشان داد که متاسفانه با انتشار همین چند برگه از نظر حقوقی بی ارزش و ادعایی آمریکایی ها توانست جو رسانه ای را تاحدودی به نفع آمریکایی ها برگرداند. به همین دلیل توجه جدی به حوزه مدیریت تیم رسانه ای و نیز تقویت اتاق رسانه ای تیم کشورمان به نحوی که هرگونه واکنش ها و پیامدهای مذاکرات را مدیریت کند وتا حد امکان ابتکار عمل را از رسانه های آمریکا بگیرد و نیز از ایجاد خوشبینی های بی دلیل و نیز نا امیدی های بی پایه و اساس جلوگیری کند، نکته ای است که باید در دور جدید مذاکرات جداً مورد توجه قرار گیرد. واضح است که هر آن چه در پشت میز مذاکره شکل می گیرد را رسانه ها به راحتی می توانند دوباره شکل دهند و حتی تغییر دهند و به همین دلیل باید با تقویت این حوزه اجازه نداد آمریکایی ها ابتکار عمل را به دست گیرند و ساز ناکوک بزنند. ساز مذاکرات جامع هسته ای که احتمالا به توافقی نهایی درباره پرونده هسته ای ایران منجر خواهد شد در وین درحال کوک شدن است. آیا این ساز پرده های ایرانی را هم خواهد نواخت؟
کیهان:واقعیت فربهتر از مشّاطهها
«واقعیت فربهتر از مشّاطهها»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛خوشگمانی به آدم بدنهاد را عقل امضا نمیکند. اما کم نبودهاند سیاستمداران و تحلیلگرانی که تصور کردهاند از جمله لوازم واقعگرایی در پهنه سیاست خارجی، خوشگمانی به سیاستمداران بدسرشت عالم است. این تحلیلگران البته دوگونهاند.
خوشگمانی به آدم بدنهاد را عقل امضا نمیکند. اما کم نبودهاند سیاستمداران و تحلیلگرانی که تصور کردهاند از جمله لوازم واقعگرایی در پهنه سیاست خارجی، خوشگمانی به سیاستمداران بدسرشت عالم است. این تحلیلگران البته دوگونهاند. شماری حسن نیت دارند اما واقعیت را بد میفهمند یا به دلایلی نمیخواهند با واقعیت روبرو شوند. و گروهی دیگر اتفاقا واقعیت این خباثت و بدنهادی را خوب میفهمند اما مامورند و معذور. به عبارتی مشاطه قدرتهای غربی هستند و اصلا کار ویژهشان این است که زشتیهای آنها را با بزک بپوشانند و خوشآب و رنگ نشان دهند.
این تلقی که با آمریکا و غرب میشود بست و اختلافات را حل کرد، منحصر به امروز و دیروز نیست. کسانی همواره بر این تصور بودهاند که- ولو با انکار واقعیات- باید خود را متهم انگاشت و نسبت به بیگانه دشمن حسن ظن داشت. در حالی که آمریکا سر بزنگاه، زیر پای شوروی را خالی کرد و فرش را از زیر پای رقیب کشید، همینها میگویند ببینید آمریکا و شوروی چگونه تنشزدایی کردند و... قس علی هذا، که فعلا موضوع این نوشتار نیست. از سالهای اول انقلاب تا آخرین سال حیات مبارک حضرت امام(ره)، و از شروع دولت سازندگی تا دوره اصلاحات و پس از آن تا به امروز همواره یک چند ضلعی سیاسی، رسانهای و شبه آکادمیک چنین القا کردهاند که تنش موجود میان ایران و چند قدرت غربی، زیر سر خود ماست و اگر ما اندکی کوتاه بیاییم و سر برخی اصول و مواضع تخفیف بدهیم، آن طرف آدمهای اتوکشیده زبان فهم، خردمند، مودب و میانهرویی نشستهاند که به استقبال میآیند و بساط آشتی و اعتمادسازی و رفع سوء تفاهمات فراهم میشود.
حوادث سال 1367 از این جهت، سال پرعبرتی است. در شروع این سال- و شاید قبل از آن- در حالی که برخی دیپلماتهای ما احتمال پذیرش قطعنامه 598 را در محافلی زمزمه کرده بودند، ناو آمریکایی هواپیمای مسافربری ما را با 290 مسافر سرنگون کرد و سپس با بیشرمی تمام، به فرمانده همان ناو به خاطر این بیشخصیتی و گرگصفتی، مدال شجاعت دادند. تیرماه 1367 حضرت امام(ره) با احترام به نظر برخی مسئولان، اجرای قطعنامه 598 را پذیرفتند. برخلاف تصور همان مسئولان، حسن نیت ایران با بدفهمی و گستاخی رژیم صدام و حامیان غربی وی در انجام برخی حملات جدید و گسیل سازمان منافقین برای فتح تهران(!!) روبرو شد. پیامد این ماجرا، ایجاد موج جدید بسیج مردمی در پر کردن جبههها و عقوبت تاریخی- انهدام- سازمان منافقین بود. چند ماه بعد یعنی دی ماه سال 67، گستاخی قدرتهای شرور غربی شکل دیگری به خود گرفت و جبهه استکبار این بار سلمان رشدی را برای شکستن حریم پیامبر اعظم(ص) علم کردند که پاسخ تاریخی خود را از حضرت امام خمینی(ره) و امت اسلامی گرفتند.
حضرت امام سوم اسفند 1367 در منشور معروف روحانیت و در جمعبندی این فراز و نشیب پدید آمده، عبارات عمیقا تأملبرانگیزی دارند. از جمله آنجا که مینویسند «آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتا انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند، این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز آیات شیطانی در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت، چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به در آییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله، اشتباه ما نیست بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.»
و عجیب اینکه حضرت امام بلافاصله تصریح میکنند «ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجهگیری کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم!». از همه عجیبتر، واقعیتهایی بود که یکی پس از دیگری بر ذهنهای خوابزده تازیانه زد. اگر در این سو کسانی دنبال تنشزدایی یک سویه- ولو از مسیر سیاست توهینآمیز اعلامی اروپا موسوم به گفتوگوهای انتقادی- بودند، در آن طرف ابا نکردند از اینکه رئیس دولت وقت ایران را متهم تحت پیگرد یک اتهام واهی تروریستی قرار دهند و در ادامه همان روند در حالی که دولت بعدی (اصلاحات)، مکاتبات سری یکطرفه برای مذاکره با آمریکا انجام میداد و مسیر اشغالگری آنان را در افغانستان میگشود، ناگهان با دستخوش دولت بوش مواجه شد مبنی بر این که ایران، محور شرارت است و در فهرست کشورهایی قرار دارد که باید مورد حمله و تنبیه واقع شوند!
درست در بحبوحه همین تهدیدهای توهینآمیز بود که آمریکاییها، برنامه هستهای ایران را بهانه اتهامزنیهای تازه کردند و برگ تازهای از خباثت را رو کردند. آن روزها سرمقالهنویس یکی از نشریات زنجیرهای - که اکنون در سرمقاله روزنامهای جدید الولاده، این روزنامه را مولود دوره اعتدال میخواند- حق را به جانب آمریکاییها داد و نوشت؛ اگر نمیگذارند ما حتی غنیسازی صلحآمیز داشته باشیم، به خاطر این است که تقوای اتمی نداریم و اگر این تقوا را به غرب نشان بدهیم، حتی اجازه میدهند که بمب اتمی هم داشته باشیم!
حتی این طفلک هم -هر چند در نشریهای مامور و معذور- با زبان بیزبانی اعتراف میکرد مسئله آمریکا با ما فناوری هستهای نیست. اما چه میشود کرد که 10 سال بعد، هنوز در گوشه و کنار، مدعیان سیاست و دیپلماسی و روشنفکری پیدا میشوند تا بگویند مگر انرژی هستهای یا غنیسازی 20 درصد و 3/5 درصد چه قدر ارزش دارد که پای آن هزینه بدهیم؟! سیاستورزی و تدبیر این طیف- اگر جسارت نباشد- تنه به تنه سیاستورزی جناب معمر قذافی میزند. اینها پیداست نه دشمنان را شناختهاند و نه به ملت خود باور دارند، چنان که خوی خودکامهها در هر کسوتی- ولو روشنفکری- است.
منطق تربیتی و سلوک سیاسی امام خامنهای، ادامه منطق و سلوک امام خمینی است و این گفتمان کاربردی، راه به سیره پیامبر اعظم(ص) و امیرمومنان(ع) میبرد. رسول خدا با وجود مخالفت، مشورت شماری از اصحاب را برای خروج از مدینه در جنگ احد پذیرفتند چرا که به اثر تربیتی مشورت و مدیریت جمعی قائل بودند و بر بصیرت و بینش و عبرتاندوزی باور داشتند؛ همچنان که امیر مومنان(ع) روی استطاعت و تدبیر و بصیرت و استقامت صحابه حساب میکردند. در محضر پیامبر(ص) به فاصله یک سال، سرنوشت دو جنگ بدر و احد متفاوت از هم رقم خورد. همچنان که در دوره ولایت امیر مومنان، سرنوشت دو نبرد جمل و صفین- به خاطر نقش متفاوت اصحاب- متفاوت شد. فراز و نشیب حوادث در طول تاریخ انقلاب نیز بیشباهت به روزگار صدر اسلام نیست. البته یک غم بزرگ بر حلقوم وجدان متعالی انسانی درطول تاریخ سنگینی خواهد کرد که چرا برخی نخبگان و پیشاهنگان، آنجا که باید «ایمان عمیق دینی، غیرت دینی، شجاعت، موقعشناسی، اقدام به هنگام، پیشرو و صفشکن بودن و انجام کارهای نوآورانه» را از خود نشان نداده و در تراز پیشاهنگان جبهه حق و عمارگونه و مالکاَشتروار ظاهر نشدند؟
نصاب و تراز ملت ایران همان است که در معجزه انقلاب اسلامی 57، اداره جنگ 8 ساله، خم به ابرو نیاوردن در برابر تحریمهای 35 ساله، شکستن سقوط فقرات فتنهانگیزیهای دشمن و معجزه هر ساله جشن باشکوهتر انقلاب اسلامی از خود به نمایش گذاشتهاند یعنی که ما متحد، بر سر آرمانها ایستادهایم، تسلیم زورگویی و باجخواهی آمریکا نخواهیم شد و هیچ مانع و قدرت بزرگی نمیتواند در مقابل اراده راسخ یک ملت، مقاومت کند. اگر این نصاب و تراز ملت ماست- که 22 بهمن خاطرهانگیز امسال عیانتر از همیشه به رخ کشید- بنابراین چرا باید برخی سیاسیون و رسانهها و مدعیان روشنفکری ما به تخفیف و کوچکانگاری یا سانسور همین حقیقت بپردازند یا تکیهگاه و نقطه اعتماد وکلید مشکلات را در خارج از کشور بجویند؟ آیا این اهانت- ولو ناخواسته و از سر غفلت- به ساحت یک ملت بزرگ نیست؟ البته حکایت دیپلماسی و به تعبیر رهبر معظم انقلاب مذاکره برای گرفتن بهانه از دشمن یا دفع شر او موضوع دیگری است و منطقا باید پشتوانه سیاست خارجی و تیم مذاکرهکننده بود اما صاحبنظران علوم سیاسی اتفاق نظر دارند که نقطه اتکای هر کشوری نه در دیپلماسی و مذاکره، بلکه در تقویت ساخت درونی قدرت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و تولید قدرت مستحکم ملی به منظور کاهش هرچه بیشتر نقطه ضعفها و نیاز به خارج است.
6 ماه اخیر در دولت فعلی و 6 ماه پیش از آن در دولت قبلی به انضمام همه تحرکات دیپلماتیک در طول 30 سال گذشته، فرصت گرانبهایی برای شناسایی مولفههای حقیقی قدرت ملی از یک سو و رسیدن به یقین درباره انتظارات خباثتآمیز طرف غربی از مذاکره و دیپلماسی به تعریف آنهاست. امروز مشت آمریکا و دولت اوباما برخلاف 2-3 سال پیش کاملا در برابر ملت ما گشوده است. مقامات دولت آمریکا با چه زبانی بگویند که اولا بیصفتند و ذرهای قابل اعتماد نیستند و ثانیا اصلا بنای اعتماد و اعتمادسازی با ایران را ندارند بلکه با زبان زور میخواهند خواستههای بیربط خود را یکی پس از دیگری دیکته کنند؟ ای کاش انبوه فرصتهایی که از سوی برخی حلقههای خاص برای تبلیغ مذاکره و سازش با آمریکا در طول این سالها و دههها هزینه شد، صرف ارتقای روحیات ملی معطوف به خودباوری، کارآفرینی، خطرپذیری، خلاقیت و مجاهدت افزونتر میشد. آیا با همه اما و اگرها، در تولید بنزین که در معرض تحریم بود، خودکفا نشدیم؟ در تولید سوخت 20 درصد رآکتور تهران چطور؟
اگر امروز نقطه ضعفهایی داریم که دشمن را به طمع میاندازد، باید آن نقطه ضعفها و رخنهها و خللها را در حوزه فرهنگ و رسانه و سیاست و اقتصاد بست. کلید شروع این کار خطیر در نهادن نقطه پایان بر خودرأییها و حاشیهپردازیها و بازگشت به محور اتحاد و اجتماع و استقامت، یعنی رهنمودهای راهبردی امام و رهبری است.
جمهوری اسلامی:آمریکا، سقوط به زیر صفر در افغانستان
«آمریکا، سقوط به زیر صفر در افغانستان»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛حامد کرزای رئیسجمهور افغانستان که یک دهه پیش با حمایتهای آمریکا، از محل سکونتش در کالیفرنیا به کابل آمد و در حساسترین پست افغانستان تحت اشغال ناتو قرار گرفت، اکنون در پایان دوره دوم ریاست جمهوری در تازهترین مصاحبهاش، آمریکا را عامل تداوم ناامنی در افغانستان معرفی کرده و در واکنش به ابراز نارضایتی آمریکا از آزادی 65 زندانی افغان از زندان بگرام میگوید: "آمریکا باید از مداخله در امور قضایی افغانستان خودداری کند و به رأی مردم این کشور احترام بگذارد." همچنین سخنگوی شورای عالی صلح افغانستان که متولی برقراری صلح در این کشور است، در سمینار بینالمللی صلح، اعلام کرد: "آمریکا، عامل ناامنی در افغانستان است."
وی در ریشه یابی علل ناامنی در افغانستان گفت: آمریکا که به بهانه مبارزه با تروریسم و از بین بردن القاعده وارد افغانستان شد اکنون که چنین هدفی محقق نشده باید این کشور را ترک کند و فرصت برقراری صلح و آرامش و تشکیل ساختارهای مدنی را به خود مردم افغانستان واگذار کند. وی در حضور شرکت کنندگان خارجی در این سمینار، برخوردهای قیممآبانه و متکبرانه آمریکا با دولت و ملت افغانستان و مداخلات گسترده در امور داخلی این کشور را یکی از دلایل ایجاد بیثباتی و ناامنی در افغانستان دانست و خواستار خروج فوری نظامیان آمریکایی از این کشور شد.
بیان این قبیل اظهارات و معرفی عامل اصلی بحران در افغانستان گرچه کشف جدید و نکته بدیعی نیست و مردم افغانستان از روز آغاز اشغال کشورشان توسط آمریکا، بدون ترس و واهمه آن را به زبان میآوردند ولی طرح آن توسط مقامات رسمی و دولتی که بسیاری از آنها با حمایت آمریکا روی کار آمدند، نکته تازه و در خور توجهی است. در ریشه یابی علت ابراز چنین اظهاراتی از جانب کرزای و برخی دیگر از صاحب منصبان دولتی افغان به چیز دیگری جز قرار گرفتن در آستانه دوران بازنشستگی سیاسی این افراد و مهمتر از آن فضای انتخاباتی کنونی افغانستان نمیتوان اشاره کرد. این روزها که افغانستان سرگرم تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری است، بعضاً از لابلای اظهارات برخی مقامات این کشور حقایقی آشکار میشود که سالها پس از اشغال افغانستان، مجالی برای بیان آن وجود نداشت و یا اینکه اگر آقای کرزای که به مدت 10 سال در افغانستان تحت سلطه آمریکا عهدهدار سمت ریاست جمهوری بود و کمترین انتقادی از آمریکا و سیاستهای مداخله گرانه واشنگتن در سخنان او دیده نمیشد و همواره در مسیر تأیید و تمجید از حضور آمریکائیها بود، اکنون که دیگر براساس قوانین افغانستان امکان حضور در این پست را نداشته و خود را در آستانه بازنشستگی سیاسی میبیند، اقدام به بیان واقعیات پشت پرده کرده و از امضای توافقنامه امنیتی کابل - واشنگتن خودداری نموده و مسئولیت امضای چنین توافق ذلت باری را به رئیسجمهور آتی محول میکند.
آنچه امروز در صحنه افغانستان و به اقتضای فضای نه چندان باز سیاسی و انتخاباتی این کشور امکان بروز و ظهور یافته، نمایش شکست سیاستهای آمریکا پس از 12 سال حضور نظامی در افغانستان برای برقراری صلح در این کشور است و همانگونه که شورای روابط خارجی آمریکا در گزارش 24 صفحهای خود آورده است، ناکامی کاخ سفید در برقراری ثبات در افغانستان، اعتبار آمریکا را در جهان با شکست مواجه کرده و شعار آمریکا برای مبارزه با تروریسم را نقش بر آب نموده است.
اعتراف به این شکست از سوی مهمترین نهادهای سیاسی آمریکا تکرار دنبالهدار داستان ناکامیهای کاخ سفید در تأمین امنیت کشورهایی است که به بهانه حفظ امنیت جهانی و مبارزه با تروریسم به اشغال در آمدند و اکنون پس از 12 سال حضور نظامی آمریکا و استقرار 130 هزار نظامی و میلیاردها دلار هزینه، همین حضور به عامل ناامنی تبدیل شده است. آمریکائیها که پس از حادثه انفجار برجهای دوقلوی نیویورک در شهریور 1380 حمله به افغانستان و چرخه جدید سیاستهای مداخلهگرانه خود را با این هدف آغاز کردند که طالبان را سرنگونه کردن و ریشه تروریسم را بخشکانند، اکنون نه تنها به کوچکترین موفقیتی در نیل به این هدف دست نیافتهاند بلکه این جنگ 12 ساله را با مذاکرات با طالبان و برای سهم دادن به این گروه تروریست در حاکمیت آینده افغانستان به پایان میبرند.
آمریکائیها این روزها پس از ناکامی در پوشاندن شکست سیاستهای خود در افغانستان، رفته رفته به مرحله پذیرش شکست در عرصه سیاستهای جنگ افروزانه خود برای تحمیل دمکراسی و سرکوب تروریسم در افغانستان نزدیک میشوند. راهبرد حضور بلند مدت آمریکا در عراق و افغانستان که از زمان حضور نومحافظه کاران افراطی در دوران ریاست جمهوری جرج بوش به اجرا گذاشته شد و اوباما نیز علیرغم ژست دمکرات مآبانهاش، خود را ملزم به پیروی از آن کرد، اکنون در بن بستی گرفتار آمده که فرآیند سیاست خارجی آمریکا را دچار بحران کرده و همه را به واکنش واداشته است.
افکار عمومی مردم آمریکا امروز از هر روز دیگری علیه جنگ و ادامه حضور نظامی در افغانستان بسیج شده است. روزنامه واشنگتن پست در این زمینه مینویسد: "افغانستان به باتلاقی برای اوباما و همفکرانش تبدیل شده و مردم آمریکا نیز که سیاست خارجی خود را درهم شکسته میبینند، هر شب با کابوس محض به خواب میروند. بیسبب نیست که شورای روابط خارجی آمریکا در گزارشی صریح که صریحتر از آن امکان ندارد، اعلام میکند سیاست ما در افغانستان بطور واضح به ناکامی رسیده و امکان بهبود وضعیت در آن به چشم نمیخورد."
همین وضعیت شکست خورده آمریکاست که باعث تقویت نفرت از این کشور در افغانستان شده است. بیگمان آمریکا در افغانستان به وضعیت زیر صفر سقوط کرده و علیرغم برخورداری از پایگاههای متعدد نظامی، از هیچ پایگاهی در میان مردم و افکار عمومی ملت افغانستان برخوردار نیست و شاید به همین دلیل باشد افرادی که زمانی با حمایتهای آمریکا در افغانستان روی کار آمده و مجری سیاستهای واشنگتن بودند، اکنون چارهای جز انتقاد و به زبان آوردن مسائلی ندارند که زمانی جرأت ابراز آنرا نداشتند.
رسالت:یک مصوبه و چند سئوال
«یک مصوبه و چند سئوال»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛مجلس دیروز در اصلاحیه لایحه بودجه سال 93 براساس نظرات شورای نگهبان تبصره 21 لایحه بودجه را، که ناظر بر اجرای قانون هدفمندی یارانهها بود، نظر دولت و شورای نگهبان را تامین کرد.
براساس این مصوبه،
1- اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها از ابتدای سال 93 خواهد بود.
2- درآمد حاصل از اجرای قانون مذکور در سال 93 تا مبلغ 480 هزار میلیارد ریال از محل اصلاح قیمت کالاها و خدمات موضوع مواد یک و سه همان قانون تعیین می گردد.
3- 42 هزار میلیارد تومان پرداخت نقدی و غیرنقدی موضوع ماده 7 قانون هدفمندی یارانهها خواهد بود.
4- 48 هزار میلیارد ریال به تقویت نظام سلامت اختصاص می یابد.
5- یکصد هزار میلیارد ریال هم به بخش تولید، بهبود حمل و نقل عمومی و بهینهسازی مصرف انرژی در واحدهای تولیدی خدماتی و مسکونی اختصاص دارد.
6- یارانه نقدی صرفا به سرپرستان خانوارهای متقاضی که به تشخیص دولت نیازمند دریافت یارانه باشند، پرداخت میگردد.
براساس این تبصره یارانه پرداختی به مردم در سه ماه اول سال 93 پرداخت خواهد شد چرا که سه ماه طول میکشد آیین نامه اجرایی این قانون توسط دستگاههای دولتی مسئول تهیه شود.
اگر یارانه پرداختی در سه ماهه اول و ماههای بعد 45 هزار تومان باشد. مفهوم این پرداخت آن است که به نقطه اول در سه سال قبل برگشتیم.
دولت در سه سال گذشته هیچ مشکلی در پرداخت یارانهها نداشت بلکه در سال دوم هم علاوه بر آن در شب عید سال گذشته یک پرداختی 80 هزار تومان نقدی داشت و امسال هم دو سبد کالا میخواهد پرداخت کند.
این در حالی بوده است که دولت گذشته هیچ گاه معتقد به کسری در پرداختها نبوده اما دولت جدید معتقد است سقف درآمد حاصل از منابع هدفمندی یارانهها بیشتر از 28 هزار میلیارد تومان نیست در حالی که باید 42 هزار میلیارد تومان پرداخت کند. اینکه آیا دولت در پرداخت یارانهها کسری دارد یا ندارد. تفریغ هدفمندی یارانهها پاسخ آن را می دهد.
تفریغ سال 90 و 91 هنوز به مجلس تسلیم نشده است. پس چگونه است که در بحثهای مربوط به هدفمندی یارانهها مقامات دولتی و مجلس از کسری پرداختها سخن میگویند و هر دو روی اعلام عدد 28 هزار میلیارد تومانی درآمد هدفمندی یارانهها و کسری آن اصرار دارند.
نگارنده بارها این رقم را مورد چالش قرار دادهام و با ارائه سندی از فروش نفت خام در صورتهای مالی شرکت ملی نفت در سالهای 90 و 91 آن را مخدوش اعلام کردهام و متاسفانه هیچ پاسخی از دولت و مجلس دریافت نکردهام.
مقام معظم رهبری دیروز در دیدار با مردم تبریز فرمودند؛ "منابع کشور فوقالعاده است چشم به دست دیگران ندوزیم." اگر در احصای منابع دچار اشتباه شویم خدای ناکرده ممکن است روزی چشم به دست دیگران بدوزیم.
اگر تفریغ هدفمندی یارانهها در تعیین تکلیف منابع و مصارف قانون هدفمندی یارانهها ساکت است باید دولت و مجلس صریحا بگویند مبلغ 28 هزار میلیارد تومان را مستند به اعلام کدام نهاد دولتی میگویند.
اگر مبلغ 81 هزار میلیارد تومان ادعایی بنده درست است دیوان محاسبات و اعضای کمیسیون برنامه و بودجه و دیوان محاسبات که اکنون تفریغ بودجه سالهای 90 و 91 را در اختیار دارند و برخلاف اصل 55 قانون اساسی به اطلاع عموم نمیرسانند، باید پاسخگو باشند.
آقای احمد توکلی میگوید با اجرای فاز دوم 71 درصد به قیمت حاملهای انرژی افزوده خواهد شد. مردم سئوال میکنند اگر 71 درصد به قیمت حاملهای انرژی اضافه میشود پس چرا پرداختهای نقدی همان پرداخت های سه سال قبل است و هیچ اتفاقی در مصارف قانون هدفمندی یارانهها طی سه سال گذشته رخ نخواهد داد؟
پاسخ این سئوال را باید در حساب و کتاب فروش نفت و گاز در داخل و نیز میزان فروش فراورده به خارج جستجو کرد. اعداد و ارقام سه سال گذشته را باید در این اقلام جستجو کرد. دولت و مجلس در قانون هدفمندی یارانهها، چه در پیش بینی درآمدها و برآورد هزینهها چه هنگام تصویب لایحه و چه در اجرای قانون به هنگام تسلیم تفریغ آن پاسخ شفافی نمی دهند. این عدم شفافیت اقتصاددانان کشور را به بیراهه برده است و آنها روی اعداد و ارقامی، پایه تحلیل های اقتصادی خود را قرار میدهند که وجود خارجی ندارد.
سقف منابع حاصل از درآمد اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها را اگر همین بدانیم که دیروز در مجلس تصویب شد. عملا اتفاق جدیدی در ارتباط با اجرای قانون هدفمندی یارانهها نیفتاده است. چون قیمت حاملهای انرژی در منطقه، بویژه همسایگان و نیز فوب خلیج فارس فاصله زیادی با قیمت های داخل دارد و معلوم نیست چرا تبصره 21 در چارچوب قانون هدفمندی یارانهها و برنامه پنجساله پنجم طراحی نشده و ما با برنامه و ارقام مندرج در قانون فاصله داریم.
نکته آخر اینکه هم دولت و هم مجلس اعتراض دارند که دولت دهم قانون هدفمندی یارانهها را غلط اجرا کرده است. اما نمیگویند کجای کار غلط بوده و اکنون که میخواهند اجرا کنند شیوه صحیح اجرا کدام است. پیشبینی اعداد و ارقام در آمدی اجرای قانون هدفمندی یارانه در سال 93 و برآورد اعداد و ارقام هزینهای آن هیچ تناسبی با متن قانون هدفمندی ندارد هیچ کس هم از تفریغ هدفمندی یارانهها که میتواند این تناسب را شفاف و روشن کند حرفی به میان نمیآورد.
وطن امروز:بیتوجهی به گزینه روی میز ملت
«بیتوجهی به گزینه روی میز ملت»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم سیروس محمودیان است که در آن میخوانید؛ 1- بررسی مجموعه اظهارنظرهای تهدیدآمیز ریز و درشت مقامات آمریکایی موید آن است که آمریکا در موضوع هستهای ایران هیچ اعتقادی به مذاکره منتج به برد- برد ندارد. تسلیم بیقید و شرط ملت ایران در مقابل زیادهخواهیهای روزافزون دولت تروریستی آمریکا تنها رهاورد مدنظر طرف آمریکایی از مجموعه مذاکرات هستهای است. اگر طرف آمریکایی کمترین اعتقادی به حل مسالمتآمیز موضوع تلاش ایران برای دستیابی به حق مسلم فناوری هستهای داشت هرگز زبان به تهدید و تحریم نمیگشود و عملا تحریمهای غیرانسانی را بر ملت ایران تحمیل نمیکرد یا راسا به حمایت از فتنهگران وطنفروش نمیپرداخت. مبرهن است که تحریم بخش دارو و درمان کشور و ایجاد ممانعت در مسیر مداوای بیماران صعبالعلاج نمای روشنی از روح خبیث دولت تروریستی آمریکاست.
2- اگرچه مسؤولان سیاست خارجی در دولت یازدهم به بهانه پیشبرد مذاکرات در مقابل تهدیدات بیشرمانه دولت فاسد آمریکا عموما سکوت پیشه کرده و از ابراز علنی هرگونه واکنش متناسب با تهدیدات طرف مقابل امتناع ورزیدهاند اما روشن است این رفتار نامتوازن مطلقا برای عامه مردم قابل قبول نیست. تجربه 35 سال مقاومت ایران اسلامی در برابر نظام سلطه اثباتا مبین آن است که هرگونه انفعال در مقابل غرب موجب تشدید تظاهرات بیرونی خوی استکباری آنان در مواجهه با مواضع اصولی ملت ایران میشود. لاپوشانی تهدیدات آمریکا از سوی برخی مسؤولان سیاست خارجی کشور با توسل به واژه تکراری و بیمبنای «مصرف داخلی این تهدیدات» سناریوی نخنمایی است که عینا به معنای دادن رنگ و لعاب کاذب سیاسی به تهدیدات بیشرمانه دولت شرور آمریکاست. دولت روحانی باید بپذیرد در متن اقدام مشترک، تهدید باید پاسخ روشن تهدید طرف مقابل باشد.
3- اصالتا نظام سلطه کمترین اعتقادی به حقانیت ملل دیگر ندارد و ایجاد وابستگی ملل به اردوگاه غرب در همه زمینهها رئوس سیاستهای راهبردی نظریهپردازان غربی را شکل میدهد. براساس برنامهریزیهای صورت گرفته از سوی نظام سرمایهداری نحوه توزیع، دسترسی و میزان برخورداری کشورها از ثروت جهانی در حوزههای مختلف انرژی، علم و... از جمله فناوری هستهای باید بهطورساختاری و اختصاصی در ید کنترل غربیها باشد. هر حرکت برخلاف رویه مذکور محکوم به شکست است. درواقع در چارچوبهای نظری و عملی نظام بردهداری نوین غرب، مجموعه ملل باید مطیع فرامین صادره از اتاقهای فرمان تحت سیطره غرب باشند. طبیعی است مبتنی بر چنین نگاه استعماری اتکای صرف بر مذاکره با طرف غربی هیچ حاصلی نمیتواند برای یک ملت و نظام آزادیخواه در پی داشته باشد. روشن است که مذاکرات اخیر ایران با 1+5 از این قاعده مستثنا نیست. بازبینی سیاهه جنایات آمریکا شاهد زندهای براین منطق استنتاجی است.
4- بررسی بخشی از مواضع اتخاذی دولت یازدهم در مقابل سیاست تهدیدی – تخریبی آمریکا در ماجرای نفی حقوق مسلم هستهای ملت ایران در یک ماه اخیر بسیار غیرقابل هضم مینماید. در این میان ناهمخوانی این مواضع با مطالبات حقیقی ملت ایران بر میزان این هضمناپذیری بیش از گذشته میافزاید. به نظر میرسد سیاستپردازان دولت یازدهم از درک مطالبات واقعی مردم در موضوع فناوری هستهای دور بوده و اتخاذ رفتارهای ناهماهنگ با مردم منبعث از این فاصله است.
5- از منظر دیگر توجه دولت یازدهم به نگرانیهای موجود در میان آحاد ملت درباره حاکمیت تدریجی یک جریان منفعل در برابر قدرت پوشالی غرب و تزریق نگاه تسامحی- تساهلی در بخش پاسخگویی به تهدیدات غربیها به کشور بسیار ضروری است. هرگونه تلاش دیپلماتیک توجیهی برای بزککردن چهره زشت و جنایتپیشه آمریکا در داخل ایران رگههای روشنی از خط مذکور است که دولت مکلف به برخورد قاطع با جریان نفوذی مزبور است.
6- غیرقابل کتمان است که برخلاف رویه هزینهساز دولت یازدهم، ملت رشید ایران که با حساسیت و هوشیاری انقلابی به رصد متن و حواشی مذاکرات هستهای اهتمام اختصاصی دارد در هر فرصت ممکن به تبیین مواضع انقلابی خویش مبادرت کرده است. راهپیمایی عظیم 22 بهمن امسال نمونه بارزی از اعلام مواضع عینی ملت در مقابل تهدیدات بیشرمانه دولت تروریستی آمریکاست. ایستادگی ملی در برابر زیادهخواهی استکباری آمریکا و مقابله فراگیر منطقی با تهدیدات دولتمردان آمریکا تنها گزینه ملت ایران در این عرصه است.
بیتوجهی به خواست ملت میتواند تبعات و عواقب سوء غیرقابل پیشبینی برای مروجان سیاست انفعال در مقابل ددمنشیهای اوباما در پی داشته باشد. به هر صورت ناتوانی دولت از شنیدن صدای بحق ملت ایران یا عدم وجود یک اراده دولتی برای درک پیام منتشره از سوی ملت در راهپیمایی 22 بهمن یک اشتباه تاریخی میتواند باشد.
7- تهدید نظامی – تحریمی ملت ایران توهین بیشرمانهای است که سکوت دولت در مقابل این تهدیدات موجب جسارت دشمن شده و حتی زمینه را برای مداخله خلاف عرف دیپلماتیک در امور کشور فراهم کرده است. دولت باید متوجه باشد که مجموعه دستاوردهای علمی- سیاسی کشور محصول بصیرت انقلابی و صبر و استقامت ملت ایران در 35 سال گذشته است و غرب هیچ دلخوشیای نسبت به این دستاوردها ندارد. از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی نظام سلطه به سرکردگی آمریکا سر ستیز با ملت ایران داشته و در این راه از هیچ دشمنی نیز فروگذار نکرده است. متقابلا بدیهی است هیچ بخشی از دستاوردهای ایران اسلامی در مقابل غرب در سایه وادادگی سیاسی به دست نیامده است لذا بهطور معمول هرگونه انفعال در مقابل تهدیدات آمریکا ضمن تشدید ضرباهنگ و تغییر نوع تهدیدات میتواند تبعات سهمگینی برای کشور و ملت در پی داشته باشد. در حقیقت تنها رمز موفقیت دولت یازدهم در مذاکرات پیشرو اتکا به ملت و توجه جدی به تنها گزینه مدنظر آنان یعنی ایستادگی در برابر آمریکاست.
سیاست روز:تلویزیون، سرزمین کهن و مومنانی که باید کَیِّس باشند
«تلویزیون، سرزمین کهن و مومنانی که باید کَیِّس باشند»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم ایرج فتح اللهی است که در آن میخوانید؛تلویزیون و اثرگذاری آن در ایران را با هیچ رسانه داخلی دیگری نمیتوان مشابه و حتی قابل قیاس دانست. صداوسیما براساس قانون تنها مرجع صلاحیتدار برای پخش برنامههای تلویزیونی است و همین انحصار ضریب نفوذ تلویزیون در ایران را چندین برابر کرده، به گونهای که رسانههای داخلی دیگر، چارهای جز کرنش در برابر آن ندارند.
برنامهسازی برای تلویزیون نیز متاثر از ویژگیهای بیبدیل آن نیازمند در نظر گرفتن ظرایف خاص و تامین حساسیتهای خاص ملی، مذهبی، اخلاقی و قومی است. برنامهسازان مجرب این رسانه نیز اغلب با درک خصوصیات ویژه تلویزیون و برنامهسازی برای آن، تلاش مینمایند علاوه بر تامین نظرات مدیران تلویزیون، حساسیتهای مخاطب را نیز در نظر گرفته و برنامهای بسازند تا با کمترین حاشیه، برنامه تولیدی اشان به مذاق بیننده خوش آید.
با این وجود در برخی مواقع و برههها دیده شده است که بیدقتی در تولید و پخش برنامهای و حتی بخشی از برنامهای، انتقاداتی جدی را در پی داشته است که در برخی موارد نمیتوان به راحتی از آن گذر نمود.
دلخوری اخیر قوم بختیاری که همواره در تاریخ ایران نشان دادهاند با غیرت و حریت در برابر ظلم و ستم ایستادگی نمودهاند و سر در برابر ظالم خم نکردهاند، از بخشهایی از سریال «سرزمین کهن» را میتوان از جمله همین اشکالات ایجاد شده در برنامهسازی تلویزیون دانست.
البته در دلخوری ایجاد شده برای بختیاریها، تلویزیون نشان داد که با پیگیریهای انجام شده و دستورات لازم توسط مدیران رسانه ملی، تلاش مجدانهای برای رفع دلچرکینیهای اخیر صورت گرفته است، تلویزیون خبطی کرده و حالا توقف پخش این سریال از سویی و جلسات حضوری مدیران تلویزیون با مسئولان و برخی بختیاریها تلاشهایی بوده است برای رفع این سوء تفاهم که در جای خود قابل تقدیر است.
اما حالا و در شرایطی که جامعه نیازمند آرامش است گویی برخی رسانهها که برخی هم به جریانات اصطلاحا اصلاحطلب وابستگی و همسویی دارند تاب از کف دادهاند و همین اشکال را بهانهای کردهاند برای درهم کوبیدن کلیت تلویزیون.
با نگاهی آرمانگرایانه به مدیریت تلویزیون اشکالات زیادی وارد است که میتوان این اشکالات را در فضایی غیراحساسی و منطقی به آنها پرداخت و این از جمله وظایف صاحبنظران است که وارد گود شده و نظرات اصلاحی و مشورتی خود را مطرح نمایند، اما آنچه را که نباید از خاطر برد این است که با دستمالی قیصریه را نباید به آتش کشید.
به هرتقدیر در سریال «سرزمین کهن» کمال تبریزی خطایی وارد شده است و باید مدیران، عوامل و کارشناسان تلویزیون در این خصوص به نحو مناسب پاسخگو باشند، اما اینکه برخی رسانهها با طرح نمودن مسائلی دیگر تلاش نمایند که به آتش اختلافات بدمند و از این آب گلآلود برای خود شاهماهی بگیرند خبطی بزرگتر و البته خطرناکتر است که بوی نفاق و کوبیدن کلنگ خود و دستیابی به منیّت خویش و هم حزبیهای خویش میدهد تا دل سوختن برای اقوام ایرانی.
صداوسیما وظیفه دارد به بهترین نحو دلجویی نماید و با بررسی دقیق خطای پیشآمده عوامل سهلانگاری و مسامحهکننده را شناسایی نموده و هر یک را توبیخ نماید. همچنین این نقد منتقدان دلسوز را که همواره بر این نکته اصرار دارند که تلویزیون دارای اتاق فکر موثر و آیندهنگری نیست که در حد و قواره این مدیوم و ویژگیهای آن حضور یافته و راهبری نمایند، پذیرفته و در صدد رفع نواقص راهبردی و اندیشهای برآید. اما نباید از خاطر دور داشت که مؤمن کَیِّس و باهوش است و از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود؛ مبادا که دسیسهای چیده شده باشد برای شعلهور کردن اختلاف میان اقوام ایرانی که هر یک از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران عزیز مایه مباهات و عزت مام میهنند. به هوش باشیم.
تهران امروز:اصولی که باید الگو قرار گیرد
«اصولی که باید الگو قرار گیرد»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم امیر دبیریمهر است که در آن میخوانید؛بیانات مهم رهبر فرزانه انقلاب درخصوص پیامدهای راهپیمایی باشکوه مردم ایران در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و دیپلماسی هستهای کشور در چند ماه اخیر حاوی نکات راهگشا و راهبردی بود که همه فعالان سیاسی، تصمیمسازان و گروههای مرجع اجتماعی را به تامل درخصوص موضوعات ذیل دعوت میکند.
1. نکته اول این است که مهمترین دستاورد تحولات اخیر در دیپلماسی هستهای ایران، بعد از توافق ژنو، اثبات عینی دشمنی آمریکا با ایران و جمهوری اسلامی است. گویی بعد از 35 سال بغض و ناراحتی واشنگتن از انقلاب اسلامی آرام نگرفته و فراموش نشده است و به هر بهانهای جلوی پیشرفت ایران سنگاندازی میکند. عملکرد مقامات آمریکایی در سه ماه اخیر بهویژه مواضع زیادهخواهانه و کارشکنانه آنها نشان داد، خوشبینی و اعتماد به آمریکاییها نوعی سادهلوحی یا مرعوبشدگی است.
2. نکته دوم این است که مواضع اخیر آمریکا نشان داده این کشور برای توافق همکاری و رابطه کاملا غیرقابل اعتماد است و نمیتوان با چنین دولتی در باره مسائل مهم و تعیینکننده مثل انرژی هستهای، اقتصاد کشور و مسائل سیاسی به توافقات میانمدت و بلندمدت دست یافت.
3. در نکته سوم باید تاکید کنم که اگر موفقیتی در مذاکره با آمریکا و دیگر طرفهای غربی در دیپلماسی فعال کشور متصور باشد، نه در کوتاه آمدن و تسلیم در برابر خواستههای آنها بلکه در اتخاذ مواضع اصولی انقلابی و ایستادگی قهرمانانه در برابر زیادهخواهیهای آنان است.
4. چهارمین نکته اینکه کشور و نظامی که با انقلابی مردمی به استقلال سیاسی دست یافته و 35 سال برای حفظ این دستاورد بزرگ مقاومت کرده است، برای دستیابی به اهداف خود در حوزههای مختلف نیز باید خود اتکا و خودکفا باشد و در همه مناسبات رویکرد استقلالخواهی و عزتطلبانه خود را استمرار بخشد.
5. هر چه در مدیریت کشور بر توانمندی داخلی، ظرفیتهای ملی و استعدادهای نسل جوان و مدیریت جهادی بیشتر تکیه کنیم هم کارآمدی نظام افزایش مییابد و هم امکان امتیازگیری از غربیها در مذاکرات پیشرو افزایش خواهد یافت. نباید عدهای به گونهای رفتار کنند یا موضع بگیرند که این توهم در غربیها شکل بگیرد که ایران برای پیشرفت و توسعه خود در همه زمینهها نیازمند اجازه و همکاری غربیها به ویژه آمریکاست. بلکه این آمریکاست که در منطقه خاورمیانه به همکاری همراهی جمهوری اسلامی ایران نیاز دارد و این همکاری نیز مستلزم کنارگذاشتن عملی دشمنیها با مردم ایران است که امید میرود همه گروههای سیاسی و مسئولان حکومتی به این مقولات مهم توجه کافی کرده و اصول موردنظر رهبر معظم انقلاب را به بهترین وجه ممکن در نظر گرفته و بدان عمل کنند.
آفرینش:ورود به حیاط خلوتها در اروپا و خاورمیانه
«ورود به حیاط خلوتها در اروپا و خاورمیانه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛امیال و منافع قدرتهای بزرگ درتحولات اخیر و درگیریهای اعتراض آمیز کشورهای مختلف هرروز پررنگ تر میشود، به گونهای که موجب رویارویی مستقیم و ابراز علنی مخالفتهای سیاسی درعرصه بین الملل گردیده است.
این تحولات به طورعینی جبهه بندیهای غرب و شرق را تداعی میکند با این تفاوت که نقشه بازی، دچار پیچیدگیهایی شده و بازیگران جدیدی به آن اضافه شدهاند.
سیر تحولات سیاسی درطی چند سال گذشته بسیار پرفراز و نشیب بوده است، اما آن دسته از کشورهایی که به عنوان حیاط خلوتهای منطقهای محسوب میشوند اهمیت ویژهای برای قدرتهای بزرگ دارند. امروز حفظ پایگاهها به دغدغه اصلی کشورهایی همچون روسیه و آمریکا تبدیل شده است به طوری که حاضرند برای آنها به گروکشیهای سیاسی متوسل شوند. تحولات سوریه و مصر درخاورمیانه و اعتراضات مردمی در اوکراین، نمونهای از کشمکش سیاسی درعرصه بین الملل می باشد.
امروز سوریه به عنوان کشوری استراتژیک برای خواستههای روسیه و آمریکا به باتلاقی سیاسی تبدیل شده و مردم بی گناه آن قربانی درگیری مخالفان و حامیان دولت این کشور شدهاند. اهمیت سوریه برای روسها به حدی است که تاکنون چندین قطعنامه علیه دمشق را وتو کردهاند و برای جلوگیری ازسقوط این کشور تلاشهای فراوانی برای برگزاری نشستهایی همچون ژنو1 و 2 نمودهاند. آمریکا نیز باتوجه به نقشه خاورمیانه جدید خود جهت خلع سلاح سوریه از بمبهای شیمیایی و قطع ارتباط آن با نیروهای مقاومت حزبا... در پی تضمین امنیت استراتژیک اسرائیل می باشد.
ذا باتوجه به اهمیت موضوع شاهد ورود بازیگران جدیدی به جبهه غرب و شرق هستیم. ایفای نقش ایران، ترکیه، عربستان، قطر و گسترده شدن نقشه بازی در لبنان، عراق، مصر و حتی اوکراین، چالش عظیمی را پیش رو جامعه بین الملل قرار داده و میتوان گفت که عنان کار را از دست روسها و آمریکاییها خارج کرده است!.
غرب برای فشاربر روسها و هزینه آفرینی برای آنها به طور جدی وارد فاز حمایت از اعتراضات ضد دولتی در کییف شده و حیاط خلوت مسکو را با خطرجدی روبه رو ساخته، به طوری که مقامات کرملین به طور جدی غرب را نسبت به عدم دخالت درامور این کشور تهدید کردهاند.
از سوی دیگر شاهدیم که پوتین پذیرای ژنرال السیسی میشود و او را برای ریاست جمهوری مصر تایید وحمایت میکند. اهمیت ژئوپولتیک مصر و نقش استرتژیک این کشور در سکان داری جهان عرب، برای آمریکا برکسی پوشیده نیست و همین امر باعث شد تا وزارت خارجه آمریکا نسبت به سفر السیسی به مسکو واکنش شدیدی نشان دهد.
درکنارهم قرار دادن سیر این تحولات بیانگر جنگ سرد سیاسی میان جبهه غرب و شرق میباشد.
نفوذ و دخالت در حیاط خلوتهای یکدیگر، نشان از گروکشی امتیازات میباشد تا کشورها بتوانند به اهداف و منافع خود دست یابند. اما نکته قابل توجه دراین حوادث روی کار آمدن جبهه سومی است که غرب و شرق از شکل گیری آن حراس دارند.
درحال حاضر گروههای تروریستی و رادیکال از خلأ موجود میان تضاد خواستههای قدرتهای بزرگ استفاده کردهاند و توانستهاند ساختار و اسکلت بندی خود را شکل دهند. اما ادامه این روند بنیه و قوای تشکیلاتی آنها را تقویت خواهد کرد و نگران کننده ترین موضوع این است که این افراط گرایان در حساس ترین و خطرناک ترین نقطه از جهان درحال رشد و نمو شدهاند.
به طوری که ابراز وجود آنها نه در این منطقه نه به نفع شرق خواهد بود و نه اهداف حمایتی غرب از تلآویو و شکل گیری خاورمیانه جدید را تامین خواهد کرد. باتوجه به این نکته که چارچوب نقشه بازی از دست آمریکا و روسیه خارج شده، باید منتظر تحولات پیش بینی نشده و خطرناک تری برای حیات خلوتهای منطقهای غرب و شرق بود.
حمایت:تکرار جنگ روانی
«تکرار جنگ روانی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛ در روزهای اخیر باردیگر کشورهای غربی از گزینه نظامی علیه سوریه سخن گفتهاند و برخی منابع خبری اعلام کردند نیروهای آمریکایی و انگلیسی از خاک اردن خود را برای ورود به سوریه آماده میکنند. هر چند که تحرکات غیرمستقیم و چندجانبه غربیها در سوریه در طول 3 سال گذشته صورت گرفته است، در این میان یک موضوع مهم مطرح است مبنی بر اینکه غرب به خوبی از ناتوانی برای آغاز جنگ علیه دمشق آگاه است چنانکه حتی اوباما نیز که استفاده از سلاح شیمیایی را خط قرمز خود اعلام کرده بود، در نهایت از اجرای گزینه نظامی خودداری کرد و به سیاسیکاری روی آورد. وحدت میان مردم، ارتش و نظام سوریه در کنار پشتیبانی جبهه مقاومت و روسیه از دمشق عملا غرب را در حاشیه قرار داده است.
در چنین وضعی این سوال مطرح است که چرا غرب اکنون ادعاهای جنگطلبانه را تکرار کرده است؟ بخشی از پاسخ به این پرسش را در شکست آنها در نشستهای ژنو می توان جستوجو کرد. غرب با وجود تحرکات گسترده نتوانست طرح های خود را به دمشق تحمیل کند و حتی مخالفت معارضان و غربیها با طرحهای ابتکاری سوریه برای مبارزه با تروریسم، به یک رسوایی برای آنها مبدل شد. اکنون غربیها با ادعای دنبال کردن گزینه نظامی افزون بر سرپوش نهادن بر رسواییهای خود در ژنو برآنند تا ابعاد جدیدی از باجخواهی از سوریه را اجرایی سازند. آنها با ادعای تحرک نظامی خواستار ایجاد فشار جهانی بر سوریه برای امتیازدهی به غرب در چارچوب تشکیل دولت انتقالی و حذف نظام سوریه هستند. نکته مهم دیگر آن استکه غربیها در هفتههای اخیر خروج حزبالله لبنان از سوریه را مورد تاکید قرار دادهاند.
آنها میدانند تا زمانی که حزبالله در سوریه است غرب نمیتواند به اهداف خود در سوریه و لبنان دست یابد بنابراین اکنون راهکار نابودسازی همزمان سوریه و لبنان را خروج حزبالله از سوریه میدانند و ادعای اقدام نظامی علیه دمشق را نیز بر این اساس مطرح کردهاند. نکته دیگر آن است که گروههای تروریستی و البته عربستان به عنوان حامی آنها در سوریه با شکستهای سنگینی مواجه شدهاند در حالی که بسیاری از آنها سکوت غرب را ریشه این وضع میدانند.
کشورهای غربی برای جلب رضایت این گروهها و به زعم خود تقویت روحیه آنها برای ادامه مقابله با ارتش سوریه ادعای اقدام نظامی مستقیم را مطرح کردهاند و به طور همزمان تضعیف روحیه ارتش سوریه را در دستور کار دارند. با تمام این تفاسیر ادعای غرب مبنی بر آغاز اقدام نظامی علیه سوریه بیشتر یک بلوف سیاسی و نظامی است چرا که غرب عملا توان آغاز جنگ را ندارد بویژه اینکه روسیه نیز صراحتا به غرب هشدار داده و تاکید کرده است که اجازه اقدام نظامی علیه سوریه را نخواهد داد.
آرمان:مبارزه با ویژهخواری نفت شروع شود
«مبارزه با ویژهخواری نفت شروع شود»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم حشمتا... فلاحتپیشه است که در آن میخوانید؛صحبتهای دیروز رئیسجمهور درمورد ویژهخواری نفت به بخش اعظم ویژهخواریها در ایران برمیگردد که در دو حوزه شکل گرفته؛ یکی در حوزه نفت که از زمانی که ایران صاحب نفت شد، این ویژهخواریها در سطح دربارها و بعد در سطح رانتهای دولتی شکل گرفته و دیگری در حوزه تجارت که دستکاریهایی در تعرفهها و تعرفهگذاریها صورت میگیرد. در بخشهای دیگر مانند زمین و غیره نیز این مسائل وجود دارد منتها دو بخش یادشده بیشترین اثر را بر اقتصاد کشور دارد. موضوعی که دکتر روحانی مشخصا در بخش نفت برآن تاکید داشتند، در دو سطح و در دو زمان شکل گرفته است؛ یکی ویژهخواری سنتی یعنی کسانی که از دل روابط و قرارداد نفتی و مواردی از این نوع بهره لازمه را میبردند ولی قسمت دیگر افرادی که مشخصا امتیاز سوآپ نفت را گرفتهاند و از این راه بسیار ثروتمند شدند و خلاف قانون است چراکه طبق قانون سوآپ نفت در حیطه اختیار وزارت نفت است که به نمایندگی از دولت میتواند به شرکت ملی نفت تفویض کند اما متاسفانه برخی اشخاص را میبینیم که از این امتیاز برخوردار میشوند که نوعی ویژهخواری جدی در حوزه نفت محسوب میشود اما نوع دیگری از ویژهخواری در این حوزه وجود دارد که جدید و مرتبط با شرایط سیاسی منطقه و همسایگی ایران و شرایط سیاسی است که خیلی از ویژهخواران امیدوار بودند برای ایران شکل بگیرد.
یعنی از فشارها به ملت ایران استفاده کنند و بستگی مستقیم به تحریمها دارد. برخی از این افراد زمانی که عراق تحریم نفتی شد و برنامه نفت در برابر غذا این کشور را مجبور میکرد بیش از 500هزار بشکه نفت در روز نفروشد آن زمان تبدیل به قاچاقچیان نفت عراق شدند و با قاچاقچیان نفت در عرصه بینالمللی ارتباط پیدا کردند و همین افراد از آنجا که دهانشان از پول نفت شیرین شده بود، امیدوار بودند که تحریمهای نفتی در ایران هم این امکان را برای آنان فراهم کند.
جمهوری اسلامی ایران که اکنون بهدلیل مسائل تحریم بیش از 700هزار بشکه در روز حق فروش ندارد، امیدوارند تا از این ناحیه وارد فضای قاچاق شوند که باید در این رابطه بهصورت جدی مانع این کار شویم چون بهمنزله ظلم به ملت ایران است. یکی از دلایلی که همواره استقبال کردهام از اینکه جمهوری اسلامی ایران بهانه تحریم را از بین ببرد و وارد مذاکرات و توافقات شود، همین جلوگیری از سوءاستفاده افرادی است که میبینیم از ناحیه فشار به ملت ایران سعی میکنند برای خودشان کیسه بدوزند. نفت در ایران بهعنوان کشوری که دولت رانتیر است و بیشترین رانت هم در حوزه نفت شکل میگیرد برحسب شرایط خاص این کشور متاسفانه امکانات و شرایط ویژهای را برای افراد فراهم میکند.
به دکتر روحانی توصیه میشود که حتما توجه داشته باشند بخش عمدهای از کانونهای تجمع فساد ویژهخواری در حوزههای مرتبط با دولتهاست که شکل میگیرد و باید این کار از دولت شروع شود و یکسری افراد که در دولت نقش واسطه را بازی میکنند و ربطی به دولت فعلی و قبلی ندارند و کسانی هستند که همواره امتیازات خاص خود را در هر زمان و دولتی پیش میبرند، مورد پیگیری قرار گیرند ضمن اینکه نوع برخورد با ویژهخواری در نفت نیازمند نگاه تساویطلبانه است بهگونهای که هر کسی اعم از دانهدرشتها تا کسانی که در حوزه خرد کار میکنند، حتما باید تحت نظارت قرار گیرند. در حوزه نفت و حاملهای انرژی افراد مختلفی وجود دارند که با قانونشکنی کارشان را پیش میبرند.
حتی باید بدانیم در این کشور برخی زنانی حضور دارند که جلیقههای خطرناک نفتی میپوشند و روزانه حدود 20 لیتر نفت یا بنزین قاچاق میکنند و این افراد خردهپا هستند که برای معیشت خود کار میکنند تا افرادی که بهحدی از ویژهخواری رسیدهاند که تانکرها و ذخایر عظیم نفتی را در اطراف مرز ایران ایجاد یا کرایه کردهاند یا کشتیها یا نفتکشهایی کرایه کرده و به قاچاق این فراوردهها مشغولند.
شرق:ایستادگی دولت بر قانون
«ایستادگی دولت بر قانون»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رسول منتجب نیا است که در آن میخوانید؛نوع رابطه میان قوای سهگانه مخصوصا مجلس و دولت از مولفههایی پیروی میکند که اصلیترین آن معیار قانون است. این رابطه میبایست مدیریتشده و قابلقبول باشد. تکالیف در قوانین بالادستی مشخص شده و با ملاک و معیار قراردادن آن، مشخص شده که هرکدام از قوا طبق اختیارات قانونی خود عمل کرده و در محدوده آن حرکت کنند. یکی از از اصول قانوناساسی، اصل تفکیک قواست.
متاسفانه در دولتهای نهم و دهم حمایت بیضابطه و افراطگونه برخی نمایندگان اصولگرا از دولت اصولگرا سبب شد مجلس نتواند از شأن و جایگاه خود در مقابل دولت دفاع کند و یکی از دلایل اذعان اصولگرایان به اشتباهات مجلس هفتم بود که ترکیب هیاترییسه مجلس هشتم را تغییر داد؛ ترفندی که چندان موثر واقع نشد و حمایت بیچون و چرایی که در پیش گرفته شده بود، سبب شد تا واژه «وکیلالدوله» باب شود. کار به جایی رسیده بود که طرحهای ملی و استانی بدون طرح در کمیسیونهای تخصصی و تبادل نظر با فراکسیونهای استانی، به دلخواه دستگاه اجرایی تصویب میشد و لایحه بودجه سالانه هم چنان با تاخیرهای دو یا سهماهه به مجلس ارایه میشد که اساسا نمایندگان فرصت بررسی دقیق آن را نیافتند و اعتبارات کلانی در اختیار رییس دولت قرار میگرفت تا در سفرهای استانی طبق صلاحدید خود تقسیم میکرد و نمایندگان نه در طرحها و نه هزینه اعتبارات، دخل و تصرفی نداشتند و بارها در رسانهها پیرامون عدم تحقق مصوبات سفرهای استانی، گلههای دیرهنگامی را مطرح کردند. این یک نوع رابطه نامعقول بود. با رویکارآمدن دولت آقای دکتر روحانی با توجه به سابقه حضور پنجدورهای ایشان در مجلس، تلاش شد تا به نظرات نمایندگان بها داده شود اما اینبار هم از زاویهای دیگر، رابطهای نامعقول پدید آمده است.
مجلسی که اکثریت آن در انتخابات، از افراد دیگری حمایت کردهاند امروز در کلام و عمل برخی نمایندگان آن، تقابل با دولت عیان شده است. اشکال کار آنجاست که مثل نه به آن شوری شور نه به این بینمکی، مصداق پیدا کرده و دولت بیش از حد تحت نظارت و کنترل است. نگارنده اطلاع دارد که برخی نمایندگان در جریان انتخاب استانداران، فرمانداران و مدیران استانی رسما برخی وزرا را تحت فشار میگذارند که در صورت عدم انتخاب گزینه مدنظر آنان، استیضاح را کلید میزنند! بهدنبال آن هستند که نیرویی را در حوزه انتخابیه خود بگمارند که با جهتگیری دولت که خواست اکثریت مردم است، تضاد دارد.
آنان بهدنبال تدارک انتخابات مجلس یازدهم هستند و بیمیل نیستند استاندار و فرمانداری همسو با گرایش سیاسی نمایندگان انتخاب شود. درخصوص بودجه نیز تلاش میکنند با اهرمهای تبلیغاتی چون استعفا یا لابیهای خارج از عرف، بودجه خارج از سقف کارشناسیشده دولت دریافت کنند و این اقدام را در حوزه انتخابیه خود تبلیغ کنند. دولت با کار کارشناسی نسبتا دقیق و با توجه به شرایط دشوار اقتصادی کشور که حاصل مماشات همین مجالس با دولت قبل است، بودجهها را تعیین کرده و باید بهعنوان امید مردم با تذکردادن پیرامون حدود قانونی اختیارات قوا، مانع برخی زیادهخواهیها شود.
دنیای اقتصاد:جماع یارانهای به سود گروههای آسیبپذیر
«اجماع یارانهای به سود گروههای آسیبپذیر»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید؛مصوبه یارانهای دیروز مجلس را میتوان از جنبههای مختلف بررسی کرد، اما احتمالا مثبتترین نکته این مصوبه آن است که میتوان آن را فتح بابی بسیار کلیدی برای افزایش سهم خانوارهای آسیبپذیر از یارانهها دانست.
در این مصوبه از یک طرف اختصاص بودجه حدودا پنج هزار میلیارد تومانی برای تقویت نظام سلامت به شکلی است که گروههای آسیبپذیر سهم بیشتری از آن میبرند (چون این گروهها مشتریان اصلی خدمات درمانی دولتی هستند.) و از طرف دیگر، اختصاص 2 هزار میلیارد تومان برای بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران هم به منزله اختصاص درآمدهای طرح هدفمندی برای برنامهای است که خودبهخود سهم بیشتری از آن به گروههای کمدرآمدتر اختصاص مییابد (در قالب بیمه بیکاری یا مثلا برگزاری دورههای مهارتآموزی و ارائه خدمات کاریابی برای بیکاران جویای کار).
در کنار اینها، مصوبه دیروز مجلس بر «ثبتنام مجدد از متقاضیان دریافت یارانه نقدی» و «تعهد خانوارهای ثبتنامکننده در اینباره که درآمدشان از حد مشخصی کمتر است» با هدف «تمرکز یارانه نقدی بر خانوارهای کمدرآمدتر» تاکید دارد. این تصمیم در صورتی که به شکل صحیح و مقبولی اجرا شود، میتواند به منزله افزایش سهم خانوارهای کمدرآمد از یارانهها باشد. برای اجرای دقیق این مصوبه باید به برخی پرسشها پاسخ داده شود. از جمله اینکه: چگونه میتوان از صحت «خوداظهاری درآمدی خانوارها» اطمینان حاصل کرد؟ چگونه میتوان مطمئن بود که چنین طرحی به رواج کتمان اموال و تخریب سرمایه اجتماعی منجر نشود؟
چگونه میتوان قضاوت منصفانه و در عینحال مقبولی ارائه کرد که یک خانواده مستاجر مقیم تهران با درآمد ماهانه یک میلیون تومانی که 700 هزار تومان آن صرف پرداخت اجارهبها میشود شایستگی بیشتری برای دریافت یارانه نقدی دارد یا یک خانواده صاحبخانه مقیم یک روستا که درآمد ماهانه 900 هزار تومانی (10 درصد کمتر از خانوار قبل) دارد؟ البته راهکارهایی وجود دارد اما پاسخ مشروح و دقیق به این پرسشها قطعا فراتر از وسع این یادداشت کوتاه است و دولتمردان هم فرصت خواهند داشت که در تدوین آییننامه مربوطه پاسخی مناسب برای این پرسشها در نظر بگیرند.
بهطور خلاصه به نظر میرسد که اگر بخواهیم سهم خانوارهای آسیبپذیر از پرداختهای نقدی/کالایی را در قالب برنامهای افزایش دهیم که نهایتا در افکار عمومی مقبولیت و محبوبیت داشته باشد، یکی از منطقیترین روشها مراجعه به بانکهای اطلاعاتی کمیته امداد و بهزیستی خواهد بود؛ دو نهادی که اگرچه ممکن است نقصهایی در بانک اطلاعاتی خود داشته باشند، اما شیوه آنها در گزینش خانوارهای تحت پوشش، قطعا مقبولیت بسیار بیشتری نسبت به طرحهایی مانند «خوشهبندی خانوارها» داشته است. امید است که مصوبه دیروز مجلس بتواند نقطه آغاز اجماع بر افزایش سهم خانوارهای آسیبپذیر از یارانهها باشد؛ اجماعی که اگر جزئیات آن به خوبی طراحی شود، میتواند نتایجی خجسته به بار آورد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد