نگاهی به مجموعه تلویزیونی «یادآوری»

روایتی جذاب از 4 داستان موازی

گفت‌وگو با وحید جلیلوند، بازیگر سریال یادآوری: تجربه پدر بودن را‌ با ‌یادآوری‌ به ‌دست‌ آوردم

کد خبر: ۶۳۷۵۶۱
گفت‌وگو با وحید جلیلوند، بازیگر سریال یادآوری: تجربه پدر بودن را‌ با ‌یادآوری‌ به ‌دست‌ آوردم

وحید جلیلوند تا به امروز در حوزه های کارگردانی ، اجرا‌، بازیگری و ... مشغول به فعالیت بوده، اما هرگز به هیچ کدام از این ها به عنوان شغل نگاه نکرده است تا بخواهد کسب درآمد کرده یا شناخته شود. وی جزو بازیگرانی است که به دلیل وسواس‌هایی که در کارش دارد بندرت بازی در یک اثر را می‌پذیرد. او این روزها سریال تلویزیونی «یادآوری» را به کارگردانی حجت قاسمزاده‌اصل در حال پخش از شبکه آی‌فیلم دارد. جلیلوند در این سریال نقش مهندس فرهمند را بازی کرده که همراه پسرش امین زندگی می‌کند. از سوی دیگر، همسر او در خارج از ایران مشغول تحصیل است تا این که بعد از دزدیده شدن پسرش، زندگی‌اش دستخوش اتفاقات مختلف می‌شود. فرهمند خیلی منطقی است و با احساسات چندان میانه‌ای ندارد. او در دایره صفر و یک فکر می‌کند و این دورترین کاراکتری است که او تا به حال بازی کرده است . جلیلوند برخلاف شخصیت فرهمند به نقش ماورا در زندگی و به کوچتر نشانه های زندگی ایمان دارد . با وی درباره بازی در این سریال تلویزیونی به گفت‌وگو نشستیم.

نقش مهندس فرهمند، تک‌بعدی نیست و رفتارهایش پیچیدگی‌های خاصی دارد. او در موقعیت‌های مختلف قرار می‌گیرد و واکنش‌های مختلف هم دارد. وقتی فیلمنامه را خواندید، نگاه‌تان درباره این شخصیت چگونه و پیچیدگی‌ها تا چه میزان برایتان جذاب بود؟

دقیقا به نکته‌ای اشاره کردید که علت من برای پذیرفتن این نقش بود. مهندس فرهمند در سریال تلویزیونی یادآوری شخصیت تک‌بعدی و تک‌منظری نیست. او بشدت عقلگرا است. در عین حال مهربانی زیر پوستی هم دارد. او آدمی است که به زندگی علاقه‌مند است.در عین حال بی‌اصول و بی‌اخلاق نیست. مغرور و متکبر است. در عین حال در مقابل خانواده‌اش نرمش دارد. این تقابل‌ها برایم ایجاد جذابیت کرد تا بازی در این سریال را بپذیرم.

فکر می‌کنم شخصیت فرهمند کمی متفاوت‌تر از شخصیت‌های ثروتمند و پولداری باشد که در سریال‌های دیگر می‌بینیم. وقتی فیلمنامه را می‌خواندم با شخصیت فرهمند ارتباط برقرار کردم. ضمن این که گرچه فرهمند کاراکتر تلخ و منطقی دارد، اما باید جذاب می‌نمود. در مجموع پیچیدگی‌های فیلمنامه، شخصیت چند‌بعدی فرهمند و احساساتش‌ برایم جالب توجه بود.

شخصیت فرهمند تلخ است، حتی حرف‌های او در برخی موقعیت‌های زندگیش برای مخاطب آزاردهنده است، اما شما به نوعی آن را بازی کردید تا وقتی مخاطب او را در این صحنه‌ها می‌بیند، نسبت به او دافعه نداشته باشد. چگونه این تقابل‌ها را اجرا کردید؟ آیا به فیلمنامه بسنده کردید یا مواردی هم خودتان به اجرا اضافه کردید؟

هر بازیگر چه با کارگردانی کار کند که خیلی انعطاف‌پذیر باشد یا برعکس، در هر دو حالت برنامه مشخصی دارد و برنامه مشخص‌اش هم فیلمنامه‌ای است که او پیش رو دارد. شخصیت‌ها در فیلمنامه تعریف شده است. اعتقاد دارم وقتی بازیگر می‌خواهد چیزی را به نقش اضافه یا کم کند باید در محدوده فیلمنامه و شخصیت‌پردازی نوشته شده، اتفاق بیفتد. من هم از این قاعده مستثنا نیستم.

این که شخصیتی روی کاغذ نوشته شده، چطور به منصه ظهور برسد؟ چطور جلوی دوربین ظاهر شود؟ و در عین حال جلوی دوربین هم جذاب باشد، این کار بازیگر است که باید انجام دهد، نه این که لزوما تغییراتی در کاراکتر بدهد که در محدوه فیلمنامه نباشد. این کار اشتباه است.

بنابراین سعی کردم بر اساس محدوده‌ای که داشتم و آنچه فیلمنامه برای شخصیت فرهمند مشخص کرده آن را برای بیننده عینی و باورپذیر کنم. وقتی فیلمنامه را می‌خواندم در جاهایی فرهمند را دوست داشتم و در جاهای دیگری خیر. حرف‌هایش در تقابل با همسر، بچه و دیگر افرادی که با او رودر رو می‌شوند، آزاردهنده بود. در این بخش کار بازیگر شروع می‌شود، چون در عین وفاداری به فیلمنامه باید به این مساله فکر کند که چطور این شخصیت را جذاب به نمایش بگذارد تا حرف‌های او برای مخاطب آزاردهنده نباشد.

حجت قاسمزاده برای ساخت سریال یادآوری چه نگاهی داشت؟ انعطاف پذیر بود یا نه؟

هر کارگردانی زبان خودش را دارد. حجت قاسمزاده کسی است که وقتی با او ارتباط برقرار می‌کنید زبانش را خیلی زود پیدا می‌کنید. این که او انعطاف‌پذیر است یا نه خیلی موضوع بحث نیست، اما حُسن قاسمزاده این است که زبان ارتباط برقرارکردن با او چندان سخت نیست. در خیلی موارد با هم موافق نبودیم یا برعکس تعامل داشتیم، اما بعد از گذشت یک تا دو هفته ارتباط‌مان با یکدیگر راحت‌تر شد.

او شخصیت شفافی دارد. این ویژگی او را دوست داشتم. گرچه برخی مواقع چالش‌هایی در ارتباط با نقش با یکدیگر داشتیم، اما کسی است که می‌توانید با او بحث کنید. این بحث لزوما ممکن است به نتیجه دلخواه هم ختم نشود، اما می‌توانید با او ارتباط خوبی برقرار کنید.

بعد از اتفاقاتی که برای امین فرزند مهندس فرهمند می‌افتد و به زندگی برمی‌گردد، اما فرهمند حرف‌های امین را منطقی نمی‌داند و او را نزد روانپزشک می‌برد. از سوی دیگر همسرش مخالف دیدگاه اوست و درباره این مساله کنجکاوی می‌کند. شما چه نگاهی به این طرز تفکر فرهمند دارید؟ آیا نگاه شما هم به زندگی مثل فرهمند است؟

من اصلا مثل فرهمند نگاه نمی‌کنم. من نقش ماورا را در زندگی زیاد می‌بینم، ولی کاراکتر فرهمند عقبه‌‌ای دارد که نمی‌تواند این مساله را بپذیرد. او در دایره صفر و یک فکر می‌کند. کاملا بر اساس منطق، عقلانیت و علم زندگی می‌کند، حتی بیش از آنچه نیاز زندگی است، نگاه عقلگرا دارد. به همین دلیل نمی‌تواند بپذیرد، اما کاراکتر شخصی من این طور نیست.

این دورترین کاراکتری است که تا به حال بازی کرده‌ام. من به نشانه‌های کوچک زندگی هم ایمان دارم. فرهمند با وجود این که با نشانه بزرگی در زندگی روبه رو می‌شود، اما آن را نمی‌پذیرد. این در حالی است که کوچک‌ترین نشانه‌ها در زندگی شخصی‌ام برایم ایجاد سوال می‌کند، حتی حالم را خوش می‌کند یا برعکس تعادل زندگی‌ام را به هم می‌ریزد.

ممکن است یک اتفاق کوچک برایم رخ دهد، اما مسیر یک ساله‌ام را در زندگی منحرف کند، اما فرهمند این طور نیست و بعد از اتفاقاتی که برای فرزندش می‌افتد تغییر می‌کند، اما متحول نمی‌شود. او بر اساس اتفاقات زندگی‌اش حرکت نمی‌کند.

با توجه به این که شخصیت فرهمند دورترین کاراکتر نسبت به خودتان است که تا به حال بازی کرده‌اید، این مساله کار شما را برای ایفای نقش سخت‌تر نمی‌کرد؟ به هر حال وقتی مساله‌ای برای هر فردی قابل هضم نباشد، پذیرفتنش هم دشوار است.

مهم‌ترین نکته جذابیت فرهمند این بود که از خودم دور بود. دوست دارم نقشی را بازی کنم که از خودم دور است. تمام لذت بازیگری به این است که شما به جای دیگران تجربه و فکر کنید. بنابراین نه تنها این سختی را دوست داشتم، بلکه برایم شیرین بود.

در سریال تلویزیونی یادآوری ارتباط پدر و فرزندی فرهمند و امین خیلی خوب در آمده است. بدون تردید کار کردن با بچه‌ها کار راحتی نیست. شما چگونه به این ارتباط رسیدید؟ برایتان سخت نبود؟

این هم یکی از نقاط تقابل وحید جلیلوند با فرهمند است. من بچه ندارم. بنابراین برایم جذاب بود نقش پدری را بازی کنم که هرگز تجربه‌اش را نداشتم. باید پدری می‌بودم که زبان فرزندش را متوجه می‌شود. با او حرف می‌زند و اعتقاداتش را به او منتقل می‌کند. طبیعی است تجربه پدر بودن را باید پیدا می‌کردم، بی‌آن که پدر باشم، همین مساله ایجاد جذابیت می‌کرد.

امین خیلی باهوش و بسیار هم شیرین بود. البته شیطنت‌های خودش را هم داشت. قبل از ضبط هر سکانس با هم در اتاق یا گوشه‌ای می‌نشستیم و دورخوانی می‌کردیم تا دیالوگ‌هایمان را حفظ کنیم. همچنین چند دقیقه هم درباره موقعیت‌ها حرف می‌زدیم و اگر لحظه‌ای در دیالوگ‌هایمان خوب در نمی‌آمد با هم حرف می‌زدیم تا جلوی دوربین آماده باشیم.

پس با سریال تلویزیونی یادآوری تجربه پدر بودن را کسب کردید. حالا این تجربه خوب بود؟

بله، خوب بود. اگر بچه من هم مثل امین باهوش باشد، خیلی خوب است.

طبیعی است هر بازیگری وقتی کاری را شروع می‌کند، ابتدا برای خودش تصوراتی دارد. می‌خواهم بدانم تا چه میزان به این تصورات‌تان در سریال یادآوری دست پیدا کردید؟

به صورت کلی درباره کار خودم در این سریال باید بگویم مثل همه کارهای دیگر تا اندازه‌ای راضی هستم. یک جاهایی خودم را دوست دارم و در بعضی صحنه‌ها هم دوست ندارم.

این مساله به عوامل دیگری برمی‌گردد. سکانس‌هایی را که دوست دارم شاید سهم بازیگر مقابل‌ام است و آنهایی را که دوست ندارم، ممکن است سهم کاهلی خودم یا اشتباهات دیگران باشد، ولی در مجموع نمره قبولی به خودم می‌دهم، اما آن قله‌ای نیست که از روز اول تصور کرده بودم. احساس می‌کنم صحنه‌هایی را اگر دوباره ضبط می‌کردیم، بهتر می‌شد.

سریال تلویزیونی یادآوری نخستین سریال شبکه آی‌فیلم است. با توجه به این که این سریال مخاطبان خارج از کشور دارد، به نظرتان مفاهیم این سریال می‌تواند مخاطب فرامرزها را جذب کند؟

حقیقت این است که نمی‌توانم پاسخ روشنی بدهم، چرا که مخاطب خارج از کشور را خوب نمی‌شناسم. فکر می‌کنم این موضوعی است که منتقدان باید نظر دقیقی بدهند.

تجربه بازی در کنار فرهاد قائمیان و پریوش نظریه چگونه بود؟

با فرهاد قائمیان قبل از سریال یادآوری دو، سه کار کرده بودم و مثل همیشه تجربه خوبی بود. من با آقای قائمیان کار نمی‌کنم، بلکه زندگی می‌کنم و اولین بار بود که با خانم نظریه کار می‌کردم که تجربه بسیار خوبی بود.

در سال‌های اخیر خیلی کم شما را در کارهای تصویری می‌بینیم، دلیل خاصی دارید که به گزیده‌کاری رو آورده‌اید؟

من تا به امروز کارهای مختلفی کرده‌ام؛ کارگردانی، اجرا، بازیگری و... اما هرگز به هیچ کدام از اینها به عنوان شغل نگاه نکردم تا بخواهم کسب درآمد کنم یا شناخته شوم. به همین دلیل وقتی دوستان نسبت به من لطف دارند و فیلمنامه‌ها را می‌فرستند، ترجیح می‌دهم با وسواس بیشتری به آنها نگاه کنم.

بیشتر دوست دارم با فیلمنامه و گروهی که کار می‌کنم، زندگی کنم. کار پشت کار اهمیت ندارد، چون در انتها هم متوجه نمی‌شوم چه کرده‌ام.

وسواس‌هایم در فیلمنامه یک مقدار زیاد است و نسبت به عواملی که می‌خواهم کار کنم، بی‌اهمیت نیستم بویژه کارگردان برایم خیلی مهم است. ضمن این که در سال‌های اخیر بیشتر توان و انرژی‌ام را روی فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی گذاشته‌ام. در عین حال اگر کار خوبی پیشنهاد شود حتما قبول می‌کنم.

فاطمه عودباشی / گروه رادیو و تلویزیون

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها