ویژه نامه «خردنامه» حدود سه سال پیش با لعیا زنگنه گفت وگویی انجام داد که گزیده هایی از آن را در ادامه می خوانید.
کد خبر: ۵۸۶۴۸۶
دوست ندارم عکسم روی جلد مجلات چاپ بشود/ بازخوانی مصاحبه ای قدیمی با لعیا زنگنه به بهانه نقش آفرینی اش در سریال «مادرانه»

لعیا زنگنه متولد ۱۳۴۴در شیراز  فرزند مهندس یاشار زنگنه معاون اسبق نظام مهندسی استان اصفهان و مهدیه موسوی است (اصالت لر بختیاری منطقه اقلید فارس) از بازیگران سینما ، تئاتر و تلویزیون ایران است.

لعیا زنگنه که دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر تهران می‌باشد ، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذرانده‌است. کشف استعداد هنری و توسط استاد امین تارخ در سال ۱۳۷۱کشف و با هدایت هنری و مشاوره قوی محمد علی کشاورز استاد ثریا قاسمی وارد عرصه تلوزیون و سینما شد.

در نیمه دوم سال 1375، یک شنبه شب ها سریالی خانوادگی از شبکه دو سیما پخش می شد که در کنار سریال امام علی(ع) توانست عنوان پرمخاطب ترین مجموعه های سیما را به خود اختصاص دهد.اما با این حال گزیده کاری لعیا زنگنه در سال های اخیر باعث شده تا از شتاب افول این ستاره تلویزیونی بکاهد؛ بازیگری که چندان هم دغدغه ستاره شدن ندارد.

ویژه نامه «خردنامه» حدود سه سال پیش به مناسبت انتشار پرونده ای از سریال تلویزیونی در پناه تو  در قالب مجموعه های خاطره انگیز سیما، با لعیا زنگنه که برای بازی در فیلم جرم مسعود کیمیایی به ایران آمده بود، گفت وگویی انجام داد که گزیده هایی از آن را در ادامه می خوانید.

چرا لعیا زنگنه ستاره نشد؟

ستاره یعنی چی؟ آدم چطوری ستاره می شود؟ این که پرکار باشد؟ من می توانم به جرات بگویم که هنوز روی همان موجی هستم که زیر پایم آمده البته نه با پرکاری یا این که روی جلد مجله ها باشم. من این کار را نمی کنم. من نمی خواهم مانکن باشم یا شوء بدهم. اینها انتخاب من نیست. می تواند انتخاب فرد دیگر باشد- که قابل احترام هم هست- اما من آن کار را نمی کنم. اگر می خواهند بگویند استار نماندم باشد. من نمی خواستم -به آن معنی- استار باشم.

به دست آوردن چیزی که کمتر کسی تجربه اش کرده است

احترام و عشق. این که مثلا وقتی دو هفته پیش سوار آژانس شدم آقای راننده از صدایم مرا شناخت و شروع کرد به صحبت کردن در باره هنر و بازیگری. طوری صحبت کرد که من اصلا انتظار نداشتم و خب نادانی مرا ثابت کرد. گفت ما دوست نداریم بازیگرمان را یک جور دیگر ببینیم. گفت من وقتی شب خسته می روم خانه و تلویزیون را روشن می کنم دوست دارم بازیگر مورد علاقه ام را در همان قد و اندازه ای که از او می شناسم و توقع دارم ببینم ولی وقتی این اتفاق نمی افتد قلب من می شکند. وقتی پیاده شدم گفتم قول می دهم تا آنجا که شعور و قدرتم اجازه می دهد هیچ وقت کاری را قبول نکنم که تو اذیت شوی. وقتی می بینم آدم ها اینقدر به هم نزدیکند خب به نظرم هنوز روی همان موجی.

پنهان کردن خود واقعی

من غارم را خیلی دوست دارم. دوستان صمیمی ام می گویند که تو انگار یک دیوار دورت هست انگار می ترسم که بشناسندم... چون این اتفاق افتاده که دیوار دورم را برداشته ام و اجازه داده ام که به من نزدیک شوند و بعد عکس العمل هایی دیده ام که آزرده ام کرده است. اینجا آدم ها خیلی راحت اجازه قضاوت کردن درباره تو را می دهند. وقتی من بازیگر وارد دفتر کارگردانی می شوم که زنگ زده و به من پیشنهاد کار کرده اولین حرفی که می زند این است که اه! خانم زنگنه شما همیشه با این لباس می روید بیرون؟ و من فکر می کنم این آقا وقتی به یک بازیگر خانم زنگ می زند انتظار دیدن دختری که لباس ساده پوشیده و کارهای عجیبی با صورتش نکرده ندارد... خب اذیت می شوم. این اختیار را به او می دهم که مرا انتخاب نکند اما نمی توانم بگویم دلم نمی سوزد.

نمی توانم بگویم من به عنوان یک بازیگر زن رنج نمی برم از این که نتوانم با صراحت حرفم را بزنم و خودم باشم. نتوانم بگویم که مثلا من سه تا بچه دارم -ندارم ها- ولی نمی دانم به عنوان یک بازیگر چرا باید بچه ام را پنهان کنم؟ کاش این طور نبود. کاش ما آدم ها را همین طور که هستند می پذیرفتیم. کاش قضاوت نمی کردیم و کمی حق انتخاب به آدم ها می دادیم...مثلا یادم هست آن اوایل عکس من روی جلد یکی از مجلات چاپ شد و من دوست نداشتم و زنگ زدم خیلی دانشجویی و ساده گفتم چرا عکس مرا چاپ کرده اید؟ گفت ای بابا خانم، از خداتان باشد. بقیه به ما پول می دهند که عکس شان را چاپ کنیم. خب من دوست نداشتم ولی این حق انتخاب را به شما نمی دهند و این مرا آزار می دهد.

مناسبات کاری سخت و پیچیده برای بازیگر خانم

من به عنوان یک زن بازیگر از این که این قدر مراقب باشم که اتفاقات عجیب و غریبی نیفتد اذیت می شوم. از من انرژی می گیرد. دوست ندارم این قدر انرژی هدر دهم. نهایتش چه اتفاقی می افتد؟ آن پروانه شدن یا دگردیسی یا شاه نقش برایم رخ نمی دهد. من این را با خودم حلاجی کرده ام.

می گویم مگر چند درصد از آدم ها به آن آرزوهای بزرگی که داشته اند رسیده اند؟ من هم جزو آنهایی که نرسیده اند. همه کرم ها که پروانه نمی شوند یک عده شان در پیله های شان می میرند و یک عده خفه می شوند. نه من در پیله نخواهم ماند وقتی مثلا با کیمیایی کار می کنم و در تجربه دوم ام نقشی متفاوت به من می دهد یعنی این که او دارد خود واقعی من را می بیند و این بی نهایت برای من ارزشمند است.

گارد منفی در مقابل ستاره شدن

نه منفی نیست. گارد ندارم ولی می گویم اگر لازمه اش این است که دنیای خصوصی ات را از دست بدهی -چون یکی اش این است دیگر- من این را دوست ندارم و این کار را نمی کنم. من با استار شدن مشکل ندارم ولی دوست ندارم راجع به زندگی خصوصی ام حرفی بزنم. اگر استار شدن اینجا لازمه اش این است که این کار را بکنی، من نمی توانم.

مفهوم ستاره شدن

بگذارید این طوری به تان بگویم؛ فرق بین مریل استریپ با آنجلینا جولی - که باهاش خیلی مسئله دارم- چیست؟ خیلی واضح است دیگر. نمی گوییم کی خوب است و کی بد است. متفاوت اند. کی این تفاوت را تعیین می کند؟ خودشان. بعد آیا آن می گوید این بد است این می گوید آن؟ نه اصلا قشنگی اش به همین است به یکدست نبودن. به هر حال یک فرقی هست بین رویا نونهالی با... فلان بازیگر ....نمی شود هم اسم برد (می خندد)...

منبع: ویژه نامه «خردنامه »و خبرگزاری شبکه ایران

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۳
عسل
Spain
۱۶:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۱۷
۰
۲
من دیونه ی لعیا زنگنه ام من عاشقم خداااااااااااااااااااااااااااااااااا ترو خدا بهش بگین یكی هست كه قلبش واسه اون داره می زنه
سمیه
Iran, Islamic Republic of
۱۱:۴۳ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۱
۱
۱
واقعا تفاوت یك آدم اصیل با آدمهای تازه به دوران رسیده در همین چیزهاست
منم عاشقشم
شادی
Iran, Islamic Republic of
۱۴:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۵/۲۲
۱
۱
بازیگر خیلی خوبیه من كه عاشقشم.

نیازمندی ها