کارگاه

خانم فروغ داوودی دختر 10 ساله عزیز من با همه دل و جانم به تو سلام می‌کنم. کتابی با عنوان زیبای «من شاعر متولد شدم» را پارسال چاپ کردی و گویا بعضی از کارشناسان شعر به تو لقب خردسال‌ترین شاعر را دادند. عنوان این کتاب اعتماد به نفس و شور و شوق دلنشینت را برای شاعر شدن و شاعر ماندن به ما می‌نمایاند. چند شعر کوتاهی که جدیدا گفته‌ای ـ با عنوان مشترک الو خدا ـ و برای ما فرستاده‌ای احساس پاک و زلال دختری کوچک و دوست‌داشتنی و پر مهر را می‌رساند که نگاهش به آبی بی‌پایان آسمان است به آن نقطه نورانی و آرامش‌بخش که خداست: 1 ـ الو خدا/ مشترک مورد نظر/ در حال توجه کردن به شماست. 2 ـ الو خدا امروز خورشید نیامد/ کودکان را بیدار کند. 3 ـ الو خدا/ پیله‌های تنهایی/ به نام تو پروانه می‌شوند.
کد خبر: ۴۵۳۰۷۸

امیدوارم کتاب شعرت را برای ما بفرستی و نیز شعرهای جدیدت را. تو را مانند همه بچه‌های دیگر سرزمین خجسته‌ام ـ ایران عزیز ـ دوست دارم و برایت آینده‌ای را می‌خواهم که همه نور باشد و زیبایی و زلالی و لبخند. بااین سه شعر کوتاه نمی‌توانم فعلا قضاوت دقیقی درباره کارهایت داشته باشم. منتظر مجموعه شعر چاپ شده‌ا‌ت و شعرهای دیگرت می‌مانم و منتظر شعرهای بهتر و کامل‌تری از تو فروغ عزیز 10 ساله هستم.

خانم ثریا داوودی حموله / اصفهان / با سلام. متشکرم از این که اولا صاحب این قلم و سایر کوشندگان صفحات ادبی و فرهنگی «جام‌جم» را مورد لطف قرار داده‌اید. ثانیا از این که 2 عنوان از مجموعه شعرهای خود را همراه چند شعر جدید برای این صفحه ارسال داشته‌‌اید، سپاسگزارم. مجموعه شعر اول شما با عنوان «آسمان حرفی از گیسوان لی‌لی‌ بود» که آن را در سال 86 در 71 صفحه منتشر کرده‌اید کوشش شما را برای دستیابی به یک زبان نو و تا حدی متفاوت و در عین حال مفهوم و رسا بشارت می‌دهد. بشارتی که باید قاعدتا در مجموعه بعدی یعنی: از عصای شکسته نیچه تا عصر مچاله لورکا آن را مشاهده کرد که باز هم در دفتری با حدود 70 صفحه ـ‌ اما این بار سروده‌هایی کوتاه یا کمی کوتاه ـ توسط نشر سخن‌گستر مشهد به دست چاپ و انتشار سپرده‌اید البته توقع هر مخاطب و منتقدی از هر شاعر و پدیدآورنده آثار هنری این است که کلامش و پدیده هنری‌اش رو به ارتقاء و تعالی داشته باشد. هرگز در یک نقطه در جا نزند و دائما چون رودی که راه رسیدن به دریا را می‌پوید در حال پیشرفت و تکامل باشد. من درباره این کتاب، ان‌شاءالله در فرصتی دیگر صحبت خواهم کرد، اما فعلا ترجیح می‌دهم نمونه‌هایی از جدیدترین شعرهایتان را مطرح کنم که بی‌شک ما را به قضاوتی عادلانه‌تر درباره شما و شعرتان رهنمون می‌کند.

در شعری با عنوان مخلوق اول می‌گویید:

کلاغ هم غول کوچکی است ‌/‌ می‌تواند از روی تمام نام‌ها بپرد ‌/‌ دستبند بزند ‌/‌ به دست‌های باد ‌/‌ به جای زمین تصمیم بگیرد ‌/‌ چهره‌اش را تکثیر کند ‌/‌ روی گنبد کبود!

که خوشبختانه از زبانی ساده و آمیخته با تخیلی شاعرانه بهره گرفته است. عنصر قصه و قصه‌پردازی در این شعر و نیز شعرهای دیگرتان دیده می‌شود.

مردگان به گورهای خود برنمی‌گردند/‌ به تپه‌های باد می‌گریزند ‌/‌ یا به جانب کوه ‌/‌ چه فرق می‌‌کند ‌/‌ برمی‌گردی یا نه ‌/‌ گور من پر از رویاهای توست !

یک شاعر سبک هندی گفته:

یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت

در بند آن مباش که مضمون نمانده است

به هر حال برای شما بهروزی و رسیدن به جایگاهی بالا در شعر امروز را آرزومندم. این هم شعر دیگری از شما با عنوان کات: تو از عشق حرف می‌زنی‌/‌ من از آفتابگردان‌ها/‌ از بازی گرگم به هوا حرفی برمی‌دارم‌/‌ تو را می‌ترسانم‌/‌ سهمت را از آسمان بردار‌/‌ تهمینه هم رستم را فراموش می‌کند

سید محمود سجادی / شاعر و منتقد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها