در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
محمدآقا دوست ندارد مریمخانم کفش پاشنهدار بپوشد و در خانه دامن به تن کند. او دوست ندارد همسرش از عطر استفاده کند.
علاوه بر این او به طور متغیر هر از چند گاهی یکی از غذاهای مریمخانم را دوست ندارد و وقتی غذای همسرش توی ذوقش بزند زنگ میزند تا برایش به طور اختصاصی چلوکباب بیاورند!
دوست ندارمهای محمدآقا خیلی زیاد است و مریمخانم بنده خدا کاری نمیکند جز کنار آمدن.
اما وقتی مریمخانم به او میگوید: من دوست ندارم وقتی به خانه میآیی با دست و روی نشسته و جورابی که بو میدهد سر سفره بنشینی، او میگوید: همینه که هست. وقتی مریمخانم میگوید دلم میخواهد ریشت را بزنی و از افتر شیو استفاده کنی، میگوید: من که بچه قرتی نیستم.
وقتی مریمخانم میگوید: دوست دارم حد اقل هفتهای 2 بار دوش بگیری و نظافت شخصیات را رعایت کنی، میگوید: نظافت شخصی من به تو چه ربطی دارد؟
به نظر شما پذیرش دائمی درخواستهای محمدآقا از سوی مریمخانم و سر باز زدن دائمی محمدآقا از خواستههای منطقی و بحق مریمخانم درست است؟ آیا به این طرز رفتار میگویند سازگاری یا نام دیگری دارد؟از دید مشاوران خانواده اینکه مرد یا زن دائما خود را با رفتارها و انتظارات همسر، چه غلط و چه صحیح، سازش و تطبیق دهد با وضعیت سازگاری مثبت و صبر و بردباری که لازمه هر زندگی جمعی و گروهی است تفاوت دارد.
مریمخانم میگوید: اگر من تسلیم خواستههای محمدآقا نشوم، او جار و جنجال راه میاندازد و دست به خشونت و تهدید میزند. کودک 4 ساله ما شاهد این ماجراهاست و معمولا میترسد و گریه میکند. همسرم از وقتی فهمیده است من بیشتر ملاحظهاش میکنم، بدتر هم شده است.
تسلیمشدن در مقابل بدخلقیها و خواستههای رنگ وارنگ هرچند موقتا تنشهای بین همسران را کاهش میدهد ولی راه صحیح حل مشکلات نیست. خصوصا وقتی پای کودکی هم در میان باشد این رفتار توسط او تکرار خواهد شد.
همهاش تقصیر توست
مجتبی و نسیم وقتی با هم بحث میکنند، نسیم بلافاصله دنبال مقصر میگردد. عرضه و توانایی او را زیر سوال میبرد و او را محکوم میکند که از وقتی با هم ازدواج کردهاند، هر گز نتوانسته است میان دوستانش سر بلند کند.
او شکستها، ناکامیها و تمامی مشکلات خود را به همسرش و دیگران نسبت میدهد و طوری برخورد میکند انگار خود در این میان فقط تماشاچی بوده است.
اگر روابط افراد خانواده نسبت به یکدیگر توأم با تحقیر و سرزنش و رفتارهای تند و خشن و اهانتآمیز باشد، آن خانواده هرگز همدلی را تجربه نمیکند.
دیگران همیشه آن طور که ما توقع داشتهایم، نیستند و باید به آنها اجازه دهیم که شبیه خودشان باشند.
انسان جایزالخطاست و اگر یکی از افراد خانواده اشتباهی مرتکب شد، نباید با اشتباه تمسخر، بدخلقی و تحقیر و سرزنش این خطا را با خطاهای بیشتری جبران کرد.ادامه چنین روندی از درگیری و جار و جنجال در خانه یک روال معمول میسازد.
آقا بالاسر
امروزه سن ازدواج بالا رفته است و مردم وقتی ازدواج میکنند که کاملا در مرحله بلوغ و تکامل عقلی و ذهنی به سر میبرند. بنابراین همسر بودن به معنی آقابالاسر بودن یا خانم ناظم بودن نیست.
این در حالی است که بسیاری از افراد از زن و مرد دوست دارند در خانه نقش حسابرس، بازجو، ناظم و مدیر مستبد را بازی کنند.
ریحانه مکالمهاش را با همسرش اینگونه آغاز میکند: باز که توی راه نان نخریدی، لابد قبضها را هم پرداخت نکردهای. تعمیرات سقف را هم که دوباره یادت رفته است.
لابد به مادرم هم زنگ نزدهای تولدش را تبریک بگویی، چرا همهاش من باید همه چیز را به تو یادآوری کنم. حمید هم بهترین چیزی که به ذهنش میرسد تا به همسرش بگوید این است: بیا بشین تعریف کن ببینم پولی را که صبح به تو دادم چطور خرج کردی. ولخرجی که نکردهای. ها؟ برای بچه شلوار خریدی یا باز اول از همه رفتی چیزهایی که خودت دوستداشتی خریدی.
به مدرسه بچهها سر زدی؟ حق شارژ همسایهها را جمع کردی؟
چقدر به تو بگویم وقتی آشپزی میکنی تا یک ساعت بعدش هود را روشن بگذار. گاهی هم دستی روی در و دیوار میکشد ببیند گرد و خاکی به جا مانده یا نه که اگر به جا مانده باشد، معمولا با تحکم میگوید: خانه مثل صاحبمردهها شده. بگذار زنگ بزنم زن همسایه بیاید خانه ما را هم تمیز کند. او فراموش کرده است که در خانه همسر است نه کارفرما و کارهای خانه هرچقدر که مربوط به زن است، به او هم مربوط است و اگر مودتی نباشد زن نسبت به آنها وظیفهای ندارد و هر کاری که میکند از سر لطف است.
اگر زن و شوهر بخواهند به طور مستمر چنین رفتاری داشته باشند، وضعیت روانی و عاطفی توأم با فقدان احساس مشترک و همدلی در خانه به وجود میآید که نتیجهاش آن است که زن یا شوهر نتواند همسر خود را محرم و نقطه اتکای امن خویش بداند و چه بسا گوشهها و خلوتهای خاص برای خود ایجاد کند که مغایر با همدلی و وحدت روحیه مورد نیاز خانواده است.
جنگ متلکها
جنگ سرد مختص ابرقدرتها نیست. این جنگ در خانه هم میتواند رخ دهد. وقتی که حسین از ندا میپرسد شلوار مرا ندیدی و او به جای اینکه با یک کلمه جواب دهد، بلی یا نه میگوید: توجیب بنده است!
و وقتی میخواهد بگوید تو خسیس و بیکفایت هستی، میگوید: خوش به حال خواهرم که هر ماه یکرنگ لباس میخرد و هر سال یک دست سرویس طلا و جواهر جدید، مردم شانس دارند، قطعا حس خوشی به همسرش دست نمیدهد. بیهوده نیست که او هم هر از چندی تلافی میکند مثلا وقتی غذا خوشمزه است میگوید: خدا پدر این مرغه را بیامرزد که چه جوجه خوشمزهای پرورش داده بود!
یا اگر میخواهد بگوید چیزی خوب نیست، آن را با کنایه و متلک میگوید: نمیدانم خدا زن را چرا آفرید نه میتواند خرج خودش را در آورد نه جز حرام کردن خرجی ای که دیگران در میآورند، کار دیگری از دستش بر میآید!
متلکگویی نوعی رابطه غلط کلامی است که اغلب با مقابله به مثل ادامه مییابد و به درگیری منجر میشود. در تمام این موقعیتها زوجین نمیتوانند خواستهها و انتظارات خود را با اطمینان و خیالآسوده بیان کنند و ترس از عکسالعمل تند یا مقاومت یکدیگر دارند. لذا در قالب کنایات و اشارهها، خواستهها و توقعات سرکوب شده را مطرح میکنند.
همه این ارتباطات و تعاملها، شما و همسرتان را از هم دور میکند و بزودی میتواند کانون زندگی مشترک شما را از هم بپاشد.
بهترین کار این است که به شیوههای ارتباطی درست در خانواده متوسل شوید.
ماندانا ملاعلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: