سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
کیهان:این درس آموختنی است
«این درس آموختنی است» عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛طی دو، سه ماه گذشته موضوع امنیت اجتماعی و بحث و گفت وگو درباره بروز ناهنجاری های اجتماعی از جمله مواردی بوده که در رسانه ها انعکاس پررنگی داشته است.
در پی وقوع چند رویداد دلخراش همچون حادثه خمینی شهر، پرونده پل مدیریت، قتل یک ورزشکار و ضرب و جرح چند آمر به معروف و ناهی از منکر حجم قابل توجهی از مطالب مطبوعات و رسانه ها در قالب های مختلف گزارش، یادداشت، مقاله، خبر و... به این قبیل موضوعات اختصاص پیدا کرد.
در این میان نوک پیکان انتقادات شدیداللحن رسانه ها و ارباب جراید به سوی دستگاه قضایی و نیروی انتظامی متمرکز شد.
اکنون با گذشت زمان فرصت مناسبی است تا ماجرا و موضوعات بعدی آن مورد مطالعه و واکاوی قرار بگیرد چه اینکه به تعبیر پرمغز امام جواد(ع)؛ گذشت زمان پرده از رازهای نهفته برمی دارد. (مسند الامام الجواد-ص225) و اینچنین است که این واکاوی و تامل می تواند حاوی درس هایی برای آینده باشد؛
1- تردیدی نیست که بسیاری از رسانه ها و مطبوعات کشور در راستای رسالت رسانه ای و مطبوعاتی شان و در دالان قانون حرکت می کنند اما نکته حائز اهمیت و با ظرافت این است که گاهی اوقات ناخواسته در گرداب بزرگ نمایی ها، سیاه نمایی ها و فضاسازی های غیراخلاقی و مسموم قرار می گیرند.
در قضایای اخیر و مورد اشاره ماجرا به وسعت و عمقی نبود که امنیت کشور و آحاد شهروندان و مردم را به مخاطره اندازد.
هرچند حوادث و بروز ناهنجاری های اجتماعی یاد شده در صدر نوشته بسیار مذموم و تلخ و ناگواراست و موارد کم آنها هم زیاد است ولی نکته و دقت کلیدی در این است که آیا با چند رویداد انگشت شمار شاخص ناامنی بحرانی شده است؟
آیا در شرایطی که دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی به دنبال اقتدار زدایی از نظام هستند و از الگوهای نرم برای کلید زدن پروژه های ناامنی اجتماعی با هدف شوم نارضایتی فراگیر اجتماعی استفاده می کنند رسانه ها و مطبوعات نباید نسبت به تشخیص موضوع، احتیاط بیشتری به خرج دهند؟
2- از سوی دیگر، رسانه های دشمنان جمهوری اسلامی با در اختیار داشتن بودجه های هنگفت و کلان در صدد هستند تا با شگردها، ترفندها و دسیسه های رسانه ای از هر موضوعی ولو مسایل کاملا اجتماعی بهره برداری سیاسی خودشان را علیه کشورمان انجام دهند هر چند که ناکام مانده و طرفی نبسته اند.
یک نمونه بارز و مدل برملا شده در این زمینه «بی.بی.سی» است، همین اواخر خرداد ماه گذشته بود که یکی از فعالان گروهک ملی- مذهبی به نام «هدی صابر» درگذشت. بی بی سی به مانند همیشه فرصت را غنیمت دانست تا از این موضوع بهره برداری سیاسی خودش را انجام دهد. در برنامه ای به بهانه درگذشت فرد یاد شده بی بی سی او را «الگوی زنان خانه دار ایرانی»! معرفی می کند و این در حالی است که «هدی صابر» نام خانوادگی او بود و نام کوچکش «رضا» بوده است. این نمونه به وضوح نشان می دهد رسانه ای چون بی بی سی تنها به دنبال بازتاب و انعکاس پررنگ سیاسی درگذشت هدی صابر بوده و دچار چنین گافی می شود. کمی تامل و تحقیق می توانست جلوی این سوژه مضحک بی بی سی را بگیرد.
3- متاسفانه در داخل کشورمان بعضی از رسانه ها و مطبوعات به گونه ای عمل می کنند که اگر گفته شود ناخواسته به گماردگی دشمنان تابلودار نظام تبدیل شده اند ساده لوحی است.
هر چند مدعی کار حرفه ای گری و پوشش اخبار و به اصطلاح روشنگری هستند اما واقعیت ها حکایت از آن دارد که ماموریت دیگری بر عهده گرفته اند.
در جریان همین ناهنجاری های اجتماعی متاسفانه برخی از رسانه ها و نشریات آنچنان به پوشش چند خبر محدود ضرب و جرح، قتل و تجاوز به عنف در مقیاس کشوری پهناور چون ایران اسلامی با جمعیتی بالغ بر 75 میلیون پرداختند که گویا گستره ای از ناامنی ها و بحران های اجتماعی به صورت شیوع یافته در کشور فراگیر شده است!
از ابتدای بروز این چند حادثه و رویداد تلخ، دستگاه قضایی و نیروی انتظامی نیز مورد هجمه شدید و نامنصفانه ای قرار گرفتند و تمامی ادعاها و بازتاب مسئله دار اتفاقات به گونه ای بود که این حوادث تداوم می یابد و نیروی انتظامی و دستگاه قضایی نیز در انجام وظایف خطیر و حساس شان ناتوان بوده و در ادامه نیز ناکام خواهند ماند!
4- هجوم سنگین رسانه ای علیه نیروی انتظامی و قوه قضائیه در پی حوادث و رویدادهایی چون حادثه خمینی شهر، پل مدیریت، قتل روح الله داداشی، مجروح کردن یک روحانی و یک طلبه بسیجی آمر به معروف در حالی بود که اکنون مشخص شده نیروی انتظامی و دستگاه قضایی در انجام وظایف شان پیرامون این اتفاقات بنابر اصل انصاف و عدالت کارنامه قابل دفاعی دارند.
در تمامی این پرونده ها متهمان و عاملان اصلی در یک فاصله زمانی کوتاه دستگیر شدند که اگر واقعاً فضای ناامنی در جامعه آنچنان بود که برخی رسانه ها به جای حقیقت نمایی، سیاه نمایی کردند پلیس نباید این اقتدار را می داشت که در فاصله کوتاهی عاملان اصلی را بازداشت نماید.
به عنوان نمونه در پرونده قتل داداشی، متهم اصلی در کمتر از 48 ساعت شناسایی و دستگیر می شود.
گفتنی است که متهمان اصلی پرونده خمینی شهر، پل مدیریت و ضارب روحانی آمر به معروف نیز دستگیر و بازداشت شده اند.
از سوی دیگر؛ علی رغم تمامی انتقادات تند و تیز علیه دستگاه قضایی، این قوه توانسته با اقتدار و با رعایت سرعت، دقت و قاطعیت به پرونده های مورد اشاره و از این قبیل رسیدگی قضایی نماید.
باز هم به عنوان نمونه خاطرنشان می شود در خصوص پرونده قتل روح الله داداشی تنها پس از 20 روز مراحل تحقیقات مقدماتی، قرار مجرمیت و صدور کیفر خواست و اولین جلسه دادگاه انجام شده است.
یا در پرونده پل مدیریت در حالی که جنایت در تاریخ 15 تیر رقم خورده در تاریخ 22 تیر - یعنی ظرف یک هفته- پرونده عامل جنایت با اتمام تحقیقات مقدماتی و صدور قرار مجرمیت و سپس کیفر خواست به دادگاه ارسال می شود.
اکنون سؤال این است که چرا رسانه ها و مطبوعاتی که هر روزه به دستگاه قضایی حمله کرده و این قوه را پیشاپیش به تعلل و کوتاهی و غفلت متهم می کردند اینک که بسیاری از ادعاهای آنها رنگ باخته است گزارش، یادداشت و یا مطلبی درباره اقدامات شایسته دستگاه قضایی منتشر نمی کنند؟
البته ناگفته پیداست که چه نیروی انتظامی و چه دستگاه قضایی دارای ضعف ها و مشکلاتی هستند و بدون شک کسی ادعا ندارد که نمره این نهادها و دستگاه ها 20 است اما سخن بر سر این است که چرا برخی از مطبوعات و رسانه ها از دایره انصاف و عدالت خارج می شوند؟
5- در نظام جمهوری اسلامی مطبوعات و رسانه ها طبق قانون اساسی و قانون مطبوعات و دیگر قوانین موضوعه مرتبط از یکسو از حق آزادی برخوردارند و از سوی دیگر این تکلیف را بر عهده دارند که موازین اسلامی و حقوق عمومی و حقوق خصوصی را رعایت نمایند. در همین چارچوب مطبوعات و رسانه ها وظیفه دارند در راستای رسالت مطبوعاتی شان و روشنگری افکار عمومی، «انتقادات سازنده» خودشان را مطرح نمایند.
سؤال اینجاست که آیا مخدوش کردن سیمای نیروی انتظامی و یا دستگاه قضایی در راستای انتقاد به اصطلاح سازنده است که عده ای از مطبوعات و رسانه ها کماکان بر رویه پراشتباه شان مبنی بر بزرگ نمایی حوادث و بدبینی نسبت به ارگان ها و نهادهای مربوطه پافشاری می کنند؟! بدیهی است که در آسیب شناسی اطلاع رسانی رسانه ها و مطبوعات پیرامون حوادث و ناهنجاری های اجتماعی ملاک «قانون» است و مرز سلیقه ها و الزامات قانونی باید رعایت شود.
6- و بالاخره باید گفت، متأسفانه یکی از آسیب های جدی در عرصه رسانه و مطبوعات که دامنگیر بعضی از رسانه ها شده است نگاه تاجرمدارانه به موضوع رسانه و خبر است.
با این توضیح که قطع نظر از جماعتی رسانه ای که به گماردگی دشمنان بیرونی نائل شده اند! در فضای رسانه ها، برخی ها تنها به «تجارت»! می اندیشند.
ناگزیر باید مطلب حکیمانه ای را از آیت الله جوادی آملی بیان کنیم ایشان در سخنانی در تمیز مفهوم «عدل» با «اعتدال» بیان می فرمودند؛ «فرق اساسی عدل و اعتدال آن است که در عدل هر چیزی در جای خود قرار می گیرد لذا نقصی ندارد اما اعتدال از سنخ تقاضا و عرضه است» این حکیم فرزانه تصریح می کردند؛ «اعتدال نظیر تقاضا و عرضه ای است که تجارت جهانی به عهده دارد، چرا فلان کالا در ایام فروردین گران می شود؟
چون تقاضا زیاد است چرا مسافرخانه یا وسایل حمل و نقل در ایام زیارتی یا فروردین گران می شود چون تقاضا زیاد است؛ این اعتدال هست ولی «ظلم» است چون مردم زیاد محتاجند ما باید گران تر بدهیم. قانون تقاضا و عرضه، قانون اعتدال و تعادل است یعنی هر چه که آنها بخواهند ما برابر آن قیمت را باید ببریم بالا! این «عدل» نیست. عدل آن است که آنچه را شما خریدید یک سود معقولی ببری چه فروردین و چه غیرفروردین»
و بعد نکته ای که فرمودند این است که؛اگر رسانه های گروهی این چنین بیاندیشند اینها «متعادلند»، نه «عادل»!
متأسفانه در فضای پرالتهاب رسانه ای گاهی اوقات، برخی از رسانه ها فقط به دنبال جذب خواننده هستند و احساس می کنند چون تقاضا برای درج و انتشار اخباری پرهیجان ولو کذب یا دست کم فاصله دار با واقعیت وجود دارد در مسیری غیر از «عدل» و حقیقت گرفتار می شوند آنهم به اسم حرفه ای بودن و کار ژورنالیستی!
خراسان:مطالبات ایران در مذاکره با روسیه فراموش نشود
«مطالبات ایران در مذاکره با روسیه فراموش نشود»عنوان یادداشت روز روزنامهی خراسان به قلم بهروز بیهقی است که در آن میخوانید؛هرچند نمی توان و نباید بر گشوده شدن باب مذاکرات هسته ای پس از طرح گام به گام روسیه چشم پوشید، اما اگر این فرصت مغتنم با غفلت مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور قرین شود خود می تواند تهدیدی علیه منافع ملی ایران به شمار آید. بر اساس گزارش های غیررسمی، طرح گام به گام روسیه برای مسئله هسته ای ایران، محور مذاکرات نیکلای پاتروشف، دبیر شورای امنیت فدراسیون روسیه در تهران بوده و علی اکبر صالحی، وزیر خارجه نیز برای رایزنی درباره این طرح عازم مسکو شده است.
تاکنون جزئیات طرح هسته ای روسیه انتشار نیافته و به این دلیل نمی توان میزان انطباق آن را با منافع ملی ایران مورد سنجش قرار داد، با این حال در آستانه آغاز مذاکرات فشرده ۲ کشور در تهران و مسکو، اظهارات مقام های بلندپایه ایرانی نشان می دهد که عزم روسیه برای انجام تعهدات بعضا دیرینه اش در قبال ایران چندان که باید جزم نیست.طبق این اظهارات راه اندازی نیروگاه بوشهر که سمبل همکاری های ۲ کشور خوانده شده، همچنان با اما و اگرهایی همراه است.
بر مبنای قراردادی که در نوامبر سال ۱۹۹۴ میلادی یعنی ۱۷ سال پیش میان تهران و مسکو منعقد شد، روسیه تعهد کرد در سال ۲۰۰۰ میلادی یعنی ۱۱ سال پیش نیروگاه اتمی بوشهر را تکمیل و راه اندازی کند. از سال ۲۰۰۰ تاکنون ( سال ۲۰۱۱ میلادی) روسیه ۲۶ بار وعده داده است که این نیروگاه را در زمانی تعیین شده راه اندازی خواهد کرد. بیست و ششمین وعده که امیدواریم مشمول خلف وعده های مکرر روسیه نشود، نوید دهنده راه اندازی ۴۰ درصدی نیروگاه بوشهر در اواخر ماه مبارک رمضان است.
۲۵ خلف وعده پیشین روسیه در عین حال این مجوز را به ما می دهد که نسبت به راه اندازی ۴۰ درصدی نیروگاه بوشهر در اواخر ماه رمضان خوش بینی تردیدآمیزی داشته باشیم. این تردید به ویژه از آن رو قوت می گیرد که دستکم در اخبار رسمی از مذاکرات مقام های ایران و روسیه، مطالبات تهران از مسکو به حاشیه رانده شده است.
دولتمردان رندان عالم سوز نیستند که آن ها را با مصلحت بینی کاری نباشد اما این مصلحت اندیشی ها نباید به گونه ای باشند که افکار عمومی عزت را پایمال مصلحت بداند. نیروگاه بوشهر تنها پرونده مفتوح در روابط ایران و روسیه نیست و خلف وعده های مسکو دامان قرارداد تحویل سامانه دفاعی اس-۳۰۰ به ایران را نیز گرفته است؛ قراردادی که در آوریل سال ۲۰۰۵ میلادی یعنی ۶ سال پیش به امضای ۲ کشور رسید.
این نمونه ها برای تاکید بر این که مسئولان دستگاه دیپلماسی کشور نباید پی گیری مطالبات ایران از روسیه را فرع مذاکرات درباره طرح گام به گام قرار دهند، وافی و کافی به نظر می آیند.از این ها گذشته، روسیه هم اینک در تکاپوست تا از طریق نفوذ معنوی ایران و جایگاه کشورمان در خاورمیانه و جهان اسلام نقبی به تحولات اخیر کشورهای عربی منطقه بزند و از رقبای غربی اش عقب نماند. ایران نباید به رایگان این فرصت را در اختیار کرملین قرار دهد. روسیه باید بداند که نقش آفرینی در خاورمیانه نیازمند خوشنامی و خوشنامی در گرو التزام یک کشور به تعهداتش است.
جمهوری اسلامی:پیگیری رویای اسرائیل بزرگ با چراغ خاموش
«پیگیری رویای اسرائیل بزرگ با چراغ خاموش»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در ان میخوانید؛زنجیره انفجارهای اخیر عراق، صدها کشته یا زحمی را در حوادث تروریستی، بر مردم عراق تحمیل نموده است. درحالی که افکار عمومی به سمت و سوی فجایع تروریستی منحرف شده و همگی آنرا به اشغالگران شرور نسبت میدهند که برای توجیه ضرورت ابقای ارتشهای اشغالگر، دست به چنین جنایاتی میزنند تا مردم عراق را خسته کنند و به تمکین در برابر طرحهای شیطانی وادار نمایند، در پشت پرده حوادثی رخ میدهد که آثار و تبعات نکبت بار آن اگر از پیامدهای جنایات تروریستی بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست.
"مادیسون" روزنامه نگار آمریکائی فاش کرد رژیم صهیونیستی با همدستی اشغالگران آمریکائی سرگرم شهرک سازی صهیونیستی در مناطق کردنشین هستند تا از این طریق به بخشهای نفت خیز و استراتژیک شمال عراق تسلط یابند و رویای اسرائیل بزرگ را محقق سازند. موصل، کرکوک و استان نینوا و اربیل، از نخستین اهداف سازمان یافته برای استقرار صهیونیستها هستند. برای اجرای این طرح شیطانی، مطابق همان الگوی صهیونیستی سابق در خصوص تصاحب سرزمینهای فلسطین عمل شده و به تدریج با خرید برخی اراضی در منطقه، سعی براینست که سرپلهای مورد نظر ایجاد و تثبیت شوند تا حضور و حاکمیت صهیونیستها جنبههای قانونی و حقوقی پیدا کند.
در مراحل بعدی، عناصر موساد به کمک مزدوران و برخی شبه نظامیان کرد، حملات سازمان یافتهای را علیه مسیحیان کلدانی عراق انجام میدهند تا با ایجاد ناامنی و هرج و مرج، آنها را وادار به "کوچ اجباری" نمایند و منطقه از ساکنان اصلی تخلیه شود.
مطابق افشاگری مادیسون، هدف نهائی صهیونیستها، استقرار یهودیان به جای کلدانیها و آشوریها است که این طرح نیز با هماهنگی برخی از رهبران کرد عراق صورت میگیرد! در واقع صهیونیستها با چراغ خاموش و بدون سروصدا سرگرم زمینه سازی برای اجرای طرحهای شیطانی خود در عراق هستند و در این مقوله از حمایت برخی از رهبران کرد عراقی نیز بهره میبرند. مسئله اینست که مطابق طرحهای صهیونیستی که از قرن گذشته عملیاتی شد، قرار بر این بود که زمینهای فراهم گردد تا حدود مرزی رژیم صهیونیستی از فرات تا نیل گسترش یابد و این منطقه عظیم و استراتژیک در اختیار صهیونیستها قرار گیرد.
با آنکه چنین هدفی هرگز مورد تکذیب صهیونیستها قرار نگرفت، ولی پس از دو جنگ لبنان و غزه و شکست خفت بار ارتش صهیونیستی در جریان این تهاجمات وحشیانه، مقامات ارشد صهیونیستی اعتراف کردند که نه تنها افسانه شکست ناپذیری اسرائیل باطل شده، بلکه حتی رویای تشکیل اسرائیل بزرگ از فرات تا نیل هم برای همیشه برباد رفته است.
اکنون به نظر میرسد که حتی همین اعتراف هم با هدف ایجاد "حاشیه امن" برای مجریان طرح نفوذ صهیونیستها در شمال عراق عنوان شده، تا در پرتو آن، عوامل صهیونیستی بتوانند طرحها و مأموریتهای خود را در این منطقه، عملیاتی کنند.
اکنون بهتر میتوان دریافت که حضور عوامل سازمان جاسوسی موساد در شمال عراق با چه هدف و انگیزهای صورت گرفته و چرا آنها در پوشش فعالیتهای تجاری - امدادی - خدماتی - راهسازی - نقشهبرداری و در قالب شرکتهای مشاوره ای، بازرگانی و تدارکاتی، در سطح عراق و به ویژه در شمال عراق پراکنده بوده اند؟
درک این مسئله با تمامی پیچیدگیها و ظرافتهایش به مردم عراق بویژه کردها نشان میدهد که نباید از خطرات عظیمی که پیرامون آنها شکل گرفته و دشمنانی که کمین کرده اند، غافل شوند و مطمئن باشند که آنچه امروز در شمال عراق رخ میدهد، دقیقاً مشابه برنامه است که عیناً در فلسطین و روستاهای آن رخ داد و نهایتاً به قتل عام و قلع و قمع فلسطینیها و جایگزینی صهیونیستهای مهاجر منجر گردید.
واقعیت اینست که ریشه ارتباطات و عملیات نفوذی صهیونیستها در منطقه به دهههای پیش باز میگردد که موساد سعی داشت علیرغم برخورداری از عمیقترین مناسبات با "ساواک" و رژیم ستم شاهی، به برقراری ارتباط مستقیم با کردها نیز بیندیشد و آنرا اجرائی کند. این نکته دقیقاً در اعترافات "ارتشبد فردوست" از عناصر کلیدی رژیم شاه نیز به وضوح مورد تصریح قرار گرفت که صهیونیستها از هر فرصتی برای نفوذ به درون تشکلهای کردی سوءاستفاده میکردند. رهبران کرد عراقی تصور نکنند که همدستی و همراهی با صهیونیستها نفعی عایدشان خواهد کرد بلکه این نکته را در نظر داشته باشند که سرنوشت آنها بهتر از مبارک، عرفات و سایر همدستان رژیم صهیونیستی نخواهد بود.
در عین حال، روند تحولات منطقه باید برای صهیونیستهای اشغالگر نیز عبرت آموز باشد. آنها هنوز هم بر طبل جنگ و محاصره علیه غزه میکوبند و اصرار دارند که باید فلسطینیها را قتل عام کنند. حتی مبارک و رژیم کمپدیویدی قاهره را نیز هم پیمان و مطیع خود ساختند ولی امروزه مبارک بر تخت بیمارستان و درون قفس آهنین باید پاسخگوی خیانتها و جنایاتش باشد. تظاهرات عظیم در شهرهای فلسطین اشغالی علیه دولت نتانیاهو، نیز اساس رژیم صهیونیستی را به لرزه انداخته است. در چنین شرایطی حتی نفوذ موفقیت آمیز در قلب کرکوک و مناطق شمالی عراق هم برای صهیونیستها گرهگشا نیست، اگرچه لازم است راههای نفوذ، مسدود گردد و ترتیبی داده شود تا صهیونیستها در شمال عراق ناامید شوند و تمامی طرحهای صهیونیستها در منطقه عقیم گردد.
رسالت:نخبگان؛ مسئول نقاط ضعف نظام
«نخبگان؛ مسئول نقاط ضعف نظام»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد مهدی انصاری است که در آن میخوانید؛بیانات هفته گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار کارگزاران نظام به واقع یک اقدام کلان مدیریتی و راهبردی از سوی عالیترین مقام سیاسی و مذهبی کشور بود که هم از جامعیت و واقعبینی برخوردار بود و هم از صراحت و شفافیت. اساسا در علم مدیریت هم اینگونه است که نظارت بر فرایند اجرای امور و ارزیابی پیشرفت برنامهها به طور مرتب انجام میشود تا ضمن بازشناسی و بازخوانی ماموریتها و اقدامات انجام گرفته، نقاط ضعف و کاستیها خود را نشان داده و مورد بررسی قرار گیرند. هر سیستمی به طور مستمر نیازمند ارزیابی روندها و واکاوی از درون است تا پویایی آن حفظ شود.
در این دیدار رهبر انقلاب از نقاط قوت و نقاط ضعف نظام سخن به میان آوردند. البته بدیهی است که نقاط قوت جزء افتخارات نظام و ثمره مجاهدتها و تلاشهای جمعی ملت است و ناشی از ظرفیتهای بیبدیل نظامی است که بر مبنای آموزههای دین اسلام تاسیس شده است، بنابراین وجود نقاط قوت یا هر توفیقی در نظام اسلامی اصولا یک امر ضروری و البته بدیهی است چون از نظام اسلامی و قرآنی انتظاری جز توازن، عدالت، عقلانیت، حقیقت و تعالی مادی و معنوی نیست...
انقلابی هم که از این اندیشه سر بر آورده فی نفسه نشان داده که همواره در مسیر رشد و تعالی بوده و از شانیت ممتاز و برجستهای در تمام زمینهها برخوردار است. از سوی دیگر نظام اسلامی متکی بر خواست مردم است و لذا اصل اعتماد و ایمان قلبی ملت است که نظام اجتماعی و سیاسی را مستقر ساخته و البته حکومت و حاکمان سیاسی، مشروعیت خود را از همان آموزههایی به دست آوردهاند که جزء اعتقادات دینی مردم به شمار میآید. سیاست و قدرت منبعث از دین و در خدمت دین است. به عبارت دیگر دین- که دین خاتم و اکمل است- معیار مشروعیت قدرت سیاسی است و البته سیاست و دیانت ما از هم جدا نیستند بلکه مکمل و متمم یکدیگرند تا سررشته امور جامعه و امنیت و معیشت خلایق بر مدار عدالت و اعتدال بچرخد. بر این اساس روشن است که اعتماد عمومی به نظام اسلامی چه پشتوانه عظیمی دارد و مبادی نظری و عملی نظام اسلامی تماما به گونهای است که موفقیت آن را تضمین میکنند. نظام اسلامی هیچگاه به بن بست نمیخورد و همواره راه تعالی را طی خواهد کرد. پس با این اوصاف چرا در نظام اسلامی و قرآنی نقطه ضعف یا انحراف متصور است؟ از اینجا روشن میشود که این کاستیها و ضعفها در حقیقت ناشی از خود نظام فکری جمهوری اسلامی نیستند بلکه ناشی از کم کاریها و تقصیرهای حاملان این تفکر و عاملان این نظام است.
به عبارت دیگر در خصوص نقاط ضعف نظام همچنان که مقام معظم رهبری بر شمردند باید گفت در خود نظام و اندیشهای که آن را به وجود آورده نقطه ضعف و خللی راه ندارد بلکه در قبال هر نقطه ضعفی باید به دنبال مقصرین یا قاصرینی گشت که آن را به وجود آوردهاند. نقطه ضعفها به ما بر میگردند.
خواص و برجستگان نظام و کارگزاران تصمیمساز در حوزههای اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی مسئول کاستیها و اشتباهات هستند که خواسته یا ناخواسته و دانسته یا ندانسته نظام را به مسیری ناصحیح سوق داده و میدهندوبا تصمیمات اشتباه و یا خطاهای نابخشوده خود آن را متحمل انحراف یا کم کاری یا نقطه ضعف نمودهاند.
ظرفیتها و نقاط قوت کشور ما و انقلاب ما و ملت ما تا بدان جاست که بسیاری از کشورها و دولتها حسرت داشتن حتی یکی از این امکانات و توانمندیها را دارند.
موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک، ذخایر و منابع خدادادی، تنوع اقلیمی، انسجام ملی، مذهب تشیع، مردمان مستعد و باهوش، استقرار یک نظام دینی و الهی، روحیات خاص ملت ایران (شامل معنویتگرایی، غرور ملی، اعتماد به نفس، مقاومت و ایثار) همه و همه در یک ملت جمع شده و تمام اینها نقاط قوتی هستند که باید از آنها بهرهگیری شود.
حتی میتوان گفت در مجموع نه ایران ما و نه ایرانی و نه نظام سیاسی و اجتماعی ما هیچکدام مشکل ذاتی ندارند بلکه این نبود مدیریت صحیح و هوشمندانه در بعضی از مقاطع و مناصب است که ما را با رکود یا درجا زدن در برخی امور و ایستگاههای تصمیمگیری مواجه میکنند که این امر بیش از هر چیز به نخبگان و خواص و سرآمدان یک جامعه بر میگردد. آنها هستند که باید موتور محرک یک ملت در رسیدن به اهداف و ایدهآلها باشند و رهنمون کننده جامعه به سوی ماموریتهایی باشند که کشور و نظام و اعتقادات آنها الزام به آن میکنند. بر این اساس رهنمودهای همیشگی رهبری نظام بر سنگینی رسالت خواص و نخبگان همین است که هرچند همه در قبال سرنوشت کشور و انقلاب مسئولند اما آنها مسئول اصلی هر پیشرفت یا ناکامی خواهندبود.
ایران:تحریمها و شتاب رو به جلو
«تحریمها و شتاب رو به جلو»عنوان سرمقالهی روزنامهی ایران به قلم علی نیکزاد وزیر راه و شهرسازی است که در آن میخوانید؛امــروزه در جهــان میـــزان توسعهیافتگی در بخش زیرساختها یکی از معیارهای ارزیابی سطح توسعه کشورها محسوب میشود. علاوه بر آن سهم حمل و نقل در اقتصاد ملی نیز انکارناپذیر است و تجربیات در دنیا ثابت کرده هر واحد رشد اقتصادی در کشورها مستلزم 2 واحد رشد در بخش حمل و نقل است.
از این رو با توجه به موقعیت ویژه کشورمان در مقوله حمل و نقل از دیرباز تاکنون به عنوان یک فرصت ویژه و موقعیت برتر استراتژیک در قلب آسیا و اتصالدهنده شرق قاره کهن به اروپا به شمار میرفته که پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی این نقش پررنگتر و فعالتر به کسب دستاوردهای عظیمی در امر جابهجایی بار و مسافر داخلی، ترانزیت و ترانشیب کالا بین کشورهای مشترکالمنافع، آسیای مرکزی، خلیجفارس و اروپا منجر شده است.
همچنین بخش مسکن نیز نه تنها به عنوان حلقه واسط صنایع کشور است بلکه اشتغال و اقتصاد را به حرکت در آورده و به همراه بخش حمل و نقل موجبات توسعه اجتماعی و بهبود مناسبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با کشورهای دیگر را هم فراهم میسازد. واقعیت این است که بخش راه و شهرسازی نه تنها به واسطه نقش مهم و استراتژیک خود در تحقق اهداف و برنامههای دولت بلکه به لحاظ تأثیر مستقیم آن در اقتصاد کلان کشور، اقتصاد خانوار و تحتالشعاع قرار دادن بخشهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور از مهمترین حوزههای توسعهای برنامههای پنجساله و سند چشمانداز کشور به شمار میرود.
موقعیت جغرافیایی ایران به دلیل همجواری با کشورهایی که به آبهای آزاد راهی ندارند و از طرفی قرار گرفتن در مسیر ترانزیتی جاده ابریشم به عنوان مهمترین حلقه اتصال کشورهای آسیای میانه تا اروپا و همچنین برقرارکننده ارتباط کشورهای مشترکالمنافع با کشورهای حاشیه خلیجفارس، از اهمیت ویژهای برخوردار است که با افزایش ظرفیت نسبی در زمینه ترانزیت، افزایش درآمد ارزی کشورمان تا 20 میلیون دلار در سال از طریق ترانزیت میسر خواهد شد.
باید توجه داشت که نزدیک به 35 درصد اقتصاد کشورمان در حوزه راه و شهرسازی رقم میخورد و دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی همواره به دنبال رکود امور در این بخش بودهاند. با تشریح اهمیت حوزه راه و شهرسازی در توسعه کشور میتوان به دلیل توجه دشمن به گسترش تحریمها در این حوزه پی برد. تحریمهای جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب از بخش حمل ونقل بویژه هوایی آغاز شد و در سالهای بعد به سایر زیر بخشها از جمله دریایی، ریلی، تجهیزات فرودگاهی، سیستمهای ناوبری، سیستمهای رایانهها در بخش سوپر کامپیوترها و حتی جزییترین موارد کشیده شد اما عکسالعمل جمهوری اسلامی ایران در این زیربخشها چه بوده است؟
نگاهی گذرا به روند پیشرفت و ساخت پروژههای بزرگ در حوزه مسکن و حمل و نقل نشان میدهد که نه تنها تحریمها بیاثر بوده است بلکه موجب پیشرفت کشور نیز شده است به طوری که نخستین کارخانه لکوموتیوسازی بعد از 70 سال از ورود نخستین لکوموتیو در ایران شروع به کار کرد و با انتقال تکنولوژی در سالهای نه چندان دور شاهد ساخت کامل آن خواهیم بود. ساخت نخستین دیزل سنگین و استفاده از آن در لکوموتیوهای مانوری نویدی دیگر از اثرات تحریمها بود اگرچه دیر توانستیم عمل کنیم اما بدون کمک دیگران به این تکنولوژی برتر جهان دست یافتیم. ساخت دو دستگاه ابر رایانه در بخش هواشناسی با همکاری دانشگاهها نیز نویدی دیگر برای تأثیرگذاری تحریمها برای پیشرفت ایران دارد.
روزی آلمانیها تنها سازندگان پل در ایران بودند اما با وجود تحریمها مهندسان ایرانی با باور ملی خود توانستند پل شهید کلانتری در دریاچه ارومیه را با شرایط استثنایی بنا نهند و ساخت پلهای کابلی با دهانههای قابل توجه نیز دلیلی بر این مدعاست. آنها همچنین در کنار تک پل اهواز که ساخت آلمانیهاست، توانستند پلهای متعدد و البته بدون ستون در درون رودخانه بسازند.
همچنین در بخش راهسازی امروز پیمانکاران ایرانی رکورد حفر تونل در جهان را با حفر هزار متر در یک ماه ارتقا دادهاند.
همچنین در بخش ریلی علاوه بر تولید واگن و لکوموتیو در آینده نزدیک کارخانه فولاد اصفهان موفق به تولید ریل ملی میشود که این موراد صرفهجویی قابل توجهی در بر دارد. در بخش اورهال (تعمیرات اساسی) هواپیما در انواع مختلف نیز که با اعلام اخبار این موارد تعجب و حیرت دشمنان را برمیانگیزد؛ مهندسان ایرانی توانستند افتخارآفرینی کنند.
امروزه سازمان هواپیمایی کشوری بنابر تأیید ایکائو (سازمان هواپیمایی جهانی) گواهینامههایی برای خلبانان صادر میکند که در سراسر جهان قابل استفاده است؛ بازرسیهای سافا (کمیته ایمنی هوانوردی اتحادیه اروپا) و ایکائو در سال گذشته از سازمان هواپیمایی کشوری بر توانمندی نیروی انسانی متخصص و رعایت استانداردهای بینالمللی صحه گذاشت و در برخی از موارد بازرسی، جزو کشورهای برتر جهان شناخته شدیم. ساخت دستگاه اکتشاف در زیر آب که مورد استفاده در ساخت تجهیزات دریایی است نیز ما را جزو کشورهای انگشتشمار دارنده این تجهیزات قرار داد. تجهیز بنادر کشور به جدیدترین امکانات بندری و پهلوگیری بزرگترین کشتی کانتینربر جهان در سواحل خلیج همیشه فارس نیز نمونه دیگری بر شکست تحریمها دارد.
امروز پیمانکاران و مشاوران توانمند ایرانی در پنج قاره جهان آماده ارائه خدمات هستند و ساخت پروژههای عظیم در تاجیکستان، قزاقستان و کشورهای دیگر توسط مهندسان ایرانی در حوزه حمل ونقل برآورده شد و ایرانیها در حوزه راهسازی توانستند آرزوی مردم تاجیکستان را در ارتباط دایمی دو منطقه کوهستانی این کشور برآورده کنند.
در بخش مسکن نیز با صنعتیسازی ساختمانها پیمانکاران ایرانی رکورد ساخت مسکن را با آغاز ساخت مسکن مهر در نوردیدند به طوری که تا پایان سال 1392 دو میلیون و 600 هزار واحد مسکونی تکمیل و به مردم عزیزمان تحویل داده میشود. به یقین بعد از انقلاب اسلامی این رکوردی در ساخت و ساز بوده است که دشمنان انقلاب به بهانه آن بارها و بارها جریانسازی میکردند. تحریمها اگر چه حرکت صعودی ایران اسلامی را کند کرد اما موجب شد که با تدبیر و درایت راه را به سوی خودکفایی بجوییم و اختراعات و اکتشافات ایرانیها را در زمان تنگنا قرار گرفتن به جهانیان بنمایانیم. دقیقاً استکبار جهانی هم با دیدن پیشرفتها، دایره تحریمها را تنگتر کرد تا نفسی تازه نشود اما با مجاهدت و مراقبت نیروهای مخلص و انقلابی قسمت عمدهای از تحریمها در حوزه راه و شهرسازی بیاثر شده و ادامه این روند به مسیر تکاملی ما کمک خواهد کرد.
امید این که با تلاش و مواظبت بتوانیم قلههای رفیع را با باور به خود کسب نماییم.
حمایت:مجلس و دولت؛ هم همکار، هم مستقل
«مجلس و دولت؛ هم همکار، هم مستقل»عنوان یادداشت روز روزنامهی حمایت است که در آن میخوانید؛اصل تفکیک قوا یکی از آن اصولی است که در حقوق اساسی مدرن هیچ شک و شبههای هنوز بدان راه نیافته و کلیت آن صحیح فرض میشود. علت عمده این اصل را اجتناب از تمرکز قوا که فسادآور است میدانند.
در اسلام این اصل بیشتر با توجه به تخصصی شدن امور پذیرفته شده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز از یک طرف در اصل 57 پذیرفته «این قوا مستقل از یکدیگرند» این اصل را با این عبارت آورده است؛ یعنی هم نباید در کار هم مداخله کنند و هم اینطور نیست که هیچ تداخل وظیفهای نداشته باشند و از طرف دیگر در بسیاری از موارد اشتراک مساعی این قوا را طلب کرده است.
یکی از مهمترین مصادیقی که در آن، وظایف مجلس شورای اسلامی و دولت با هم متداخل میشود، زمانی است که طبق قانون اساسی، مجلس میتواند بر اعمال دولتمردان نظارت کند.قوه مقننه در نظامهای سیاسی مدرن دو وظیفه عمده برعهده دارد. یکی از این وظایف که کاملا مشهود بوده و جای هیچ حرفی ندارد قانونگذاری است. وظیفه دوم قوه مقننه در مباحثات و مطالعات حقوقی در کشور ما تا حدی مغفول مانده است.
نظارت، وظیفهای است که باید مقدم بر قانونگذاری، آن را وظیفه و اختیاری برای نمایندگان خانه ملت دانست.قانون اساسی در مواردی و با تعیین ضوابطی، مجلس شورای اسلامی را موظف به اعمال نظارت بر دولت دانسته است. طرح سوال و استیضاح، رای اعتماد به وزرا و هیئت وزیران، دیوان محاسبات و تحقیق و تفحص بر نهادهای مختلف دولتی نمونههایی از راهکارهای قانون اساسی برای انجام این وظیفه خطیر قوه مقننه هستند.
طرح سوال و استیضاح
اصل هشتاد و هشتم قانون اساسی میگوید در هر مورد که حداقل یک چهارم کل نمایندگان مجلس شورای اسلامی از رییس جمهور و یا هر یک از نمایندگان از وزیر مسوول، درباره یکی از وظایف آنان سوال کنند، رییسجمهور یا وزیر موظف است در مجلس حاضر شود و به سوال جواب دهد. اصل هشتاد و نهم قانون اساسی نیز مقرر کرده که نمایندگان مجلس میتوانند در مواردی که لازم میدانند هیئت وزیران یا هر یک از وزرا را استیضاح کنند، استیضاح وقتی قابل طرح در مجلس است که با امضای حداقل 10 نفر از نمایندگان به مجلس تقدیم شود.هیئت وزیران یا وزیر مورد استیضاح باید ظرف مدت 10 روز پس از طرح آن در مجلس حاضر شود و به آن پاسخ گوید و از مجلس رای اعتماد بخواهد.
در صورت عدم حضور هیئت وزیران یا وزیر برای پاسخ، نمایندگان مزبور درباره استیضاح خود توضیحات لازم را میدهند و در صورتی که مجلس مقتضی بداند اعلام رای عدم اعتماد خواهد کرد.
اگر مجلس رای اعتماد نداد هیئت وزیران یا وزیر مورد استیضاح عزل میشود. در هر دو صورت وزرای مورد استیضاح نمیتوانند در هیئت وزیرانی که بلافاصله بعد از آن تشکیل میشود عضویت پیدا کنند.
تحقیق و تفحص
در اصل هفتاد و ششم آمده است که مجلس حق تحقیق و تفحص در تمام امور کشور را دارد. اصل نودم قانون اساسی نیز تا حدودی به موضوع تحقیق و تفحص توسط خانه ملت پرداخته است. بر اساس این اصل هر کس شکایتی از طرز کار مجلس، قوه مجریه و قوه قضاییه داشته باشد، میتواند شکایت خود را کتبا به مجلس شورای اسلامی عرضه کند.
مجلس موظف است به این شکایات رسیدگی کند و پاسخ کافی دهد. در مواردی که شکایت به قوه مجریه و یا قوه قضاییه مربوط است رسیدگی و پاسخ کافی از آ نها بخواهد و در مدت متناسب نتیجه را اعلام کند و در مواردی که مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند. بر همین اساس یکی از کمیسیونهای مجلس، مطابق آییننامه داخلی این نهاد، کمیسیون اصل نود نامگذاری شده که رسیدگی موضوع این اصل را عهدهدار است.
اختلاف بین قوا
قوانین تمام کشورهای مدرن دنیا هر چند تفکیک قوا را پذیرفتهاند، همانطور که گفتیم نظارت قوا بر یکدیگر را نیز به طور قطع پذیرفته و از این طریق سعی کردهاند از یکتهتازی هر یک از قوا جلوگیری کنند. قوانین کشور ما نیز بر همین اساس مقرراتی را مخصوصا برای نظارت قوه مقننه بر دستگاه اجرایی کشور یعنی دولت در نظر گرفته است.
در این میان یک اشکال اجرایی در این یکی دوساله اخیر در کشور به وقوع پیوست که اختلافاتی را بین دو قوه مجریه و مقننه ایجاد کرد. این اختلافات از خلاءهای قانونی کشور و عدم تبیین مرز دقیق اجرا و تقنین حاصل شده بود.
بر همین اساس بود که رهبر معظم انقلاب در حکمی هیئتی را برای حل و فصل اختلافات بین قوا تشکیل داده و آیتالله هاشمی شاهرودی را به ریاست آن انتصاب کردند. با این تدبیر که بر اساس اختیارات مقام معظم رهبری که در اصل 110 قانون اساسی بدان تصریح شده انجام گرفت، به نظر میرسد جلوی منفذ تمام خلاءهای قانونی که میتواند اختلاف بین قوا را حاصل شود، برای همیشه گرفته خواهد شد.
بر همین اساس، رهبر معظم انقلاب پس از پس از تبیین این حکم برای اینکه دیگر هیچ بهانهای برای بروز اختلاف بین قوا وجود نداشته و مردم دیگر شاهد رسانهای شدن این اختلافات نباشند تاکید کردهاند: لازم است مسوولان عالی نظام، خود در تعامل با یکدیگر روابط قوا را به نحو مطلوب تنظیم و اختلافات احتمالی را رفع کنند و کمال همکاری را هیئت مذکور به عمل آورند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.
وطن امروز:از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!
«از ندا آقاسلطان تا مارک دوگان!»عنوان یادداشت روز روزنامهی وطن امروز به قلم محمدمهدی تقوی است که در آن میخوانید؛یک: در حوادث پس از انتخابات ریاستجمهوری سال88، ندا آقاسلطان، دختر جوانی که نه در انتخابات شرکت کرده بود و نه در محل درگیریهای روزهای پس از آن شرکت داشت، به شکل مشکوکی کشته شد.
دستگاههای تبلیغاتی استکبار جهانی و دنبالههای داخلی آنها که به عنوان نیروهای پایگاههای دشمن در روز[ی]نامههای زنجیرهای کار میکنند، از قتل خانم ندا، پیراهن عثمان درست کردند و در حالی که قطعا نظام پاک جمهوری اسلامی دستش به خون وی آغشته نبود و متهمان اصلی مرگ وی، از انگلستان آمده بودند و بلافاصله هم به آغوش روباه پیر بازگشتند، حکومت ایران را متهم به قتل ندا کردند. کسانی که این نقشه را کشیده بودند، 2 نکته مهم را فراموش کرده بودند رعایت کنند؛ یکی، عدم استفاده از دوربین فیلمبرداری حرفهای برای ضبط «نمایش» قتل ندا و دیگر، عجله نکردن برای پخش آن. اگر حادثه فوق، اتفاقی بود، حداکثر باید با دوربین تلفن همراه گرفته میشد و حداقل ساعتی بعد در بیبیسی پخش نمیشد!
آنها پس از اجرای نقشه کثیف خود، در غرب تظاهرات راه انداختند، فیلم مستند(!) ساختند و ندای نگونبخت را به نماد مظلومیت(!) مخالفان نظام تبدیل کردند. در پایگاههای خبری و روزنامههای خویش نیز، پیگیر خون وی بودند؛ نظام بیگناه را مکررا متهم به قتل وی میکردند و...
دو:هفته گذشته، پلیس انگلستان خبیث، یک راننده سیاهپوست به نام «مارک دوگان» که جوانی 29ساله و پدر 4 فرزند بود را به دلایل نژادپرستانه، به قتل رساند. این اتفاق در محله تاتنهام که از مناطق فقیرنشین لندن است رخ داد و بلافاصله خشم فروخورده و عقدههای حقارت محرومان انگلیسی را بارز کرد. در اعتراضاتی که گرسنگان انگلیسی علیه قتل هموطن مظلوم خود به راه انداختند، حداقل 5 نفر دیگر نیز توسط پلیس به طرز فجیعی به قتل رسیدند. بیبیسیای که برای مرگ ندا گریبان چاک میکرد و علیه نظام اسلامی ایران فحاشی مینمود، پس از قتل مارک دوگان، به سانسور روی آورد، قتل 5 شهروند مستضعف انگلیسی را هم به حساب نیاورد و وقتی دید این رفتار آن، موجب شده بیطرفی تبلیغیاش بشدت زیر سوال رود، خبرها را به صورت بسیار رقیقشده انعکاس داد. سایر رسانههای صهیونیستی دنیا نیز همینطور عمل کردند.
دنبالههای داخلی آنها هم که گرچه نام اصلاحطلب بر خود نهادهاند، عین افسادطلبند طوری اعتراضات محرومان سراسر انگلستان را پوشش دادند که خود بیبیسی وامانده بود!! مطبوعات داخلی که در رثای ندا، خون میگریستند، مارک دوگان را اصلا به حساب نیاوردند و به بررسی نحوه قتل وی و 5 انگلیسی مظلوم دیگر هرگز نپرداختند و قاتلان آنها را هم شماتت نکردند. آنها حتی از شدت عمل پلیس انگلیس و سرعت عمل دستگاه قضایی روباه هم تمجید کردند.
سه: پیش از دوگان هم در قضیه شهادت خانم «راشل کوری» دختر بشردوست آمریکاییای که در حمایت از ملت فلسطین به سرزمینهای اشغالی رفته بود و هنگام تخریب خانه یک فلسطینی با قرار دادن خود مقابل بولدوزر سعی کرد اسرائیلیها را منصرف کند ولی راننده صهیونیست با راندن بولدوزر روی جسم وی، راشل را به وحشتناکترین وضع به شهادت رساند، رسانههای غرب مستکبر و دنبالههای داخلی آنها خفقان گرفته بودند.
چهار:گلهای هم از رسانههای اصولگرای داخلی بویژه صداوسیما؛
آیا حوادث انگلیس، فرانسه، اسپانیا و... و قتل 6 انگلیسی به دست پلیس و آتشسوزیهای تاریخی و اغتشاشات کمنظیر اخیر، نباید نه آنگونه که رسانههای آن طرفی، یکهزارم آنچه را در حوادث کوی دانشگاه در سال 78 و فتنه 88 رخ داد چون کوه نمایش دادند، بلکه آنچهکه در حال رخ دادن بود، در کشورمان بازتاب داده میشد؟ آنها آتش گرفتن یک اتوبوس و یکی، دو خودرو و 3-2 موتوسیکلت را نشانه ناآرامیهای گسترده در تهران دانستند، اما ما آتش سوزی عظیمترین ساختمانهای دولتی و تخریب صدها خودرو را در انگلیس و آتش زدن 2هزار خودرو در فرانسه ظرف یک شب را نمیبینیم! چرا رسانههای ما از انعکاس آنچه رخ داده و دفاع از مظلومان و محرومان دنیا ناتوانند؟
آفرینش:جبهه بندی جدید در معادلات جهانی
«جبهه بندی جدید در معادلات جهانی»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛سیر تحولات به وجود آمده در جهان با بروز اعتراضات مردمی در کشورهای عربی و تشدید بحران مالی درغرب که موجب نا آرامی در کشورهای اروپایی وآمریکا شده معادلات جدیدی را مطرح کرده است که کشورهای جهان هرکدام به نحوی قصد تاثیر گذاری بر این روند را دارند. اما یکی از متداول ترین این تحولات نحوه روابط دوقدرت بزرگ جهان یعنی روسیه و آمریکا بوده است.
همواره با در مقابل هم قرار گرفتن این دو رقیب قدیمی بلوک بندی های جدید و جبهه گیری های تازه ای در جهان شکل می گیرد و به دنبال آن کشورهای تاثیر گذار منطقه با توجه به گرایشات و توقعات خود از این تقابل با یکی از این قدرت ها همسو می شوند.
روند تحولات و اعتراضات مردمی در کشورهای عربی سبب شد تا غرب در همراهی با آمریکا بیشترین نقش را در سیر حوادث به وجود آمده داشته باشند. امری که سبب عقب افتادن و کمرنگ شدن نقش و جایگاه روسیه در معادلات بین المللی گردید.
لذا روسیه برای عقب نماندن از کشورهای غربی و رقیب اصلی خود یعنی آمریکا با اقداماتی همچون ورود به مسئله سوریه و ارائه طرح "گام به گام" برای حل بن بست هسته ای ایران باردیگر خود را در محور معادلات بین المللی مطرح کرد.
در دو مسئله ای که روسیه در آن ورود کرده ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی است که به سبب توان ونفوذی که در منطقه دارد برگ برنده ای برای فشار بر غرب محسوب می شود.
اما در طرف دیگر معادله ترکیه نیز حضور دارد که چند سال گذشته توانسته است با حضور موثر خود در تحولات و رویدادهای جهانی و منطقه ای وجهه و قدرت قابل توجی برای خود کسب کند. با توجه به اظهارات و رویکردهای مقامات ترک در مورد قیام های مردمی منطقه و به ویژه نا آرامی های سوریه مشاهده می کنیم که ترکیه در جبهه آمریکا و غرب قرار گرفته و به نحوی ملموس نقش پیاده سازی سیاست های غرب را بر عهده گرفته است.
همچنین در این میان نمی توان ازنقش عربستان و تاثیرش بر کشورهای عربی منطقه چشم پوشی کرد. ورود مستقیم عربستان به نا آرامی های بحرین، بیانیه دادن در مورد نا آرامی های سوریه و فراخواندن سفیر خود از این کشور و مخالفت علنی با حکومت سوریه و همسوشدن با سیاست های غرب نشان از قرار داشتن عربستان در جبهه غرب می باشد.
بسیاری از تحلیلگران این حرکت عربستان را هماهنگ با تحرکات غربی و در راستای تضعیف و حتی سرنگونی نظام سوریه تحلیل کردهاند و با تند شدن روز به روز مواضع تعجببرانگیز ترکیه در قبال سوریه این سیاست را دارای اهدافی فراتر از سوریه دانستهاند. به اعتقاد آنها هدف نهایی نه تنها سوریه بلکه متحدان دمشق یعنی ایران را نیز شامل میشود. از این رو آن را کشمکشی غیر مستقیم با ایران نیز میدانند.
اما روسیه در مورد مسئله سوریه نیز به شدت با غرب به چالش برخورده و میخواهد که برای جلوگیری از نفوذ غرب که به سمت سرنگونی نظام اسد در حرکت است، تحرکاتی را آغاز کند. ایران و روسیه بر سر سوریه مواضع نزدیک به همی دارند و مسکو ترجیح میدهد که برای نفوذ در قلب تحولات عربی از برگههای برنده ایران در منطقه استفاده کند.
همچنین به نظر می رسد در مورد مسئله هسته ای ایران، روسیه با غرب تنش های فراوانی داشته باشد چون آمریکا اعلام کرده است که در طرح "گام به گام" روسیه ورود نمی کند و منتظر نتیجه آن خواهد ماند. قدر مسلم روس ها برنامه هسته ای ایران و رویکردشان نسبت به سوریه را اهرم فشاری برای غرب قرار می دهند تا بتوانند در مورد مسائل مهم جهانی منجمله استقرار سپر موشکی آمریکا دست بالا را داشته باشند.
لذا ضروری است تا سیاستمداران و مسولان دستگاه دیپلماسی کشورمان در جبهه بندی جدیدی که در منطقه شکل گرفته با اتخاذ تصمیمات مناسب فرصت را برای پیشبرد اهداف کشور مغتنم بشمارند و نهایت استفاده را ببرند.
مردم سالاری:کارناوال آقای خاص
«کارناوال آقای خاص»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری است که در آن میخوانید؛قرن ها پیشتر در بلا دی نه چندان دور گروهی بودند منفعت طلب که آرمان های آن سرزمین را همانند پیراهن عثمان پیشاپیش حرکت خود در دست می گرفتند اما با رقص و پایکوبی توهین آمیز همه چیز را به سخره می گرفتند. جامعه و حکام آن سرزمین لعن گوی این جماعت بودند و با واژگانی تند آنها را به نقد می کشیدند اما این گروه به پیش می رفت، نفر، نفر مردم شهر شیفته زرق و برق و بی ساختاری آنها می شدند.دعوای کلمات بالا گرفت اما کسی کاری نمی کرد.
دیگران آن قدر دیر متوجه شدند که حامیان این گروه در نظام ریشه دوانده بودند و دلسوزان و معتقدین آرمان های آن جامعه به حاشیه رانده شدند.
امروز کارناوال آقای خاص می نوازد، پای کوبان و شادی کنان به پیش می رود و مرحله به مرحله قدرتشان افزون می شود.
ارکستر سمفونی این گروه التقاطی برای سالیان سال نت های موسیقی را تست کردند تا همنوازی آنها بی نقص شود. تک نوازی های التقاطی با دوستی ملت اسرائیل و آزادی بی حجابی درایران اسلا می نواخته شد و با ادعای پایان اسلا م گرایی وهزینه گزاف برای جذب نیروهای خارج نشین رونمایی شد.
پیراهن عثمان این گروه التزام خشن به ملزومات نظام بود که با تندروی ها در نهان همانند یک تیغ همه ارزش های انقلا ب اسلا می را نشانه رفته است.
دلسوزان شدند فاسد و خودخواه و آنها تجلی خود نظام.
در راستای این سیاست بود که مستند جنجالی ظهور نزدیک است در ابعاد غیرقابل هضم برای تطهیر و به چالش کشیدن متعلقین معتقد به نظام منتشر شد. این بار تیغ دوطرفه بود; نه راه پیش گذاشتند و نه راه پس، گر چه در ابتدا تردیدهای جدی برای نقد این مساله وجود داشت اما حقیقت، راه خود را می یابد و نقشه ای شوم منهدم شد. البته تحرکاتی برای اجرای فاز دوم و سوم این ترفند در جریان است.
در میان رقص نور و صدای بلند نوازندگان کارناوال انحرافی، بی صدا غبار سفید و دود سیاه فضای آن را فراگرفت تا قدرت جن و پری برای نظاره گران نشان داده شود.
جن گیرها و رمالا ن بازداشت شدند تا مرد استخبارات مورد غضب قرار گیرد و سخن از خط قرمز به میان آید.
مقاومت های جدی در مقابل کارناوال انحرافی مشاهده شد اما غافل از یک اقدام عملی برای روشنگری و برطرف کردن نقاط مبهم پرسش ذهن جست وجوگر جامعه. هر چه کارناوال به پیش می رود بر نوازندگان افزوده می شود و مهره های آنها سمت های کلیدی تری را تصاحب می کنند.
آنها به لطف قدرتی که کسب کردند، ثروت هنگفتی را به جیب می زنند و برای هر چه با شکوه تر شدن همنوازی التقاط فضای جامعه را ملتهب می کنند.
خاتون قطعه ای است که موسیقی دانان انحرافی از آن به عنوان برگ برنده برای کسب نظر قشر خاکستری یاد می کنند.
خاتون را می توان پس از رضاخان دومین مخالف سرسخت حجاب در ایران اسلا می قلمداد کرد. شاه شاهان قاجار، ناصرالدین شاه چگونه توانسته رنگ سیاه را به مادران ما تحمیل کند؟
کمتر از 200 روز تا انتخابات پارلمانی ایران اسلا می مانده است و کارناوال آقای خاص برای تصاحب 175 کرسی در شهرهای کوچک و بزرگ مراسم برگزار می کند و از کمک های سخاوتمندانه مالی به عنوان یک موهبت استفاده می کنند.
در هوش و ذکاوت رهبر ارکستر هیچ شک و شبهه ای نیست گویی روح چرچیل بریتانیا در آنها ظهور کرده است.
همهمه و سکوت سینوسی از اصول موسیقایی کارناوال انحرافی است، آنها اذهان عمومی را از معضلا ت و مشکلا ت دور می کنند.
به راستی راز سکوت چند هفته ای و این صدای گوش خراش خاتون چیست؟
آیا گسل جریان انحرافی در راستای حرکت نوازندگان التقاطی باید زلزله ای ایجاد می کرد و افشای ابعاد پرونده رمالا ن و جن گیرها مایه نگرانی آنهاست؟
آیا توجه جامعه به جهاد اقتصادی و نقشه راهی که مقام معظم رهبری ترسیم کرده اند، نمی تواند آنها را از اهدافشان دور کند؟
تهران امروز:اعتراف انگلیسی
«اعتراف انگلیسی»عنوان یادداشت روز روزنامهی تهران امروز به قلم حسامالدین کاوه است که در آن میخوانید؛در خبرها آمده است که «دیوید کامرون» نخستوزیر انگلیس شورشهای اخیر در این کشور را ناشی از یک دهه حاکمیت حزب کارگر و رشد و افزایش معضلات اقتصادی و اجتماعی سیاستهای این حزب دانست. از سوی دیگر «دیوید میلیبند» رهبر حزب کارگر سقوط اخلاقی جامعه بریتانیا را ناشی از سیاستهای دولت محافظهکار به رهبری «کامرون» توصیف کرد.
فرافکنی بحرانهای بزرگ اجتماعی، فرهنگی ـ هویتی، اقتصادی و سیاسی جامعه انگلیس از سوی دو حزب محافظهکار (دولت کنونی) و کارگر (حزب اپوزیسیون در مجلس عوام) ناشی از ژرفای سقوط اخلاق سیاسی در این کشور و نبود اراده معطوف به «دیدن حقایق و واقعیتهای اجتماعی» جامعه انگلیس است. جامعهای متکی به سرمایهاندوزی و تهیشدن از معنای زندگی انسانی، نتیجهای جز فروپاشی و شورش لایههای فرودست در برابر حرص و آز لایههای فرادست ندارد.
شورشهای لندن و دیگر شهرهای انگلیس، نشان داد آنچه که از سوی رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی رسمی و غیررسمی (به ویژه بیبیسی) تبلیغ میشد، نادرست بوده و لندن، شهر اتوپیایی و مدینه فاضله حقوق بشری نیست. لندن، بیرمنگام و دیگر شهرهای بریتانیا «تهی شهرهایی» هستند که از آنچه که تدوینکنندگان حقوق بشر میگفتند فاصله بسیاری دارد. حقوق بشر، آن هم بشری که شهروند بریتانیاست، آنچنان نادیده انگاشته شده که همچون آتشفشانی از خشم و نفرت سر باز کرده است.
نتیجه عینی لیبرالیسم انگلیسی، خیزش پستمدرن است در تقابل با نهادهای مدرنیته انگلیس. نقطه «پرگار» را درست باید روی کانون عفونت گذاشت. نظام مبتنی بر سرمایهسالاری و تفاوتی هم ندارد که حزب محافظهکار یا حزب کارگر، کدام یک بر سر کار باشند، ساختار سیاسی انگلیس هجوی تلخ است که از دموکراسیهای تئوریک فیلسوفان و اندیشمندان سیاسی تنها کاریکاتوری بر جای میگذارد.
«تهی شهرهای» انگلیس از معنویت و هویت تهی شدهاند. فرو کاستن انسان مسئول به انسان ابزاری و مشغول ساختن وی به مشغولیتهایی تهی از معنا هنگامی آسیبهای خود را مینمایاند که جامعه از آستانه بحران عبور کرده باشد.
آشوبهای خیابانی شهرهای انگلستان، به هر حال روزی یا به کلی سرکوب خواهند شد یا فرو خواهند نشست اما وضعیت کنونی و خشونتهای رخ داده، حاکی از آن است که حال «بیمار انگلیسی» در آینده بهتر از امروز و دیروزش نخواهد بود. ورشکستگی نظام سیاسی ـ اجتماعی انگلیس از هماکنون آشکار است و رهبران سیاسی این جزیره غربی، با نشان رفتن انگشت اتهام به سوی یکدیگر، تنها مهر تاییدی بر این ورشکستگی میزنند.
ابتکار:نظامی تحت تعقیب است!
«نظامی تحت تعقیب است!»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در آن میخوانید؛خبر تلخ و ویرانگر است. هرچند هنوز منابع رسمی در تأیید و تکذیب آن موضعی نگرفتهاند، بااینحال به مصداق «تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها» بیهیچ نبوده است. در برخی سایتها و منابع خبری غیررسمی آمده که تیغ سانسور اینبار به گردن نجیب اخلاقیترین شاعر زبان فارسی و سراینده منظومههای بینظیر بزمی فارسی، نظامی گنجوی، نزدیک شده است. گفته شده که صحنههای میگساری و عشقبازی داستان بیبدیل «خسرو و شیرین» باید حذف گردد.
اگر به گفته رهبر انقلاب، زبان فارسی رمز هویت ملی ماست، بیشک ادبیاتفارسی سند هویت ملی ماست. بیتردید باید افتخار کنیم که دیوان حافظ، غزلیات شمس، کلیات سعدی و شاهنامه فردوسی اسناد طلایی هویت ملی ما هستند. در کنار این آثار سترگ، صدها شاعر، ادیب و فیلسوف بزرگ داریم که هریک در ترقیم سند هویت ملی ما نقش بارزی داشتهاند.
ادبیات فارسی در مقام تشبیه بهشت است. بهشتی که در آن خرمن خرمن گلهای عاطفه، عشق، انسانیت، اخلاق، نوعدوستی و... موج میزند و ساقیان شیرینسخن و طوطیان شکرشکنی مانند حافظ، سعدی، مولوی، فردوسی، خیام، نظامی و... دارد. حافظ، حافظه ملی ماست. سعدی بهترین پدربزرگ دنیاست. کدام سخن انسانیتر و جامعتر از شعر سعدی است که بتواند در منظرگاه رؤسا و نمایندگان ملل جهان قرار بگیرد؟ (بنی آدم اعضای یکدیگرند...)
در امریکا، در سال ، مؤسسه نظرسنجی معتبر گالوپ، پرفروشترین کتاب را ترجمههای مثنویمعنوی اعلام کرد. این نشان میدهد که جامعه امریکایی بهسمت عرفان، اخلاق و معنویت گرایش پیدا کرده است. این در حالی است که در کشور خود ما، بیآنکه آشنایی چندانی به این گنجینه عظیم عرفانی داشته باشیم، این قرآن منظوم فارسی را تکفیر میکنیم. درحالیکه همین مثنوی سرشار از قصههایی است که ممکن است عرق شرم بر چهره متعصبان و غیرتمداران صورتگرا بنشاند؛ زیرا آنان از ژرفای این دریای بیکران بیخبرند.
ای برادر قصه چون پیمانه است/ معنی اندر وی بهسان دانه است
دانهی معنی بگیرد مرد عقل/ ننگرد پیمانه را گر گشت نقل
در میان اینهمه قصه، چندی پیش آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه، به سکسیترین قصه مثنوی، یعنی پیرزن و کدو اشاره کرد.
آن روز خیلی از روزنامهها با شیطنت این خبر را تیتر کردند. هرچند نگارنده هم تلنگری به خطیب محترم زد، بااینهمه نباید ایرادی گرفت؛ زیرا در پشت این ظاهر و در ورای کلمات، معانی و گریزهای اخلاقی و عرفانی نهفته است که ظاهربینان از درک آنها عاجزند.
خیام در انگلیس به انجیل کوچک معروف است؛ یعنی ترجمههای رباعیات این شاعر بزرگ و ژرفاندیش نزد مردم انگلیس همان مرتبهای را دارد که حافظ نزد ایرانیان.
اما نظامی از آن شاعرانی است که بهراحتی به کسی ویزا نمیدهد. درک اشعار این شاعر بلندمرتبه کار هرکسی نیست «ای مگس عرصهی سیمرغ نه جولانگه توست». بیشک هرکسی بتواند پیچیدگیها و تعقیدات لفظی و معنایی ابیات گنجینههای نظامی را فهم کند، درخواست اقامت دائمی خواهد داد و از قلمرو نظامی بیرون نخواهد آمد. کافی است جوانان ما خسرو و شیرین را یک بار بهدقت بخوانند، آنقدر جذابیت دارد که دهها بار هوس خواندنش را میکنند. بهجرئت میتوان گفت که خسرو و شیرین، اخلاقیترین داستان زبان فارسی است.
شیرین که در سایر منابع دختر هرزهای بوده، بهدست نظامی آفرینش دوبارهای یافته است، آنچنانکه آرزوی هر مردی داشتن چنین زنی است. بانویی پاکدامن، خوددار، زیبا و متواری از هوس که بههیچوجه حاضر نیست دامنش گرد ناپاکی بگیرد. حتی اگر پادشاه قدرقدرتی مثل خسرو بخواهد این گرد را بنشاند. تصاویر و توصیفهای بدیع و زندهای که نظامی از شخصیتها و صحنهها ارائه داده، داستان را یکپارچه و کامل کرده است.
اکنون رگ غیرتها باد کرده که چرا اشعار صحنه دارند؟ حالا همهچیز را درست کردهایم و میخواهیم می، معشوق، عشق، زلف و... را از اشعار حذف کنیم، گو اینکه عامل آن هشتاددرصد ارتباط دختران دانشآموز با پسران و اینهمه شرابخواری و ارتباطات جنسی نامشروع و... همین چند بیت معاشقه و میگساری است. اینهمه فیلمهای مبتذل، سکس، سوپر و فوقسوپر در جامعه موجود است. اینهمه برنامههای مهوع ماهوارهای شب و روز جوانان را به خود مشغول ساختهاند. بازار دوستی و صیغه که علناً رواج پیدا کرده است. برای چندهمسری نسخه قانونی پیچیدهایم. خانه عفاف را در بوق کردهایم و... حال چه شده که به این رسیدهایم که اسناد هویت ملی خویش را تکهپاره کنیم؟
اصلاً چنددرصد مردم جامعه شعر میخوانند؟ در کشور هفتادمیلیونی که تیراژ کتاب بهزور به سههزار میرسد و فاجعه فرهنگی رقم خورده است، این چه کاری است که همین چند کتاب ارزشمند، جذاب و اخلاقی را با تیغ سانسور از سفره خوانش مردم حذف و بیمزه کنیم و بهجای تعقیب و مجازات جنایتکاران، به تعقیب نظامی روی آوریم؟
شرق:پرسشهای 60میلیارددلاری
«پرسشهای 60میلیارددلاری»عنوان سرمقالهی روزنامهی شرق به قلم سعید لیلاز است که در آن میخوانید؛اظهارات وزیر اقتصاد در مورد تحقق درآمد 60میلیارد دلاری در هفت ماه گذشته از محل اجرای طرح هدفمندی یارانهها باورپذیر نیست. هرچند خود آقای وزیر اعلام کرد که این عدد براساس آمار اعلام شده از سوی صندوق بینالمللی پول محاسبه شده است اما من تصور میکنم که حتی اگر بخواهیم این عدد را عددی قابل اتکا قرار دهیم باید فرضی را بر این بگذاریم که رقم 60میلیارد دلاری، یک عدد تخمینی و اقتصادی است که با احتساب تمام صرفهجوییها و افزایش قیمت حاملهای انرژی حاصل از طرح هدفمندی یارانهها به دست میآید. در غیراینصورت معتقدم درآمد 60میلیارد دلاری یک عدد غیرواقعی است.
فرض را بر این بگذاریم که ارزش کل انرژی تولیدی کشور چیزی در حدود 250میلیارد دلار است، در این صورت دستکم تا پیش از اجرای طرح هدفمندی یارانهها انرژی به ارزش حدود 150میلیارد دلار در داخل کشور مصرف میشده و ما تنها صد میلیارد دلار آن را صادر میکردهایم. حال گفته میشود که درآمد حاصل ما از هدفمندی یارانهها، یعنی درآمد دولت از محل تعدیل قیمت حاملهای انرژی چیزی نزدیک به 60میلیارد دلار بوده است. پذیرش این عدد به منزله آن است که ما بپذیریم در هفت ماه گذشته به صورت ماهانه هشت تا 9 میلیارد دلار در مصرف انرژی صرفهجویی کرده و موفق شدهایم مصرف خودمان را از 5/12 میلیارد دلار به 5/4 میلیارد دلار در ماه برسانیم. واقعیت آن است که چنین اتفاقی نیفتاده است و مجموع افزایش قیمت حاملهای انرژی دست یافتن دولت به چنین درآمدی را توجیه نمیکند. تبدیل درآمد 5/1 میلیارد دلاری ماهانه دولت به درآمدی قریب به هشت تا 9 میلیارد دلار به معنای آن است که قیمت حاملهای انرژی باید هفت برابر شده باشد. حال آنکه چنان که میدانیم قیمت بنزین کمتر از چهار برابر شده و در مورد دیگر حاملهای انرژی نیز کموبیش چنین افزایشی وجود داشته است. بنابراین به نظر میرسد اگر فرضی را بر این بگذاریم که دولت از محل طرح هدفمندی یارانهها ماهانه سه تا 5/3 میلیارد دلار درآمد داشته که در آن صورت عدد 22 تا 24میلیارد دلار نزدیکتر به واقعیت است. از سوی دیگر گفته شده که آمار مذکور حاصل محاسبات صندوق بینالمللی پول و آمار اعلام شده از سوی این صندوق است. اول نمیدانیم که محاسبات این صندوق بر چه مبنایی انجام شده علاوه بر آنکه به طور معمول صندوق بینالمللی پول مبنای آمار و محاسباتاش را بر اعداد و ارقامی قرار میدهد که از سوی خود دولتها در اختیار صندوق قرار گرفته است. بنابراین بهتر است در مورد این آمار با احتیاط و تحفظ بیشتری داوری کنیم. چه دولت در بسیاری از موارد آمارهای غیرقابل اتکا و مخدوش داده است. وقتی اعداد و رقمهای دیگری که تا به امروز از سوی دولت اعلام شده از سوی کارشناسان مخدوش دانسته شده چرا باید آمار اخیر را درست فرض کنیم.
شاید گفته شود که سخنگوی اقتصادی دولت به محاسبات صندوق بینالمللی پول اتکا کرده است وزیر اقتصاد ما امروز در حالی به آمار صندوق بینالمللی پول اتکا میکند که تا پیش از این از سوی همین دولتمردان این صندوق معاند و آمارش غلط و مغرضانه شناخته میشده حال چگونه است که ما به آمار اعلامی این نهاد بینالمللی مغرض اتکا میکنیم، اما اگر بخواهیم این عدد 60میلیارد دلاری را درست بدانیم و اگر بخواهیم این افزایش درآمد را به درآمد سالانهمان تعمیم بدهیم آن وقت باید بگوییم ما صد تا 150میلیارد دلار افزایش درآمد سالانه داشتهایم؛ عددی که معادل 22درصد تولید ناخالص ملی ماست اما به نظر نمیرسد در واقعیت بتوانیم درآمدی بیش از 40میلیارد دلار از محل اجرای هدفمندی یارانهها به دست بیاوریم.
با این حال با توجه به اینکه آمارها نشان میدهد دولت در قالب یارانه نقدی ماهانه چیزی در حدود سه تا سهونیممیلیارد دلار به مردم پرداخته و از آنجایی که تاکنون هیچ پرداخت دیگری به بخش صنعت و... انجام نشده بنابراین اگر بخواهیم عدد اعلامی را بپذیریم آن وقت شاید لازم باشد برای خیلی از پرسشها به دنبال پاسخ بگردیم. اینکه چرا در پنجماه گذشته از سالجاری هیچ نشانهای از تحرک در اقتصاد کشورمان دیده نشده است؟
اینکه چرا در شرایطی که مجموع بودجه محقق شده عمرانی کشور در سال 89 حتی به 55درصد بودجه پیشبینی شده نرسید دولت این افزایش درآمد را به افزایش بودجه عمرانی اختصاص نداده و چرا امروز در حالیکه وزیر اقتصاد چنین آماری را ارایه داده نمایندگان بخش صنعت و حتی رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس از عدم پرداخت سهم 30درصدی صنایع از هدفمندی یارانهها گلایه میکنند؟ اینها سوالهایی هستند که اگر بخواهیم استثنائا این آمار اعلام شده دولت را قابل اتکا بدانیم، به راحتی پاسخی برایشان نخواهیم یافت.
دنیای اقتصاد:قیمت جهانی طلا باز هم افزایش مییابد؟
«قیمت جهانی طلا باز هم افزایش مییابد؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است که در ان میخوانید؛رسشی که امروز بسیاری از خود میپرسند این است که آیا بهای جهانی طلا از این هم بالاتر خواهد رفت؟
هر اونس طلا در شوک ناشی از مساله بدهیهای ایالات متحده و در نهایت کاهش رتبه بندی بندی اعتباری آن از سوی موسسه اس. اند. پی، قریب 200 دلار افزایش داشت؛ اما باز آیا این افزایش تداوم دارد؟ بیایید سری زمانی بهای طلا را در بازهای گسترده تر دنبال کنیم، در 6 ماه اخیر، افزایش حدودا 400 دلاری در هر اونس مشهود است؛ در یک سال اخیر افزایش، قریب 550 دلار و در دوسال اخیر قریب 800 دلار بوده است.
اگر این بازهها را همچنان گسترده کنید، خواهید دید که روند صعودی قیمت، از سال 2001 و همزمان با افزایش ریسکها در بازارهای جهانی که ناشی از حملات 11 سپتامبر بود، مشاهده میشود. البته با رخ دادن رکود اقتصادی 2008-2007 شیب این روند قیمتی تندتر شده و اگر افزایش از سال 2001 تا سال 2007 کمتر از 400 دلار در هر اونس بوده از این زمان به بعد و در بازه زمانی کمتر رشد قیمتی 1100 دلار در هر اونس بوده است.
نتایجی که میتوان از این تحلیل ساده سری زمانی گرفت: اول آنکه افزایش ریسکها موجب ساخت یک روند صعودی شد؛ زیرا طلا به عنوان یک سرمایه امن عمل میکند و هرگاه ریسکهای اقتصاد جهانی افزایش یابد، بهای طلا نیز افزایش مییابد. دوم آنکه وضعیت رکودی اقتصاد جهانی که خود تشدیدکننده ریسکها در بازارهای مالی جهان بود، این روند را تسریع کرده است. سوم، فارغ از روند قیمتی، نوسانات و شوکهای افزایشی قیمت، ناشی از تحولاتی است که در راستای همان عوامل ایجادکننده روند صعودی قیمت است. به عنوان مثال شوک 200 دلاری اخیر ناشی از بحران بدهی ایالات متحده به همراه تداوم مشکل در کشورهای پیرامون اروپا بود که هر دوی اینها خود در جهت مشکلاتی است که از آغاز رکود اخیر گریبان اقتصاد جهانی را گرفته بود؛ بنابراین عامل نوسان اخیر همسو با عواملی بوده که روند صعودی قیمت طلا را ایجاد کرده است.
با توجه به این نتایج، میتوان پاسخی در خور به پرسش ابتدایی داد. تا زمانی که این عوامل ایجادکننده روند صعودی قیمت وجود دارد، ما همچنان شاهد افزایش بهای طلا در بازارهای جهانی خواهیم بود و در این بازار، بسته به تحول و خبری تازه که چشمها را در بازارهای مالی به خود جلب کند، میتوان انتظار یک نوسان دیگری را داشت. اگرچه شاید پس از هر شوکی به میزانی کاهش و تثبیت قیمت را شاهد باشیم، اما تا آن عوامل وجود دارد نمیتوان از وجود سقفی برای قیمت سخن گفت.
لیکن پرسشی که در پس این تحلیل به ذهن خطور میکند آن است که این عوامل تا چه هنگام در اقتصاد جهانی حضور دارند؟ در این جاست که شاید نتوان بازه زمانی مشخصی را پیشبینی کرد؛ اما آنچه نمود دارد آن است که بحران بدهیها در دو سوی اقیانوس اطلس در کوتاه مدت راه حلی را به خود نخواهد دید و اقتصاد جهانی نیز روند بهبود را در این مدت به کندی طی خواهد کرد؛ ضمن اینکه برخی از تحلیلگران شرایط دشوارتری را برای چند سال پیشرو پیشبینی میکنند، بنابراین انتظار این است که حداقل در بازهای یکی دوساله، طلا بار دیگر به عنوان یک سرمایه امن در اقتصاد جهانی ایفای نقش کند و تقاضا برای آن افزایش یابد و در نتیجه، روند صعودی قیمت احتمالا تداوم یابد.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد