گفت‌وگو با جان گریشام، نویسنده درام‌های دلهره‌آور جنایی

همیشه وسوسه نوشتن داشته‌ام

جان گریشام، ‌نویسنده، قبل از موفقیت در دنیای ادبیات یک وکیل دعاوی بود. او پرونده‌های حقوقی خود را به صورت درام‌های دلهره‌آور اجتماعی درآورد و همراه با شهرت در دنیای ادبیات، مورد توجه صنعت سینما قرار گرفت. دومین نوول او «شرکت» در سال 1993 با بازی تام کروز تبدیل به یک فیلم سینمایی موفق شد و پس از آن تهیه‌کنندگان به سمت او هجوم آوردند. نوول‌های پرونده پلیکان، موکل، زمانی برای کشتن، باران ساز و هیات‌منصفه فراری‌ از جمله کتاب‌های او هستند که به صورت فیلم سینمایی درآمده‌اند. گریشام سال 2010 با «تئودور بون» وارد دنیای نوجوانان شد. قصه کتاب درباره پسری 13 ساله به نام تئودور است که در عالم وکالت کار می‌کند و با پرونده‌های حقوقی عجیب و غریبی روبه‌روست. وی همزمان با انتشار کتاب اعلام کرد قصد دارد آن را به صورت یک مجموعه کتاب درآورد و استقبال کتابخوان‌ها از آن، راه را برای انجام این کار هموار کرد. جلد دوم کتاب تئودور بون ماه آینده در آمریکای شمالی منتشر می‌شود. او در یکی از معدود گفت‌وگوهایی که بتازگی انجام داده، درباره تئودور بون و ورودش به دنیای ادبیات کودکان و نوجوانان و اقتباس‌های سینمایی از قصه‌های کتاب‌هایش صحبت می‌کند.
کد خبر: ۴۰۹۸۴۲

چه چیزهایی الهام‌بخش شما برای نوشتن این کتاب شد و چرا تصمیم گرفتید آن را به صورت یک مجموعه کتاب چند جلدی منتشر کنید؟

همیشه هر وقت که می‌خواهم کار نوشتن کتابی را شروع کنم، الهام‌بخش من یک قصه چند خطی و کوتاه است. این قصه چند خطی خیلی سریع و در یک وضعیت کاملا نامتعادل به ذهنم می‌آید و مرا رها نمی کند. وقتی چند روز را با این موضوع سپری کردم، مطمئن می‌شوم که این همان داستانی است که باید روی آن تمرکز کنم و آن را به صورت یک داستان بلند بنویسم. الهام‌بخش من برای تمام داستان‌هایم آدم‌ها و اتفاقات دور و برم هستند که مرا تحت تاثیر قرار می‌دهند. هر روز وقتی از خانه بیرون می‌زنم، بچه‌های مختلفی را می‌بینیم که مشغول انجام انواع و اقسام کارها و بازی‌ها هستند. آنها با کارهایشان همیشه توجه مرا به خود جلب می‌کنند. چند بار از خودم پرسیدم اگر یکی از آنها در نوجوانی تبدیل به یک وکیل ماهر شود،‌ چه اتفاقی خواهد افتاد و با چه دنیایی سر و کار خواهد داشت؟ با گذشت زمان این موضوع بتدریج ذهنم را به صورت کامل درگیر خود کرد و یک روز احساس کردم می‌خواهم داستانی درباره یک پسر نوجوان 13 ساله بنویسم که وکیل است و در دنیای فانتزی پیرامون خود، با آدم‌های جورواجوری باید مقابله کند. این ایده برای مدت زمانی طولانی همراه بود و نمی‌دانستم چه زمانی قرار است آن را به یک داستان تبدیل کنم. خیلی خوب می‌دانستم که هر وقت زمان آن فرا برسد، قلم در دست گرفته و کار نوشتن را شروع می‌کنم. این اتفاق بالاخره چند سال قبل رخ داد و اولین قسمت آن را نوشتم. در مورد بخش دوم سوال باید بگویم وقتی جلد اول تئودور بون را می‌نوشتم احساس کردم ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به یک مجموعه کتاب را دارد. نوع شخصیت تئودور و ماجراجویی‌هایی که دارد امکان آ‌ن را به نویسنده می‌دهد که قصه‌های زیادی را در ارتباط با او تعریف کند و او را به سمت ماجراجویی‌های هیجان‌انگیز تازه بفرستد. حقیقت را بخواهید، من در حال حاضر ایده‌های زیادی برای نوشتن جلدهای بعدی کتاب دارم.

چه عاملی باعث شد پس از نوشتن یک رشته کتاب برای بزرگسالان، سراغ نوشتن برای کودکان و نوجوانان بروید؟

همیشه وسوسه نوشتن درباره چیزهایی را داشته‌ام که تا پیش از این درباره‌شان ننوشته‌ام. ورود به یک دنیای تازه و ناشناخته را دوست دارم و می‌خواهم سنت‌شکنی کنم. در همین ارتباط است که سراغ نگارش کتاب تئودور بون رفتم. با این حال، مبادا فکر کنید از کار نوشتن قصه‌های دلهره‌آوری که در دنیای وکالت رخ می‌دهد خسته شده‌ام. به نوشتن این‌جور قصه‌ها که به صورت علامت انحصاری کاری‌ام درآمده است ادامه می‌دهم. اما قرار نیست این نوع داستان‌ها تنها نوع کاری باشد که می‌خواهم ارائه بدهم. احساس می‌کنم آدمی خستگی‌ناپذیر هستم که استراحت برایش معنی و مفهومی ندارد و دوست دارد در هر زمانی دست به مکاشفه‌های تازه بزند.

شخصیت خیالی تئودور بون به کجا وابسته است و از کجا ریشه می‌گیرد؟ چگونه او را خلق کردید؟

این شخصیت به یکباره خلق نشد و این‌طور نبود که ناگهان به خودم بگویم «آهان، این همان چیزی است که می‌خواهم!» او به آرامی و تکه‌تکه در ذهنم موجودیت یافت. روزهایی را به یاد می‌آورم که با خودم فکر می‌کردم پدر و مادر او باید وکیل دعاوی باشند تا بتوان علاقه‌اش به کار وکالت را توجیه کرد. بعد احساس کردم بهتر است او تنها فرزند خانواده‌اش باشد تا هم اهمیت بیشتری برای پدر و مادرش داشته باشد و هم در داستان ما اهمیت و اعتبار بیشتری کسب کند. در چنین فضایی، طبیعی است که تئودور خیلی بهتر می‌تواند چیزهای بیشتری درباره دنیای وکالت بداند.

قبل از شروع کار نگارش کتاب، چقدر برای آن تحقیق کردید؟ آیا نوشتن برای بچه‌ها راحت‌تر از نوشتن برای بزرگسالان است؟

گریشام: پرونده‌های امروزی و دوران وکالتم به همراه تیترهای اول خبری و جنجال‌هایی که هر روز درباره‌شان می‌شنویم، به من الهام می‌دهند تا قصه کتاب‌هایم را بنویسم

کار تحقیق همیشه وجود دارد و شما وقتی می‌خواهید کتاب تازه‌ای بنویسید، مجبورید درباره جزئیات و بسیاری از دیگر مسائل آن کامل تحقیق کنید. بعضی کتاب‌ها نسبت به برخی کتاب‌های دیگر، کار تحقیقی بیشتری می‌طلبند. برای مثال، در رابطه با تئودور من مجبور بودم تعداد زیادی پرونده‌های حقوقی را مطالعه کنم تا به کشف این نکته برسم که یک قاضی واقعی وقتی با یک پرونده یا شاهد ویژه سر و کار دارد ـ که می‌تواند باعث شگفتی و سورپریز شود ـ چه عکس‌العملی از خودش نشان خواهد داد. خب، پس از مطالعه آن همه پرونده به هیچ جواب مشخصی نرسیدم! به صورت طبیعی نوشتن کتابی درباره تئودور برایم راحت‌تر از یک کتاب دلهره‌آور حقوقی بزرگسالانه است. پی رنگ قصه‌های او پیچیدگی یا اوج خاصی ندارد و خود این قصه‌ها هم کوتاه‌تر از قصه‌های بزرگسالانه هستند. در عین حال، صادقانه بگویم که از نوشتن داستان‌های او لذت می‌برم.

جلدهای مختلف کتاب‌های تئودور بون الهام گرفته از پرونده‌های حقوقی واقعی هستند که در دوران وکالت خود روی آنها کار کرده‌اید؟

همواره از پرونده‌های حقوقی که کار کرده‌ام و خاطرات آنها را با خودم دارم، الهام می‌گیرم. این در حالی است که 20 سال از آن دوران می‌گذرد، اما حوادث واقعی زندگی روزمره بیشتر از هر چیز دیگری الهام‌بخش من هستند. پرونده‌های امروزی، تیترهای اول خبری و جنجال‌هایی که هر روز درباره‌شان می‌شنویم، به من الهام می‌دهند تا قصه کتاب‌های تئودور بون و بقیه کتاب‌هایم را بنویسم.

سال‌هاست در ویرجینیا و در یک منطقه نیمه‌روستایی زندگی می‌کنید. از زندگی شهری گریزان هستید؟

آرامش را دوست دارم و به من کمک می‌کند تا بهتر بنویسم. ولی از دنیای متمدن امروزی هم دور نیستم و سفرهای زیادی به شهرهای بزرگ می‌کنم، اما زندگی در شهر بزرگ را دوست ندارم. هر وقت به جاهایی مثل نیویورک یا شیکاگو می‌روم، اکثر کسانی که از کنارم رد می‌شوند مرا نمی‌شناسند. این خیلی خوب است. اصلا نمی‌خواهم شناخته شوم. می‌دانید وقتی می‌گویم در کشوری یک نویسنده مشهور هستم که در آن کسی کتاب نمی‌خواند، خودم خنده‌ام می‌گیرد!

خوشحال هستید که جلد دوم کتاب تئودور بون هم در دسترس کتابخوان‌ها قرار گرفته است؟

ورودم به دنیای ادبیات کودکان و نوجوانان با این هدف صورت گرفت که آنها را به مطالعه تشویق کنم و درس‌هایی در ارتباط با علم حقوق به آنها بدهم. در عین حال ـ صادقانه بگویم ـ یک جورهایی می‌خواستم موفقیت مجموعه کتاب «هری پاتر» را تکرار کنم. در دهه 90 میلادی لقب نویسنده‌ای را گرفتم که کتاب‌هایش همیشه جزو پرفروش‌ترین‌ها هستند و طوری رفتار می‌کردم که انگار چنین چیزی برایم خیلی مهم نیست. بعد تب «هری‌پاتر» آمد و من به ردیف دوم تنزل پیدا کردم. خب، من شماره یک بودن را از دست داده بودم و از این بابت غمگین بودم. (می‌خندد)‌ با وجود موفقیت فراوان، زندگی عادی‌ام را حفظ کردم. این یکی از محسنات نویسنده بودن است که هم خیلی مشهور می‌شوی و هم زندگی خصوصی‌ات تغییر زیادی نمی‌کند.

فکر می‌کنید تئودور بون به اندازه هری‌پاتر موفق شود؟

تصور نمی‌کنم هیچ کتابی بتواند موفقیت هری‌پاتر‌ها را تکرار کند؛ اما اگر تئودور بون بتواند به آن نزدیک شود، خیلی خوشحال خواهم شد.

هفته‌نامه اینتر تینمنت / مترجم: کیکاووس زیاری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها