جزیره‌ای که شمار عجایبش از هفت بیشتر است

سفر به یک رویا

سفر به قشم برای کسانی که آن را ندیده‌اند، پر‌از شگفتی است و برای آنها که پیش‌تر تجربه‌اش کرده‌اند، جان دادن به خاطره‌ای داغ است، داغ مثل ساحل پر صدفش، نان‌های محلی‌اش و دل مردمانش. من در آخرین سفرم به قشم جزیی از گروه دوم بودم، از آنها که خاطره جزیره، پیشتر در دلشان جا باز کرده بود و حالا نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند از دوباره زنده شدنش چشم بپوشند.
کد خبر: ۴۰۷۱۳۹

این بار نوشتن از قشم نسبت به نخستین‌باری که به آنجا سفر کردم دشوارتر بود چه، وسوسه‌ای خودخواهانه نهیبم می‌زد جزیره، آن همه زیبایی را مدیون بکر ماندنش است و اگر همه ایرانی‌ها از وجود چنین بهشت کوچکی در جنوب ایران باخبر شوند شاید هجوم جمعیت، شلوغ و آشفته‌اش کند، آدم‌ها طبیعت سرکشش را دست‌آموز کنند و بومیانش در هجوم مدرنیته رسوم نیاکانشان را از یاد ببرند و دست آخر قشم، جزیره‌ای مدرن شود با هتل‌های مجلل و تاکسی‌های آنچنانی که گردشگران صرفا به هوای خرید کالاهای ارزان‌قیمتش به آن سفر کنند.

... اما حساب قشم از این حرف‌ها جداست، قشم جزیره دلفین‌های آزاد و تربیت‌نشده، لاک‌پشت‌های پوزه عقابی محبوس نشده در آکواریوم‌ها، خرچنگ‌های طلایی ساحل‌نشین و پرندگان کمیاب و تاکسیدرمی نشده است.

قشم جزیره‌ای است با بومیانی که هنوز به سنت‌های گذشتگانشان وفادارند، جزیره‌ای است با دره‌ای که مردمش می‌گویند ستاره‌ای در آن سقوط کرده است، جزیره‌ای با چاه‌های عمیق به منزله تقویمی زمینی، لنج‌های بزرگ برای صید رحمت پروردگار از دریا و جنگلی سبز و واژگون خفته در آغوش امواج.

همایشی با نامی جدید

بهانه سفر به قشم، همایش ملی خلیج فارس بود، گردانندگان همایش این بار گردهمایی‌شان را برخلاف سال‌های گذشته که در کیش برگزار می‌کردند، در بزرگ‌ترین جزیره خلیج فارس برگزار کرده بودند و پژوهشگرانی از سراسر ایران آمده بودند تا از زبان تاریخ و جغرافیا، فارس بودن خلیج فارس را به جهانیان اثبات کنند.

آنها همایشی برای ماندگار شدن نام خلیج فارس برگزار کرده بودند تا مانع تغییر نام تدریجی این تکه از ایران به وسیله بیگانگان شوند.

شاید همین ترس همیشگی است که باعث می‌شود بیش از آنچه لازم بوده است نام خلیج فارس را در ابتدای این گزارش تکرار کنم.

مقصد سفر ما، بزرگ‌ترین جزیره خلیج فارس است؛ جزیره‌ای با بیش از 100 هزار نفر جمعیت که باستان‌شناسان معتقدند سابقه سکونت در آن به زمان پادشاهی مادها می‌رسد.

ایستگاه اول ـ ستاره‌ای در این دره سقوط کرده است؟

خوش به حال آن ستاره خیالی که بومی‌های قشم می‌گویند در دره ستاره‌های این جزیره سقوط کرده است و حالا بی‌آن‌که وجود داشته باشد در خاطره مردمش ماندگار شده است.

دره ستاره‌ها، دره‌ای است پر از ستون‌ها، ستونک‌ها، دیواره‌ها، تیغه‌ها و دالان‌های سنگی پیچ در پیچ که در شمال روستای برکه خلف و در نزدیکی ساحل جنوبی جزیره قرار دارد.

اهالی قشم به این منطقه «ستاره افتاده» می‌گویند، به این خیال که ستاره‌ای از آسمان بر آن سقوط کرده و باعث بوجود آمدن اشکال عجیب سنگی‌اش شده است، اما حقیقت این است که آن ستاره‌های درخشان آسمان بالای دره ستاره‌ها، هرگز بر خاک جزیره سقوط نکرده‌اند و شکل عجیب دره ستاره‌ها مثل تنگه چاه کوه در 85 کیلومتری شهر قشم، هنر دست فرسایش آب و باد است که در طول هزاران سال، صخره‌های سنگی را به شکل دیوهایی ایستاده و خشمگین، تراشیده‌اند.

هر چند شمار عجایب جزیره قشم از 7 بسیار بیشتر است، سازمان مناطق آزاد چند سالی است که قشم را جزیره عجایب هفتگانه می‌گوید و دره ستاره‌ها یکی از آن 7 اعجوبه جزیره است و پس از آن غار نمکدان، تنگه چاه‌کوه، دلفین‌های جزیره هنگام، جزایر ناز، جنگل‌های حرا و لاک‌پشت‌های پوزه عقابی از دیگر عجایب هفتگانه این جزیره به‌حساب می‌آیند.

تجربه سکوت محض برای آدم‌هایی مثل ما که زندگی در پایتخت را برگزیده‌اند رویایی محال است، همیشه ته صدایی هست، صدای مردم، صدای خودروها، صدای موبایل ها، صدای هواپیماها و...

اما برای آنها که به دره ستاره‌های قشم می‌آیند دیگر این رویا دست‌نیافتنی نیست. آنجا، میان آن‌تندیس‌های عظیم‌الجثه و ترسناک، می‌شود تنهای تنها نشست و به سکوت گوش داد؛ سکوتی سنگین که هیچ جنبده‌ای در آن دیار جرات شکستنش را ندارد مگر باد که گاهی بی‌تاب می‌آید، زوزه می‌کشد و میان ستون‌های سنگی می‌خزد و روی سطح صاف و شفاف سکوت خش می‌اندازد.

دره ستاره‌ها علاوه بر این که جزئی از عجایب هفتگانه قشم به شمار می‌رود، یکی از 5 پدیده بارز زمین‌شناسی ژئوپارک (پارک زمین‌شناسی) آن نیز محسوب می‌شود.

ژئوپارک یا پارک زمین‌شناسی از دیدگاه یونسکو به منطقه‌ای وسیع با چندین پدیده شناخته شده زمین‌شناسی گفته می‌شود که باید در توسعه اقتصادی جوامع اطرافش هم نقش داشته باشد.

ژئو پارک قشم نخستین ژئو پارک ایران است که به ثبت جهانی رسیده و علاوه بر دره ستاره‌ها 4 پدیده بارز زمین‌شناسی دیگر نیز دارد؛ کوهی به نام کوراکوه در مجاورت روستای گیاهدان، دره تندیس‌ها در 75 کیلومتری جنوب غربی روستای طبل، تنگه چاه کوه و گنبد نمکی در 100کیلومتری شهر قشم.

اما از میان همه این پدیده‌ها ما تنها فرصت کردیم از دره ستاره‌ها بازدید کنیم و جنگل‌های حرا را به عنوان ایستگاه دوم برگزیدیم.

ایستگاه دوم ـ جنگلی آرمیده بر امواج

جنگل حرا تقریبا در شمال غربی جزیره قشم قرار گرفته و چون توری سبزرنگ با وسعت 200کیلومتر مربع از شمال جزیره تا نزدیکی ساحل بندر خمیر بر آب گسترده شده است.

برای قایق‌سواری میان جنگل، بهترین جا، بندر لافت است که تقریبا در شمال جزیره قرار دارد، اما نمی‌شود به هوای دیدن جنگل‌های حرا به لافت رفت و پیش از سوار شدن به قایق در روستا گردشی نکرد. لافت، روستایی است با خانه‌های سپید یکدست که بسیاری از آنها بادگیرهایی بلند دارند تا بادهای خنک را ببلعند و در دل خانه‌های بزرگ صاحبانشان بدمند. در ساحل لافت، لنج‌هایی بزرگ آرمیده‌اند که مردان مشغول تعمیرشان هستند و بار زندگی خیلی از خانواده‌های جزیره روی دوش آنها سنگینی می‌کند. عجیب‌ترین نکته درباره لافت تقویم زمینی آن است. در حاشیه این روستا، 365 حلقه چاه عمیق و بی‌سرپوش کنده شده‌اند که اهالی به آنها چاه‌های طلا می‌گویند.

چاه‌ها حکم صفحات تقویمی زمینی را دارند که نیاکان لافتی‌ها در هر یک از روزهای سال، از یکی از آنها آب شیرین می‌کشیده‌اند.

بعضی از چاه‌های طلا حالا خشک شده‌اند و بعضی هنوز آب شیرین دارند و اهالی از آنها آب می‌کشند.

قایق‌سواری میان جنگل‌های حرا یکی از سرگرمی‌های مسافران جزیره است، در این جنگل‌های شورزی، پرندگان مهاجر کمیاب، بدون نگرانی از مزاحمت انسان‌ها، آشیانه ساخته‌اند و چنان احساس آرامش می‌کنند که حتی صدای قایق‌های موتوری یا دیدن مسافران ذوق‌زده دوربین به دست باعث رمیدن‌شان نمی‌شود.

ایستگاه سوم ـ پیاده در دریا تا جزایر ناز

اگر روی نقشه جغرافی قشم خطی افقی از جنگل‌های حرا در شمال غربی جزیره به سمت شرق بکشید، دقیقا در آب‌های شرقی جزیره، 3‌خشکی کوچک صخره‌ای سر از آب بیرون آورده‌اند که روی یکی از آنها ماهیگیرها بساط ماهیگیری‌شان را پهن کرده‌اند، اما 2 خشکی دیگر، دست نخورده باقی مانده‌اند.

باورکردنی شاید نباشد، اما شیب بستر دریا تا این جزیره‌ها چنان ملایم و آب در حدی کم‌عمق است که می‌شود بی‌ترس، پاچه‌های شلوار را بالا زد و قدم‌زنان در دریا تا جزیره‌ها رفت؛ چنان که از دور به نظر می‌رسد، روی آب راه می‌روید.

در روزهای تعطیل اهالی ساحل شرقی جزیره کنار آب جمع می‌شوند، مردها با هم گپ می‌زنند و روی شن‌ها موتورسواری می‌کنند و زن‌ها و بچه‌ها در آب راه می‌روند یا طفلکان‌شان را بغل می‌کنند و کنار ساحل در آفتاب به تماشای دریا و 3 جزیره نازنینش می‌نشینند. 3 جزیره بکرند، با خرچنگ‌های طلایی کوچک و صدف‌هایی رنگارنگ که زمین‌شان را فرش کرده‌اند، 3 جزیره ناز دارند، 3 جزیره نازنینند و همین شاید باعث شده است به آنها جزایر ناز بگویند.

ایستگاه چهارم - سرزمین لاک‌پشت‌ها و دلفین‌ها

از ساحلی که به جزایر ناز می‌رسد، راهی سرراست به سمت جنوب جزیره کشیده می‌شود که ما را در کمتر از یک ساعت، به روستای شیب دراز در جنوب جزیره می‌رساند.

ساحل این روستا محل تخمگذاری لاک‌پشت‌های پوزه عقابی غول‌پیکری است که هر سال از اواسط اسفند تا اواخر اردیبهشت، شب هنگام از دریای قیرگون جنوب بیرون می‌آیند و هر یک گودالی در زمین به عمق تقریبا نیم متر می‌کنند و در آن تخم می‌گذارند و سوژه عکاس‌هایی می‌شوند که به امید عکاسی از لاک‌پشت‌ها، بیشتر شب‌های این دوره 60 روزه را همراه گروه‌های محافظ محیط‌زیست در تاریکی کمین کرده‌اند و انتظار کشیده‌اند.

اگر ایرانی‌ها از وجود چنین بهشت کوچکی در جنوب ایران باخبر شوند شاید هجوم جمعیت شلوغ و آشفته‌اش کند

اما برخلاف لاک‌پشت‌ها، دلفین‌های قشم را فقط باید صبح زود حوالی جزیره هنگام که در فاصله کمی از ساحل شیب دراز قرار دارد یا در اطراف جنگل‌های حرا در نقطه جغرافیایی مقابل آن، پیدا کرد. دلفین‌های قشم، جزیی از طبیعت بکر قشم هستند، آنها آزاد و تربیت نشده‌اند و به همین خاطر وقتی در گروه‌هایی 4، 5تایی دنبال قایق‌های گردشگران شنا می‌کنند و از آب بیرون می‌پرند تا مردم صورت‌های خندان و پوست صیقلی‌شان را ببینند، حس خوشایندی از دوستی طبیعت و انسان را به تماشاگران القا می‌کنند.

ایستگاه پنجم ـ غارهایی برای راز و نیاز

در شمال شرقی جزیره قشم یا تقریبا در 10کیلومتری غرب شهر قشم، غارهای خربس قرار گرفته است. برای رسیدن به دهانه‌های ورودی این غارها باید از حدود 30 تا 40 پله سنگی که در دل کوه تراشیده شده‌اند بالا برویم و بعد خود را به آن راهروهای مرموز و پیچ در پیچ بسپریم که دیوارهای 2طرفشان را فسیل‌های درشت و سپیدرنگ صدف‌ها و موجودات دریایی دیگر پوشانده است.

این غارها در حقیقت دهلیزها و دالان‌هایی تو در تو و دست‌ساز در دل کوه هستند که به حفره‌هایی در فاصله 30 ـ 20متری زمین ختم می‌شوند، از داخل حفره‌ها، می‌شود دورنمایی کامل از محیط اطراف به دست آورد و همین وضعیت است که باعث شده بسیاری از باستان‌شناسان این حفره‌ها را پنجره‌هایی برای پرستشگاهی در دوران مهر بدانند.

ایستگاه ششم ـ از شیر مرغ تا جان آدمیزاد اینجاست

سرزدن به پاساژهای خنک و بزرگ قشم، آخرین ایستگاه برای مسافری مثل من است و برای بعضی‌های دیگر شاید اولین ایستگاه.

اصطلاح «از شیر مرغ تا جان آدمیزاد» اگر برای توصیف تنوع اجناس در فروشگاه‌های قشم به کار برود، بی‌راه نیست. در قشم هر جنسی را که بخواهید می‌توانید در پاساژها پیدا کنید، اما کمتر کسی تصمیم می‌گیرد وسایل الکترونیکی از این جزیره بخرد و بیشتر گردشگران، مشتریان دائمی خوراکی‌ها، لباس‌ها و کفش‌هایش هستند.

قشم منطقه‌ای آزاد است و همین مساله باعث شده مسافران انواع اجناس خارجی و نایاب را با کمترین قیمت در آن پیدا کنند، تا آنجا که خیلی از فروشنده‌های پایتخت اجناس را از همین جزیره به شکل عمده خریداری می‌کنند و به تهران می‌آورند. تصور از این که قیمت‌ها در قشم تا چه حد ارزان است را شاید با مثالی بتوان روشن‌تر کرد، آیا باور می‌کنید لباس مهمانی شبی که در تهران دست‌کم 200 ـ 150 هزار تومان قیمت دارد در فروشگاه‌های این جزیره به قیمت 30 هزار تومان فروخته می‌شود؟!

مریم یوشی‌زاده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها