سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
تقوی پس از کنار رفتن جیووانی می، سرمربی ایتالیایی پیشین سایپا برای نخستینبار سرمربی این تیم شد و نتایج درخشانی در اولین تجربه مربیگری خود به دست آورد تا در چندین نوبت دیگر نیز هدایت تیمهایی چون سایپا و صنعت نفتآبادان را به دست آورد.
او با شرکت در کلاسهای مختلف مربیگری، تمام مدارک کنفدراسیون فوتبال آسیا و مدرک A اروپا را نیز به دست آورده و از کورس فوتبال لایپزیک آلمان نیز دارای مدرک فارغالتحصیلی است.
تقوی که متولد خرمشهر و از خانوادههای معظم شاهد نیز به شمار میرود طی سالهای اخیر به عنوان یکی از کارشناسان فوتبال، حضور پررنگی در برنامههای فوتبالی شبکه سوم سیما نیز دارد.
او در سالهای اخیر مسوولیت سایت فارسی یوفا (اتحادیه فوتبال اروپا) را نیز به عهده داشته و در حال حاضر مشاور مدیرعامل باشگاه سایپا در امور تیمهای پایه به شمار میرود.
تقوی چندی پیش با انتشار کتابی تحلیلی در مورد جامجهانی 2010 آفریقای جنوبی به بررسی فنی کامل این رویداد پرداخت تا چندمین اثر تالیفی و ترجمهای خود در فوتبال را به رشته تحریر درآورد.
حضور این مربی و کارشناس شناخته شده فوتبال در دفتر روزنامه جامجم، فرصت مغتنمی بود تا با او در مورد بحثهای کلی فوتبال ایران از جمله آسیبشناسی این فوتبال به گفتوگو بپردازیم.
به منظور توسعه زیرساختها، فوتبال ایران در سالهای اخیر حرکتهای خوبی صورت داده و اکنون ما نه در حد کره و ژاپن، ولی نسبت به گذشته خود شرایط بهتری داریم. به نظر شما چرا فوتبال ما نتوانسته است از پتانسیل و علاقهمندیهای بالای موجود در مسیر رشد و تکامل و تثبیت جایگاه خود بهرهبرداری مناسبی کند؟
با نگاهی آسیبشناسانه و جدی به ورزش و فوتبال ایران متوجه میشویم که طی دهههای اخیر نگرش مناسبی نسبت به این مقوله وجود نداشته است. هر چند در سالهای اخیر این نگاه تا حد زیادی تقویت شده، ولی امیدوارم چنین تقویتی دارای ماهیتی سطحی و صرفا ظاهری نباشد، بلکه با توجهی عمیق و واقعی به دنبال بهبود شرایط ورزش کشورمان باشیم. حرکت سطحی و غیرعمقی ما در فوتبال موجب شده کشورهای دیگر در این مسیر گوی سبقت را ربوده و ما را پشت سر بگذارند، بنابراین فکر میکنم نگاه مسوولان به ورزش و فوتبال نیازمند تغییر باشد و باید مردم بازخورد این تحول اساسی نگرش آنها را به ورزش ببینند. یکی از فاکتورهایی که میزان برخورداری مردم هر جامعهای از حقوق فرهنگی و اجتماعی را نشان میدهد سطح ورزش و امکانات ورزشی آنهاست. البته در کشور ما حرکتهای توسعهای زیادی در زمینه ورزش و امکانات ورزشی شده است، ولی فکر میکنم این حرکتها عمدتا ماهیتی شعارگونه داشتهاند که به نوعی اتلاف سرمایه و هزینه است. به محض صحبت در مورد توسعه امکانات ورزشی، مد شده با انواع آمارگوییها مواجه شویم در حالی که وقتی به یک محیط ورزش همگانی مثل یک پارک قدم میگذاریم، میبینیم بیش از هر فعالیت ورزشی، فعالیتهای غیرمقبول و بزه مشاهده میشود، یعنی در حالتی خوشبینانه باید گفت به موازات افزایش امکانات ورزشی، بزه و فعالیتهای خلاف نیز توسعه یافته است. در حقیقت هم باید از تلاشهای صورت گرفته در توسعه فضاهای ورزشی تشکر کرد و هم از این واقعیت تلخ که نتوانستهایم در جهت جذب جوانان به ورزش در حد مناسبی موفق عمل کنیم و زمینه جذب آنها به بزه فراهمتر است، تاسف بخوریم.
این ناهنجاریها باعث افسوس و حسرت میشود. از منظر دیگر به فوتبال به عنوان یک صنعت نگاه نکردهایم یعنی به ورودی، خروجی و بهرهوری فوتبال توجه نمیکنیم، چون در هر شرایطی با پولهای دولتی ارتزاق میکند. در حالی که اگر این پدیده، به صورت صنعتی دنبال میشد نگاه مدیران معطوف به بهرهوری میشد. چرا به صنعت فوتبال و مولفههای صنعتی آن، توجه لازم را نمیکنیم؟
ممنون از این که با سرعت وارد بحث فوتبال شدید. از نظر شخصی من، فوتبال خیلی بالاتر از صنعت است، چون اگر تنها محدود به یک صنعت میشد در سالهای اخیر با رکود اقتصادی حاکم بر جهان صنعتی، بر این پدیده نیز آسیبهای سنگینی وارد میآمد، در حالی که فوتبال پدیدهای فراصنعتی است که مسائل صنعتی، اخلاقی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اخلاقی در موردش مصداق پیدا میکند. به عنوان مثال میتوانم مدعی شوم فوتبال تنها پدیدهای است که اگر همین الان فیفا بخواهد، میتواند بلیت رقابتهای سال 2026 آن را نیز پیشفروش کند چه برسد به تورنمنتهای نزدیکتر. متاسفانه ما در دهههای قبل، اهمیتی برای فوتبال قائل نبودیم و به صورت مقطعی در موردش تصمیمگیری میکردیم. در سالهای اخیر هم عدهای فقط دنبال این هستند که سوار فوتبال شوند. به اعتقاد من، همین الان، فوتبال مظلومترین ورزش ماست، چون با وجود این همه آوردههای فرهنگی، تفریحی و اجتماعی که برای جامعه ما دارد هیچیک از این آوردهها را به خودش برنمیگردانیم. مردم ما اقبال بسیار زیادی به تماشای فوتبال دارند و به همین دلیل، برخی افراد خارج از بخش دولتی از آن بهرههای شخصی زیادی بردهاند. مثلا همه میدانیم برای بازاریها و سیاسیها، اعتبار، ارزش خیلی بیشتری از پول دارد. آنها به دنبال این هستند که شناسایی شوند. متاسفانه بدون آن که فیلتری در مورد آنها صورت گیرد براحتی وارد فوتبال میشوند و برای شناساندن و اعتبار بخشیدن به خود، استفاده زیادی از این پدیده میکنند.
فوتبال با اقبال عمومی فراوان، ماهیتی رسانهای نیز دارد و در این زمینه بسیار قوی است، به همین دلیل فیفا در برنامهریزیهای خود سعی میکند با وجود آن که این رشته کاملا محبوب است، بازهم بر محبوبیت و گستره آن بیفزاید.
فیفا علاقهمند است در اروپای شرقی، روسیه و کشورهای عربی و حتی آفریقای جنوبی با همه اما و اگرها، میزبانی جام جهانی انجام شود.
فکر میکنم با این اوصاف، بخش دولتی، خدمت به مراتب ارزندهتری به فوتبال ما میرساند تا بخش خصوصی، اما مهمترین مشکلی که در بخش دولتی فوتبال وجود دارد این است که مدیرانی از حوزههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی یا سیاسی به آن وارد میشوند که تا متوجه تفاوتهای مدیریت فوتبال با مدیریت فرهنگی، اقتصادی یا سیاسی بشوند از کار کنار میروند تا فرد دیگری بیاید و همه چیز را از صفر شروع کند. بنابراین ما هنوز نتوانستهایم مدیرانی ورزشی در اختیار داشته باشیم که قدرت ریسکپذیری را به عنوان یک مولفه موفقیت با خود داشته باشند.
من تعجب میکنم از این که این همه سخن از ورود بخش خصوصی به فوتبال به میان میآوریم، آن هم با وجودی که هنوز بسترسازی مناسب در این زمینه نشده است. اساسا فیفا و یوفا هم با حضور اینگونه بخش خصوصی در فوتبال جهان موافق نیستند و به عنوان مثال به باشگاهی مثل منچسترسیتی اولتیماتوم میدهند تا در ورود آنگونه خود به فوتبال و تزریق پولهای بیحساب تجدیدنظر کند.
حتی «میشل پلاتینی» اعلام کرده کار منچسترسیتی مثل وارد کردن یارانه در چرخه اقتصادی است، یعنی این باشگاه از اهرم معیوبی استفاده میکند که به کنترل کیفی لطمه وارد کرده و باعث افزایش غیرمعقول قیمت بازیکنان میشود. او به باشگاه تنها تا سال 2012 فرصت داده تا تراز مالی خود را مثبت کنند و در غیر این صورت حق شرکت در مسابقههای یوفا را نخواهند داشت.
ما در مملکت خود قبل از خصوصیسازی ابتدا باید از تیمهای دولتی ممنون باشیم، چون با همه کمبود بودجهای، تنور فوتبال را داغ نگه داشتهاند. حالا اگر آنها نتوانستهاند موفق باشند به نحوه مدیریتشان ایراد وارد است نه اصل قضیه.
اگر بخواهیم بخش خصوصی را وارد فوتبال کنیم باید به آن تفهیم شود که ابتدا زیرساخت مناسب را فراهم آورد، ورزشگاه بسازد و بعد از عبور از فیلترها، یک سال بعد تیمداری را شروع کند.
تقوی: ما به جای آن که امثال کریم باقری را الگو کنیم خودمان ستارهها را از بین میبریم
متاسفانه اکنون به دلیل نبود همین فیلترهای نظارتی مشکلات زیادی به وجود میآید و پروندههایی کیفری در دادگاهها تشکیل میشوند. الان مشکلات فراوانی در تیمهای پایه، لیگ دسته دوم، سوم و... وجود دارد که ناشی از سوءاستفاده افرادی است که با پولی اندک وارد میشوند و با سوءمدیریت خود با سرنوشت جوانها بازی میکنند. البته در سطح بالای فوتبال دنیا هم مافیا وجود دارد مثلا در کشور ایتالیا وجود همین مافیا، لیگ آنها را که سالهای طولانی بهترین لیگ دنیا بود با افول مواجه کرده و سطح آن را تا رتبه چهارم یا پنجم پایین کشیده است. آنها الان عمدتا از بازیکنان خارجی پا به سن گذاشته و برگشت خورده از دیگر لیگها بهره میبرند. کار به جایی کشیده شده است که این لیگ با گذشت 4 سال، هنوز نتوانسته است یک بازیکن برای جانشینی هافبکی مثل آندره پیرلو معرفی کند. ما هم همین راه را میرویم و چون تنها نتیجهگیری را توجیهی بر عملکردهایمان میبینیم، اهمیتی به جوانگرایی نمیدهیم.
ببینید از سال 2006 میلادی تا به حال ما چقدر پول در فوتبالمان هزینه کردهایم و در عوض نه به جام جهانی 2010 رسیدیم و نه در جام ملتهای آسیا به مقامی دست پیدا کردیم، چون تنها نگاهمان به فوتبال، استفاده از آن برای سواری روی موج تفکرات مردم است و از این منظر، نتیجه را نه در موفقیت، بلکه تنها در بردن یا باختن میبینیم. اگر آلمان با تمام مشکلات سالهای اخیر فوتبالش اکنون تیم سوم دنیاست و مطمئنا در آینده از این هم موفقتر میشود ماحصل نگاه آنها به جوانان خود و بها دادن به آن قشر است. موفقیتهای فراوان منچستر یونایتد هم ماحصل همین نگرش است و همینطور تیمی مثل بارسلونا. کاری که ما از آن غافلیم و اگر بیاییم و در باشگاههای خود به سمت جوانها برویم در امتداد همین خط با خانوادهها تعامل پیدا میکنیم و در جامعه حضور خواهیم داشت. این خط فکری خوشبختانه با مدیریت پوستیندوز و کوشا در سایپا وجود دارد و آنها بیش از هر مدیر دیگری حاضر به هزینه دادن در حمایت از مایلیکهن و تفکر روآوری به جوانان شدهاند.
بحث کنترل و لزوم این کار کاملا به جاست. اکنون اگر فرض بگیریم 200 میلیون تومان برای جابهجایی یک بازیکن هزینه میشود درصد بالایی از آن پرت میشود و به جیب دلالها میرود چون رویکرد ما درست نیست. زمانی تیمهایی مثل نیروی هوایی، کیان، راهآهن و حتی پورا از بخش خصوصی بازیکنانی را میآوردند، مطرح میکردند و میفروختند ولی الان حاضری خوری مد شده است. الان نهتنها نگاه راهبردی وجود ندارد، بلکه از نظام باشگاهداری هم بیبهرهایم؟
معتقدم در مملکت ما قانون خوب و کافی وجود دارد، ولی در اجرا و نظارت دچار مشکل هستیم. مثلا فکر میکنم خط ویژه قانون خوبی است، ولی نظارت و اجرا بر این قانون مهم است.
در فوتبال ما موجی از نگرانی در مورد داوری بین مدیران و مربیان وجود دارد، چون آنها احساس میکنند با استفاده از مولفههای مختلف مثل داوران، کارهایی میشود که حق به حقدار نرسد. ولی در مقابل، شعارهایی مثل «فوتبال پاک است» و «اشتباهات داوری جزئی از فوتبال است» به گوش میرسد که فکر میکنم طرح چنین شعارهایی شاید تنها تا 6 ماه بتواند جوابگوی پشت گوش انداختن مشکلات باشد و بعد از آن باید به جای صحبت در این موارد، چارهاندیشی و عمل کرد. اگر تنها صحبت کردن میتوانست چاره کارها باشد سرمربی قبلی تیم ملی که حرفهای زیادی میزد و ادعاهای خوبی میکرد، میتوانست نتیجه بگیرد.
باید در این موارد و دیگر موارد لازم، شرایط کشورهای موفق را رصد کنیم و از آن برای بهبود شرایط خود بهره ببریم. همچنان که باید اشتباهات آنها را هم پیدا کنیم و از آنها بر حذر باشیم.
میتوانیم با تجزیه و تحلیل تیمهای موفق فوتبال دنیا، مثلا تیمهای اول، دوم و سوم جام جهانی، وجه اشتراک آنها را بیابیم و در مسیر غنای کار خود از آن بهره ببریم. یکی از این وجوه مشترک، رویکرد شدید آنها به جوانگرایی است و دیگری داشتن لیگ منسجم و البته محدودیت در جذب بازیکنان خارجی. در برخی کشورها بازیکنان در تیم ملی عملکردی مشابه یا بالاتر از عملکرد باشگاهی خود دارند، در حالی که در برخی لیگها مثل لیگ برتر انگلیس، چنین چیزی مصداق ندارد و بازیکنان در تیم ملی خود ضعیفتر از رقابتهای باشگاهی ظاهر میشوند. در حالی که جام جهانی فوتبال اهمیت بسیار زیادی دارد و جایی است که ملتها حرف میزنند و هویت ملی خود را نشان میدهند، اما رقابتهای باشگاهی، جای چنین اظهاراتی نیست. بازیکنان خسته و فرسوده از رقابتهای بیشمار باشگاهی نمیتوانند در رویدادی مثل جام جهانی، عرض اندام خوبی کنند، به همین منظور «بلاتر» و «پلاتینی» طی جلساتی در حال برنامهریزی در این مورد و کاهش فشردگی مسابقهها هستند.
همان طور که اشاره شد آلمانها بعد از شکست در جام جهانی 98 فرانسه، بوندسلیگا را لیگی فرسوده، ماشینی، بیپول و بدون خلاقیت ارزیابی کردند و به منظور رفع این نقیصه، خیلی سریع برنامهریزی کردند و مدیران ارشد، نمایندگان مجلس و حتی صدراعظم این کشور وارد گود کمک به فوتبال شدند و با مهیا کردن فضا برای جوانان خود آنها را در مسیر تبدیل شدن به مهرههایی بزرگ، باتجربه و کارساز قرار دادند. آنها وقتی دیدند در تیم ملی خود به کار بدنی بهتر و بیشتر نیاز دارند، کلینزمان با خود 10 بدنساز از آمریکا آورد که هر یک به ارتقای تخصصی یک فاکتور بدنی مثلا سرعت، استقامت و... پرداختند. حاصل این فعالیتها ظرف چند سال به خوبی خود را نشان داد و حالا شاهد رشد محسوس آنها هستیم در حالی که ما فقط شعار میدهیم. به راستی چرا استقلال و پرسپولیس جز در بحث تعداد هوادار، هیچ شباهتی با تیمهای بزرگ ندارند؟ زمانی که استقلال و پرسپولیس مثل آب خوردن قهرمان میشدند به این دلیل بود که مجربترین و زبدهترین بازیکنان برای راهیابی به تیم ملی چارهای جز پیوستن به این دو تیم نداشتند. 2 بار علی پروین و یک بار نماینده استقلال برای پیوستن به این تیمها با خود من صحبت کردند ولی به دلیل حرمتی که برای پیراهن باشگاهم قائل بودم نتوانستم به این تیمها بروم، اما متاسفانه الان چنین حرمتهایی گم شده است، همچنان که خیلی چیزهای دیگر را فراموش کردهایم. استقلال و پرسپولیس باید کمبودها و ضعفهای خود را یافته و برطرف کنند نه این که بر سر دولت بکوبیم که چرا از این 2 باشگاه پرهوادار حمایت میکند.
لازمه یک کار بزرگ این است که در زمان خود به اجرا گذاشته شود. این که دولت در ورزش و در استقلال و پرسپولیس سرمایهگذاری میکند جای قدردانی دارد ولی آفت قضیه این است که نگاههای غیرورزشی در این قضیه وجود دارد و مدیران با انجام برنامهریزیهای ورزشی کار خود را دنبال نمیکنند. مثل رویه غلطی در مورد مربیان وجود دارد و ما مرتبا آنها را تعویض میکنیم، چون نگاههای ما براساس سیاست شکل میگیرد. مثلا آقای X را به سرپرستی پرسپولیس و Y را به سرپرستی استقلال میگماریم و به همین خاطر فوتبال ما نحیف است. البته در این بین استثناهایی مثل باشگاههای سپاهان، ذوبآهن، سایپا و... هم با یک برنامه بلندمدت وجود دارند. معتقدیم در این فوتبال همه عوامل انسانی اعم از مدیر، مربی، بازیکن و... با یکدیگر جور درمیآیند، در حالی که برای رسیدن به موفقیت ناگزیریم فاکتورها و اصولی را تعریف و بر مبنای آنها برنامههایی 5 تا 10 ساله را طراحی و اجرا کنیم. امروز کار ما کاملا باری به هر جهت است و نمیخواهیم در مورد چرایی عدم راهیابی به جام جهانی فوتبال دست به تحقیق بزنیم. خیلی راحت ناکام میشویم و نقطه را از نو سرخط میگذاریم!
خوشحالم بعد از مدتها فرصتی پیش آمده است تا به مسائلی ریشهای در فوتبال پرداخته شود. نباید از ورود به چنین مسائلی ترسید و خود را برخلاف آنچه فکر میکنیم نشان دهیم که این جز ریا نیست و ریا عین شرک است.
متاسفانه در فوتبال، ما این نکته را آموختهایم که اگر کنار زمین بالا و پایین نپریم و مودب و باشخصیت بنشینیم یا بایستیم حقمان خورده میشود. میخواهم بگویم در شکلگیری این نابهنجاریها خود مقصریم. در حالی که دین ما بر پایه اخلاق استوار است ولی چند تا آدم بااخلاق موفق در فوتبال ما سراغ دارید؟ اینجا متاسفانه باید سر و صدا کنید و بازیکنانتان را وادار به همان کار کنید. اینجا باید دیگران را متهم کنید تا نتیجه بگیرید! آیا برای گزینش سرمربی تیم ملی چه داخلی و چه خارجی مولفه اخلاق و شخصیت دخیل بوده است؟ حرکات زشتی از جانب برخی مربیان خارجی در بین بازیکنان ترویج پیدا کرد که جای شرمساری دارد! حالا میآییم و اگر بازیکنی مد و لباسش این طوری بود با او چنان برخوردهایی میکنیم در حالی که از رفتارهای به مراتب زشتتر به راحتی میگذریم. این کار متاسفانه برای اهالی فوتبال این بدآموزی را به وجود میآورد که میتوانند در صورت حفظ ظاهر، هر حرکت ناشایست دیگری را انجام دهند، یعنی ریا کنند.
وقتی دنیزلی به پاس آمده بود اگر قرار میشد تمرین، ساعت 3 شروع شود، از ساعت 5/2 در زمین حاضر میشد. این موجب میشد اگر بازیکنی ساعت 5/3 در زمین حاضر شود او را به تمرین راه ندهد. در حقیقت او خود برای بازیکنان الگوی نظم و وقتشناسی میشد در حالی که بعضیها مربی نیستند و فقط ادای مربیگری را درمیآورند. خب چه کسی چنین مربیهایی را انتخاب میکند؟ آیا چیزهایی جز زد و بند و زیرمیزیها در چنین گزینشهایی نقش دارند؟ آیا این طور نیست که مدیر به مربی بگوید از 100 میلیون، 50 میلیونش را برگردان. آقای X که به این ترتیب مربی میشود اگر 20 بازیکن را این گونه جابهجا کند و از هر کدام به طور متوسط 50 میلیون بگیرد، صاحب یک میلیارد پول بادآورده نمیشود؟
فرگوسن میگوید بازیکن هر چقدر هم بزرگ و معروف باشد، باید احساس کند کسی او را زیر نظر دارد. به همین دلیل منچستر آن طوری بازی میکند که فرگوسن میخواهد، در حالی که چلسی آن تیمی نیست که آنچلوتی میخواهد.
تقوی: عدهای فقط دنبال این هستند که سوار فوتبال شوند. همین الان، فوتبال مظلومترین ورزش ماست چون با وجود این همه آوردههای فرهنگی تفریحی و اجتماعی که برای جامعه ما دارد هیچیک از این آوردهها را به خودش برنمیگردانیم
علی کریمی بازیکن بسیار باشخصیتی است که متاسفانه ما ارتباط برقرار کردن با او را بلد نیستیم. اگر چنین هنری داشتیم طی 2 سالی که او به فوتبال ایران برگشته بود میتوانستیم بهرههای زیادی از این بازیکن ببریم. 5دقیقهای که او در دیدار با اینتر به میدان آمد کافی بود تا نشان دهد چقدر تغییر کرده است چون در مکانیسم و فرآیندی قرار گرفته است که همه میدانند اگر خوب کار کنند نتیجهاش را میگیرند و اگر بد کار کنند، میافتند.
الان مشکلاتی که در باشگاههای دولتی وجود دارد در باشگاههای خصوصی هم هست. باشگاهی دولتی مثل سپاهان الان دارای یک مدیر ورزشی شده است. چون ساکت یک دهه در این باشگاه حفظ شده و سپاهان روی او سرمایهگذاری کرده است، ولی دیگر باشگاهها، همیشه مدیران خود را در بحرانها بیرون کردهاند تا آنها نتوانند مدیریت خروج از بحران را تجربه کنند. شما میبینید که کوشا در سایپا در هر شرایطی از مربی خود مایلیکهن حمایت کرد ولی چه کسی این ارزش را دید و از کوشا تشکر کرد.
به این دلیل مشکلات ما در بخش خصوصی همپا و حتی شدیدتر از بخش دولتی است که در بخش خصوصی مالک میگوید پول را خودم آوردهام و به این ترتیب مکانیسمی برای نظارت بر آن وجود ندارد. در حالی که در بخش دولتی دستکم نظارتی وجود دارد. ما در فدراسیون فوتبال هم با مشکل روبهرو هستیم چون در سالهای اخیر، فدراسیون ما اختیاری از خود ندارد. در فدراسیون هم باید جوانگرایی و مدیریتی جوان و علمی را جایگزین کنیم. جای تعجب است در کشوری که در علوم مختلف پیشرفتهای شگرفی را به دست آورده، در فوتبال سهمی از تولید علم را به خود اختصاص نداده است. به راستی چند مدیر و مربی فوتبالی سراغ دارید که آنها را برای انجام پژوهشهای علمی اعزام کرده باشیم. ما نه در رفتن به جام جهانی موفق بودیم و نه در جوانگرایی و باروری. در حوزههای اخلاقی هم که میبینید سقوط آزاد میکنیم. اینها مردم را دچار بدبینی میکند و این مسیری نیست که مورد نظر مسوولان بلندپایه نظام است. آنها به دنبال ایجاد موج خوشبینی و ارتقای قدرت صبر و تحمل مردم هستند. لذا باید با حرکت قهقرایی و ناامیدکننده فوتبال برخورد کرد تا در جامعه به مقولههای دیگر تسری پیدا نکند. برخی کمبود سرمایه و امکانات را بهانه ضعف عملکرد خود میکنند در حالی که من متولد خوزستان هستم و در مدت یک سال و نیمی که در شهر آبادان کار کردم دیدم در آن نقطه دور افتاده هم استخرهای مجهز، سالنهای آمادگی جسمانی و زمینهای چمن ورزشی وجود دارند در حالی که وانمود میشود چیزی آنجا نیست. اصلا مدیریت این نیست که زمین خوب و هموار داشته باشید تا نتیجه بگیرید، هنر این نیست که 11 بازیکن مثل مسی و رونالدو در اختیار داشته باشید تا قهرمان جهان شوید هنر این است که با بازیکنانی متوسط مثل تیم «یوآخیم لو» پیش بروید و نتیجه بگیرید.
الان کرش را آوردهاند تا در حرکتی عوامگرایانه مدعی شوند او ما را به جام جهانی و المپیک میبرد. امیدواریم این مربی که دارای شناسنامه و کارنامه کاملی است در کارش موفق شود چون اگر او زمین بخورد شاید عدهای خوشحال شوند. ما در دریای استعداد فوتبال قرار داریم و میتوانستیم 100 بازیکن مثل علی کریمی داشته باشیم، ولی چون فکر اشتباهی را در فوتبال دنبال میکنیم راه به جایی نمیبریم.
به تیم ملی اشاره کردید، این تیم را در جام ملتها چگونه دیدید؟
مجید جلالی شاهد است که در مالزی به قطبی گفتم ما اینقدر بذل و بخشش داریم که تا از راه رسیدید به شما اعتبار دادیم در حالی که خیلی راحت میتوانستیم مثل شما پایمان را از کشور بیرون بگذاریم ولی بزرگترهای ما ترجیح دادند بمانند و برای دفاع از کشور جان خود را تقدیم کنند و در راه عمران آن نیز خون دل بخورند.
در تعریف من، مربی کسی است که امروزش مثل دیروزش نباشد و مربیگری یعنی ایجاد تغییر.
من پیش از شروع جام ملتها به موفقیت تیم ملی فوتبال امیدوار بودم ولی بازی اول با عراق، نظرم را تغییر داد. من در آن تیم بازیکن تاثیرگذاری ندیدم. جواد نکونام و مسعود شجاعی باید خیلی بهتر از این بازی میکردند ولی مربیمان در این کار عاجز بود. علی کریمی را هم آنقدر اذیتش کردیم تا در آن تیم نباشد. ما به هیچ وجه راه استفاده درست از کریمی را بلد نبودیم. مگر کریمی از وین رونی بیمهارتر است که فرگوسن از او به آن خوبی بازی میگیرد. این هنر یک مربی است که بتواند از بازیکنان موثر بازی مفیدی بگیرد.
حالا ما کریم باقری را هم داریم که با آن همه توانایی و شخصیت بازیاش، طرد میشود تا تیمش به بحران وارد شود!
من با کریم در کشاورز همبازی بودهام و معتقدم او از استثناهای فوتبال ماست. فرگوسن آنقدر با گیگز صحیح رفتار میکند که بازیکن جوانی مثل والنسیا که پستی عکس پست بازی گیگز دارد به او نگاه میکند و انگیزه فراوانی برای تلاش هر چه قویتر پیدا میکند چون میداند اگر روزی در جایگاه رایان گیگز قرار گیرد احترام و توجه ممتازی نصیبش میشود ما به جای آن که امثال کریم را الگو کنیم خودمان ستارهها را از بین میبریم. اگر نخبهکشی رواج پیدا کند افراد هیچ وقت سعی نمیکنند با تمام وجود در خدمت مجموعه خود باشند، بلکه فقط به دنبال این هستند که خیلی عادی رفع تکلیف کنند. در استقلال هم فرهاد مجیدی کم سن و سال نیست ولی همیشه در مصاحبههایش ادب و نزاکت را رعایت میکند و همیشه با اخلاق خوب به تیمش کمک میکند و انرژی میدهد. باید اینگونه رفتارها را برجسته کنیم. شاید همین قصورها و برخوردهای غلط باشد که اینقدر جذابیت فوتبالمان را کم کرده و تماشاگران را از ورزشگاهها گریزان کرده است.
البته نکتهای را باید به بحث قبلی در مورد سرمربی تیم ملی اضافه کنم و آن این که علاوه بر یک نفر که به عنوان دستیار ایرانی در کنار کرش و دیگر اعضای تیمش قرار میگیرد باید تیمی از کادر فنی در تمام مراحل کار این تیم در کنار آنها باشد تا با یادداشتبرداری، رصد و مستندسازی کامل، به انتقال دانش فنی بپردازند و استفاده بهینه و برنده ـ برندهای از حضور کرش در ایران و این فرصت طلایی شود. نکته دیگر این که حتما باید مربیان خارجی با تمدن و فرهنگ کشور ما آشنا شوند و بدانند که مسوولیت هدایت تیم ملی چه کشور صاحب هویتی را برعهده گرفتهاند. کشوری که دارای فرهنگ و تمدن غنی و بسیار پر اعتباری است و مردمش هیچ چیز را با هویت ایرانی ـ اسلامی خود عوض نمیکنند.
آنها باید بدانند به کم کشوری نیامدهاند و برنامهریزی خود را بر مبنای شأن و سزاواری این مردم و این کشور تنظیم کنند به هر حال کرش مربی بزرگی است که شناخت خوبی از فوتبال دارد ولی باید ظرافتها و حساسیتهای کار در ایران هم به او منتقل شود تا بداند چگونه جوابگو باشد.
ما در مقابل کره جنوبی در جام ملتهای آسیا نباختیم بلکه شکست خوردیم. آنقدر ضعیف بودیم که هیچ فکری برای بردن آنها نداشتیم. ازبکستان هم در این جام باخت ولی آنها چگونه و ما چطور؟ وظیفه ما اهالی فوتبال است که در مردم شور و امید ایجاد کنیم. مادام که هدفمان کسب نتایج مقطعی باشد در نهایت با شکست روبهرو میشویم. ویروس فوتبال ما با مُسکّن از بین نمیرود و جایی بروز میکند که دیگر قابل جراحی نیست. وقتی مردم ببینند در هر پست تیم ملی چندین بازیکن خوب در اختیار داریم از تیم حمایت میکنند. در حالی که الان وضع پشتوانهها در تیم ملی بسیار ضعیف است و نفراتی مثل رحمتی، تیموریان، حسینی، عقیلی و حتی شجاعی غیرقابل جایگزین هستند. در حقیقت اگر یکی از اینها مصدوم شوند، راهی برای جایگزینی آنها باقی نمیماند، ضمن این که در مورد برخی مثل کریمی و مسعود شجاعی راه تعامل و استفاده بهینه را بلد نیستیم که این ایراد خیلی بزرگی است.
حجتاله اکبرآبادی - مجید عباسقلی
گروه ورزش
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد