Runaway: A twist of fate

فراری‌ها ناموفق در ماجراجویی

«فراری: بازی سرنوشت» به‌عنوان یک کمدی رومانتیک بسیار خوب عمل کرده، اما از نظر یک بازی ماجراجویی عالی نیست. آخرین فصل از این تریلوژی ساخته دست پندولو استودیو، باز هم سراغ برایان باسکوی دوست‌داشتنی با آن سوتی‌های عجیب‌وغریب و نامزد کمابیش خشنش، جینا تیمینز رفته و به‌‌خاطر جریان داستان، از گیم‌پلی دوست‌داشتنی و قدیمی کلیک‌وحرکت چشم‌پوشی کرده است.
کد خبر: ۳۳۴۳۷۱

هر چند می‌شود این بازی را به‌‌چشم یک انیمیشن جذاب نگاه کرد، اما دیالوگ‌ها آن‌قدرها که باید بامزه نیستند و معماهای بازی ساده و قابل پیش‌بینی‌اند. از این سریال کاریزماتیک، بیشتر انتظار می‌رفت که بازی سوم را بهتر عرضه کند و بازی‌خورهای دوآتشه فراری، قطعا از آن ناامید خواهند شد.

اگر بازی قبلی، «فراری: رویای لاک‌پشت» را پشت سر گذاشته باشید، داستان تقریبا از ناکجاآباد سر درمی‌آورد. آن بازی در یک جزیره رویایی آغاز شد و آخرش هم با یک «ادامه دارد» تمام شد. اما این بازی در شهر نیویورک آغاز می‌شود و برایان در یک تیمارستان بستری است و به‌‌نظر خودش قتلی مرتکب شده، اما در حقیقت بی‌گناه است. به‌جز کاراکترها، چیز دیگری نیست که این بازی را به بازی قبلی ربط بدهد. باید تا اواسط بازی صبر کنید تا ارتباط این دو سری را با یکدیگر دریابید. این موضوع برای کسانی که از سال 2003 یکی‌یکی بازی‌های فراری را تمام می‌کردند و منتظر یک تسویه‌ حساب جدی بودند، ناامیدکننده است. تنها نکته مثبت این بازی این است که تازه‌واردها می‌توانند به‌سرعت وارد بازی شوند و بعدا در مورد داستان قبلی چیزهایی دست‌شان بیاید.

شخصیت‌های بازی «سرنوشت» درست مثل دو بازی قبلی فراری است. صورت‌های اغراق شده و پس‌زمینه‌های بی‌نظیر، ویژگی منحصربه‌فردی به‌بازی می‌دهد که با کارتونی بودن بازی طوری میکس می‌شود که انگار هیچ‌چیز جدی نیست و حتی با وجود قتلی که برایان مرتکب شده همه چیز عادی به‌نظر می‌رسد. در یک بازی شبیه به این، اصلا تعجب نخواهید کرد که برایان با آن چهره معصومش، چرا دهان گشادی دارد یا دو قلچماق بازی خیلی ظاهر کلیشه‌ای دارند.

صداگذاری این بازی عالی است. هر کاراکتر با صدای مناسبی جایگزین شده است و می‌توان لهجه‌های مختلف کاراکترها را به‌شخصیت‌شان نسبت داد. البته این ویژگی چندان مفید نیست، صداگذاری خوب در دیالوگ‌های طولانی گم می‌شوند و بالاخره مجبور می‌شوید با کلیک کردن از شر حرف‌زدن‌ها خلاص شوید. حتی بدتر از آن این است که جمله‌ها آن‌قدر که نویسنده بازی گمان می‌کرده، بامزه نیست و با شوخی‌های یخ و بی‌مزه‌ای روبه‌رو خواهید شد. شاید تنها استثنای بازی، رفیق شاد و شنگول برایان، گابو باشد که بدون هیچ دلیلی وسط دیالوگش تیکه‌های بامزه‌ای مثل «موز!» را داد می‌زند.

موسیقی نیز یکی از نقاط مثبت بازی است و صداها خوب با بازی جفت شده‌اند و حس لحظه‌ای را به‌خوبی انتقال می‌دهند و می‌توان از موسیقی حدس زد که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بازی فراری درست مثل یک کارتون است که شما کارگردان آن هستید.

فراری: بازی سرنوشت برای کسانی که علاقه‌مندند از یک بازی شاد لذت ببرند بسیار مناسب است

معماها تقریبا شامل جمع‌آوری آیتم‌های مختلف و چسباندن آنها به‌یکدیگر می‌شود و پس از مدتی بازی تبدیل می‌شود به آشغال‌جمع‌کنی توسط برایان و چسباندن آنها به‌هم، تا کاربردی برایشان پیدا کند. در هر صحنه می‌توانید با زدن کلید F2 نقاط مهم بازی را پیدا کنید و بعد هر چه می‌خواهید بردارید و مستقیما سراغ چسباندن آنها به‌یکدیگر بروید و در نهایت هم این مرحله را راحت رد کنید.

در فراری سوم، همه‌چیز کنار هم چیده شده است که بتوانید یک بازی ماجراجویانه و منطقی را به‌راحتی پشت سر بگذارید. مثلا برای نجات برایان از قبرش، باید جینا را بفرستید تا طی یک عملیات اکشن دستکشی را بیابید و بعد با کمک یک روح مرده نوشته‌های روی یک تابوت را ترجمه کنید تا بتوانید آن‌را باز کنید. البته منطقی‌تر این بود که جینا را به مغازه ابزار و یراق می‌فرستادید و یک دیلم یا چکش تهیه می‌کردید. با وجود این‌که گاهی اوقات باید عملیات منطقی پشت سر هم زیادی را انجام دهید، اما تعداد جاهایی که با دو سلول مغزی هم می‌توان معماهایش را حل کرد، کم نیست. آزمون و خطا در این بازی ممکن است کار دست شما بدهد و بازی به‌‌سمت درستی پیش نرود. همچنین اگر واقعا در یک مرحله گیر کردید، می‌توانید به عقب بازگردید و از سیستم راهنمای بازی کمک بگیرید (که البته راهنمای بازی از خود معماها گنگ‌تر و پیچیده‌تر است).

فراری: بازی سرنوشت برای کسانی که علاقه‌مندند از یک بازی شاد لذت ببرند، بسیار مناسب است. داستان بازی، شخصیت‌ها، صداگذاری و گرافیک بازی بسیار قوی است و می‌توان از دیالوگ‌های کشدار و حوصله‌بر بازی چشم‌پوشی کرد، اما گیم‌پلی بازی تا یک بازی کامل فاصله دارد. چالش‌های زیادی در بازی وجود ندارد و هیچ‌چیز نویی نسبت به تکنیک‌هایی که سیرا و لوکاس‌آرتس 10 سال پیش عرضه کردند وجود ندارد. بنابراین این بازی بیشتر به یک فیلم قابل کنترل انیمیشنی شبیه است تا یک بازی ماجراجویانه پرحس و حال.

محمدرضا قربانی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها