![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
او از طریق مشاهدات خود، روایتهای اطرافیان و آثار عربی مجموعهای بزرگ را در قالب داستانهایی کوتاه به زبان عربی جمعآوری کرد. کتاب «فرج بعد از شدت» یکبار توسط محمد عوفی ترجمه شد که متاسفانه چیزی از آن به دست ما نرسیده است.
پس از آن حسین اسعد دهستانی، ادیب خراسانی کتاب را به فارسی درآورد و نسخهها و چاپهای موجود از این برگردان است. این کتاب بتازگی از سوی نشر نیلوفر و با تصحیح محمد قاسمزاده روانه بازار شده است.
قاسمزاده در تصحیح این متن کوشیده که خواندن این کتاب و داستانهایش برای همه مردم راحت باشد تا نسل جوان با شیوههای قوی داستانپردازی در ادبیات کهن ایران آشنا شوند.
نقطهگذاری، پاراگرافبندی و حذف نسخه بدلها از جمله اولویتهایی است که او در کارش به آنها توجه کرده است. با محمد قاسمزاده در مورد قصه و داستان در ادبیات کهن ایران و « فرج بعد از شدت»گفتگویی کردهایم که میخوانید.
قصه و داستان در ادبیات کهن ما چه جایگاهی داشته است؟
در منطق ارسطویی 3 نوع استدلال وجود داشته است: قیاسی، استقرایی و تمثیلی که دو نوع اول در حوزه علوم به کار میرفته و استدلال تمثیلی در ادبیات تعلیمی، کتب عرفانی اخلاقی و سیاسی مورد استفاده قرار میگرفته است. به این صورت که مثلا مولانا برای توضیح توکل یا خواجه نصیر در اخلاق ناصری برای اثبات حرف خود تمثیل به کار میبرند و این قصهها را دلیلی برای اثبات حرف خود به حساب میآوردند.
آیا استدلال تمثیلی و به کار بردن قصه در تمام آثار ادبی ما با هدف مشخصی رواج داشته است؟
کتابهای ادبی فارسی یا به قصد خلق ادبی نوشته شدهاند که تعدادشان بسیار کم است یا به قصدی دیگر جز خلق اثر ادبی، اما بعدها در این حوزه مورد بررسی قرار گرفتهاند که در این گروه با حجم بسیار زیادی از قصهها مواجه میشویم. مثلا بیهقی قصدش تنها تاریخنویسی به شیوه روایی بوده است نه حتی استدلالی. اگر نویسنده به روایتش بسیار مسلط بود، خودبهخود یک قصه ایجاد میشده است، مانند داستان افشین و بودلف یا حسنک وزیر که به دلیل تسلط زیاد بیهقی بر اصل روایت یک قصه به وجود آمده است.
پس ما تا پیش از دوران معاصر چیزی به نام داستاننویسی با هدف مشخص پروردن عناصر داستانی نداشتهایم؟
کتابهایی با هدف داستانگویی داشتهایم، اما تعدادشان بسیار کم است، مانند کلیله و دمنه، مرزباننامه و فرج بعد از شدت. چون شعر بر ساحت ادبی ما غلبه زیادی داشته، تعداد آثار منثور در قصهنویسی به قصد خلق ادبی بسیار کم است. یعنی آنقدر کم است که قابل مقایسه با آثار منظومی چون حجم عظیم شاهنامه یا آثار نظامی، عطار، مولوی، جامی و ... نیست. بنابراین کسانی هم که قصد قصهگویی داشتند قالب مثنوی را انتخاب میکردند.
فرق روایتپردازی در کتب دیگری که به قصد خلق ادبی نوشته میشدند با فرج بعد از شدت در چیست؟
کتاب فرج بعد از شدت منحصربهفرد است؛ زیرا 13 فصل دارد که در آنها 13 نوع داستان متفاوت با یک تکنیک روایت میشود. این تکنیک ختم شدن روایتها به یک پایان خوش است. پایبندی به چنین تکنیکی در هیچکدام از آثار ما نیست، حتی سعدی فقط قصد حکایتپردازی دارد بدون توجه به چگونگی بیان حکایتها.
اما سعدی هم حکایاتش را در حیطه موضوع مورد نظرش نقل کرده است. یعنی آن هم دارای نظم خاص خودش است.
سعدی فقط موضوع را هدف قرار میدهد و به همین سبب در حکایتپردازیها دستش بسیار باز است. زیرا سرنوشت داستان برایش اهمیت ندارد؛ خوش یا ناخوش. اما قاضی تنوخی در 13 فصل با موضوعات مختلف از دزدان و عیاران گرفته تا عاشقان، داستانهایی را بیان میکند که ابتدا یک فاجعه رخ میدهد و بعد باید آن فاجعه از بین برود و یک خوشی و فرج ایجاد شود.
پس میتوان گفت که یک ویژگی منحصر به فرد این کتاب توانایی زیاد نویسنده در موضوعات مختلف برای گرهافکنی و گرهگشاییهای قوی است؟
بله. زیرا قاضی تنوخی برای نوشتن تمام داستانهایش با یک آشوب و وحشت و گرفتاری شروع میکند و ناگهان تمام آنها را به یک خوشی خاتمه میدهد. در کتاب هزار و یک شب هم این اتفاق رخ میدهد، اما با شیوهای متفاوت. شهرزاد برای نجات خودش در پایان داستانها گرهای ایجاد میکند تا زنده ماندن خود را تضمین کند. گاهی این گرههای تودرتو برای 10 یا 12 شب به طول میانجامید و گاهی یک داستان در یک شب تمام میشد و او با در آوردن حکایتی دیگر از دل این داستان ادامهاش را به شب بعد موکول میکرد.
این شیوه مشترک داستاننویسی در فرج بعد از شدت و هزار و یک شب یا داستانهایی شبیه این، چگونه به هم انتقال پیدا کردهاند و کدامیک منبع اصلی است؟
بین چنین کتابهایی گویی یک ارتباط انتقالی و رفت و برگشتی وجود داشته که باید سرچشمه اصلی این نقلها را پیدا کنیم. فرج بعد از شدت در قرن چهارم توسط قاضی تنوخی به عربی نوشته و بعد به فارسی ترجمه شد. ترجمه این کتاب باعث ایجاد یک انفجار ادبی شد، زیرا قرن سوم در ادبیات عرب قرن شکوفایی است و ثمره این شکوفایی در قرن چهارم به زبان فارسی رسید. پس بیتردید به لحاظ تاریخی میتوان گفت که فرج بعد از شدت سرچشمه اصلی این انتقالهاست. اگرچه ما هزار افسان را هم داشتیم، اما بعدها میبینیم که داستانهای این کتاب در آثار مهم و مشهوری نقل شده است، مثل داستان مرد بغدادی که خواب گنجی را در مصر میبیند و در مصر پادشاه میگوید که من خواب گنجی را در خانهای در بغداد میدیدم و ... .
این داستانها عموما در چه آثاری دوباره نقل شدهاند؟
اول در خود جامعالحکایات عوفی، زیرا عوفی دست به ترجمه این کتاب میزند که یا در میان کار رهایش میکند یا ترجمه را به پایان رسانده اما اثرش از بین رفته است. در هزار و یک شب به عنوان داستان یک خواب عجیب و از طرف دیگر در مثنوی هم در دفتر ششم نقل شده است و حتی در دوران معاصر داستانی شبیه این را در کیمیاگر پائولوکوئیلو میبینیم که دلیلش آن است که بورخس آثاری مثل هزار و یک شب را معرفی میکند و نویسندگان با ارجاع به این آثار و با توانمندی خود بدلهایی میسازند و این شاهکارها به دست مردم میرسد. حتی در حوزه نفوذ زبان فارسی یعنی از اندونزی تا بوسنی این کتاب بارها به چاپ رسیده است.
از فرج بعد از شدت با چنین اهمیت و تاثیرگذاری قوی، کدام داستان سینه به سینه میان مردم عوام هم نقل شده و باقی مانده است؟
در اینجا یک نکته ضروری است. بعضی از کتابها چون بشدت مهم هستند و شاید گاهی بخوبی روی آنها کار درست انجام نگرفته باشد، در میان مردم مهجور میمانند، اما نه به این معنی که هرگز مورد توجه قرار نمیگیرند. هر اثری میان مردم رواج پیدا نمیکند. در ادبیات فارسی هم شاید بتوان گفت تنها شاهنامه است که میان توده مردم حتی اگر آن را خود نخوانند رواج پیدا کرده است. مردم همه از رستم، اسفندیار، سیاوش، سهراب و ... پیشینه ذهنی دارند. بخشی از این گسترش عمومی به علت وجود قهوهخانهها بود. مشهورترین داستان را شاید بتوان همان حکایت مرد بغدادی دانست. یک دلیل دیگرش صبغه کاملا عربی این داستانهاست. البته داستانهایی پیرامون هارونالرشید، جعفر برمکی، ابراهیم عباسی و ... در متون به تناوب نقل شده است.
پس شما چه ضرورتی در تصحیح مجدد این کتاب یافتید؟
اهمیت کتاب در این است که به عنوان کتاب مرجع برای نویسندگان مطرح میشود. قاضی تنوخی نویسنده نویسندهها به حساب میآید. مثلا آثار بورخس، این نویسنده بزرگ در میان مردم عامی رواج ندارد. اما آنها را مانند یک کتاب مرجع باید خواند و آموختن شگردها و فنونش برای داستاننویسان اهمیت زیادی دارد. این آثار به واسطه نسلهای بعدی خود کمکم در میان مردم رواج پیدا میکنند. این همان اتفاقی است که در مورد فرج بعد از شدت رخ داد که مرجع اصلی نویسندگان است. پدیدآورندگان آثار مرجع، نویسنده خواص هستند و نه عوام. آثار مشهور و قوی با بهرهگیری و آموختن این متون به جا مانده است. مثلا هوشنگ گلشیری در داستان موفق خود به نام «دست تاریک، دست روشن» دقیقا به یکی از حکایتهای فرج بعد از شدت توجه داشته است.
علت بیتوجهی به این کتابها را در میان نویسندگان جوان و امروزی در چه چیزی میدانید؟
در حقیقت نسل جدید داستاننویس ما در یکی از دگمهای مدرنیسم گیر کرده که اهمیت ندادن به متون گذشته است. در حالی که این ادعای مدرنیسمها و پستمدرنیسمها هم نیست و با تعریف اصلی آنها هم فرق میکند و اینها همه از سر بیخبری است.
پس در نظر شما تنها با ارجاع به متون گذشته میتوان داستانی موفق داشت؟
من همیشه مثالی میزنم که اگر فردی قصد یادگرفتن کشتی را داشته باشد، اول به او فنها را یاد میدهیم و بعد بدلها را، اما دوستان داستاننویس ما بعضی فقط بدلها را آموزش دیدهاند و اصل فن را بلد نیستند و این است که آثارشان شاهکار نمیشود.
به چه دلیل نویسندگان ما به ادبیات کلاسیک ایرانی رجوع نمیکنند؟
یکی از دلایلش همان گیر کردن در دگم مدرنیسم بود و مهمتر از آن میتوان گفت واقعا گاهی این عدم رجوع به علت ناآگاهی است و نیز وجود کتابهایی که خواننده برای وقت گذاشتن روی آنها حوصله کافی ندارد، زیرا چاپ این کتابها نامناسب است؛ چاپهایی که به صورت کتب دانشگاهی در اختیار مردم قرار میگیرد با حجم زیادی از ارجاعات به نسخه بدلها، نوشتن پیوسته متن کتاب و در نهایت یک نقطه در انتها. این جز سردرگمی و گمکردن خط اصلی روایت، چیز دیگری به دنبال ندارد.
تصحیحهای مختلفی از کتابهای کلاسیک به بازار وارد میشود. آیا تعداد زیادی از این تصحیحها کتابسازی نیست؟
این چاپ از فرج بعد از شدت، کتابسازی نیست، زیرا ما خلاف دیگر کتابهای موجود هدفمان مطالعه آسانتر کتاب بود بدون آن که از متن اصلی چیزی کاسته شود. بنابراین نسخه بدلهایی را که مورد استفاده خوانندگان قرار نمیگیرد، حذف و کتاب را پاراگرافبندی کردیم و در انتهای مطلب نقطه گذاشتیم تا پرش ذهنی لازم برای ورود به موضوع و مطلب بعدی برای خواننده ایجاد شود و باعث سردرگمی و از دست دادن خط روایت داستان نشود. البته اصل متن را ساده نکردیم تا قالب اصلی نوشتار قاضی تنوخی را از بین ببریم، زیرا داستان باید در جایگاه خودش فهمیده شود.
حورا نژادصداقت
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
گفتوگو با منوچهر آذری، بازیگر،گوینده،مجری وصداپیشه پیشکسوت رادیو و تلویزیون
فاطمه مجلل در گفتوگو با «جامجم»:
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین: